✅ #گریز #حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔹🔷《أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ》🔷🔹
🔻در مقاتل آمده است که دو دختر از دختران امام حسین(ع) بعد از شهادت ایشان، هنگامی که پدرشان را مشاهده کردند، ابتدا نشناختند و از #حضرت_زینب کبری(س) خواستند تا او را معرفی کند!
1⃣حضرت #سکینه (سلام الله علیها) :
در روز عاشورا، هنگام شهادت امام حسین(ع)، زنان حرم شيون كنان از خیمه خارج شدند.
در این هنگام، سکینه(س) خود راهی قتلگاه پدر شد و وقتی نگاهش به بدن مطهر امام حسین(ع) افتاد، عرضه داشت :
▪️《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》
🔹عمه جان! این نعش کیست که به زمین افتاده است؟
زینب کبری(س) فرمود :
▪️《هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)》
🔸اين نعش پدر بزرگوارت حسين(ع) است.(۱)
2⃣حضرت رقیه(سلام الله علیها) :
در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت :
▪️《أَینَ أبِی الحُسَینِ(ع)؟》
🔸پدرم حسین(ع) کجاست؟
▪️《فَإنِّی رَأیَتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》
🔹من اکنون او را در خواب دیدم!
وقتی زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
هنگامی که یزید از این امر مطلع شد، دستور داد سر مبارک امام حسین(ع) نزد دخترش در خرابه ببرند.
سپس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و رقیه(س) تا نگاهش به سر افتاد، گفت :
▪️《عَمَّتِي! هَذَا رَاسُ مَن؟》
🔸این سر کیست؟!
آنان گفتند :
▪️《هَذَا رَأسُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(ع)!》
🔹این سر پدرت حسین(ع) است!(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚منابع :
۱)معالی السبطین حائری مازندرانی، ج۲، ص۵۰
۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم_محرم
#حضرت_سکینه سلام الله علیها
#گریز
4_6006051128213505781.mp3
5.94M
#سینه زنی و توسل به حضرت #سکینه بنت الحسین سلام الله علیهما
#به نفس آقا سید مهدی حسینی
✨✨🏴✨✨🏴✨✨
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سر کردم ، آه حسین
پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین
با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سرکردم ، آه حسین
پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین
عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین
دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین
از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین
گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین
پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین
سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین
از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین
آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین
که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
4_6006051128213505781.mp3
5.94M
#سینه زنی و توسل به حضرت #سکینه بنت الحسین سلام الله علیهما
#به نفس آقا سید مهدی حسینی
✨✨🏴✨✨🏴✨✨
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سر کردم ، آه حسین
پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین
با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سرکردم ، آه حسین
پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین
عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین
دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین
از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین
گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین
پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین
سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین
از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین
آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین
که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝