eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.6هزار دنبال‌کننده
46 عکس
47 ویدیو
77 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
. ◀️ حاج مهدی سماواتی🎤 ◀️ حاج غلامرضا سازگار✍ ای چشم علم خاک قدوم زراره ات جان وجود در گرو یک اشاره ات سبوحیان فریفته ی ذکر دائمت قدوسیان مدیحه سرای هماره ات دانش هر آنچه پیش رود در قفای توست دانشسرای دهر بود یادواره ات هر کشف تازه جلوه ای از نور دانشت هر لحظه از گذشت زمان یک نظاره ات این چهار مام و هفت اب و هشت جنتند مشتاق حسن و شیفته ی یک نظاره ات شیخ الائمه صادق آل محمدی قرآنی و بود سور بیشماره ات تو آن سپهر معرفت هستی که تا ابد انوار علم میدمد از هر ستاره ات تنها نه در کهولت سن یا که در شباب نور کمال موج زد از گاهواره ات باب الحوائج همه باب البقیع توست دلهای عارفان همه دارالزیاره ات منصور داد زهر تو را ای امید دل رحمی نکرد بر جگر پاره پاره ات یکبار کشت ابن ربیعت میان راه منصور گشت باعث قتل دوباره ات فرستاد ابن ربیع دل شب اومدن بالای بام وارد شد، حجت خدارُ با سر و پای برهنه خودشون سوار بر مرکب عزیز زهرا پای پیاده می دوید ، دیگه نگم چه کرد و چه گفت...  بودی تو چاره ساز  همه عالم و نبود جز صبر در برابر منصور چاره ات تنها نسوخت بیت تو کافتاد بر جگر از شعله های خانه ی زهرا شراره ات یه بارم فرستاد منصور ملعون خونه ی حجت خدارُ آتش زدن، نوشتن میان آتش و دود قدم بر میداشت صدا میزد:«أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ‏ الثَّرَى‏ أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ» یعنی من فرزند ریشه های زمینم من فرزند ابراهیم خلیلم که خدا آتش رُ براش برداً و سلاما قرار داد مگه میشه یاد مادرش فاطمه نکرده باشه لابد این جمله رُ هم فرموده من پسر فاطمه ام که تو این مدینه در خونشُ آتش زدن. هنوز در نیم سوخته بود لگد به در کوبیدن صدای ناله اش بین در و دیوار بلند شد بابا... مسلماً یاد جد مظلومش حسین علیه السلام هم کرد، یه روز بعد از آنی که در خونشُ آتش زدن یکی از شیعیانش میگه محضر مقدس آقا رسیدم دیدم محزونه گریه میکنه اشک روی گونه هاش می غلطه، گفتم آقا چرا محزونی؟ فرمود روز گذشته که خونمُ آتش زدن این زن و بچه ها هراسان از اینطرف به آنطرف میدویدن، یاد عصر عاشورا افتادم. یابن الحسن ریختن هم خیمه هارُ غارت کردن، هم آتش زدن، هم با تازیانه دنبال این زن و بچه ها... ناله میزدن وا محمدا حاجت نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی ز سوز سینه ی زینب شراره بود یک خیمه نیم سوخته شد جای صد یتیم چیزی که جا نداشت در آن خیمه چاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود چون دست هر مهی به روی ماه پاره بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
(علیه السلام) اگه انسان مشکلی داشته باشه ، درد دلی داشته باشه ، با مادرش راحت تره ، حرفش رو میره با مادرش میزنه ، اینقده که با مادرت بی رودربایستی هستی با بابات نیستی ، بعضی از درد دلات رو میری با مادرت میگی ، این چند بیت شعر هم ، زبان حال امام صادق علیه السلام با مادرشونه ، ببینم چه میکنی ؟ ز بس فرزندت از منصور مِحنت دید ، مادرجان دل از قیدِ حیات خویشتن بُبرید ، مادر جان ( به به ، ان شاءالله مدینه گریه کنی ، « چو آن جانی بدان صورت مرا از خانه بیرون برد ... » وارد روضه امام صادق بشم ؟ قربون شما شیعیان دلسوخته ، شما که اینجا اینطور عرض ادب میکنید ، اگه برید مدینه چه میکنید ؟ آقاجان ... اگر میخواست ماموری بَرد نزدش مراآن شب چرا اِبن ربیع پست را بُگزید ، مادرجان ... خدا نکنه ، نیمه شب توو خونه بریزن ، بخواهند جلو چشم بچه ها ، بابارو از توو خونه بیرون ببرند ، دختر دنبال بابا میدوه ، میگه بابامو نبرید ، نبرید ، بابا بابا بابا بابا ... میگه نیمه شب رفتم نوو خونه امام صادق ، دیدم آقا مشغول راز و نیازه ، گفتم آقا بلند شید بریم ، فرمود اجازه بده دو رکعت نماز بخونم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده لباسم رو بپوشم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده عمامه ام رو سرم بگزارم ، گفتم آقا نمیشه ، آماده اید بگم یا نه ؟ مولامون رو سرِ برهنه ، پای برهنه ... بدو گفتم بده مهلت بخوانم من نمازم را ولی آن بی حیا حرف مرا نشیند ، مادرجان ( بگم یه بیت دیگه ؟ ) چو آن جانی بدان صورت مرا از خانه بیرون برد تنِ طفلان من چون بید می لرزید ، مادرجان « شتاب مَرکب و ... » خودش سواره بود ، .... امام صادق حدود 70 سالشون هست ، این پیر مرد ... ابن ربیع سواره بود ، آقارو پیاده دنبال خودش می دواند ، ... میگه یه مقداری راه رفتم برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ، دیدم عرق به پیشانی حضرت نشسته ... شتاب مَرکب و بند و تعلل پایش زمینه های زمین خوردنش فراهم بود ... ( سلام الله علیها ) ( اهل روضه کجا نشستید ، پیر مرد نمیتونه دنبال سواره بدوه ، یکی پیرمرده نمیتونه بدوه ، یکی دختر سه ساله است ... های گرفتی مطلب رو ...؟ آخی آخی ... ) آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی ؟ از ما تو جدا بودی ( فکرشو میکردی امشب بریم درِ خونه رقیه ؟ ) بابا تو کجا بودی ؟ از ما تو جدا بودی ( هی دنبال قافله میدوید ، زمین میخورد ، هی صدا میزد عمه عمه عمه ، هی صدا میزد بابا بابا بابا ... ) : آن شب که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر سرِ نی بودم مشغول دعا بودم ... بابا من بالا نیزه بودم ، می دیدمت بابا ، حسییین ...حسین ، حسین ... 1395
(ع) بریم درخونه صادق آل محمد..ص 🏴🏴🏴 وای....امان از غربت بقیع... دلتنگی وقتی گُر گِرفت میدونی قدر زیارتُ می فهمن بقیع رفته ها معنایِ اوج غربتُ .. مدد امام صادق مدد.... بقیع رفته ها میونن چقدر دلگیره مزار بقیع ... مشهدِ امام رضا، گریه می کنه برا بقیع هر غروب سامرا، گریه می کنه برا بقیع شهر قم شهر نجف، گریه میکنن برا بقیع حتی شهر کربلا، گریه می کنه برا بقیع زائرایِ کاظمین، گریه می کنن برا بقیع هم نوا با عالمین، گریه می کنن برا بقیع گریه کُن های حسن، گریه می کنن برا بقیع سینه زنهایِ حسین ، گریه می کنن برا بقیع وای امان از غربت،بقیع.... آتیش افتاده رو دَرُ خاکسترش رویِ سرم این درِ نیم سوخته منُ میندازه یادِ مادرم .. بازم آتیشُ و هیزم بازم دودُ بازم روضه ی مادر بازم دستای بسته بازم کوچه بازم غربت حیدر بازم هتک حرمت شد تویِ این شهر جلو چشمایِ دختر باچشایِ غرق خون، گریه می کنم برا علی بایه جسمِ نیمه جون، گریه می کنم برا علی بی امام روی خاک، گریه می کنم برا علی یاد مادر جون ، گریه می کنم برا علی پشتِ مرکب نیمه ی شب اُفتادم آخر از نفس با یادِ عمه زینبم پَر می گیرم از قفس می گیرم دمِ روضه روی خاکا برایِ غم زینب بر آن لحظه ای که رفت غریبونه رو نی همدم زینب برا عصر عاشورا همون ساعت که بی محرمِ زینب هرنفس با اشکُ و آه، گریه می کنم برا حسین یادگار خیمه گاه، گریه می کنم برا حسین یاد مجلسِ شراب، گریه می کنم برا حسین یاد اون بزمِ گناه، گریه می کنم برا حسین صل الله وعلیک یا مظلوم...یا ائمة البقیع...یاام صادق ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
◾یک منبر روضه ◾حضرت امام صادق (ع) میان شعله‌های آتش‌سوزان عبایم سوخت شنیدم ناله های کودکانم تا ردایم سوخت شبانه ریختند در خانه ام با شعله ی آتش به‌مثل نی‌میان شعله‌های کین نوایم سوخت چنان عمامه‌ام افتاده از سر پشت در گفتم خدایا نیمه‌شب دربین آتش‌دست و پایم سوخت به یاد درد و داغ مادرم کردم صدایش لیک درآن آتش که گفتم مادرم راه صدایم سوخت لوای شیعه را برپا نمودم در دل آتش به یکدم دیدم آنجاپیش چشمانم لوایم سوخت (ع) =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
.👆 من به راهت قدم گذاشته ام السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ من به راهت قدم گذاشته ام روی دوشم قلم گذاشته ام در کنار قلم بیاو ببین چوبه ی دار هم گذاشته ام  پای خود جای پای امثال دعبل و محتشم گذاشته ام سر خود را به روی دیوار خانه ای محترم گذاشته ام ششمین سجده حاکی از این است سر به پای توام گذاشته ام در خیالم سر مزار تو من چهارده تا علم گذاشته ام هرچه دارم برای احداث یک رواق حرم گذاشته ام هرچقدر اشک هم بریزم باز در عزای تو کم گذاشته ام روی فرش عزای تو امشب به امیدی قدم گذاشته ام بی ارادت نمی شود که نگفت از عطایت نمی شود که نگفت دلمان را خودت دوباره بساز از زمستان کمی بهاره بساز برگ ریزان فصل پاییزم از وجود من استعاره بساز تکه های دل مرا بردار سر هم کرده چهارپاره بساز نوحه ی پنجم صفر با من تو برایش دو گوشواره بساز یا شب هفتم از من بی تاب حلقه بر گوش شیرخواره بساز درد دارم که امدم امشب چاره ی درد راه چاره بساز با کسی که پیاده در راه است ای به دوش ملک سواره بساز ساز ما کوک میشود با اشک چشم ما را پر از ستاره بساز پابه پای تو گریه باید کرد در عزای تو گریه باید کرد بی حیا بود دشمنت اما... بی عبا کوچه بردنت اما... پیش چشمت به آسمان می رفت آتش از بام گلشنت اما..‌. زیر دست جماعتی بی رحم پیرهن بود جوشنت اما ... پنجه ای مثل ریسمان افتاد نیمه شب دور گردنت اما.. عده ای بی ادب میانه ی راه بد و بیراه گفتنت اما... در شلوغی رفت و آمدها گرچه ازرده شد تنت اما ... زخم دل را کسی نمک نزده همسرت را کسی کتک نزده مادرت را ولی در خانه عده ای میزدند مردانه پیش چشم پرستویی مجروح آتش افتاده بود بر لانه از سر تازیانه پیدا بود رد شلاق بر روی شانه طاقت ضربه ی غلاف نداشت پر و بال ظریف پروانه روز روشن زدند فاطمه را فاطمیه نبوده افسانه قنفذ اینجا دل تو را خون کرد کوفه هم نیز ابن مرجانه... سر بر روی نیزه هم میگفت جای زینب نبود ویرانه داد از این درد و رنج و غم...ای داد... دخلت زینب علی بن زیاد * * بنابر نقل آیت الله وحید خراسانی( در کتاب مصباح الهدی ص238) ،میرزای شیرازی در مجلسه روضه اش تا شنید که نوحه خوان(آیت الله حائری) گفت: (دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلی اِبْنِ زیاد) داد زد: بس است،کافی است...و سپس از صبح تا ظهر بر سینه زد . =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝