eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
11هزار دنبال‌کننده
50 عکس
58 ویدیو
80 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤حاج محمود کریمی (عج) نبینم اشک تو چشات موج بزنه قدمات به روی چشمای منه شب جمعه شب سینه زدنه می میرم برای اون صدای تو برای ناله ی یا جدّای تو کی می دونه چیه روضه های تو آقاجون فدای تو بانیِ مجلسای خودِ خدا مهمونه گوشه نشین هیئت ها آقاجونم پیش ما هم یک بار بیا امشبم مثل همیشه تنهایی تا خود اذون صبح کربلایی کردی آقا دلامون رو هوایی اگه کربلا میری ما رم ببر شب جمعه شب یا ربِّ، بیا شب کربلامون امشبه بیا شب بچه های زینبه بیا اگه کربلا میری ما رم ببر ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
روضه تخریب قبور ائمه بقیع السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا ... یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما دستها گرم قنوتند، زحاجت لبریز گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید *اونایی که مدینه رفتن بهتر متوجه میشن .. دو نوبت بیشتر درِ بقیع رو باز نمیکنن .. یکی هنوز هوا تاریکه بعد از نمازِ صبح درای بقیع باز میشه باید بیای پشتِ این میله ها بایستی آروم آروم گریه کنی .. نه ضریحی، نه گنبدی، نه رواقی دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید مثل شمعی به تمنای حرم آب شدم بیشتر حرف حسن بود میان سخنم اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم چه شلوغه باب الحسین ولی حسن یه زائرم نداره .. چه ضریحی داره حسین ولی حسن یه سنگِ قبر نداره خاک گر نام حسن داشت به لب، دُر میشد نام او را به روی سنگ یمن بنویسید بی کفن بود حسین، ورنه وصیت می کرد تا به روی کفنش نام حسن بنویسید جگر سنگ شود آب اگر گریه کند شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را روضه اش کوچه تنگی است نمیداند که میخ را گریه کند یا که در سوخته را بیت الاحزانِ نگاهش شده راوی غم قصۀ رَد شدنِ آینه و کینۀ سنگ با کنایه بنویسید که آیینه شکست دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ گرچه لایوم کیومک به روی لب دارد گرچه او در غم غارت شدن خلخال است تن غارت زدۀ شاه شهادت بدهد روزِ هجر حسنش سخت تر از گودال است *ایام تخریب بقیعِ .. وقتی نامردا ریختن تو بقیع، بعضی از بزرگان و شیعیان مدینه گفتن به ما دستور دادن گفتن باید خودتون این قبور رو خراب کنید .. الله اکبر .. این بقیع چه روزایی رو به خودش دیده .. یه دونه‌شُ بگم و از همه التماسِ دعا .. اومدن محضرِ مولا عرضه داشتن علی جان چه نشستی! این نامردا با بیل و کلنگ رفتن تو بقیع!! میگن علی بدون اجازۀ ما بدنِ زهرا رو دفن کرده .. آقا میخوان بدنِ خانم رو نبش کنن .. (1) (الله اکبر .. رحمت خدا بر این ناله ها ..) یه وقت دیدن قهرمان خیبر بلند شد .. ذوالفقار رو برداشت، دستمالِ زرد رو به پیشانی بست .. با غضب واردِ بقیع شد .. اول از همه اون نانجیب رو بلند کرد به زمین زد .. نشست رو سینه‌ش فرمود امروز اگه نیشِ کلنگی به زمین بخوره خونِ همه‌تون رو میریزم .. اون یکی نامرد صدا زد فلانی بیا بریم! همه رفتن .. اینجا مولا شنید اینا میخوان بیان بدنِ زهرا رو از زیرِ خاک بیرون بیارن، فهمید میخواد به بدنِ فاطمه جسارت بشه علی طاقت نیاورد .. اما امان از اون ساعتی که زینب نگاه کرد، ده نفر اسب هاشون رو نعلِ تازه زدن .. انقدر بر بدنِ حسین .. اینجا گذشت اما یه جا دیگه زینب دید یه عده نیزه دار دارن میرن پشتِ خیمه .. گفتن دارید دنبالِ چی میگردید؟! .. گفتن یه سر از بنی هاشم کمه .. گفتن ما دیدیم حسین رفت پشتِ خیمه ها .. انقدر این نیزه ها رو به زمین زدن .. ای حسین .. دو تا سرُ رو به نیزه بسته بود .. شاید یکی‌ش سرِ این شیرخواره بوده ..یکی دیگه شم بگم صدا ناله تون بلند بشه .. دیدن یه سری رو هر کاری میکنن رو نیزه نمی ایسته .. میدونید سرِ کی بود؟ سرِ علمدارِ کربلا .. آخه نامرد چنان با عمود آهن به سر زده بود .. صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله .. منبع:1) طبری آملی، ص۱۳۶-۱۳۷، مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۱–۱۷۲، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۷۱–۸۷۲ السلام علیکم یا ائمة الهدی ای آسمان غربت تو بیکران بقیع باید گریست از غم تو بی امان بقیع دیگر چه انتظار ضریح است و بارگاه وقتی دریغ از تو شده سایه بان بقیع دارد نواده های امامان تو حرم امّا شده ست گنبد تو آسمان بقیع نه قبّه ای نه صحن و سرایی نه بیرقی هستی همیشه همدم ظلمی عیان بقیع ناله زدن به دور حریمت مجاز نیست حالا که خادمت شده از دشمنان بقیع مانده ست در کنار حصار ِ مزار تو درد ِسکوت گریه کن و روضه خوان بقیع تو مدفنی برای کریمی که شد شهید از کینه های همسر نامهربان بقیع تابوت تیر خورده ی او را تو دیده ای شد قامت حسین کنارش کمان بقیع دو یادگار کرب وبلا داری و شده خاک تو کربلای دگر بی گمان بقیع با روضه های باقر وسجّاد وصادقت گردیده نام کرب وبلا جاودان بقیع مانده میان غربت خاکت هنوز هم یک قبر مخفی از همه و بی نشان بقیع گردیده خادمین تو بدتر ز خار پس در باغ تو نهان شده یاس خزان بقیع تو آشنای هر شب ِ غم های حیدری اشکش به روی خاک تو بوده روان بقیع سی سال شام ماتم ودردش نشد سحر چون در میان تو شده ماهش نهان بقیع ما می شویم کارگر ساخت حرم بعد از ظهور مهدی صاحب زمان بقیع ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ‍‍‍ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤حاج حسن شالبافان
السلام علیکم یا ائمة الهدی ای آسمان غربت تو بیکران بقیع باید گریست از غم تو بی امان بقیع دیگر چه انتظار ضریح است و بارگاه وقتی دریغ از تو شده سایه بان بقیع دارد نواده های امامان تو حرم امّا شده ست گنبد تو آسمان بقیع نه قبّه ای نه صحن و سرایی نه بیرقی هستی همیشه همدم ظلمی عیان بقیع ناله زدن به دور حریمت مجاز نیست حالا که خادمت شده از دشمنان بقیع مانده ست در کنار حصار ِ مزار تو درد ِسکوت گریه کن و روضه خوان بقیع تو مدفنی برای کریمی که شد شهید از کینه های همسر نامهربان بقیع تابوت تیر خورده ی او را تو دیده ای شد قامت حسین کنارش کمان بقیع دو یادگار کرب وبلا داری و شده خاک تو کربلای دگر بی گمان بقیع با روضه های باقر وسجّاد وصادقت گردیده نام کرب وبلا جاودان بقیع مانده میان غربت خاکت هنوز هم یک قبر مخفی از همه و بی نشان بقیع گردیده خادمین تو بدتر ز خار پس در باغ تو نهان شده یاس خزان بقیع تو آشنای هر شب ِ غم های حیدری اشکش به روی خاک تو بوده روان بقیع سی سال شام ماتم ودردش نشد سحر چون در میان تو شده ماهش نهان بقیع ما می شویم کارگر ساخت حرم بعد از ظهور مهدی صاحب زمان بقیع ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند! خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد، دارد دل هوایی می شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود می رسد روزی که با دستان پر مهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود آخرش من مطمئنم این گره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد از همان شب که علی تابوت را برشانه برد زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد مهدی نظری ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
همواره رزق اشک جاری دربقیع است قطعاً بهشت رستگاری دربقیع است اینجا خراب است حال عشاق مدینه باریدن ابره بهاری دربقیع است هردل اگر آرام باشد ، مرده باشد شوره غم! دل بیقراری دربقیع است ویرانه شدصحن وسرا .روزی دراینجا دیگرپس ازاین .آه وزاری دربقیع است اینجامزارلاله ها ویرانه گردید زهرا سر سفره کناری دربقیع است ماراه آل فاطمه درپیش داریم رمز بلند پایداری دربقیع است ازخاک قبر دلبران صدلاله روید عطر مزاره گلعزاری دربقیع است ازاین غم عظمی دل مهدی گرفته ویرانی هرزخم کاری دربقیع است آل سعودبی حیا ویرانه اش کرد چشمان ناپاک سواری دربقیع است «مجنون»شب عشاق دیگربی ستاره است بنگر دگر این آه وزاری دربقیع هست غلامی (مجنون) ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
درهوای غم عزا داردبقیع راه سوی کبریا داردبقیع صحن وایوانش شده ویرانه ای گوشه ای ماتمسرا داردبقیع صحن تو آتش گرفت وشدخراب چارقبر پرنوا داردبقیع گرم شد بازار دل در طوف او رونق سعی و صفا داردبقیع روح ماشدتازه از اکسیر اشک بهترین کیمیا داردبقیع گردصحن خاکیش هستم گدا دین و آئین ولا داردبقیع این شفا از سوی صحن خاکی است نسخه بر درد و دوا داردبقیع ناله ها در سینه دارد هردلی نی نوای نینوا داردبقیع پنجره بگشوده ام رو سوی او حال سودا با خدا داردبقیع آرزوی دیدنش داردبهشت چون بهشت جان فزا داردبقیع تابش خورشید از نورش بود نور حق تا نا کجا داردبقیع گرچه(مجنون)هستم ودلواپسم شوق دیدار تو را داردبقیع _آرمین غلامی (مجنون) ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
وقتی از بغض هوا دور و برم سنگین است شبنمِ اشک به مژگانِ ترم نزدیک است میکشم منتِ زهری که به دادم برسد آنقدر سایۀ غربت به سرم سنگین است *خوش به حال اون چشمی که امشب برا امام حسن اشک باره .. گفت وارد شد تو خونۀ فاطمه دید امام مجتبی و ابی عبدالله دارن با هم زور آزمایی میکنن .. رسول خدا نگاه کردید ، باباش داره میگه جانم حسین .. مادرش میگه جانم حسین .. یه وقت دیدن پیغمبر میفرماید جانم حسن .. مادر معترض ؛ باباجان شما خودتون به ما فرمودین بچۀ کوچک تر سزاوارِ تشویقِ .. چه طور داری داداش بزرگه رو تشویق میکنی ؟!.. فرمود فاطمه جان دیدم باباش میگه حسین .. تو میگی حسین .. نگاه کردم دیدم همه ملائک تو آسمون دارن میگن حسین .. دیدم پسرم حسن غریبه ... سینۀ تشت تحمل نکند حق دارد آنقدر روضۀ داغِ جگرم سنگین است محنت و داغ چهل سال چنان پیرم کرد کولۀ آه به وقتِ سفرم سنگین است *گفت آقا من باباتم تو این سن دیده بودم ، اینطور محاسنش سفید نشده بود ؟!.. فرمود اگه اون چیزی که من دیدم بابامم دیده بود زودتر از من محاسنش سفید میشد ..* دوستانم همه از من بدشان می آید *بعضی ها رو آقا یواشکی میکشید کنار ، یکیش حجر بن عدي بود (شهید شد تو راه امیرالمومنین فرمود تو که دیگه از مایی تو چرا با کنایه با ما حرف میزنی ..) همه طعنه ها یه طرف .. همه زخم زبان ها یه طرف اما : دوستانم همه از من بدشان می آید طعنۀ قنفذ و سب پدرم سنگین است *برا امام حسن باید داد بزنی .. چون این آقا یه بار نتونست داد بزنه .. همه ش زانوهاشُ بغل میگرفت .. هی زیر لب میگفت بد زد نانجیب ..* نگذارید چُنین حسرت مُردن بکشم من بمانم به خدا دردسرم سنگین است جگرم مثل فدک ریخته صد تکه شده سینه ام را نفس پُر شررم سنگین است *از اینجا دیگه روضه خیلی سخته من از سادات معذرت می خوام .. از امام زمان معذرت می خوام .. خودش فرمود عبدالزهرا چرا روضۀ ما رو نمی خوانی؟ گفت آقا من یه عمرِ غلام و نوکر و روضه خوانِ شمام هرچی از روضۀ شما به من رسیده من خوندم .. مسموم کردن شما رو گفتم ، پاره هایِ جگر داخلِ تشت رو گفتم .. تیرباران کردنِ بدن رو گفتم .. فرمود عبدالزهرا همه اینا که گفتی روضۀ من هست اما روضۀ ما اهل بیت اون ساعتی بود که دستم تو دستِ مادرم .. تو کوچه ها داشتم میومدم ..* مثل مادر که به کوچه دهنش خونی شد چقدر خوب دهانِ حسنش خونی شد .. امام رضا علیه السلام فرمود بچه هایِ ما مو به مو از بزرگترایِ ما ارث بردن .. بگم صدا گریه ت بلند شه؟!.. گوشۀ خرابه وقتی سرُ آوردن تا دست کشید رو این لبایِ بابا گفت لبایِ تو خونی باشه لبایِ رقیه سالم؟؟؟ دیدن دستشُ مشت کرد .. هی تو دهانِ خودش میزنه .. شب و روزش شده با غم سپری راحت نیست و چهل سال فقط خون جگری راحت نیست گیر افتادن در آتش و لج بازیِ میخ راحت نیست دیدنِ روسریِ شعله وری راحت نیست آه مادر .. مادر .. تاولُ گونۀ انسیۀ حورا ، ای وای به خدا سوختن مویِ سری راحت نیست آه با داس و تبر رو به سویِ یاسِ کبود دیدنِ حملۀ سیصد نفری راحت نیست .. *اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانندِ دیدن .. چند جا امام حسن دید مادرشُ دارن میزنن ..* کدوم خانم! کدوم خونه رو میگی روضه خوان؟ کدوم سیلی! کدوم کوچه رو میگی روضه خوان؟ کدوم صورت! کدوم مادرُ میگی روضه خوان؟ چشمایِ اهلِ آسمون تر بود ، ای وای .. دستِ حسن تو دستِ مادر بود ، ای وای .. یه شهر روبه رویِ کوثر بود ، ای وای .. مدینه هست شهری که ، به اشکا میخندن همون جا که مردا ، به زن راه میبندن .. گفت : بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیشتر رسیدُ و رَهَم بیشتر گرفت ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
♦️ «حبیب‌بن‌مظاهر»، آن عاشق شیدایی که «دو بار» برای امام حسین علیه‌السلام جان سپرد... نقل کرده‌اند: حبیب بن مظاهر نوجوانی بود که روزی پدرش "مظاهر" از او پرسید: ای پسرم! چه آرزو داری؟ حبیب گفت: آرزو دارم حسین علیه‌السلام به خانهٔ ما بیاید؛ "مظاهر" قبول کرد و نزد امیرالمومنین علیه‌السلام آمد و حضرت دعوت او را پذیرفت. ➖روز مهمانی فرارسید و حبیب مشتاقانه به بالای بام خانه آمد و از دور، آمدن إمام حسین علیه‌السلام را به نظاره نشست. سرانجام لحظه دیدار سر رسید و سراسیمه از پشت بام پایین می‌آمد که پای او لغزید و از پشت بام به زمین افتاد. ➖پدرش خود را به او رسانید اما حبیب دیگر جان در بدن نداشت؛ "مظاهر" سریع او را پنهان کرد و به خاطر رعایت حال مهمان، چیزی به امیرالمومنین علیه‌السلام نگفت، امّا حضرت بارها اصرار کرد که حبیب کجاست که در آخر "مظاهر" قصه را گفت. امام علیه‌السلام خواست تا مظاهر جسد حبیب را بیاورد؛ چون امیرالمومنین علیه‌السلام جسد حبیب را دید، گریه کرد و به إمام حسین علیه‌السلام فرمود: إبنٖی حُسَین! إنّ هٰذا الشّابّ یُحبُّکَ وَ قَد ماتَ شَوقاً إلیک،فَماذا تَصنَعُ لَه؟ 🔻حسین‌جان ای پسرم! این جوان تو را دوست داشته و از شوق تو مُرده است، برای او چه می‌کنی؟ سیدالشهداء علیه‌السلام هم گریست؛ سپس رو به آسمان کرد و دعایی نمود و حبیب زنده شد؛ در آن حال امیرالمومنین علیه‌السلام رو به حبیب کرده و فرمودند: لِحُبّکَ لِلحُسینِ یٰا حَبیب! سَتَکونُ مُسَجِّلَ زُوّارِ وَلَدیَ الحُسین فَلا یَزورُه الّا مَن سَجَّلتَ اِسمَهُ یا حبیب. 🔻به خاطر محبّتت به حسین علیه‌السلام، تو ثبت‌کنندهٔ اسامی زوّار او خواهی بود و او را زیارت نکند کسی مگر آن‌که تو اسمش را نوشته باشی. 📚حسین،سیدالشهداء،حقیقت بلاانتهاء، ص۵۳۴ ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ کـوریِ چشـم سَعـود آزاد می گردد  بقیع خالی ازهرجوروهر بیداد می گردد بقیع هرچه تخریبش کند وهـّابیِ خواروزَبون در  دل ما شیعیان  آبـاد مـی گردد بقیع با حضـور  پنــج نور عصـمت آل رسـول با شکـوه  دیگـری  ایجاد می گردد  بقیع شیعه پرچم میزند با ذکر"یازهرا" در آن تاکه پرچمدارِ عدل و داد می گردد بقیع بشکند مُهرِسکوت از خاک این غربتکده بغض چندین ساله اش فریادمیگرددبقیع بشـکفــد گلبــوتــهٔ سبـز دعـا در تر بتش غم به پایان میرسد دلشاد میگردد بقیع چار بابی از کَرَم هر یک کریم بن الکریم باب حاجات و کریـم آباد می گردد بقیع میشودخاک بقیع عرشی ترین خاک زمین زین سبب در آسمانها یاد می گردد بقیع زائـران دلدادهٔ بیـن الحرم ها می شوند کربـلایـی در دلـش بنیـاد می گردد بقیع می رسـد از راه  آخـر ، آخـرین نور هـدیٰ با حضـور سبـز  او  آزاد  می گردد  بقیع خاک پاکش توتیای چشم خودکن"کیمیا" کور ، بینـا می شـود در این  دیــار آشنا ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرحضرت مسلم شاعر : بانو زینت کریمی نیا اجرا : استاد توحید بالایی گرمرود تقدیم به حضرت مسلم علیه السلام گویی رسیده قصه به جاهای سخت خویش " بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش" باور کنید شهر خودش دل شکسته تر دارد غروب می کند از روز سخت خویش دارد غروب کوفه نشان می دهد کمی تصویر واضح از جگر لخت لخت خویش وقتی که ماه جای ندارد در این مکان باید که شهر گریه کند خون به بخت خویش در این زمین امیر سما کشته جفاست این پایتخت خون شده در پای تخت خویش این مسلمین که سایه به مسلم نمی دهند این سایه نیست در خور شان درخت خویش آقا نیا سرم به فدایت پسر عمو "ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش" زینت کریمی نیا ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین السلام علیکم یا ائمة الهدی ای آسمان غربت تو بیکران بقیع باید گریست از غم تو بی امان بقیع دیگر چه انتظار ضریح است و بارگاه وقتی دریغ از تو شده سایه بان بقیع دارد نواده های امامان تو حرم امّا شده ست گنبد تو آسمان بقیع نه قبّه ای نه صحن و سرایی نه بیرقی هستی همیشه همدم ظلمی عیان بقیع ناله زدن به دور حریمت مجاز نیست حالا که خادمت شده از دشمنان بقیع مانده ست در کنار حصار ِ مزار تو درد ِسکوت گریه کن و روضه خوان بقیع تو مدفنی برای کریمی که شد شهید از کینه های همسر نامهربان بقیع تابوت تیر خورده ی او را تو دیده ای شد قامت حسین کنارش کمان بقیع دو یادگار کرب وبلا داری و شده خاک تو کربلای دگر بی گمان بقیع با روضه های باقر وسجّاد وصادقت گردیده نام کرب وبلا جاودان بقیع مانده میان غربت خاکت هنوز هم یک قبر مخفی از همه و بی نشان بقیع گردیده خادمین تو بدتر ز خار پس در باغ تو نهان شده یاس خزان بقیع تو آشنای هر شب ِ غم های حیدری اشکش به روی خاک تو بوده روان بقیع سی سال شام ماتم ودردش نشد سحر چون در میان تو شده ماهش نهان بقیع ما می شویم کارگر ساخت حرم بعد از ظهور مهدی صاحب زمان بقیع ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦•ای بهشت برین... وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجراشده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی محمد حسین حدادیان ⚡⚡⚡⚡⚡ "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِيآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعآئِمَ الاَْخْيارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ، وَاَرْكانَ الْبِلادِ، وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ" ای بهشت برین و دارِ سلام ای زمین بقیع برتو سلام ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشت برین عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی صَدف و پر زِ گونه گونه گُهر فرش و از بامِ عرش بالاتر چه گُهرها که زیبِ سینۀ توست چه نگین ها که درخزینۀ توست آن بزرگان که در تو پنهانند جسم خاکی یک جهان جانند هر طرف رُخ نَهاده در دلِ خاک پارۀ از تن پیمبر پاک این یکی خاک پاکِ دختر اوست پارۀ پیکر مطهر اوست ساحت قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعهٔ دو سرا است پسری را که او بجان پرورد کربلا را عَلم به عالم کرد روز اسلام از آن نشد چون شب که گره زَد به معجرِ زینب دُرَّةُ التاج و تاجِ دین باشد زیبِ او یازده نِگین باشد این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند سِدرَةُ المُنتهای ایمانند ترجمانِ رموز قرآنند وارِث انبیا و صِدّیقین سایه های خدا به روی زمین هر یکی شاخه ای زِ نخلۀ طور هر یکی آیه ای زِ سورۀ نور چار دُرِّ خوش آبِ یک صدف اند نور چشمانِ شَهنشه نجف اند روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسرانِ عزیز فاطمه اند مشکلی دارم ای بقیع عزیز ای تو ما را شَفیع رَستاخیز یاد داری شبی چو قیر سیاه نه چراغی نه پرتوی از ماه علی آورد با دو دیدۀ تر بدن پاک دُختِ پِیغمبر دیدی آیا در آن شب تاریک بازو و پهلوی وِی از نزدیک؟! راستی پَهلویش شِکسته نبود؟! بازوی او سیاه و خَسته نبود؟! زیر لبها هنوز هم‌ گله داشت؟! دستهایش هنوز آبله داشت : ریاضی یزدی *نمیشه از روضه بی بی هر موقعِ سال که باشه ساده رد شد... برا مادر گریه کنی همه بچه هاش میان تو گریه با شما شریک میشن... عرض کرد: آقاجان! برا کدوم‌ مصیبت مادرتون بلند بلند گریه کنیم؟ در و دیوار؟! کوچه؟! یا بستر؟! حضرت شروع کرد گریه کردن، فرمود:نه... برا اون‌ ساعتی گریه‌ کنید که بابام‌ غریبونه کنار قبر مادرنشست.. با پشت دستای خودش خاک‌ می ریخت رو قبر فاطمه... معمولاً کسی که میخواد عزیزش رو به خاک بسپاره حداقل دو سه تا مَحرم‌ میخواد کمکش کنن... یه نگاه کرد دید علی غریب مونده.. بچه هاش سن‌ و سالی ندارند. رو‌کرد به آسمون..خدا! به غریبی علی رحم‌ کن. میگه نگاه کردم دیدم دو تا دست آشنا از قبر بیرون آمد.بی بی رو بغل گرفت. امیرالمؤمنین سر پایین انداخت....* «ناگهان از آن بهشتِ بی نشان دستهای باغبانی شد عیان باغبانم، هست و بودم را بده یا علی! یاس کبودم را بده» *صدا زد یا رسول الله!...* شاخه ی یاست اگر بشکسته بود شرمنده ام دستهای باغبانش بسته بود *«امام صادق علیه السلام فرمود: رحمت خدا بر کسانی که برا روضه ی مادرم‌ بلند بلند گریه کنند.» سلمان میگه از دور نگاه میکردم، دیدم علی خاک به سرش می ریزه، میگه دیدم افتاد رو قبر فاطمه ..کَأَنَّ الانِ که روح‌ از بدن امیرالمؤمنین مفارقت کنه. کسی جرأت نمی کرد نزدیک‌ بره، دیدم یه دختر سه چهارساله جلو‌ اومد.گفت: کار خودمه، اومد دست‌ گذاشت رو‌شونه های بابا، منم زینب! گفت:بابا ما تازه مادر از دست دادیم و داغ دیدیم. دیگه طاقت نداریم، جونِ زینب بلند شو... از مدینه یاد گرفت داغ دیده رو چطور باید از رو‌خاک بلند کنه، کربلا جبران‌کرد. یه وقتی رسید دید حسین رو بدن علی اکبرافتاده... صدا زد: بلند شو... دست برد زیر بغل حسین‌، گفت: جَوُونا شما پسر رو ببرید، من پدر رو میارم. حالا حسین داره قدم قدم پشت بدن علی میاد، صدا زد علی ...* چشمم دگر نبیند و پایم نمی رود گم‌ کرده ام‌ پس از تو رَهِ خیمه گاه را ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•ای بهشت برین... و توسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجرا شده سال ۱۴۰۱ به نفس کربلایی محمدحسین حدادی ⚡⚡⚡⚡ آخرین مرحله ی عشق، همین یک سخن است: بگذارید خدا کار خودش را بکند... ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦•اسم بقیع رو‌تا میارم.... وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجراشده سال ۱۴۰۱به نفس حاج‌محمد رضا بذری ⚡⚡⚡⚡⚡ اسم بقیع رو تا میارن دلایی که طاقت ندارن یاد حرم های بی نشون غریبونه بارون میبارن این غربت رو کی فهمیده کی جنّت رو، خاکی دیده داغش قلب و آتیش میده تنها نسیمه که روضه میخونه تو‌هوای بقیع خورشید میسوزه با هر نفس توی تب برای بقیع امون ای دل....امون‌ای دل .. عمری که غم‌ مهمونشه عرش خدا هم‌ دل خونشه اسیرِ تو‌ فریادِ سکوت خونه ی خودش زندونشه اینجا آه و شیوَن‌ ممنوع نوحه خوندن‌ اصلاً ممنوع حتی شمعِ روشن ممنوع جز آسمون و زمین که صحنو رواق نداره بقیع انگار نشسته خزون رو هرگوشه از بهارِ بقیع سهم زیارت زائر از حرمه غبار بقیع امون ای دل...امون ای دل.. درد ما دوا میشه یه روز حاجتا روا میشه یه روز با نابودی آل سعود دَرِ بقیع وا میشه یه روز میبینه اون روز و دنیا بارِگاهِ آل طاها تو مدینه میشه برپا امون ای دل ..امون‌ای دل.. ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•اسم بقیع رو‌تا میارم.... و توسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجرا شده سال ۱۴۰۱ به نفس حاج‌محمد رضا بذری ⚡⚡⚡⚡⚡ علامه حسن زاده آملی: "گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است..." ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمزمه حضرت_مسلم علیه السلام سبک.شب آرزوها... میا کوفه آقا....... که قلبم شکسته به عشق تو کوفی دو دستم رو بسته به دیوار غربت سرم رو میذارم منم بی قرارو تو هستی قرارم منی که یه مردم توو کوچه بریدم به یاد عقیله ز دل آه کشیدم من از کوچه گردی شدم خسته ای یار چه حالی رو داره سکینه توو بازار دو تا بچه هام که غریبی مو دیدن الهی نبینن سرم رو بریدن ولی از روی تل می بینه سه ساله میگه با دلی که پر از درد وناله آهای اهل کوفه نبرّید سرش رو بذارید ببوسم یه بار حنجرش رو میگه با دل خون نچرخون بدن رو ببینید توو گودال، داداشش حسن رو ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
عجب متن قشنگی گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟ گفت به نام من گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟ گفت به یادمن گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟ گفت تنهاترازمن؟ گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟ گفت به جزمن گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم گفت حتی ازمن؟ گفتم خدایاقلبم خالیست گفت پرکن ازعشق من گفتم دست نیازدارم گفت بگیردست من گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟ گفت توکل کن به من گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم گفت نه،نزدیکترین به تو ،من گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟ گفت تلاش و به امیدمن گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟ گفت چون من ازتوهستم وتوازمن.. ⚘ ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه‌السلام 🔹 العَجل یابن الحسن🔹 رو خاک بقیع، با اشک می‌شینم صحن مادرمو، کی می‌شه ببینم؟ ایشالا می‌سازیم، اون حرم زیبا رو ایشالا می‌سازیم، گلدسته و صحنا رو ایشالا می‌سازیم می‌دونم تموم می‌شه، روزای درد و غم می‌شینم یه گوشه‌ای محو حرم می‌شم به روی بال نسیم، دیدنیه پرچم «اَلعَجل یابن الحسن، ای هستی زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اینجا زائرا، حرفایی دارن می‌دونی زیر لب، چه دعایی دارن؟ ایشالا می‌‌خونیم، از غصه‌های حیدر ایشالا می‌‌خونیم، روضه برای مادر ایشالا می‌‌خونیم توی آتیش می‌سوزه، انگار هنوزم در اینجا هر روز می‌پیچه، بوی گل پرپر می‌دونم اما میاد، منتقمش آخر «اَلعَجل یابن الحسن، منتقم زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از راه می‌رسه، غم‌خوار علی توی دست می‌گیره، ذوالفقار علی ایشالا می‌گیریم، انتقام زهرا رو ایشالا می‌گیریم، تقاص اون اشکا رو ایشالا می‌گیریم می‌شه توی مدینه،‌ قیامتی برپا رسیده وقت عبور، از کوچۀ غم‌ها فدکو پس می‌گیریم، از دشمن زهرا «اَلعَجل یابن الحسن، منتقم زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داره می‌رسه، روزای ظهور همه جا می‌پیچه، عطر سورۀ نور ایشالا می‌بینیم، اون روزای زیبا رو ایشالا می‌بینیم، اومدن آقا رو ایشالا می‌بینیم وقتی که خورشید ما، تو آسمون تابید برا پابوسش میاد، از آسمون خورشید می‌خونیم پشت سرش، اینجا نماز عید «اَلعَجل یابن الحسن، ای هستی زهرا» شاعر: ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 دستی سرم بکش ای سایه ی سرم آرام جان من ، آرامش حرم از هر چه بگذریم نام تو خوشتر است آقا چگونه از خیر تو بگذرم از شوق باران میمیرم ذکر حسین جان میگیرم برای روضه های تو میمیرم برای کربلای تو میمیرم به جان تو برای تو میمیرم حسین ... جانم حسین جانم حسین جان ... لطف تو میرسد محشر به من حسین ای مهربان تر از مادر به حسین محشر که جای خود همواره میرسد مِهر تو اول و آخر به من حسین مِهر و وفاتو دوست دارم کرب و بلاتو دوست دارم همیشه آسمون لطفت آبی ای حرم تو خونه ی اربابی کار توئه که نوکرو دریابی حسین ... جانم حسین جانم حسین جان ... هر شب تو این بهشت من گریه میکنم میخنده سرنوشت من گریه میکنم هر وقت که مادرت تو جمع زائرات اسم منم نوشت من گریه میکنم گاهی به گریم میخندم مست رقیّم میخندم برای بچه های تو میمیرم تو خیمه ی عزای تو میمیرم میام پایین پای تو میمیرم حسین ... جانم حسین جانم حسین جان ... شاعر : ✍ ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه ای چشم هایش ساغر خون دلش شد هر کسی بی صداکرده ست نذرخاک ها پیمانه ای روضه خواندن,گریه کردن, فاتحه ممنوع شد پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه ای روز و شب گرم طواف قبله های خاکی اند با دوچشم کاسه ی خون دسته ی پروانه ای کافران مامور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بت بیگانه ای عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه ای ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
تصور می کنم یک گنبد زرد طلایی را رواق و صحن و ایوان شلوغِ با صفایی را تصور می کنم باب الحسن را صحن قاسم را کبوترهای جلد چهار قبر اِنَّمایی را و سقاخانه ای که شعبه ای از نهر کوثر هست و بارانی که می خواند سرود آشنایی را تصور می کنم آئینه کاری های ایوان را و چشمانی که دارد در خودش شوق گدایی را تصور می کنم یک پنجره فولاد و دستی که به آغوشش کشیده قفل های بی نوایی را تصور می کنم صادق ترین رویای صادق را بهشتی که نسیمش می دهد بوی خدایی را بقیعی می کشم در خاطرم که می رسد روزی به صحنش می کشد صدها هزاران کربلایی را ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏼 منو دریاب.... 💠 السلام 🎶 کربلایی 🔊 استودیویی عضو شوید 👇 مرجع مداحی استودیویی ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏼 رئوف یعنی تو 💠 علیه السلام 🎶 کربلایی 🔊 استودیویی عضو شوید 👇 مرجع مداحی استودیویی ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝