#متن_روضه دفن شهدا
🥀🥀🥀
بدن فاطمه (س) هم شب دفن شد. بدن علی (ع) هم شب دفن شد بدن حسین (ع) هم شب دفن شد امّا اینها علّتش با یکدیگر فرق می کند و امّا زهرا (س) که می فرمود: راضی نیستم آنها که آزارم کردند دنبال جنازه ام بیایند. امّا علی از ترس خوارِج دیوانۀ متعصّب بود که می ترسید جسارت کنند فلذا وصیّت کرده بود جنازه اش شب دفن شود. امّا حسین (ع) از ترسِ عبیدالله بود که شب به خاک، سپرده شد. جنازۀ مبارک امام در روز عاشورا روی زمین افتاد. روز دوازدهم بود. موقع عصر که زنهای بنی اسد آمدند به مردها گفتند: آهای مردها! این بدن پسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که روی خاک افتاده اگر شما نمی روید جنازه را دفن کنید، ما می رویم. مردها گفتند: ما می رویم. قرار شد شب بروند؛ زیرا از عبیدالله می ترسیدند. فلذا سر جادّه کوفه یک دیده بان گذاشتند، خودشان برای برداشتن بدنها آمدند.
امّا آمدند بدن حسین (ع) را بردارند، دیدند نمی توانند چرا که بدن قطعه قطعه است. آمدند بدن ابوالفضل علیه السلام را بردارند از بس ضربه خورده بود نتوانستند. آمدند بدن شهدا را بردارند دیدند صحابی را از هاشمی نمی شناسد افراد را تمیز نمی دهند همین طور متحیّر مانده بودند که یک وقت نگهبان آمد.
شب سیزدهم ماه است؛ بیابان در پرتوی نورِ ماه روشن است. نگهبان دوید، خطاب به افراد گفت: بروید! بروید! بروید! یک نفر از کوفه دارد می آید اینها خیال کردند مأمور عبیدالله است، رفتند عقب دیدند، آن یک نفر آمد و رفت داخل گودال قتلگاه، کنار بدنِ ابی عبدالله ع، یک کمی نزدیک آمدند، دیدند گریه می کند. بعد فهمیدند دوست است از جا حرکت کرد فرمود: شما چه کسی هستید؟ گفتند: از طایفۀ بنی اسد هستیم. فرمود: چرا آمدید؟
-آمدیم بدنها را دفن کنیم؛
-چرا دفن نکردید؟
-نمی شناختیم؛
-فرمود: بیائید، من می شناسم.
بدنها را جدا کرد یک قبر کَند، تمام بنی هاشم را در کنار آن دفن کرد. بعد آمد. بنی اسد گفتند: کنار گودال قتلگاه آمد، دستش را، زیر بدن مبارک برد و فرمود:(بِسمِ الله وَ بِالله وَ فی سَبیلِ الله وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ الله)بدن را از داخل گودال درآورد و رفت داخل قبر، بدن را در قبر خواباند. بنی اسد نگاه می کردند.
دیدند، آقا خم شد و لبان مبارکش را به گلوی بُریده ابی عبدالله علیه السلام و صورتش را نیز به گلو گذارد. (فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلی نَحرِهِ الشّریف. )-[1]صورتش را به گلو گذارد. دیدند چیزی می گوید، وقتی گوش کردند دیدند می گوید: بابا! (اَبَتاه! إنَّ الدُّنیا مِن بَعدِکَ مُظلِمَه و الآخرة بِنُورِ وَجهِکَ مُشرِقَة. )[2]
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
#⃣ #فیش_روضه_امام_سجاد
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #شهادت_امام_سجاد
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيم
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
حسبنا الله و نعم الوکیل و نعم المولی و نعم النصیر...
السلام عليك یا ابا الحسن یا علی بن الحسین یا زین العابدین یا ابن رسول الله یا حجه الله علی خلقه یا سـیدنا ومولانا إنا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک إلی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشـفع لنا عند الله
*شبِ شهادت آقا زين العابدينِ، امشب باید همه ناله بزنن، امشب شب گریه ست، این آقا نزديك به سی و پنج سال کارش گریه بوده، سی و پنج سال کارش ناله بوده... امام سجاد آب ميذاشتن جلوش گريه مي كرد، غذا ميذاشتن جلوش گريه مي كرد، هر وقت،شب، روز،صبح، گريه مي كرد، هر وقت بچه ي شيرخواره ميديد گريه مي كرد، هر وقت نگاهش به دختر بچه مي افتاد گريه مي كرد…
آب دیدم، کام عطشان تواَم آمد به یاد
دیدم آتش، لعل سوزان تواَم آمد به یاد
دوختم بر آسمان پر ستاره، چشم خویش
بر بدن، زخم فراوان تواَم آمد به یاد
قصاب داشت گوسفند رو ذبح مي كرد، همين كه كارد رو گذاشت به حلقوم حيوان، آقا صدا زد: آبش داديد؟ عرض كرد: يا بن رسول الله! اين چه سئوالي است؟ ما مسلمانيم، مگه ميشه آب نداده ذبحش كنم، آري آبش دادم آقا، امام زار زار شروع كرد گريه كردن، گفت: آقاجان! بي ادبي كردم؟ ناراحت شديد؟ فرمودن: تو يه گوسفند رو ميخواي ذبحش كني آبش ميدي، اما نبودي كربلا ببيني، پوست صورتِ داداشم علي اصغر مثل مشك خشكيده چروكيده شد، لب ها سفيد شد، چشم هاش جايي رو نمي ديد از شدت تشنگي.... اي حسين!
تا شنیدم کشتیِ بشکستهای بر گِل نشست
پیکرِ بر خاک، عریان تواَم آمد به یاد
*دیگه چی دیدی آقاجان! یاد مصیبتهای کربلا کردی؟*
از فراز شاخهای آمد صدای بلبلی
بر سر نی، صوت قرآن تواَم آمد به یاد
شعلۀ شمعی در آغوش نسیم، آشفته بود
روی نی، موی پریشان تواَم آمد به یاد
قصّۀ سنگ و سبو در خاطرم چون نقش بست
ماجرای چوب و دندان تواَم آمد به یاد
*به آقا زین العابدین خیلی ها گفتند: چقدر آقاجان! گریه میکنید؟ شما که پدرتون از مکه که راه افتاد خیلی ها جلویِ باباتون روگرفتن، بهشون گفتن: یا اباعبدالله! سفری که میری پُر از خطرِ.. آقا خودشون به همه می فرمود :"خداوند اِراده کرده من رو در خون آغشته ببینه..."
آقاجان یا زین العابدین! پس اینهمه گریه برا چیه؟ آقا با دست به پیشانی مبارک زد، هی گریه اش بیشتر شد، فرمودند: کشته شدن در راه خدا آرزوی ماست ... اما تا امروز آیا شنیده بودید یکی از زن و بچه های ما خانواده به اسارت بره؟....*
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می مُردمنمیدیم اینقدر جسارت
مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت
مگه یادم میره ناموسِ حیدر و جسارت
مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت
از آقا امام سجاد سئوال کردن:آقاجان! کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ فرمود:" اَلشام، اَلشام، اَلشام..." آخه شامی ها یهودی خیلی دارن، خیلی هاشون دین ندارن، اینقدر به عمه جانم خندیدن...دیدم دارن از بالاي بام خانه ها سنگ میزنن، خاکسترِ آتش می ریختن، ساعت ها دَمِ دروازه ی شام مارو معطل کردن، آخه داشتن شهر رو آذین می بستن، جارچی هاشون جار میزدن: یه عده خارجی دارن میآرن... هر کجا نشستی ناله بزن بگو: یا حسین..."بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفِ الْغَرِیب،یا قَتیلَ الله، یٰا اَباعَبدِالله...*
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین…
*بِأسمِکَ العظیمِ الاَعظم،بحق آقامون حجت ابن الحسن، یا الله…فَرَج امام زمان برسان..دستایی که به سویت بلند شده خالی بر نگردان…سلامتی و تعجیل در ظهور حجت ابن الحسن، سلامتي مقام معظم رهبري، نابودي آمريكا و اسرائيل صلوات بلندي بفرستید….*
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_شام
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
"يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة "
*ایام ایام اسارت خاندان آل الله است، ایام اسارت عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیهاست، بی مقدمه بریم وسط روضه...*
روضه خوانی نشست بر منبر
گفت هرگز نمیرود از یاد
اهل روضه مرا حلال کنید
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
*وقتی این یه تیکه رو روی منبر اون روضه خون اول جلسه اش گفت"دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد..." دیدن میرزای شیرازی اینقدر گریه کرد.
صدا زد: روضه خون دیگه نخون بسه.
گفت: آقا من که چیزی نخوندم...!
گفت: دیگه چی میخواستی بگی ..زینب رو بردن مجلس اِبن زیاد....*
از زمین و زمان صدا خیزد
جبرئیل است میزند فریاد
غیرتی ها همه به هوش به هوش
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
*شب و روز های گریه از حالا به بعده مردم... سادات عذرخواهی منو بپذیرن*
زینب و مجلس شراب کجا؟
معجرش دستِ کوفیان افتاد
ای امام زمان! ببخش مرا
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
*یا اباعبدالله یا اباعبدالله! میخوای ناله بزنی بسم الله...*
برادر به قربان خون سرت
*انشالله صدای نالت برسه کربلا*
برادر به قربان خون سرت
فدای سر پر ز خاکسترت
ببینید مرد و زن جشن بر پا کنن
که ناموس حق تماشا کنن
*اگه همه ی روضه ها رو بخواد بی بی زینب تو یک جمله بگه اینه...*
به گلهای ما رنگ نیلی زدن
به طفلان ناز تو سیلی زدن
*دم دروازه کوفه مشغول خطبه خوانیه یه وقت دختر ابی عبدالله دید عمه اش یه نقطه رو داره نگاه میکنه، طرز حرف زدنش عوض شد، عمه کی نظر شما رو جلب خودش کرده؟ چرا عوض شد طرز صحبت کردنتون؟
فرمود:سر از دریچه محمل بیرون بیار تا تو هم ببینی... تا سر بیرون آورد دید سر بریده باباش حسین... یا بقیة الله..
زینب یه نگاه به حسین کرد، حسین!
با من حرف نمیزنی نزن با دخترت حرف بزن*
اگر بهر نماز شکر میخواهی وضو سازی
ندارم آب با خاک سر زینب تیمم کن
حسین جانم! همۀ مصیبتها را برام گفته بودن.حتی اسارتم را بابام علی بهم خبر داده بود، یه روز تو کوفه من رو به عنوان اسیر میارن، اما دیگه کسی نگفته بود سر بریدۀ تو بالای نیزه رو مي بينم... اي حسين!...*
بیا زِ بالای نی به دامن جای گیر
تا که بشُویم به اشک زِ چهره خاکسترت
حسین جان!
نمیزد اینقدر کف، نقاره و چنگ و دف
دشمن اگر میشنید زمزمهٔ مادرت
خدایا! به اضطرار عمه ي سادات زينب كبري سلام الله عليها فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_شام
#⃣ #مصائب_کوفه
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک وَ سَّلامٌ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ...
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً..
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا
صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا
*ياصاحب الزمان! آقاجانم!*
تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا
هفته به هفته میگذرد با خیال تو
پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا
بیش از هزار سال تو هم گریه کردی
ای خون جگرِ قامتِ زینب بیا بیا بیا
*عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود.سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب...
اين روضه خيلي سخته، ايني كه امام سجاد هي زد روي پاش گريه كرد، گفت: امان از اسارت... روضه روضه ي ناموسه، روضه روضه ي مُخدّراته، روضه ي اون خانومي است كه يحييِ مازني چهل سال همسايه ي ديوارِ به ديوارِ زينب كبري است تو مدينه، ميگه چهل سال همسايه ي زينب بودم، يه بار سايه اش رو نديدم، حتي صداش رو هم نشنيدم... روضه روضه ي اين خانومِ كه ميخواست بره سر قبر پيغمبر كوچه هارو تاريك ميكردن كسي نبينه ناموسه علي رو...*
حسین جان!
من که تا حال بدون تو نکردم سفری
پیش رویم سفر کوفه و شام و حلب است
شمر دور و بر زنهای حرم میچرخد
برسانید به عباس که وقت غضب است
من که همصحبت پیغمبر و زهرا بودم
چه کنم هم سخنم حرمله ی بی ادب است
*اون غلام سیاه که اسمش وحشی بود بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم...
یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی اما دخترتون زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...*
حسین جان!
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
منکه از راهی بازار شدن بیزارم
تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم
فکر همراهیِ با شمر دهد آزارم
*اشکاتو روی دست بگیر،دستای گداییت رو بالا بیار ،الهی بحق زینب، خدایا به اضطرارِ عمه ي سادات به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..رهبرمان حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمانمان متصل بفرما...*
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه_ام_حبیبه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_كوفه
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
یا ربَّ الزِّينب بحقّ الزِّينب إشفِ صَدرَ الزِّينب بظهور الحجّة
بي مقدمه بریم دروازه ي کوفه ببینیم چه خبره .. یا اباعبدالله ...
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
*کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت میکرده ... *
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد"
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
تا رسید اُمّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار، امان از کوفه
✍ #عبدالحسین_میرزایی
*اُم حبیبه، نذر کرده بود تا استاد قرآنش رو پیدا کنه هر کاروانی وارد کوفه بشه نان و خرما براشون ببره .. قافلهی اُسرا از هر جایی که میارن نان و خرما پخش کنه بینشون ...
مثل همیشه قافله ای از اُسرا که وارد کوفه شد شاگردان اُم حبیبه اومدن نان و خرما پخش کردن .. دیدن یه خانم دوید بین بچه ها نان و خرما رو از دست بچه ها میگیره .. تعجب کردن آخه همیشه اُسرا از این کار خوشحال میشدن، چیه این زن نان و خرما رو از دست بچه ها پس میگیره؟! .. شروع کرد نان و خرماها رو از دست بچه ها گرفتن هی زیر لب میگه "اِنَّ صَدَقَةَ عَلَینا حَرام .."
ای روزگار .. کل کوفه صدقه خوره علی بودن چه روزگاری شده .. نان و خرماها رو جمع کردن اومدن پیش اُم حبیبه، گفتن خانم یه قافله ای وارد شد ما نان و خرما رو که پخش کردیم یه خانمی نان و خرما رو از دست همه گرفت! فرمود صدقه بر ما حرامه.. ام حبیبه تا شنید بلند شد چادر سر کرد بیرون اومد خودش رو سریع رسوند به قافله .. گفت به من بگید بزرگ قافلهتون کیه؟! دید با دست همه یه خانمی رو نشون میدن .. اومد مقابلش ایستاد گفت خانم من نذر دارم، هر قافله ای میاد تو کوفه نان و خرما پخش میکنم .. من شاگرد کلاس درس قرآن زینب بنت علی در کوفه بودم .. از موقعی که بین من و خانمم فاصله افتاده نذر کردم نان و خرما میدم به اسرا تا خانمم رو ببینم .. دیدن خانم یه نگاه کرد، گفت ام حبیبه نذرت قبول من تو رو شناختم .. اما تو حق داری منو نشناسی .. دیدن داره هی نگاه میکنه .. ام حبیبه من زینبم ..
باور نکرد .. گفت من خانمم رو خوب میشناسم، یه نشونه داره خانم من، بدون برادرش جایی نمیره !! اگه تو زینبی حسین کجاست؟... دیدن زینب داره نگاه میکنه .. فرمود: اُم حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه سر برادر من حسينِ... ناله بزن: حسين...*
وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبون...
خدایا! فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار...
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅
#اشعار_مذهبی_تخصصی_بروز #وکاربردی_نوای_ذاکرین
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_شام
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
بِسمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعزِيزُ مَسنَا وَأَهلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
يا رب الحسین، بحق الحسین، اشف صَدر الحسین، بظهور الحُجُّة...
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
امام زمان در ناحیه مقدسه عرضه میدارد به جدش غریبش حسین: لأَندُبَنَّک صَباحاً و مَساءً و لأَبکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
یا جَدّا یا اباعبدالله! هر صبح و شام برا تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم...
فرمود: آقا جان یا صاحب الزمان !شما برا کدوم روضه فرمودید اشک چشمم خشک بشه خون گریه میکنم؟ روضه جده غریبت ابا عبدالله؟ فرمود: نه..روضه عموجانت ابوالفضله؟ نه.. روضه شیرخواره ست؟ نه.. کدوم روضه ست آقا جان؟ فرمود: من برای روضه اسارت عمه جانمون اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم کجای روضه ؟ سه روز و سه شب عمه ی ما رو پشت دروازه ی ساعات معطل نگه داشتن...
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
با یاد غصه های تو از حال میروم
با یاد غصه های تو خون گریه میکنم
داغ اسیری ات کمرم را شکسته است
بستند، دست و پای تو خون گریه میکنم
حتی خدا برای تو روضه بپا کند
با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم
بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ...
از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم
هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ...
هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم
از داغ همسفر شدنت با حرامیان ...
میمیرم، از عزای تو خون گریه میکنم
تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و
من نیز، پا به پای تو خون گریه میکنم
✍ #رضا_قاسمی
*عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها یه نگاهی به آن سر خاکستری و خون آلود کرد .... ای هلالِ زینب! ... الله اکبر چه کردن با این آقا .... بعضی ها نوشتن فقط هجده ضربۀ کاری به صورت خورده بوده ... ای هلالِ یک شبۀ زینب چرا این گونه غروب کردی ... بعد فرمود: اگه با من حرف نمیزنی با این طفلی که در دامن من نشسته داره نگات میکنه حرفی بزن، هی میپرسه عمه! این سرِ کیه داری باهاش اینجوری حرف میزنی .... فرمود این طفل قلبش داره آب میشه ...لااقل با این بچه حرف بزن .... داداش!
راس تو میرود، بالایِ نیزه ها
من زار میزنم، در پایِ نیزه ها
آه ،اِی ستاره ی، دنبالِه دارهِ من
زخمی تَرین سَرِ، نیزهِ سَوارِ من
پاشو داداش ،نگاهی کن
که دارن ،به منِ غمزَدهِ میخندن
دارن پایِ ،سَرِ عباس
جلو چشمِ همه، دستمو میبندن
حسین جانم..حسین جانم ....
کاروان اسرا چند روز دیگه به شام میرسن، سهل ساعدی میگه: دیدم شهر رو آذین کردن همه لباس نو پوشیدن دارن تبریک به هم میگن، گفتم خدایا چه جشنیه؟ چه عیدیه من خبر ندارم؟
یه عده ای دور هم داشتن صحبت می کردن رفتم جلو سلام کردم امروز چه جشنیه؟ چه عیدیه؟ مردم دارن شادی می کنن؟ گفت بنده ی خدا خبر نداری تعجب می کنیم چرا زمین اهلش رو در خودش فرو نمیبره...چی شده خوب؟یه وقت یه ناله ای زد و گفت اهل بیت حسین ابن علی رو وارد شام می کنن به اسم خارجی وارد شهر می کنن، سرای بریدشون رو آوردن مردم براشون جشن گرفتن اومدن برا تماشا...گفتم از کدوم دروازه وارد می شن گفتم از دروازه ساعات شلوغ ترین دروازه شهر...رفتم خودمو رسوندم، دیدم یه عده ای رو دارن وارد می کنن مردم هلهله می کنن دورشون جمع شدن یه عده نیزه به دست گرفتن و دارن میارن...آخ یه سر بین این سرها خیلی خود نمایی می کنه رفتم جلو و نگاه کردم دیدم سر خونین و خاکستر آلود حسینِ... نسیم محاسن آقا رو هی حرکت میده یه وقت دیدم یه آقایی رو با غل و زنجیر روی یه ناقه برهنه بستن، رفتم جلو نگاه کردم دیدم آقام امام سجاده سلام کردم گفتم من از صحابه پیغمبرم آقا جان سهل ساعدی ام، قربونتون برم چی شده چه اتفاقی افتاده با شما چیکار کردن؟
میخوای ناله بزی بسم الله، بعضی وقتا روضه روضه ي تیغه، شمشیره، خنجره، سر بریده است، تازیانه است.. اما اینی که من میخوام بگم هیچ کدوم نیست، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل...آقا یه نگاه به سهل ساعدی کرد فرمود: سهل ساعدی اونقده برات بگم از کربلا تا کوفه از کوفه تا اینجا اولین کسی که سلام کرده به من تویی.... هر جا رفتیم هلهله کردن، هر جا رفتیم این دامناشون رو پر سنگ می کردن... ای حسین!..
اَللهم عَجل لِوَلیِکَ الفَرَج….خدایا نسل ما ذریه ی ما زیر سایه ی حسین، حسینی ثابت قدم قراربده...
#اشعار_مذهبی_تخصصی_بروز #وکاربردی_نوای_ذاکرین
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_شام
#⃣ #مصائب_کوفه
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
بِسمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ..
صلی الله علیکِ یا عَقیلةُ العَرب
یا کعبة الرزایا، یا شریکة الحسین
یا جَبل الصبر؛ عٰالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَه یا زینب الکبری...
مادرِ گریه، مادرِ غم ها
جانِ از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین!
السلام علیکِ یا زینب!
*اسوهٔ صبره این بی بی، كوه صبره اين خانوم...
یه روزی پرده محمل را کنار میزد یا برادرش عباس رو میدید، یا علی اکبر رو میدید، یا داداشش حسين رو میدید.
اما این شب و روزا یک طرف سر بریده بالای نیزه میبینه، دورتا دورش نامحرما، شمر و حرمله، سنان و خولی، یک طرف میبینه بچه ها رو تازیانه میزنن، یک طرف نگاه میکنه میبینه زین العابدین در غُل و زنجیره..اما یک صحنه ای پیش آمدکه دیگه زینب سلام الله علیها نتونست طاقت بیاره، کجا؟دم دروازه ي کوفه... وقتی دید مردم کوفه دارن به آسمان اشاره میکنن سرش رو از محمل بیرون آورد یه نگاه کرد دید سر بریده ی برادرش حسین رو نشون میدن.. حســـــین ...
دست خدا، دو دست علمدارِ زینب است
قلب سلیم، یکسره بیمارِ زینب است
شیعه تمام عمر گرفتارِ زینب است
عاشق شدن فقط و فقط کارِ زینب است
هر کس حسیني است، بدهکارِ زینب است
زینب نبود، مُحرِم هیئت نمیشدیم
گمراه میشدیم، هدایت نمیشدیم
در کوی یار صاحبِ قیمت نمیشدیم
این زن نبود، مَرد طریقت نمیشدیم
اسلام تکیه داده به دیوارِ زینب است
بعد از حسین روح دمید انقلاب را
بر دوش خود نشاند غم بیحساب را
زنده نمود نهضت ختمي مآب را
محكم نمود عفتِ این زن حجاب را
خورشید سربرهنه، عزادارِ زینب است
*هر کاری کردن زینب رو آرامش کنن نشد، دید داره همه بساط اینارو بهم میریزه، آخه زینب شروع کرد خطبه خواندن، قدیمی ها گفتن: علی زنده شده! لحنِ صدا، صدایِ علی است، استقامت، استقامتِ علی است، خم به ابروش نمیآره، دیدن داره بساط ظلمشون رو بهم میریزه، گفتن: یه راه بیشتر نداره، اگه میخواهید آرومش کنید سَرِ داداشش رو براش ببرید، یه وقت نگاه کرد دید سَرِ برادر بالایِ نیزه، لحن صحبت کردنش عوض شد، شروع کرد با سَرِ داداشش حرف زدن...
سر تو را به روی نیزه آشیان دادند
مرا به مجلس نامحرمان مکان دادند
حسین من!
جماعتی که نمک خوردهی علی بودند
به خواهرت سر بازار کوفه نان دادند
نانجیبا یاد گرفتن، هر جا بخوان این خانواده رو آروم کنن، باید با سَرِ حسین آروم کنن، لذا کُنجِ خرابه، تا صدایِ سه ساله بلند شد، تا دیدن نمیتونن بچه رو آرومش کنن، گفت: سَرِ حسین رو براش ببرید، تا سَر رو مقابل دختر قرار دادن" وَضَعَت فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف " لباش رو گذاشت به لب های خونینِ بابا، یه وقت زینب ببینه، سر یه طرف، رقیه یه طرف، ای حسین...
با این حال و توجهی که داری برای فرج آقامون به پیشگاه خدا دعا کنیم، که خودِ حضرت اشاره کرده؛ اگه میخواید در خونه خدا برا ظهور من دعا کنید، خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدید...
خدایا به اضطرار عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها فرج امام زمان ما برسان، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمون قرار بده، رهبر عزیزمون حفظ بفرما، شر آمریکا و اسراییل به خودشون برگردان، مردم مظلوم لبنان و غزه را نصرت عنایت بفرما،
گناهان ما را ببخش و بيامرز ... تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روی لینک واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #فیش_روضه_امام_سجاد
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #شهادت_امام_سجاد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن...
السلام عليك یا ابا الحسن یا علی بن الحسین یا زین العابدین یا ابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سـیدنا ومولانا إنا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک إلی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشـفع لنا عند الله
شبِ شهادت یکی از بَکّائون عالم امام زین العابدین علیه السلامِ، نزدیک به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه اش گریه و ناله بود ... هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا ... به هر بهانه ای گریه میکرد، ناله میزد ، اشک میریخت.. غذا می آوردن میل کنه ، تا چشمش می افتاد گریه میکرد صدا میزد «قُتَلِ ابْنُ رَسُولِ اللهِ جائِعاً ... » پسر رسولِ خدا رو گرسنه گشتن، آب می آوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد ، روضه می خواند صدا میزد «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً ...» حسین رو با لب تشنه کشتن ....
اما امان از اون لحظه ای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنند ... جلو میرفت ، با گریه سوال می کرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟ میگفتن: بله آقا، ناله ش بیشتر میشد، میفرمود: کربلا بابای منحسین رو با لبِ تشنه کشتن .... ای حسین...
امشب دلا بره مدینه و قبرستان بقیع و کنارِ قبر با خاک یکسانُ غریبش ... *
دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش زسوز حنجر من گریه می کند
سنگی که می زنند به فرقم زروی بام
بر زخم تازه سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی
اینجا به من برادر من گریه می کند
وقتی زدند خنده اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
ای اهل شام پای نکوبیید بر زمین
کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کنند
جایی که جد اطهر من گریه می کند
✍ #غلامرضا_سازگار
*تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی امام سجاد کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها، همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید.
آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم جد مظلومتون امیرالمومنین عزیز دلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت، آقاجان! مگه نگفتید آروم گریه کنند...
فرمود: نمیدونستم بازوش، پهلوش.. میگه یه وقت صدا زد "یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم"بیاید از مادر توشه برگیرید! " فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ " بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، یه وقت امیرالمؤمنين فرمود: "اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّت" بخدا قسم زهرا چنان صیحه ای زد" وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا "دست ها رو از کفن بیرون آورد"وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً" حسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدا زد: علی بچه ها رو بردار، ملائکه بی تاب شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند، با سیلی و تازیانه.... هر چی ناله داری برا فرج امام زمان بلند ناله بزن: یاحسین!
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روی لینک واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #فیش_روضه_امام_سجاد
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #شهادت_امام_سجاد
🥀🥀🥀
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ *تو هم شب شهادت امام سجاد از مدینه و قبرستان بی شمع و چراغ بقیع با پای دلت برو كربلا..*
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه می رود گه کربلا
*حسين جان! راستي راستي دلم برا كربلات تنگ شده آقاجان!... امشب بحق آقازاده ات امام سجاد ویزای کربلای اربعین مارو امضا کن... حالا با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّه...*
نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد
بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است
اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد
*حضرت نزدیک به چهل سال برا باباش ابی عبدالله گریه کرد، یه روز کنیز آقا گفت: آقاجان! بس نشده این همه گریه می کنید؟ آب می بینید گریه می کنید، غذا می بینید گریه می کنید، حضرت فرمود: یعقوب یازده پسر داشت، یکیش یوسف بود، چند وقت از نظرش دور شد میدونست یوسف زنده است؛ سه بار چشماش از گریه سپید شد، اما من بالای نیزه، هجده سَرِ یوسف دیدم ...*
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد
*وقتی به آقا زین العابدین عرض کرد آقا مختار خروج کرده قَتَلِه ی کربلا رو به درک واصل کرده، دونه دونه رو گفت، یه مرتبه حضرت فرمود از حرمله چه خبر؟ گفت آقا این همه رو گفتم سراغ حرمله رو چرا میگیرید؟ فرمود: آخه حرمله جگر ما رو کربلا سوزوند..*
با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد
*به خدا همه مصیبتای کربلا عظیمه، اما وقتی به امام سجاد گفتن: کجا بیشتر به شما سخت تر گذشت؟ فرمود: الشام الشام الشام، توی شام آبروی مارو بردن...*
جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد
میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد ....
✍ #رضا_قربانی
*همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد میگفت: فقط همین رو براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود: أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا؟ یعنی یواش یواش کشتنش، یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن، تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال...*
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه ی مادر ندارد
*مَردم من روز دوازدهم خودم رو رسوندم کربلا؛دیدم بدن ها همه عریان افتاده، همه رو غارت کردن، بین بدن ها گشتم بابامو پیدا کردم، نگاه کردم دیدم دست هاش بریده، رگ ها بریده، بدن پر از زخمه، خودمو انداختم رو بدن بابام، رگ های بریده رو بوسه زدم، هی گشتم دورو برم یه چیزی پیدا کنم این بدن رو جمع کنم، گفتم: بنی اسد! حصیر دارید بیارید.
بابامو جمع کردم،میان حصیر گذاشتم ... دیدم یه عضو بدن کمه، سر که بالای نیزه ست... اومدم دور و بر کربلا هی نگاه کردم، بنی اسد گفتن: آقا چی گم کردی؟ گفتم: ساربان کربلا میخواست انگشترو ببره ... انگشت بابام رو هم قطع کرد ... ای حسین...
ساربان آمد انگشتر رو در آره، دست ابی عبدالله ورم کرده، خون آلوده، انگشتر چسبیده، انگشتر خون آلوده، هر کار کرد در بیاره نتونست، خنجرشو در آورد... انگشت رو با انگشتر...
با تمام وجود فریاد بزن، دو دستت بیاد بالا، امشب شبی نیست دستت پایین باشه، فرمود: دستی که به سمت ما دراز بشه ما خجالت میکشیم خالی برگرده، ببین هر کی اومد تو گودال دست پر برگشت، حتی ساربان، دستت بیاد بالا...فرج امام زمان، سلامتی رهبرمون، نابودی آمریکا و اسرائیل، سه مرتبه بلند ناله بزن: یا حسین..*
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روی لینک واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #روضه_دیر_راهب
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجّة ، يا رب الحُجّة، بحق الحُجّة، اشف صدر الحُجّة، بظهور الحُجّة
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
یه سلام امشب مثه اون راهبِ نصرانی بدیم، انشالله جوابمون رو ابی عبدالله بده بعد براش جون بدیم... همه با هم:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ...
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کن از چهره ات شبِ ما را
"منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند"
که بی حرم چه کنم غصه هایِ فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
*یا اباعبدالله! من وعدۀ اربعین به این دلم دادم، من وعدۀ زیارت به این دلم دادم ... من وعده دادم اربعین آقام منم می پذیره ... حسین جان ... ما رو هم قبول کن آقا..*
به موجِ سینه زنانت قسم غلام توام
که بُرده گریۀ ما آبرویِ دریا را
خدا کند که بیایی شبی به روضۀ ما
شنیده ام که به سر، سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجۀ راهب که شانه ات می زد
به آنکه بُرد دل راهبانِ ترسا را
به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
راهب نصرانیِ، مسیحیِ، از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... یه مشت مردایِ جنگی، یه مشت اسیر زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن ... یکی از سَرا مثل خورشید داره نور میده ... خدایا چقدر نورانیِ این سر مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده...
زن و بچه های اسیر رو جمع کردن پشت کلیسا، زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ...
شب که شد همه خوابیدن، راهب نصرانی اومد جلو، به یکی از نیزه دارا گفت یه خواهشی ازت دارم.
_چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر نورانی امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید عطایی بدی... قبول کرد پولی داد و سر رو از بالایِ نیزه پایین آورد ..
خوشا به بزم عزاخانه اش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضه هایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را
✍ #حسن_لطفی
اِبن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سر رو آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه؟..
شنید داره هاتفی صدا میزنه: طوبیٰ لَک .. طوبیٰ لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..
خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی... خدايا بحق عيسي به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره...
میگه گوشامو جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی؟ خودتو به من معرفی کن،ع میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ...
راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان ... راهب دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ صورت رو روی صورت ابي عبدالله گذاشت... بعد سرِ مقدس ابی عبدالله رو با گلاب شست،سر رو از خون و خاک پاک کرد.
میخوام یه جمله بگم،اونایی که اهل روضه باشن از من جلوتر میرن،سر شسته اومد شام،تمیز،معطر،اما وقتی تو خرابه رقیه بغلش کرد، دید همه محاسنش خونیِ،لباش ترک خورده و پاره پاره است،دید دندوناش شکسته است...صدا زد: بابا!بابا! حالا فهمیدم دیروز چوب خیزران یزید کجا میخورد، ای حسین...
همه به نیت فرج،به نیت شفای مرضا، سلامتی رهبر،نابودي آمريكا و اسرائيل همه نیت کنن،هیچکی نیست بگه من بی حاجت اومدم،همه سه مرتبه ناله بزنید: یا حسین!...
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روی لینک واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #روضه_هنده
#⃣ #هنده_و_خرابه_شام
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_زينب
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ...
ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند
این ملتِ حسینی، علمدار زینبند
*كيه اين خانوم؟چه مقامی داره این بی بی؟...*
زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم
قرآن و دین، نتیجهی پیکار زینبند
فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش
رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند
*یاد کنیم امشب تمامیِ شهدامون رو، خصوصا شهدای جنگ تحمیلیِ اخیر رو، سرداران شهید حاجی زاده، سلامی، باقری...*
مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب
آنان مطیعِ سید و سالار زینبند
از صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
*عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود، گاهی صدا میزد "أَ أَنتَ أَخی؟"آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد:یاجَدّاه.!
گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا میزد. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن، حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند...
صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش
والله اولیاء، هوادار زینبند
بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست
اهلِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند
دستی، به نورِ معجرِ زینب نمیرسد
تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند
در کوفه، صوتِ حیدریاَش انقلاب کرد
عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند
از کربلا و کوفه و شام و مدینه
امروز اهل درد، عزادار زینبند
بیاِذنِ او، کسی به شفاعت نمیرسد
محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند
آنانکه میدهند، خدا را به او قسم
روز ظهورِ یار، فداکارِ زینبند
✍#محمود_ژولیده
خانومی است به نام هنده، چندین سال خانه ی امیرالمؤمنین زندگی کرده، حالا زن یزید ملعون شده، اما دلش هنوز به عشق امیرالمؤمنين مي تپه،خرابه ی شامه، میگه: شب شد دیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ای رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتاد به این خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب، کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن، الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست، رو کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید.
دختر علی است، دختر حضرت زهراست. اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق میکنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب...
خانومِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم. هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانوم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟ یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را میشناسی؟ گفت: بله! چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانوم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، هنده حسین رو خوب میشناسم. باز سئوال کرد: آی زنِ اسیر از بی بی زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، فرمود: هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خودش زد، صدا زد: کاش کور شده بودم نمی دیدم، خانوم! به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ ای حسین...
هرچه روضه بخوای بخونی برای بی بی همه یه طرف این روضه یه طرف: همین که وارد مجلس شام شد با آستینش صورتشو گرفت، چرا؟ این همون کسیِ که وقتی میخواست زیارت جدش بره.. علی حرمو تاریک میکرد کسی قد و بالای زینبش رو نبینه حالا آوردنش تو مجلس نامحرما..*
من کجا مجلس بیگانه کجا
من کجا گوشهٔ ویرانه کجا
من کجا مجلس اغیار کجا
من کجا کوچه و بازار کجا
*خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما امشب همه ما را به زینب کبری ببخش*
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روی لینک واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #فیش_روضه_اربعین
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #اربعین
#⃣ #شهادت_امام_حسین
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحمَةِ اللهِ الوَاسِعَة
"اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ اللَّهِ وَ عَلَى الاَرواحِ الَّتى حَلَّت بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ العَهدِ مِنّى لِزِیارَتِکُم *
جوری سلام بده، مثل اونایی که الان رسیدن کربلا، مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش، مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛ مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛ دستت رو روی سینه بگذار، با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الحُسَینِ وَ عَلى عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلى اَولادِ الحُسَینِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین"
ره وا کنید قافله سالار میرسد
یک قافله اسیرِ عزادار میرسد
*زینب داره میاد، امام زین العابدین داره میاد، اُم کلثوم داره میاد ...*
برخیز یا حسین سری دست و پانما
دلبر برایِ دیدنِ دلدار میرسد
سِّرُ الحسین سینۀ سَینایِ زینب است
آری حقیقتِ همه اسرار میرسد
هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست
زینب غمین از آن همه آزار میرسد
رسیدن به یه جایی بی بی زینب بشیر رو صدا زدن.. بگین بشیر بیاد. بله بی بی! بشیر! اینجا کجاست؟ میخوام ببینم دقيقاً اینجا کجاست..گفت: خانم جان! دقيقأ دو راهی کربلا و مدینه است. این ور میره کربلا این ور میره مدینه..بی بی حالش منقلب شد. فرمود: می بینم بوی حسین داره میاد. بشیر ما رو ببر کربلا..اومدن تا رسیدن کربلا همه خودشون رو انداختن پایین، هر یکی کنار یه قبری نشستن. عمهٔ شما سیدا آمد کنار قبر داداشش حسين...
حسین چهل روزه غم چهل ساله دیدم
حسین جان غم و اندوه دیدم ناله دیدم
داداش نمیدونی چی به روزم آمد.داداش پاشو ببین مثل مادرمون شدم..داداش ببین کمرم تا خورده، ببین خواهرت پیر شده، حسینِ من یادته همینجا توي گودال نشناختمت، اگه حالا تو هم بلند شی نگاه کنی دیگه منو نمیشناسی... *
بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پُر غم ترین زمانۀ دیدار میرسد
* این جمله زبان حاله...داداش ! یادته وقتی بچه هامو از میدان آوردی هر چه نگاه کردی زینبو ندیدی برا اینکه خجالت نکشیدی برادر...
امروز تو هم بیا تلافی کن همهٔ بچه هاتو سالم آوردم اما سراغ سه سالتو از زینب نگیر... خرابه شام گذاشتمو آمدم...*
عباس کو که صبرِ عقیله سر آمده
ناموسِ حق زکوچه و بازار میرسد
بر رویِ قبر پیرهنت پهن میکنم
جانم به لب زگریۀ بسیار میرسد
تکرارِ صحنه ها شده در پیش دیده ام
نیزه به دستِ لشگرِ اشرار میرسد
گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا
فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ...
*یادمه من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن...*
گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا
فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ...
آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به رویِ سینهام این بار میرسد
آه رباب و قبرِ بهم خورده ی علی
لالایی اش از آن دل غمدار میرسد
#قاسم_نعمتی
تو این چند روز پیاده رویِ اربعین، اونایی که سالهای قبل رفتن میدونن، تو این چند روز کربلا، اونی که خیلی به چشم میاد اینه: همه جا آب فراوانه، اصلا چیدن روی هم بطری های آب آماده، خُنَک، موکب دارا نمیذارن زائر اربعین یه لحظه هم تشنگی بکشه .. محال کسی آب بخواد و آب پیدا نکنه ... کافیه بگی آب کجاس؟ کافیه بفهمن تشنه ای، همه میان طرفت، بهت آب تعارف میکنند .. خیلی عجیبه این راه ... خصوصا اگه ببین یه مادری بچه بغلشه، ببینن یه مادری طفل شیرخواره داره بیشتر آب بهش تعارف میکنند، میگن این آب برا خودت این آب واسه بچه ات ... بچه تو این آفتاب و گرما تَلَف نشه ... بعضی ها دلشون زودتر از من رفت توی روضه، چی میخوام بگم؟ اما بمیرم برا اون حسینی که چهل روز قبل بچه شو روی دست گرفت ...
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان سر جنگ ندارد
*کربلا نمیذارن زائرا تشنه باشن .. اما یه روزی کربلا به جای اینکه یه شش ماهه رو سیراب کنند ... فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ...*
دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!... برای فرج امام زمانت، شفای مریضا، نابودی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، پیروزی و سربلندی مردم غزه و لبنان بازم ناله بزن بگو: يا حسين!...
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روی لینک واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2