eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
32 عکس
33 ویدیو
162 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیرُ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن... السلام عليك یا ابا الحسن یا علی بن الحسین یا زین العابدین یا ابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سـیدنا ومولانا إنا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک إلی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشـفع لنا عند الله شبِ شهادت یکی از بَکّائون عالم امام زین العابدین علیه السلامِ، نزدیک به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه اش گریه و ناله بود ... هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا ... به هر بهانه ای گریه میکرد، ناله میزد ، اشک میریخت.. غذا می آوردن میل کنه ، تا چشمش می افتاد گریه میکرد صدا میزد «قُتَلِ ابْنُ رَسُولِ اللهِ جائِعاً ... » پسر رسولِ خدا رو گرسنه گشتن، آب می آوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد ، روضه می خواند صدا میزد «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً ...» حسین رو با لب تشنه کشتن .... اما امان از اون لحظه ای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنند ... جلو میرفت ، با گریه سوال می کرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟ میگفتن: بله آقا، ناله ش بیشتر میشد، میفرمود: کربلا بابای من‌حسین رو با لبِ تشنه کشتن .... ای حسین... امشب دلا بره مدینه و قبرستان بقیع و کنارِ قبر با خاک یکسانُ غریبش ... * دریا به دیده ی تر من گریه می کند آتش زسوز حنجر من گریه می کند سنگی که می زنند به فرقم زروی بام بر زخم تازه سر من گریه می کند از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی اینجا به من برادر من گریه می کند وقتی زدند خنده اشکم زنان شام دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند رأس حسین بر همه سر می زند ولی چون می رسد برابر من گریه می کند ای اهل شام پای نکوبیید بر زمین کاینجا ستاده مادر من گریه می کند زنهای شام هلهله و خنده می کنند جایی که جد اطهر من گریه می کند *تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی امام سجاد کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها، همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید. آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم جد مظلومتون امیرالمومنین عزیز دلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت، آقاجان! مگه نگفتید آروم گریه کنند... فرمود: نمیدونستم بازوش، پهلوش.. میگه یه وقت صدا زد "یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم"بیاید از مادر توشه برگیرید! " فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ " بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، یه وقت امیرالمؤمنين فرمود: "اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّت" بخدا قسم زهرا چنان صیحه ای زد" وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا "دست ها رو از کفن بیرون آورد"وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً" حسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدا زد: علی بچه ها رو بردار، ملائکه بی تاب شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند، با سیلی و تازیانه.... هر چی ناله داری برا فرج امام زمان بلند ناله بزن: یاحسین! ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ 🥀🥀🥀 اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ *تو هم شب شهادت امام سجاد از مدینه و قبرستان بی شمع و چراغ بقیع با پای دلت برو كربلا..* مرغ دل یک بام دارد دو هوا گه مدینه می رود گه کربلا *حسين جان! راستي راستي دلم برا كربلات تنگ شده آقاجان!... امشب بحق آقازاده ات امام سجاد ویزای کربلای اربعین مارو امضا کن... حالا با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّه...* نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد آب میدید به یادِ قمرش می افتاد بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد *حضرت نزدیک به چهل سال برا باباش ابی عبدالله گریه کرد، یه روز کنیز آقا گفت: آقاجان! بس نشده این همه گریه می کنید؟ آب می بینید گریه می کنید، غذا می بینید گریه می کنید، حضرت فرمود: یعقوب یازده پسر داشت، یکیش یوسف بود، چند وقت از نظرش دور شد میدونست یوسف زنده است؛ سه بار چشماش از گریه سپید شد، اما من بالای نیزه، هجده سَرِ یوسف دیدم ...* شیرخواره بغل تازه عروسی میدید یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد *وقتی به آقا زین العابدین عرض کرد آقا مختار خروج کرده قَتَلِه ی کربلا رو به درک واصل کرده، دونه دونه رو گفت، یه مرتبه حضرت فرمود از حرمله چه خبر؟ گفت آقا این همه رو گفتم سراغ حرمله رو چرا میگیرید؟ فرمود: آخه حرمله جگر ما رو کربلا سوزوند..* با دلی خون شده میگفت که الشام الشام تا به بازار مدینه گذرش می افتاد *به خدا همه مصیبتای کربلا عظیمه، اما وقتی به امام سجاد گفتن: کجا بیشتر به شما سخت تر گذشت؟ فرمود: الشام الشام الشام، توی شام آبروی مارو بردن...* جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد .... *همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد میگفت: فقط همین رو براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود: أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا؟ یعنی یواش یواش کشتنش، یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن، تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال...* روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد *مَردم من روز دوازدهم خودم رو رسوندم کربلا؛دیدم بدن ها همه عریان افتاده، همه رو غارت کردن، بین بدن ها گشتم بابامو پیدا کردم، نگاه کردم دیدم دست هاش بریده، رگ ها بریده، بدن پر از زخمه، خودمو انداختم رو بدن بابام، رگ های بریده رو بوسه زدم، هی گشتم دورو برم یه چیزی پیدا کنم این بدن رو جمع کنم، گفتم: بنی اسد! حصیر دارید بیارید. بابامو جمع کردم،میان حصیر گذاشتم ... دیدم یه عضو بدن کمه، سر که بالای نیزه ست... اومدم دور و بر کربلا هی نگاه کردم، بنی اسد گفتن: آقا چی گم کردی؟ گفتم: ساربان کربلا میخواست انگشترو ببره ... انگشت بابام رو هم قطع کرد ... ای حسین... ساربان آمد انگشتر رو در آره، دست ابی عبدالله ورم کرده، خون آلوده، انگشتر چسبیده، انگشتر خون آلوده، هر کار کرد در بیاره نتونست، خنجرشو در آورد... انگشت رو با انگشتر... با تمام وجود فریاد بزن، دو دستت بیاد بالا، امشب شبی نیست دستت پایین باشه، فرمود: دستی که به سمت ما دراز بشه ما خجالت میکشیم خالی برگرده، ببین هر کی اومد تو گودال دست پر برگشت، حتی ساربان، دستت بیاد بالا...فرج امام زمان، سلامتی رهبرمون، نابودی آمریکا و اسرائیل، سه مرتبه بلند ناله بزن: یا حسین..* ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجّة ، يا رب الحُجّة، بحق الحُجّة، اشف صدر الحُجّة، بظهور الحُجّة صلی الله علیک یا اباعبدالله... یه سلام‌ امشب مثه اون راهبِ نصرانی بدیم، انشالله جوابمون رو ابی عبدالله بده بعد براش جون بدیم... همه با هم: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ... بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را بیا و گرم کن از چهره ات شبِ ما را "منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند" که بی حرم چه کنم غصه هایِ فردا را خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را *یا اباعبدالله! من وعدۀ اربعین به این دلم دادم، من وعدۀ زیارت به این دلم دادم ... من وعده دادم اربعین آقام منم می پذیره ... حسین جان ... ما‌ رو هم قبول کن آقا..* به موجِ سینه زنانت قسم غلام توام که بُرده گریۀ ما آبرویِ دریا را خدا کند که بیایی شبی به روضۀ ما شنیده ام که به سر، سر زدی کلیسا را خوشا به پنجۀ راهب که شانه ات می زد به آنکه بُرد دل راهبانِ ترسا را به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را راهب نصرانیِ، مسیحیِ، از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... یه مشت مردایِ جنگی، یه مشت اسیر زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن ... یکی از سَرا مثل خورشید داره نور میده ... خدایا چقدر نورانیِ این سر مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده... زن و بچه های اسیر رو جمع کردن پشت کلیسا، زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ... شب که شد همه خوابیدن، راهب نصرانی اومد جلو، به یکی از نیزه دارا گفت یه خواهشی ازت دارم. _چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر نورانی امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید عطایی بدی... قبول کرد پولی داد و سر رو از بالایِ نیزه پایین آورد .. خوشا به بزم عزاخانه اش که تا دَمِ صبح شنید پیشِ سرَت روضه هایِ زهرا را چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را اِبن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سر رو آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه؟.. شنید داره هاتفی صدا میزنه: طوبیٰ لَک .. طوبیٰ لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت .. خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی... خدايا بحق عيسي به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره... میگه گوشامو ‌جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی؟ خودتو به من معرفی کن،ع میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان ... راهب دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ صورت رو روی صورت ابي عبدالله گذاشت... بعد سرِ مقدس ابی عبدالله رو با گلاب شست،سر رو از خون و خاک پاک کرد. میخوام یه جمله بگم،اونایی که اهل روضه باشن از من جلوتر میرن،سر شسته اومد شام،تمیز،معطر،اما وقتی تو خرابه رقیه بغلش کرد، دید همه محاسنش خونیِ،لباش ترک خورده و پاره پاره است،دید دندوناش شکسته است...صدا زد: بابا!بابا! حالا فهمیدم دیروز چوب خیزران یزید کجا میخورد، ای حسین... همه به نیت فرج،به نیت شفای مرضا، سلامتی رهبر،نابودي آمريكا و اسرائيل همه نیت کنن،هیچکی نیست بگه من بی حاجت اومدم،همه سه مرتبه ناله بزنید: یا حسین!... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ 🥀🥀🥀 "يا رب الحَسن، بحق الحَسن، اِشف صدر الحَسن، بظهور الحجة، بظهور الحجة ، يا رب الحجة، بحق الحجة، اشف صدر الحجة، بظهور الحجة " هر کس از دل دعا دارد امیدی بر شفا دارد درد ما را تویی درمان درد دوری دوا دارد چشمم به در است بیا مهدی وقت گذر است بیا مهدی با چشمم راهت را جارو زده ام من منتظرم من منتظرم با دست خالی بر تو رو زده ام من منتظرم من منتظرم بیا آقای من... السّلامُ عَلیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رسولِ اللّهِ یا حُجةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سیدناوَ مَولانا اِنا توجَّهنا وَستَشفَعنا وَ توسلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یدی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن یا کریم و یا ربِ وقت‌ِ مناجاتم شده من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم‌ حسن ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟ زود حل شد مشکل من‌ هر کجا گفتم حسن نام او را می برم زهرا تفضّل می کند تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن *چندین مرتبه سراغ داریم حضرت زهرا سلام الله علیها گله کردن از روضه خوانها، که مگر حسن پسر من نبود؟ چرا برا حسنم اشک نریختید؟ روضه نخواندید؟ چرا مجلس روضه براش نگرفتید؟ به اون شاعر فرمودند: چرا برا حسنم شعر نمیگی؟....* در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم! هر زمان رفتم‌ به پابوسِ رضا گفتم حسن کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن فکر‌ کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم‌ حسن کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد رد شدم‌ با گریه از این کوچه ها گفتم حسن *عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...* مگه یادم‌ میره‌، من بودم‌ و یه‌ گلِ پرپر مگه یادم‌ میره‌، خاکِ روی چادرِ مادر مگه یادم میره، زخمِ روی بالِ کبوتر مگه یادم‌ میره، خونابه ی صورتِ مادر *عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: حسنم مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... عبدالزهرا! ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي... ناله بزن یا زهرا!... مردک پست که عمری نمک حیدر خورد داد زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجۀ پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد خدایا به پاره های جگر امام مجتبی، به غریبی امام‌مجتبی که هم تو خونه غریب بود و هم بیرون خونه، به گریه های امام حسین بالا سرش، به اشک های عمه ی سادات زینب کبری، خدایا! فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، رهبر عزیزتر از جانمون رو حفظ بفرما، انقلاب مارو به انقلاب امام زمانمان متصل بفرما، شر اسرائیل و آمریکا و انگلیس به خودشون برگردان، مردم مظلوم غزه را نصرت عطا بفرما، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمان قرار بده، اموات ما ببخش و بیامرز، شهدای ما مقامشون عالیست متعالی بگردان... خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار... تعجیل در ظهور آقا امام زمان، شادی ارواح طیبه شهدا، شادی روح اموات صلوات بلند و جلیل...* ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... بسم الله الرحمن الرحیم أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ذُوالْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ‏ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِيلٍ خَاضِعٍ فَقِيرٍ بَائِسٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ مُسْتَجِيرٍ، لاَ يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ لاَ مَوْتاً وَ لاَ حَيَاةً وَ لاَ نُشُوراً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا الْحَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیق اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ... کریم اگر که تویی ما همه گدای توییم دوا اگر که تویی جمله مبتلای توییم تو در میان دلِ ما قدم زدی حتما که در پی دلو دنبالِ رد پای توییم به روی سینه ی ماها نوشته اند حسنی همه برای حسین اند و ما برای تو ییم دو ماه سینه زن شاه کربلا بودیم دو روز در همه ی سال در عزای توییم خودت به زندگی ما حسین بخشیدی همیشه ما همه جا شامل عطای توییم دمی به سعی و صفای حسین مشغولیم دمی نشسته و آرام در منای توییم ابی عبدالله خیلی گریه کرد کنار بستر داداشش امام حسن، فرمود:حسن جان! غارت زده به کسی نمیگن مال و اموالش رو بردند..غارت زده به من میگن که چون تو برادری رو از دست دادم، دیگه محاسنم رو خضاب نمی کنم... همینطور که داشت حسین گریه می کرد، امام حسن چشماش رو باز کرد، یه نگاه کرد، صدا زد:حسین جان! گریه نکن... من در حالی دارم جان میدم که هر وقت صدا میزنم "واعطشاه!" آب و شیر به دستم میدن... اما حسین جان!" لا یوم کیومک یا اباعبدالله..." هیچ روزی مثل تو نیست... فردا وقتی با تابوت امام حسن مقابل قبر پیامبر ایستادند، اون زنِ ملعونه گفت: نمیگذارم اینجا دفنش کنید، آقا ابی عبدالله یه نگاهی کرد، فرمود: یه روزی سوار شتر شدی و مقابل بابام ایستادی... امروز هم نمیگذاری جگر گوشه پیامبر رو کنارش دفن کنیم... می ترسم یه روزی با فیل بخوای به جنگ خانه ی خدا بری.. .عصبانی شد، گفت:ایستادید و به زن پیامبر خدا بی احترامی میشه، تیراندازا شروع کردند تیر زدن...* سینه ها از اَلَم افروخته شد تن و تابوت به هم دوخته شد *فردا اولین بار بود حسین از یه بدن تیر می کشید، یه ساعتی هم شد کنار نهر علقمه از چشمای عباس...یه ساعتی هم از گلوی شش ماهه.. یه ساعتی هم راوی میگه: خسته بود، عطش همه وجودش رو گرفته بود، یه گوشه میدان ایستاد، لحظاتی استراحت کنه، یه حرامی نزدیک شد، با سنگ به پیشانیش زد، محاسن اربابمون ابي عبدالله به خون صورتش خضاب شد، دامن عربیش رو بالا زد خون پیشانیش رو پاک کنه، .سفیدی سینه پیدا شد، حرمله چنان با تیر به سینه ی ابی عبدالله زد، هر چه کرد تیر از مقابل بیرون نیامد، خم شد، تیر رو از پشت بیرون کشید...یا مظلوم یا غریب...* نیزه داران بر تنِ او تاختند پای تا سر غرق خونش ساختند خدایا فرج منتقمشان را نزدیك بفرما، قلب نازنین ولی نعمتمان ،امام زمان ما را از ما راضی و خشنود بگردان.دستهایی كه به در خانه ات بلند شده را نا امید بر مگردان، قدمهای ما را به مكه، مدینه، كربلا، بقیع، مشهد الرضا برسان،خدایا به آبروی اهلبیت تمامی مرضای مسلمین كسانی كه ملتمس دعا بوده اند را از شفا خانه كرمت شفا عنایت بفرما.اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خدمت میكنند در هر پست و هر مقامی هستند زیر سایه امام زمان محافظت بفرما.خدا اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خیانت میكنند ظلمشان به خودشان برگردان.پروردگارا اسلام و مسلمین را نصرت عطا بفرما، سایه سرو ستبر انقلاب خامنه ای قهرمان را تا ظهور ولی عصر بر سر این ملت مستدام بدار.دست مجروح رهبرمان را در دست امام زمان قرار بده، خدایا ما را حسینی زنده بدار، عاشورایی بمیران، با شهدای كربلا محشور بگردان. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ 🥀🥀🥀 "صلَّ اللّهُ عَلیکَ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا " ما گدایان و فقیرِ سر راه حسنیم ما همه شیفتۀ نیمه نگاهِ حسنیم همه هستیم سیاهیِ سپاهی که نداشت پیش مَرگان علمدارِ سپاه حسنیم گر ندیدیم به دنیا رُخ زیبایش را وقتِ جان دادن خود، چشم به راه حسنیم *عَبدُالزهرا روضه خون بود، خواب حضرت زهرا سلام الله علیها رو‌ دید، دید بی بی دلخوره... گفت: خانم! من روضه خوان شما هستم، چرا دلخور هستید از من؟ حضرت فرمود: چرا روضه ی حسن‌ من رو نمیخونی*.... بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما ما هدایت شدۀ چهرۀ ماهِ حسنیم روزها فکر من این است و همه شب سخنم که همه عُمر بدهکار نگاهِ حسنیم *رسول خدا فرمود: چشمی که برا حسنم‌ گریه کنه، روز قیامت گریه نمیکنه... امام حسن و امام حسین داشتن‌ کُشتی می گرفتن، سن و سالی نداشتن، مادر تشویقشون میکرد، میفرمود: آفرین حسینم.. امیرالمؤمنین صدا میزد: جانم حسینم... همه ی عالم‌ میدونن زینب حسینیه، زینبم‌میگفت:حسین! در خونه رو زدن پیغمبر اکرم صلوات الله وارد شد. دید بچه ها دارن بازی میکنن، صدا زد: آفرین حسنم... حضرت زهرا سؤال کرد: بابا جان! شما خودتون فرمودین کوچکتر رو تشویق کنید. فرمود: تو‌ کوچه می آمدم دیدم ملائکه جمع شدن همه میگن‌: حسین ... دیدم حسنم‌ کسی رو‌ نداره... يه آقايي با اين همه جلال و زيبايي اما اينقدر غريب، اينقدر مظلوم، امام صادق مي فرمايند: فرداي قيامت انبياء و اوليايِ الهي رو خدا يكي يكي صدا ميزنه، مي فرمايد: با انصارتون با يارانتون با هوادارانتون بلند شيد بياييد، عيسي يه عده اي باهاش بلند ميشن، موسي! يه عده اي باهاش بلند ميشن، ابراهيم همينطور، تا ميرسن به پيغمبر خاتم يه عده ي زيادي بلند ميشن، تا خدا صدا ميزنه: حسين جان! بلند شو يه عده اي توي محشر بلند ميشن، محشر رو محشر ميكنن، اون وقت امام صادق مي فرمايند: وقتي نوبتِ عمو جانم حسن ميشه، سه چهار نفر با امام حسن بلند ميشن، اينقدر اين آقا غريبه... اما اون سه چهار نفر هر كدومشون به يه لشكر توي عالم مي ارزن، يكيشون حسينِ، يكيشون عباسِ، يكيش علي اكبرِ... امام حسن خيلي غريبِ، چند دهه براي امام حسين گريه مي كنيم،امشب رو هم برا امام حسن اشك بريزيم، ناله بزنيم، يه گوشه اي امام حسن مي نشست، هي به در و ديوار نگاه مي كرد، عاقبت زينب بي تاب شد، يه روز اومد نشست كنارش، حالش رو پرسيد، گفت: داداش! بي مادر شدي، بي مادر شدم، منم داغ ديدم، داداش! سينه ي خون آلود ديدي منم ديدم، داداش! مادرِ هجده سالمون توي خونه دست به ديوار مي گرفت راه مي رفت، تو ديدي منم ديدم، چي شده هي يه گوشه ميشيني گريه مي كني؟ مگه نمي بيني بابام داره از دست ميره؟ صدا زد: زينب جان! اوني كه داره من رو ميكُشه اينه، مادرم وقتي ميخواست بره سراغِ فدك، رويِ من حساب كرد و رفت، گفت: حسنم! پاشو بريم، يه مرد همراه من باشه... زينب! جلو مادرم خيلي بد شد، نتونستم كاري بارش بكنم، جلو چشام مادرم رو سيلي زدن...*   در پیچ کوچه بود که ولگردِ  لعنتی سد كرد راهِ فاطمه، بی درد ِ لعنتی    دیدم به جنگ مادرِ رنجورم آمده فریاد می زدم : برو نامرد ِ لعنتی   *زينب! سينه ام رو سپر كردم رفتم جلو... گفتم: چي ميگي بي ادب؟ برو كنار، اما زينب نبودي ببيني، هر چي مادرم عقب مي رفت، اون يه قدم جلو مي اومد، مادرم چسبيد به ديوار، چنان سيلي زد به مادرم، مادرم يه سيلي از اون نانجيب خورد، يه سيلي از ديوار... ناله بزن: یازهرا *أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ.... باسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم به حق آقامون امام حسن مجتبی ده مرتبه یاالله... فرج آقامون امام زمان(عج) برسان، فساد رو از جامعه ی ما بركن، رهبرمون حفظ فرما، دولتمان یاری بفرما، به آبروی ِ حضرت زهرا ما  و دولت و ملت و رهبر از خطرات معصون بدار،هر آنچه توطئه است خنثی بفرما، مریض هامون شفا بده، منظورین ِ نظر شفای ِ كامل عنایت بفرما، گذشتگانمون ،استادانمون ، شهدامون،خمینی ِ عزیز، یارانشون، فرزندان گرامیشون،پدر مادرامون،بد وارث ها، بی وارث ها،اونهایی كه توی این مجالس می اومدند، اصلاً نامی ازشون برده نمیشه،همشون رو میهمان سفره ی احسان امام حسن‌مجتبی بفرما، ما رو جزو یاران اهلبیت خدایا قرار بده،ما رو یار امام زمان قرار بده، برای سلامتی خودتون صلوات بفرستید. ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ "اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّد، یا اِمام َالغَریب، اَیُّهَا الغَریب وَ ابنُ الغریب، اَیُّهَا الکَریم و َابنُ الکَریم، یا مولانا اَیُّهَا المُجتَبی یابنَ رَسولِ الله" *امشب سرو کار ما با کریمِ، سفره دار امشب امام‌حسن مجتباست... مریض دارا، گرفتارا، اونایی که امشب برات کربلا میخوان بسم الله، آقامون کریمِ، یعنی قبل از اینکه درخواستی بکنیم برامون مینویسه...* ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم گوشِ این طایفه آوازِ گدا نشنیده ست... *من میگم خدارو چه دیدی شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه ی امام حسن، آقا ویزای اربعینِ کربلا رو برات نوشته باشه... یادت باشه اربعین رفتی کربلا توی راه یاد امام حسن هم باش، توی حرم امام حسین هم تونستی یه روضه ی امام حسن برا داداشش ابی عبدالله بخون... حسین حسین میگی زیز قبه ی ابی عبدالله، حسن حسن بگو‌...* حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن برای این که حسین است سوگوار حسن محرم و صفر اندوهگین غربت او دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن ضریحِ کرب و بلا نقرهِ داغِ تربتِ او زهیر و حُر و حبیبند داغدارِ حسن اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است امام ها همه جمعند در کنارِ حسن... مزارِ خاکیِ او شد ابوترابیِ محض از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن *نوشتن یه کنیزی یه شاخه گُل داد به آقا امام حسن مجتبی، آقا گل رو گرفت، فرمود: تو در راه خدا آزادی، دیگه نمیخواد کنیزِ این خانه بشی... گفتن:آقا! یه شاخه گل داد آزادش کردید؟ فرمود:آری او به اندازه کَرَمِش به ما عطا کرد،ما هم به اندازه ی کَرَمِمون... یا امام حسن! به ما هم یه کربلا بده... دلِ ما پرپر میزنه برا کربلا... به داداشت حسین سفارش مارو بکن،شما برادر بزرگِ حسین هستید،شما امام او هستید..* عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن برایِ غربت او بی قرار می گریم شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن * ای خدا! چی میشه ما یه غروب هفت صفر پشت پنجره های بقیع باشیم، اصلاً قول میدیم داد نزنیم، قول میدیم بلند گریه نکنیم،همین جوری فقط به سینه بزنیم،بگیم:ای غریب آقا....* برایِ غربت او بی قرار می گریم شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن *بعضیا نوشتن: امروز تشت و پاره هایِ جگر امان حسن، داخل تشت جلو امام مجتبی بود، اما تا شنید خواهرش زینب داره از در میاد، اشاره کرد فرمود: تشت رو ببرید .. زینب نبینه .. زینبم طاقت نداره .. همه مراعاتِ حالِ زینب رو کردن .. باباش امیرالمومنینم وقتی با سر خون آلود داشتن میاوردنش جلو در خونه، فرمود: حسنم حسینم زیر بغلم رو، رها کنید با پای خودم وارد شم .. زینب طاقت نداره منو با این حال ببینه .. مادرش زهرا هم مراعاتش رو میکرد .. همه مراعات کردن، برا اینکه میدونستن چه لحظه ی سختی رو زینب بايد كربلا ببينه، كدوم لحظه؟ برا اون لحظه ای که اومد بالا تل زینبیه ایستاد .. چه صحنه ای دید که رو کرد به حرم جدش رسول الله .. صدا زد : صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ هذا حُسَینٌ ... چی دید زینب؟ توی گودال دور حسینش حلقه زدن، فِرقةٌ بِالسُيوف، فِرقةٌ بِالرِّماح، فرقةٌ بالحجارةِ و فرقةٌ بالخَشَبِ وَالعَصا.." یه عده با شمشير ميزن، یه عده با سنگ میزدنن، یه عده با چوب میزدن، پیرمردها اومده بودن با عصا بر بدن ابی عبدالله...ناله بزن بگو: حسین... خدایا به غربت امام حسن مجتبی السلام، فرج امام زمان را معجل بفرما.... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَا حَولَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الْوَکیلُ نِعمَ الْمَولى‌ وَ نِعمَ النَّصیرُ اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن *یا صاحب الزمان! آقاجانم!.‌‌* این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن *یا صاحب الزمان! اگه این شب جمعه ای زیر قُبه ی جدتون ابی عبدالله دعا کردید، مارو هم فراموش نکنید، خیلی ها امشب اومدن گرفتارن، دکتر جواب کرده دارن، هنوز خیلیا مدینه و کربلا رو ندیدن آقاجانم! ...* کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است سختی راه، بر این خسته تو راحت تر کن روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است باز روضه، تو نخوان، فکرِ دلِ مادر کن *شب جمعه ست با امام امام زمانمون بریم کربلای معلی، کربلایی که امام صادق علیه السلام فرمود: مادرم فاطمه حاضر میشه نزد زوار قبر جد بزرگوارم حسین، اولین کاری که مادرم میکنه اینه: "فَتَستَغفِر لَهُم ذُنُوبَهُم" مادرم برا گنه کارا،اونایی که زائر حسینن،استغفار می کنه،امشب فاطمه مادرش کربلاست، امشب اگه گوش دل داشته باشی صداي ناله ي "بُنَیَّ..." اگه کربلا بلنده...* آید ز حرم ناله ی زهرا شب جمعه غوغا بشود عرش معلا شب جمعه یک هفته نگه داشته غم های دلش را تا لحظه ی دیدارِ پسر تا شب جمعه زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه پیراهن خونی شده بر دست بگیرد بر پا بشود محشر کبری شب جمعه گوید پسرم موی تو را  شمر بهم ریخت ترکیب سر و روی تو را شمر بهم ریخت *یا صاحب الزمان! آقاجان معذرت میخوان، سادات منو حلالم کنید امشب اینجوری روضه میخونم، اگه شب جمعه نبود نمیگفتم...* با دسته ی خنجر به سر و صورت تو زد زیبایی ابروی تو را شمر بهم ریخت بر صورت خود چنگ زدم داد کشیدم هربار که گیسوی تورا شمر بهم ریخت آمد به سرت آنچه سر مادرت آمد با پازد و پهلوی تورا شمر بهم ریخت ترسید که نفرین نکنی بر دهنت زد لبهای دعاگوی تورا شمر بهم ریخت حالا هر کی دلش کربلایی شده بسم الله، هر کی دلش میخواد با من بیاد حرم بسم الله: امام سجاد فرمودند: هر موقع خواستي به زيارتِ پدرم بري، با سر و صورت آشفته برو، با شكمِ گرسنه، با لبايِ تشنه...چرا آقا؟ آخه پدرم با لبايِ تشنه شهيد شده، گرسنه بود كشتنش، اونقدر بابام رو تويِ گودال چرخوندن، سر و صورتِ بابام خاكي شد...هر جا نشستي برو كربلا، ناله بزن: حسين...* ای خسته تر از خسته ای تشنه تر از تشنه کی راه گلوتو بست با سرنیزه و دشنه یه مسلمون پیدا نمیشه غارتت بی رحمانه میشه التماسش کردم ولی شمر از روی سینت پا نمیشه امام زمان تو‌ زیارت ناحیه مقدسه فرمودن: وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ" شمر ملعون با دوتا چکمه اومد، نشست "قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِیَدِهِ" محاسن حسین رو گرفت..زانوش رو‌ گذاشت تو‌ گودی گلوش ... * آه تا دل مادرمو شکست حرمت معجرمو شکست با ته نیزه یه بی حیا دم گودال سرمو شکست ای زخمی تر از زخمی ای تنها تر از تنها ‌مظلوم بلا ناصر ای مقطع الاعضا غربتت اشکم رو در آورد تو زمین خوردی خواهرت مرد تو شلوغیِ غارتِ تو سرتو خولی با خودش برد آه جَوُون و پیر میزدن تو رو وقت تکبیر میزدن تو رو تو گرسنه بودی دشمنا یه دل سیر میزدن تو رو ای خورشید رو نیزه ای قرآن روی خاک بی غسل و کفن موندی عریان با تن صد چاک آه زیر رو رو شد بدنت حسین خاک و خونه کفنت حسین ساربون داره میره کجا با عقیق یمنت حسین آخر مقتل روضه ی بازه ده سوارِ با نعل تازه میگیرن واسه پیکر تو دم عصری تشیع جنازه آه ابی‌عبدالله... عمر سعدِ نانجیب صدا زد:« چه کسی حاضره بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن... سه بار رو بدنش رفتن یه بار روی سینه اش، یه بار رو‌ی پهلوش، یه بار رو‌ی کمرش... "نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ" روي بدن ابي عبدالله تاختن، بدن جوري شده بود كه خواهرش نمي شناخت برادر رو، هي ميگفت: آيا تويي برادر من؟ آيا تو حسينِ مني؟... بيار دستت رو بالا، بالحسينِ الهي العفو....* ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحمَةِ اللهِ الوَاسِعَة "اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ اللَّهِ وَ عَلَى الاَرواحِ الَّتى حَلَّت بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ العَهدِ مِنّى لِزِیارَتِکُم * جوری سلام بده، مثل اونایی که الان رسیدن کربلا، مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش، مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛ مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛ دستت رو روی سینه بگذار، با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الحُسَینِ وَ عَلى عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلى اَولادِ الحُسَینِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین" ره وا کنید قافله سالار میرسد یک قافله اسیرِ عزادار میرسد *زینب داره میاد، امام زین العابدین داره میاد، اُم کلثوم داره میاد ...* برخیز یا حسین سری دست و پانما دلبر برایِ دیدنِ دلدار میرسد سِّرُ الحسین سینۀ سَینایِ زینب است آری حقیقتِ همه اسرار میرسد هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست زینب غمین از آن همه آزار میرسد رسیدن به یه جایی بی بی زینب بشیر رو صدا زدن.. بگین بشیر بیاد. بله بی بی! بشیر! اینجا کجاست؟ میخوام ببینم دقيقاً اینجا کجاست..گفت: خانم جان! دقيقأ دو راهی کربلا و مدینه است. این ور میره کربلا این ور میره مدینه..بی بی حالش منقلب شد. فرمود: می بینم بوی حسین داره میاد. بشیر ما رو ببر کربلا..اومدن تا رسیدن کربلا همه خودشون رو انداختن پایین، هر یکی کنار یه قبری نشستن. عمهٔ شما سیدا آمد کنار قبر داداشش حسين... حسین چهل روزه غم چهل ساله دیدم حسین جان غم و اندوه دیدم ناله دیدم داداش نمیدونی چی به روزم آمد.داداش پاشو ببین مثل مادرمون شدم..داداش ببین کمرم تا خورده، ببین خواهرت پیر شده، حسینِ من یادته همینجا توي گودال نشناختمت، اگه حالا تو هم بلند شی نگاه کنی دیگه منو نمیشناسی... * بالا بلند بودم و حالا خمیده ام پُر غم ترین زمانۀ دیدار میرسد * این جمله زبان حاله...داداش ! یادته وقتی بچه هامو از میدان آوردی هر چه نگاه کردی زینبو ندیدی برا اینکه خجالت نکشیدی برادر... امروز تو هم بیا تلافی کن همهٔ بچه هاتو سالم آوردم اما سراغ سه سالتو از زینب نگیر... خرابه شام گذاشتمو آمدم...* عباس کو که صبرِ عقیله سر آمده ناموسِ حق زکوچه و بازار میرسد بر رویِ قبر پیرهنت پهن می‌کنم جانم به لب زگریۀ بسیار میرسد تکرارِ صحنه ها شده در پیش دیده ام نیزه به دستِ لشگرِ اشرار میرسد گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ... *یادمه من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن...* گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ... آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم قبرت به رویِ سینه‌ام این بار میرسد آه رباب و قبرِ بهم خورده ی علی لالایی اش از آن دل غمدار میرسد تو این چند روز پیاده رویِ اربعین، اونایی که سالهای قبل رفتن میدونن، تو این چند روز کربلا، اونی که خیلی به چشم میاد اینه: همه جا آب فراوانه، اصلا چیدن روی هم بطری های آب آماده، خُنَک، موکب دارا نمیذارن زائر اربعین یه لحظه هم تشنگی بکشه .. محال کسی آب بخواد و آب پیدا نکنه ... کافیه بگی آب کجاس؟ کافیه بفهمن تشنه ای، همه میان طرفت، بهت آب تعارف میکنند .. خیلی عجیبه این راه ... خصوصا اگه ببین یه مادری بچه بغلشه، ببینن یه مادری طفل شیرخواره داره بیشتر آب بهش تعارف میکنند، میگن این آب برا خودت این آب واسه بچه ات ... بچه تو این آفتاب و گرما تَلَف نشه ... بعضی ها دلشون زودتر از من رفت توی روضه، چی میخوام بگم؟ اما بمیرم برا اون حسینی که چهل روز قبل بچه شو روی دست گرفت ... ببینید ببینید گلم رنگ ندارد اگر آمده میدان سر جنگ ندارد *کربلا نمیذارن زائرا تشنه باشن .. اما یه روزی کربلا به جای اینکه یه شش ماهه رو سیراب کنند ... فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ...* دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!... برای فرج امام زمانت، شفای مریضا، نابودی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، پیروزی و سربلندی مردم غزه و لبنان بازم ناله بزن بگو: يا حسين!... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیناً حَتَّى تُسکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا هرچه خوبیست، تو داری و به آن محتاجم آنچه داری ز معارف،‌ به همان محتاجم تو اباصالحی و من پسر این پدرم عمل صالحم افزون، که به آن محتاجم *آقای من! پسر فاطمه!...* به سلامی دل خود را به سحر خوش کردم به علیکِ تو به هنگام اذان محتاجم یابن الحسن ... چشم بر داری از این بنده ز پا می افتد به نظر های تو پیدا و نهان محتاجم من به دربار تو خدمت نکنم می میرم به غلامی تو تا عمر جهان محتاجم میروی پای پیاده به حرم آقا جان اربعین کرببلا، سینه زنان محتاجم ... خوش به حال اونایی که الان کربلان، خوش به حال اونایی که با پای پیاده رسیدن کربلا، خوش به حال اونا که حسین حسین گفتن و سینه زدن و راه رو پیاده رفتن کربلا... خواستم این اربعین را کربلا باشم،نشد از نجف پای پیاده کربلا باشم،نشد رفقا ما جا موندیم، اونایی که باید اربعین برن کربلا رفتن، امشب به حال خودمون گریه کنیم... شب اربعین رسید، همه رفقامون رفتند کربلا دوباره ما جا موندیم... بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا حالا ما هم از همین راه دور با پای دلمون هم نوا با زائرین اربعین، کنار قدم های جابر بریم کربلا... کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم فداییِ زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم لبیک یابن الزهرا...یابن الزهرا... جابر بن عبدالله انصاری با عطیّه آمد زیارتِ قبر امام حسین، اومد توی شریعه ی فرات غسلِ زیارت کرد، مثل اینکه میخواد بره طواف خانه ی خدا، آهسته آهسته قدم بر میداشت، چون چشماش جایی رو نمیدید به عطیّه گفت: دستِ من رو روی قبر حسینم بگذار، دستش رو روی قبر گذاشت، انداخت خودش رو روی قبر، آنقدر گریه کرد، حسین حسین گفت، غش کرد، به هوش اومد صدا زد: یاحسین! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" آیا دوست نباید جوابِ دوستش رو بده؟ بعد خودش جواب خودش رو داد، جابر! عجب انتظاری داری از کسی که بینِ سَرِ مطهر و بدنش چهل منزل جدایی افتاده، چگونه جواب دهد کسی که سَرِ مطهرش بالای نیزه رفته.. جابر مشغول زیارت بود، بهش گفتن: جابر! صدای زنگ قافله داره میاد، غلامش رو فرستاد برو ببین چه خبرِ، معلوم شد اهلبیتِ امام حسین هستند که دارن میان کربلا.جابر صدا زد: بلندشید زینب داره میاد، صاحب عزا داره میاد. دو مرتبه توی همین ماه محرم و صفر اهلبیت ِ امام حسین اومدن کربلا، بار اول روز دوم محرم بود، وقتی که رسیدن این بچه ها بابا داشتن، مَحرم داشتن، با چه احترامی از ناقه ها پیاده شدن، خصوصاً زینب کبری سلام الله علیها که حسین داشت، اباالفضل داشت، دو تا پسراش بودن، اباالفضل زانوش رو رکاب مرکب کرد، اما مثل روز اربعین هیچ کسی رو نداره، بچه ها بابا ندارن، فقط یه مَحرم دارن اونم امامِ سجادِ، حتی کسی نبود این ناقه هارو بخوابونه، تعبیر مقاتل اینه: مثل برگِ خزان زده هر کدوم هر جوری میتونستن از بالای ناقه ها روی زمین افتادن، هر کسی دنبال قبرِ عزیزش میگرده، ولی دو نفر بی قرارتر از همه بودن. یکی خانوم رُبابِ، هی این و اون ور میگشت، هی صدا میزد: عزیزِ دلم! اصغرم قبرت کجاست مادر؟ امام سجاد با یه جمله ای آرامش کرد، صدا زد: رباب! نگران نباش، علی اصغرت خوب جایی دفن شده، خودم با این دستام بچه ات رو روی سینه ی بابام حسین گذاشتم... دومین نفر سکینه است، همانطوری که روز عاشورا اباالفضلِ العباس از سکینه خجالت می کِشید، هنوز هم که هنوزِ میگن: تویِ حرمِ اباالفضل اسمِ سکینه رو نبرید، آخه اون لحظات آخر صدا زد: حسینِ من! تا من زنده هستم بدنم رو خیمه نبر، من از رویِ سکینه خجالت می کِشم، آخه بهش وعده ی آب دادم. اما مثل روزِ اربعین سکینه خجالت می کِشید، می گفت: من مشک خشکیده و خالی رو به عموم عباس دادم، من خبرِ تشنگی بچه هارو به عموم دادم، من عموم عباس رو روانه ی نهر علقمه کردم... این دستات رو بیار بالا، به نیت خوشنودی دلِ مادرشون فاطمه، سه مرتبه همه ی زن و مرد بگید: یاحسین!...*
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ 💠💠 بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیناً حَتَّى تُسکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا هرچه خوبیست، تو داری و به آن محتاجم آنچه داری ز معارف،‌ به همان محتاجم تو اباصالحی و من پسر این پدرم عمل صالحم افزون، که به آن محتاجم *آقای من! پسر فاطمه!...* به سلامی دل خود را به سحر خوش کردم به علیکِ تو به هنگام اذان محتاجم یابن الحسن ... چشم بر داری از این بنده ز پا می افتد به نظر های تو پیدا و نهان محتاجم من به دربار تو خدمت نکنم می میرم به غلامی تو تا عمر جهان محتاجم میروی پای پیاده به حرم آقا جان اربعین کرببلا، سینه زنان محتاجم ... خوش به حال اونایی که الان کربلان، خوش به حال اونایی که با پای پیاده رسیدن کربلا، خوش به حال اونا که حسین حسین گفتن و سینه زدن و راه رو پیاده رفتن کربلا... خواستم این اربعین را کربلا باشم،نشد از نجف پای پیاده کربلا باشم،نشد رفقا ما جا موندیم، اونایی که باید اربعین برن کربلا رفتن، امشب به حال خودمون گریه کنیم... شب اربعین رسید، همه رفقامون رفتند کربلا دوباره ما جا موندیم... بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا حالا ما هم از همین راه دور با پای دلمون هم نوا با زائرین اربعین، کنار قدم های جابر بریم کربلا... کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم فداییِ زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم لبیک یابن الزهرا...یابن الزهرا... جابر بن عبدالله انصاری با عطیّه آمد زیارتِ قبر امام حسین، اومد توی شریعه ی فرات غسلِ زیارت کرد، مثل اینکه میخواد بره طواف خانه ی خدا، آهسته آهسته قدم بر میداشت، چون چشماش جایی رو نمیدید به عطیّه گفت: دستِ من رو روی قبر حسینم بگذار، دستش رو روی قبر گذاشت، انداخت خودش رو روی قبر، آنقدر گریه کرد، حسین حسین گفت، غش کرد، به هوش اومد صدا زد: یاحسین! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" آیا دوست نباید جوابِ دوستش رو بده؟ بعد خودش جواب خودش رو داد، جابر! عجب انتظاری داری از کسی که بینِ سَرِ مطهر و بدنش چهل منزل جدایی افتاده، چگونه جواب دهد کسی که سَرِ مطهرش بالای نیزه رفته.. جابر مشغول زیارت بود، بهش گفتن: جابر! صدای زنگ قافله داره میاد، غلامش رو فرستاد برو ببین چه خبرِ، معلوم شد اهلبیتِ امام حسین هستند که دارن میان کربلا.جابر صدا زد: بلندشید زینب داره میاد، صاحب عزا داره میاد. دو مرتبه توی همین ماه محرم و صفر اهلبیت ِ امام حسین اومدن کربلا، بار اول روز دوم محرم بود، وقتی که رسیدن این بچه ها بابا داشتن، مَحرم داشتن، با چه احترامی از ناقه ها پیاده شدن، خصوصاً زینب کبری سلام الله علیها که حسین داشت، اباالفضل داشت، دو تا پسراش بودن، اباالفضل زانوش رو رکاب مرکب کرد، اما مثل روز اربعین هیچ کسی رو نداره، بچه ها بابا ندارن، فقط یه مَحرم دارن اونم امامِ سجادِ، حتی کسی نبود این ناقه هارو بخوابونه، تعبیر مقاتل اینه: مثل برگِ خزان زده هر کدوم هر جوری میتونستن از بالای ناقه ها روی زمین افتادن، هر کسی دنبال قبرِ عزیزش میگرده، ولی دو نفر بی قرارتر از همه بودن. یکی خانوم رُبابِ، هی این و اون ور میگشت، هی صدا میزد: عزیزِ دلم! اصغرم قبرت کجاست مادر؟ امام سجاد با یه جمله ای آرامش کرد، صدا زد: رباب! نگران نباش، علی اصغرت خوب جایی دفن شده، خودم با این دستام بچه ات رو روی سینه ی بابام حسین گذاشتم... دومین نفر سکینه است، همانطوری که روز عاشورا اباالفضلِ العباس از سکینه خجالت می کِشید، هنوز هم که هنوزِ میگن: تویِ حرمِ اباالفضل اسمِ سکینه رو نبرید، آخه اون لحظات آخر صدا زد: حسینِ من! تا من زنده هستم بدنم رو خیمه نبر، من از رویِ سکینه خجالت می کِشم، آخه بهش وعده ی آب دادم. اما مثل روزِ اربعین سکینه خجالت می کِشید، می گفت: من مشک خشکیده و خالی رو به عموم عباس دادم، من خبرِ تشنگی بچه هارو به عموم دادم، من عموم عباس رو روانه ی نهر علقمه کردم... این دستات رو بیار بالا، به نیت خوشنودی دلِ مادرشون فاطمه، سه مرتبه همه ی زن و مرد بگید: یاحسین!...* ادامه⏬⏬⏬⏬
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ 💠💠 صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَات... شب اربعین، شب زیارتی ابی عبدالله، دلا بره کربلا، فرمودند: اگه نتونستید کربلا برید و دلتون هوای کربلا کرد، متوجه قبر شش گوشۀ عزیز فاطمه بشین، سه مرتبه بگین: صَلَّ الله علیک یا اباعبدالله ... اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور...السلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب... نگاهِ گریه داری داشت زینب چه گامِ استواری داشت زینب دلِ با اقتداری داشت زینب ببین چه اعتباری داشت زینب اگر چه غصه دارد آه دارد به پایش خستگیِ راه دارد *پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری،به پاهات فشار میاد، کف پات تاول میزنه، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان، خستگی ِ زائرها رو در کنند، پذیرایی کنند، مرهم به کف پای این بچه ها بگذارند، حالا تصور کن آدم بزرگ،جوان،نیرومند، این طور تحلیل میره،اما دلا بسوزه برا بچه های حسین، نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن،زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند، آی بمیرم براتون، کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره، کسی نبود مرهم به پای این بچه ها بذاره، ای حسین.... رسیدم کربلا ای داد ای داد حسین سر جدا، ای داد ای داد چهل روز است گریانم حسین جان چو مویِ تو پریشانم حسین جان *این چهل روز برا زینب چهل سال گذشت، میخوام روضه بخونم برات، چهل روز نذاشتن زینب یه دل سیر گریه کنه، داداش زینبت رو نگاه کن ببین پیر شدم* چهل روز است می خوانم حسین جان حسین جانم حسین جانم حسین جان همین جا شیرخواره گریه می کرد ربابِ بی ستاره گریه می کرد گهی بر گاهواره گریه می کرد گهی بر مشکِ پاره گریه می کرد خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ مرا بیچاره کرده، پیر کرده ... همین جا دورِ اکبر را گرفتند زِ ما شبه پیمبر را گرفتند ولی از من دو دلبر را گرفتند هم اکبر هم برادر را گرفتند همین جا بود که سقایِ ما رفت به سمتِ علقمه دریای ما رفت پناهِ عصمتِ کبرای ما رفت پی او گوشواره هایِ ما رفت ... همین جا بود که دل ها گرفتو کسی رویِ تن تو جا گرفتو سرت را یک کمی بالا گرفتو و از پشتِ سرت سر را گرفتو همین که بر گلویت خنجر آمد صدایِ نالۀ زهرا در آمد .... همین جا بود اَلِف را دال کردند تنت را بارها پامال کردند ته گودال را گودال کردند تو را با سّم مرکب چال کردند *عزیز دلم ، یادم نمیره همین جا بود اومدم شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته هارو از روی بدنت کنار زدم، نازنین بدنت رو دیدم، پاره پاره، غرق به خون، صدا زدم : آیا تو برادر منی !؟ ... حسین من! * بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دستِ ساربان شد طلایِ من نصیب کوفیان شد همین جا بود افتادند تن ها همین جا بود غارت شد بدن ها تمامی کفن ها، پیرهن ها بدون تو کتک خوردند زن ها همین جا بود تازیانه باب گردید رخ ما در کبودی قاب گردید ز خجلت خواهر تو آب گردید که معجر بعد تو نایاب گردید ز جا برخیز غم خواری کن عباس دوباره خیمه را یاری کن عباس برای عزتم کاری کن عباس علم بردار علم داری کن عباس سکینه می کند زاری ابالفضل چه قبر کوچکی داری ابالفضل وقتي همه دورِ قبر آقامون امام حسين نشسته بودن، گريه هاشون رو كردن، يه وقت ديدن بي بي سكينه با يه كاسه ي آب اومد، به امام سجاد گفت: داداش! قبرِ عمو جانم عباس كجاست؟ همه بلند شدن، اولين دسته ي عزاداري راه افتاد"یاعباس! جیبِ المای لِسکینه" عباس! پاشو برا سكينه آب بيار... تويِ نخلستون ها دارن ميرن، يه وقت رسيدن به يه قبرِ كوچيك...امام سجاد فرمود: اينجا قبرِ عموجانم عباسِ، همه با تعجب نگاه كردن...* حكايت ميكند اين قبرِ كوچك كه مردي را خجالت آب كرده *سكينه شروع كرد روضه خوندن...عمو جان! جات خالي بود، مجلسِ شراب بردن مارو، جات خالي بود با انگشت مارو به هم نشون ميدادن...* خبر داري سَرِ بازار رفتم ميانِ مجلسِ اغيار رفتم  به آبروی اباالفضل به دستاي قلم شده اباالفضل، این دو دستت رو بیار بالا، زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید، فرج امام زمان، سلامتی مقام معظم رهبری، عاقبت به خیری جَوونا، حفظ نظام و کشورمون از بلایا همه با مادرش اُم البنین ناله بزنید: یا اباالفضل... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝