eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.5هزار دنبال‌کننده
43 عکس
45 ویدیو
76 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
❃﷽❃ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سه ساله ام شده ام ، مثـل مادرت ، بابا خــرابــه منــزل ویــران دختـــرت ، بابا به یاد غــربت تو گریه می کنم هر شب کنــــار عمــــهٔ نــالان و مضـطــرت بابا و کــربــلا به مــن آمــوخت واژهٔ "بـابـا" دوبخــش می شود از خط حنجرت بابا سرت به روی طبق ، بخش اول باباست کجـا رهـا شده آن بخش دیگــرت بابا دلــم برای عمـــویم چقــدر تنــگ شده کجاست سـاقی طفـلان ، برادرت بابا؟ و عمــه گفت کشیدند داغ بر جگـــرت دَمــی کــه ذبـح نمــودند اکبـــرت بابا جواب"هَڶ مِن ناصِر"درآخرین لحظات صـــدای گریــهٔ بی تاب اصغـــرت بابا خضــاب خون خدا بر محاسنت داری فدایِ صــورتِ درخون شنــاورت بابا ببین که آتش خیمـه چه کرده با مویم بگوکه موی تو کی ریخت ازسرت بابا؟ شبیــه مــادرت از پا فتــادم از سیلـی رسیــده هــالهٔ نیلــی به کـوثــرت بابا شبی که من به هوای تو راه گم کردم مـرا رســاند به گـودال ، مـــادرت بابا گرفت دست مرا و در آن شب تاریک دوباره مـرثیــه ای خواند در بَرَت بابا به ناله های" بُنَــیَّ" گریست دشت بلا نشـاند بوسـه به رگهـای حنجــرت بابا مرا برای زیــارت ببــر به کرب و بلا که اربعیــن برسم پیش پیکـرت بابا به "کیمیا" نظری کن که زائرت بشود مران تو شاعر دلخستــه از درت بابا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
─‌‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ بسیار سوزناک😭التماس دعا ســـلام اے ســـــر بابا تنـــت کـــجــــــــا رفـــته شنیـــده ام که تـــنـت بیـــن بــــــــوریا رفـــته خـــوش آمـدی‌ پـــدرم دیـــدن مـن آمـده ای چه شد که نصـف شبے به خــرابه سر زده ای هواے اهــل و عیــالت هواے سـوختن‌ است همان قدم که ندارے به روے چشم من‌ است خـــبر بگـــیر ز حـــالـــم عجیــــــــب بـد حـالم شبـــیه پـیـــر زنـــے در میـــان اطـــــفـــالم نه دســـت‌ مـانده برایـــم نه پا و نه کمـــری خلاصـه عـــرض کـنــم مے شــود مـــرا ببری مرا ببر که گــره خـــورده اســت موے سـرم چقــــدر بـا تـــه‌ نــیزه زدنـد روے ســــــــرم مـــرا ببـــر که بـه پیشـــانیم نشـــــان دارم کبـــودے بــدے از لطـــف ســاربان دارم کشیده خوردم از آن کس که بغـض حیــدر داشت چه بے مقـــدمه زد ! گونه ام ترڪ برداشت لب تـو زخـــم‌ شده چــوب خیــزران خورده لبـم کبود شـــده مشـــت از ســـنان خورده هـــمین که بـا مــن‌ مظلوم قاتلت لـــج شد میان حــلقه ے زنجیـــر گــــــــردنم کــج شد گرفت حنجره ام‌ حرف هام خس خس شد ز تازیانه دو دســـتم شکـست بے حس شد ســـر نمــاز لگــــــدهاے بــے هـوا خــــــــــوردم چه فحـش ها که من از بے نمازها خـوردم مقـــابل مـن لـب تشــــــــنه آب مے خوردند گـــرسنـه بـودم و پیشـــــم کباب مے خوردند زنان کـــــــوفـه به عمــــــــه اشـــاره مے کردند لباس هـــاے مــــــرا پاره پاره مے کــــــــردند اراذل ســــــــــر بــازار شــــــــام را کـــه نگو و رقــص هاے زنــــــان روے بــام‌ را کـه نگو غریبه اے به خـــــــرابه ســـرڪ کـــشـــید پدر چـقـــدر قـهقـهه زد عـــمـــــــــه را که دیــد پدر اگرچــه بعــد تو دیــگـــــر شکست حرمت‌ ما ولے نخـــورد زمــین پرچــــــــــــم قــداست ما زمان غـــــارت معــجر خـــدا حجـــــــاب کشی نگاه هیـــچ غــــــــریــبه به مــوے مــا نرسیــد شعر:سید پوریا هاشمی ،┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ کاش گـــردی شــوم و از کرمت بنشـــینـم بـه کـــنـار حـــرمـــت کاش چون مــاه ، بـه شبـهای دراز داشــتـم با حـــرمــت راز و نیــاز کاش چــون اشک ، کــنـارت افـتم بـه روی خـــاک مـــزارت افـتم روی جـانـها همــــه بـر تـربـت تـو ســوز دلها همــــه از غــربـت تـو غـربت آن نیسـت که از داغ جوان قـــد بابا شــــود از غصـــه کـمان غـربت آن نیست که سر بر سر نی ره کــنـــد با ســـپـه دشـــمـن طی غربت آن نیست که باضربت سنگ چــهره از خــون جبـیـن گردد رنگ غربت آن است کـــه فـردی مظلوم شود از کیـــنه ی همسر، مـسمــوم غـــربـت آن است که بعـد از کُشتن بـارش تیـــــر ببـــارد بــه بــــدن تـــیر باریــــد ز بــــس بــر بدنـــت بـدنـــت گشـــــت یکـــی با کفــنت قلب احــمد که برایـــت خــون بود به هــــمه مـــردم عــــالـم فـــرمود روز محشــــر که همـــه گــــریانـند اشک ریــــزانِ حــســـن خنــــدانند شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گُـل، کنیزی می‌شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن، مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای «والتین و الزیتون» که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی‌گشتند خدا واداشت جبرائیل‌هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگینت» شعر: سیدحمیدرضا برقعی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝