1_1124016967.mp3
1.93M
سینه_زنی و توسل به حضرت باب الحوائج علی اصغر علیه السلام ویژه ماه محرم به نفس سیدمجید بنی فاطمه
😭😭😭😭😭😭😭
ای طفل بی زبونم علی
درد و بلات به جونم علی
هر جا بری پا به پات
با یاد اون خنده هات
من پیش تو میمونم علی
من به جای تو علی مُردم دووم بیار
میدونم که از عطش مُردی به روم نیار
می بینم تو گهواره حرارت آبت کرده
هنوزم حسم میگه علمدار برمیگرده
علمدار برمیگرده،علمدار برمیگرده
از بس که بی گناهی علی
جونم فدات الهی علی
با گریه ی بی صدا دیدم که روی نیزه ها
چشمات میره سیاهی علی
چی سرت اومد علی
دردت به جون من
خشکی رو گونههات برده امون من
میبینم روی نیزه رخت بی رنگه مادر
برای لبخند تو دل من تنگه مادر
علمدار برمیگرده،علمدار بر میگرده
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#دودمه دم_پاره
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
روی دست من بگیر آرام ای طفلِ حرم
ای علیِ اصغرم
شد سه شعبه قاتِلت ای تو اُمیدِ آخرم
ای علیِ اصغرم
*
غنچه ی من را به روی دستِ من پرپر مَکن
حرمله لعنت به تو
قطره ی آبی بِده، خون بر دلِ مادر مَکن
حرمله لعنت به تو
*
وای من و وای من و وای من
کشته شده غنچه ی زیبای من
شاعر: #مجتبی_دسترنج_ملتمس
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
سر آورده بود
گلش را دم آخر آورده بود
برای نبرد
پدر سوره کوثر آورده بود
یکی طعنه زد
حسین اینچنین لشکر آورده بود؟
سه شعبه رسید
برای علی نوبر آورده بود
و برق گلو
چه بد موقعی سر برآورده بود
بگو نانجیب
علی تازه دندان در آورده بود
خجالت کشید
علی برده بود، اصغر آورده بود
چرا حرمله؟
چرا باز هم بی هوا حرمله؟
چرا هیچ وقت
نرفته ست تیرت خطا حرمله؟
خجالت بکش
زدی طفل شش ماهه را حرمله
و با خنده گفت
شماها کجا و کجا حرمله
گلو را ببین
علی را زده چند تا حرمله
صدا زد رباب
که شیر آمده منتها... حرمله
شاعر: #محمود_یوسفی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
گلبرگ لطیف شاخه ی طوبا بود
دردانه ای از قبیله ی دریا بود
قنداقه ی خونین علیِ اصغر
امضای قیام سرخ عاشورا بود
*
آن بغض گلوگیر که سرتاسر بود
لالاییِ بی صدای یک مادر بود
آن داغ دل همیشه سوزان رباب
گهواره ی خالیِ علی اصغر بود
*
از سوز عطش خسته و بی تاب شدی !
با دست پدر در طلب آب شدی !
ای غنچه ی پژمرده ی باغ ملکوت
با تیر سه شعبه خوب سیراب شدی
شاعر: #سیدروح_الله_باقری
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
درمانده اگر بار گناهی دارد
در سایه ی شش ماهه پناهی دارد
در قبر،پدر به سینه چسباند او را
شهزاده ببین چه جایگاهی دارد
شاعر: #بردیا_محمدی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_امام_حسین_ع
بکش رو صورتم دستاتو، بابا
میخوام آروم بشم، چشماتو وا کن
اگه میشه، بگیر بالا سرت رو
یه بارِ دیگه، تو چشمام نگا کن
تو رو میخوام روی دستام بگیرم
بذار لبخندتو دنیا ببینه
بذار هر کی دلش لبریز غصه ست،
بیاد و پای گهوارهت بشینه
لالا لالا لالا لالا لالایی
لالایی میخونم آروم بخوابی
کاش میشد، تر کنم ماهی نازم
لبهای خشکتو با قطره آبی
میخوام همیشه این دستای کوچیک
تو قابِ قلب آدمها بمونه
هرکی عشقو میخواد، منو ببینه
هرکی منو میخواد، تو رو بخونه
یه دنیا قلب خسته، بی بهونه
به اون دستای کوچیک دل نبسته
هنوزم مادری دلتنگ ماهش
پای گهوارهی خالی نشسته
لالا لالا لالا لالا لالایی
لالایی میخونم آروم بخوابی
کاش میشد، تر کنم ماهی نازم
لبهای خشکتو با قطره آبی
شاعر: #قاسم_صرافان
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
فقط به قدر کفی ، آب را هدر ندهید
فقط به قدر کفی... آب بیشتر ندهید
بزرگِ این حرمم پیش این حرم من را...
خجالتم ندهید.. آه.. خنده سر ندهید
از آب رود فقط سهمِ شیرخواره کنید
به این حرم ندهید و به این پدر ندهید
نه حرمله که نمیخواهد این گلوی سفید
بس است لمس نسیمی به او خبر ندهید
زِ من گذشت ولی لااقل به پشتِ حرم
به نیزدار نشانیِ این پسر ندهید
شاعر: #حسن_لطفی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
😭😭😭😭
آسمان آمد زمين تا خون اصغر را بَرَد
قطرههاےسرخ اين ياقوٺ احمر را بَرَد
تیر را بيرون مڪش،اشڪ خدا هم مےچڪد
فطرس آمد تاهمين سوز مڪرر را بَرَد
😭😭😭😭
باب الحوائـج🥀
شب هفتم محرم💔
•|صلیاللهعلیک یااباعبدالله|•
😭😭😭😭😭
با دل چه کرده این غم تو
شاه سر جدا؟😭
دیدم کری به پایِ روضهی تو
گریه میکند ..😭😭
یا اباعبدالله....آقاجان....😭
🌹 مقتل حضرت علیاکبر (ع)
وقتى همه اصحاب امام علیهالسلام به شهادت رسيدند و تنها اهل بیت حضرت باقی مانده بودند، در این هنگام حضرت علیاکبر علیهالسلام از خیمهگاه خارج شد و برای جنگیدن از پدرش اذن میدان طلبید.
امام علیهالسلام اجازه داد. سپس نگاهی پر از یأس به او کرد، چشمان خود را پایین انداخت و گريست. آنگاه محاسن شريفش را به دست گرفته و فرمود: «بار خدایا! تو خود گواه باش جوانی به مبارزه این مردم رفت که شبیهترین مردم از نظر صورت، سيرت، اخلاق و منطق به پیامبر تو بود و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر میشدیم، به او نگاه میکردیم.»
سپس امام علیهالسلام فریاد برآورد و گفت: «ای پسر سعد! خداوند رَحِم تو را قطع کند؛ همانطور که تو رَحِم مرا قطع کردی.»
حضرت علی اکبر به سوی آن قوم حرکت کرد و چنين رجز خواند:
«انا على بن حسين بن على
نحن و بيت الله اولى بالنبى
والله لايحكم فينا ابن الدعى
اطعنكم بالرمح حتى ينثنى
اضربكم بالسيف حتى يلتوى
ضرب غلام هاشمى علوى
منم على فرزند حسين بن على. به خداى كعبه سوگند ما به جانشينى پيامبر اولىتريم. به خدا سوگند حرامزاده بر ما حكومت نخواهد كرد. شما را آنقدر با نيزه ميزنم تا نيزه خم شود و آنقدر با شمشير ميزنم تا شمشير در هم پيچد؛ ضربات جوانى هاشمى و علوى.»
او جنگ نمایانی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند تا ناله كوفيان بلند شد. سپس نزد پدر برگشت و عرض کرد: «ای پدر! عطش و تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن و سلاح، تاب و توان را از من برد. آیا شربتی آب برای من یافت میشود؟»
اشک از چشمان امام علیهالسلام جاری شد و فرمود: «وای از بیپناهی! فرزندم از کجا آبی بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ که به زودی با جدت رسول خدا صلیالله علیه و آله دیدار خواهی کرد و آن حضرت با ظرفی لبریز از آب، تو را سیراب میکند؛ آن گونه که بعد از آن دیگر تشنه نخواهی شد.»
حضرت علی اکبر علیهالسلام به سوی میدان بازگشت و با وجود تشنگى، شجاعانه و قهرمانانه جنگید. ناگاه نامردی به نام «مرة بن منقذ» (لعنت خدا بر او) گفت: «گناه همه عرب به گردن من؛ اگر داغش را به دل پدرش نگذارم.»
سپس ضربتى به حضرت زد يا تیری به سوی آن حضرت پرتاب کرد. تیر به حضرت علیاکبر علیهالسلام اصابت کرد و او را بر زمین انداخت. دشمن محاصرهاش كرد و با شمشير قطعهقطعهاش كردند.
در اين حال فریاد زد: «پدر جان! از جانب من بر تو سلام باد. این جد من پیامبر خدا صلیالله علیه و آله است که به تو سلام میرساند و میگوید: «زودتر پیش ما بیا.»
سپس فریادی کشید و جان به جانآفرین تسلیم کرد.
امام حسین علیهالسلام به سوی میدان، بر بالین حضرت علیاکبر علیهالسلام آمد. صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا صلیالله علیه و آله گستاخ شدهاند. پسرم، بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»
در این هنگام حضرت زینب سلامالله علیها از خیمهگاه به سوی میدان جنگ آمد؛ در حالی که فریاد میزد: «ای حبیب من! ای فرزند برادرم.»
حضرت زینب سلامالله علیها خود را به او رسانده و روی بدن بیجان علیاکبر علیهالسلام افتاد. سیدالشهدا علیهالسلام جلو آمد، خواهر را بلند کرده و او را به سوى خيمه برد.
آنگاه به جوانانش فرمود: «احملوا أخاكم. برادرتان را به خيمه ببريد.» و با صداى بلند اين آيه را تلاوت فرمود:
«انالله اصطفى آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم (سوره مبارکه آل عمران آیات ٣٣ و ٣٤)
👈 منابع
لهوف/ سیدبن طاووس
مقتلالحسين ج ٢/خوارزمى
الارشاد ج ٢/ شيخ مفيد
#مقتل
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#محرم۱۴۰۰
1_1127266627.mp3
1.92M
سینه_زنی و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام ویژه ماه محرم به نفس کربلایی حسین طاهری
از حرم آمد برون جلوه ی پیغمبری
با رخ زهرایی و با جَنَم حیدری
صنحه میدان بدل شد به عجب محشری
گفت انا ابن الحسین ریخت بهم لشکری
اَنَا عَلی ابنِ حُسَینَ ابنَ عَلی
موقع جانبازی است رفته ز کف طاقتش
تیغ و سپر در کف و ذکر علی عادتش
خوانده حسین ان یکاد نذر قد و قامتش
با نگهی میکند از پدرش دلبری
اَنَا عَلی ابنِ حُسَینَ ابنَ عَلی
ماه حرم مثل شیر بر دل اعدا زده
از برش تیغ او دشمن او جا زده
گرچه به رفتن شرر بر دل بابا زده
داده به لشکر نشان رزم علی اکبری
اَنَا عَلی ابنِ حُسَینَ ابنَ عَلی
یا علی و یا علی بر لب او کرده گُل
ماه نظر میزند عمه بخوان چهار قُل
داده عنان را ز دست لشکر کوفی به کُل
معرکه ای شد به پا وای چه رزم آوری
اَنَا عَلی ابنِ حُسَینَ ابنَ عَلی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
داغ لاله گون / نوحه
شبه روی نبی بر علی نور عین
می رود می برد جان ز جسم حسین
از پی او پدر - می رود از قفا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
آن که گلگون ازو دشت و صحرا شده
پیش چشم پدر اربا" اربا شده
خفته بر روی خاک - می زند دست و پا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
چهره اش غرقه خون پیکرش لاله گون
می رسد در حرم صوت داغش کنون
می شود ناگهان - قد بابا دو تا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
تا که ریخت از سرش خون به چشم ترش
برده مَرکَب ورا در دل لشکرش
اربا" اربا تنش - شد ز تیغ جفا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
تا ز میدان رسید صوت اکبر بگوش
دیده شد غرقه خون سینه ها در خروش
پیش چشم حسین - تیره شد کربلا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
آمد از خیمه ها سوی میدان حسین
همچو گیسوی او شد پریشان حسین
در کنار تنش - شد پدر در نوا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
ای گل پرپرم ای علی اکبرم
من چگونه تو را سوی خیمه برم
بهر رفتن بیا - خود مدد کن مرا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
رفته از پیکرم تاب و تب ای خدا
جان من از غمش شد به لب ای خدا
من به داغ پسر - گشته ام مبتلا
آه و واویلتا - آه و واویلتا
**
محمود تاری «یاسر»
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
وَ قَطَّعوهُ بِسُیوفِهِم...
😭😭😭😭😭
حسین(ع)،😭
علیاکبرش را به
سیمای پیامبر میدید،
کوفیان اما اِرباً اِرباً اِرباً اِربا...
😭😭😭😭😭
حضرت علی اکبر علیه السلام
شعاعی سبز از بنیاد نوری
سلاله تابش از اولاد نوری
افق های نگاهت کهکشان ها
فروغ از تو گرفته آسمان ها
گل از دیدار تو باشد شکوفا
به ناز یکنگاهت گشته شیدا
وجودت سبز دم هایت بهاری
بهاران در تمنای تو جاری
چنان در آفرینش با صفایی
که هم خَلق جمال مصطفایی
همان آئینه ی احمد (ص) تو هستی
مثال جد خود در حق پرستی
حسین ابن علی (ع) را نور عینی
ضیاء دیدگان زینبینی
خدا جوید اگر دل های مومن
به بانگ توست ای زیبا موذن
طنینی در صدایت اوج دارد
چو دریای خروشان موج دارد
به هنگامنبردت روز عاشور
در آن صحرای طاقت سوز عاشور
به آن بانگی که سر دادی اذان را
خبر دادی امام تشنگان را
که ای بابا بیا جان رفته از دست
بیا اکبر به جَد خویش پیوست
محسن غلامحسینی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#نوحه
نسیمی جانفزا می آید
بوی کرببلا می آید
واویلا واویلا واویلا
داغ تو کرده پیرم بابا
پیکرت گشته اربا اربا
واویلا واویلا واویلا
برسرت دست و پا گم کردم
مسیر خیمه را گم کردم
بین این همه تیر و نیزه
من لبان تورا گم کردم
یک علی اکبر و یک صحرا
واویلا واویلا واویلا
هر طرف یک علی میبینم
شاهد این غم سنگینم
تکه تکه تورا با عباس
در میان عبا میچینم
زینب آمد بجای لیلا
واویلا واویلا واویلا
شاعر: #قاسم_نعمتی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
جان ِ جانان جهان شد سیر از جان ، آه آه
هم چنان جسم پسر ، بابا پریشان ، آه آه
آنچه می ترسید یعقوب آخر آمد بر سرش
یوسفش شد طعمه ی گرگ بیابان ، آه آه
آنچه با شهزاده ی دین کرده اند این کوفیان
کس نکرده تاکنون با نامسلمان ،آه آه
کس نخواهد جا بماند از ثواب غارت و
اربا اربا کردن ِ قاری قرآن ، آه آه
از تمام کربلا آید صدای هلهله
روز عاشوراست یا که عید قربان ، آه آه
بر مسلمانی ِ اهل کوفه ، لعنت تا ابد
لشکری خندید بر بابای گریان ، آه آه
دست و پا گم کرد بابا ، دید تا در خاک و خون
دست و پا می زد پسر با کام عطشان، آه آه
من چگونه یک تنه جمعت کنم ، صد پاره تن !
ای علی جان ، ای علی جان ، ای علی جان ، آه آه
یک تنه یک کربلا را لاله کاری کرده ای
من بیابان آمدم یا که گلستان، آه آه
زحمت ِ پنجاه سالم را ببین در دست باد
خیز از جا خواهرم آمد به میدان، آه آه
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مهدی_شریف_زاده
خوب شد اشکِ نم نمی داریم
بین این سینه ها غمی داریم
سایه ی زیرِ پرچمی داریم
شبِ هشتِ مُحرَّمی داریم
کاش کرب و بلا به ما بِدهند
اِذنِ پائینِ پا به ما بِدهند
تا زمان هست گریه باید کرد
چشم را بست، گریه باید کرد
نَده از دست، گریه باید کرد
شامِ تیرهَ ست، گریه باید کرد
بَر حسین و به حال و روزِ تنش
بر همان زخمِ کاریِ بدنش
کاش در روضه های اربابم
کاش در کربلای اربابم
پای پایینِ پای اربابم
من بمیرم برای اربابم
می کُشد ماتمت مرا آخر
شب جمعه است و فاطمه مضطر...
دلِ ما و صفای شش گوشه
سر و جانم فدای شش گوشه
کُشته ما را هوای شش گوشه
این دو تا گوشه های شش گوشه
دیگر از این چه می شود بهتر
ما گدای توایم علی اکبر
* * ***
گام ها، گام های پیغمبر
در صدایش ، صدای پیغمبر
حیدری در هوای پیغمبر
پشت سر ردپای پیغمبر
این قدم ها ، قدم زدن دارد
جامه ی حیدری به تن دارد
اهل خیمه همه به دور و برش
حرمی بی قرار و دربه درش
عمه اش شانه می زند به سرش
میوه ی قلب و حاصلِ پدرش
قُوّتِ حیدری به دستانش
می دَرَد ذوالفقارِ چشمانش
رفت و یک محشری به راه افتاد
یک تنه لشگری به راه افتاد
ثانی حیدری به راه افتاد
شِبهِ پیغمبری به راه افتاد
هر که آمد جلو سرش را باخت
لشگری را به دردسر انداخت
زده یکباره تا دلِ لشگر
شد فراری عدو به دور و بر
کرده محشر به پا علی اکبر
خواست برگردد و ولی دیگر ...
خون به چشمان اسب بارید و
مرکبش راه را نمی دید و ...
چشم های عقاب شد بسته
داشت می رفت نرم و آهسته
می خورد ضربه ضربه پیوسته
وای از دست نیزه ، از دسته ...
پیکرش ذره ذره می ریزد
از تنش ذره ذره می ریزد
مثل تسبیح پاره ای هر جا
هر طرف رفته زیر دست و پا
پهن باید شود عبایی تا
پدرش ، یک به یک علی ها را
بعد تو می شود حسین تنها
بعد تو خاک بر سر دنیا...
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
او وارث نام نامی حیدر بود
گلواژه ی کربلا ولی پرپر بود
هم «خَلقَاً» و هم «خُلقَاً» و هم در «منطق»
آیینه ای از نمای «پیغمبر» بود
***
«تلمیح» نبرد حیدر صفدر بود
«هم قافیه ی» پدر ، علی اکبر بود
در «شعر» بلند و راسخ کرببلا
بی پرده «جناس تام» پیغمبر بود
شاعر: #سیدروح_الله_باقری
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
1_1124018517.mp3
2.76M
سینه_زنی و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام ویژه ماه محرم به نفس حاج سیدمجید بنی فاطمه
😭😭😭😭😭
حیف از این سرو رعنا حیف از این قد و بالا
جون میده رو دست بابا قطعه قطعه ارباً اربا
محاسنم از خونش رنگینه
عمه جون دادنشو میبینه
قاتل بی حیاش اومد به حال من بخنده
عمه اومده با معجرش زخماشو ببنده
جلو چشماش پیکرش افتاد
کلاه خودش از سرش افتاد
روی زمین بال و پرش افتاد
زینب یاد مادرش افتاد
ای وای ای وای علی اکبر
این زخما بی شماره جای بوسه نداره
من بمیرم زنده زنده پیکرش شد پاره پاره
سر تموم زخماش وا مونده
شمشیرش تو میدون جا مونده
خونی که تو گلوشه راه نفساشو بسته
شبیه جدش شده و فرق سرش شکسته
هنوز نیزه مونده تو پهلوش
یه نی پیچید به طره موش
شکافته تا بین دو ابروش
جون کندنش برد باباشو از هوش
ای وای ای وای علی اکبر
میبوسم دونه دونه زخماشو که غرق خونه
از تنش دل واپسم که چیزی تو دشت جا نمونه
حالم قلب زینبُ سوزونده
بچم غرق خون رو دستم مونده
هر چی مرتب میکنم اعضاشو دونه دونه
میترسم از تنش بازم یه قطعه جا بمونه
بنی هاشم عبا بیارید
تنش رو رو عبا بذارید
شما دارید می سوزید اما
از حال باباش خبر ندارید
جلو چشماش پیکرش افتاد
کلاه خودش از سرش افتاد
روی زمین بال و پرش افتاد
زینب یاد مادرش افتاد
ای وای ای وای علی اکبر
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
ای سرو گل گشته زهم پاشیده
در وادی علقمه بخون خوابیده
خورشید لقائی و یل ام بنین
خورشید ز انوار رخت تابیده
بر گرد گلت آمده ام خیزو ببین
خم شدکمرم ماه بخون غلتیده
برخیز و ببین یکه و تنها ماندم
لشکر پی قتلم همگی کوشیده
باغ گل من تشنه لب و بیتابند
آبم نبود به غیر اشک از دیده
ای ساقی وسردار سپاهم عباس
زهرا ز لبت غنچه خونین چیده
زهرا ز جنان آمده بر گِرد پسر
اشک بصرش بر گل تو پاشیده
افکنده به سرشال عزا مادر من
آوای اخا اخای تو بشنیده
توخفته میان یم خونی ، مادر
داغ غم توبه دیده ی خوددیده
دادی به سکینه ام اخا وعده آب
درخیمه ز داغ و غم تو رنجیده
من آب نخواهم عموعباسم کو
با آنکه لبم ز تشنگی خشکیده
بر خیز و مگو منم دگر شرمنده
خون میچکدازدست وسرببریده
دودست خودارهدیه به داوردادی
دو بال و پری تورا خدا بخشیده
آمد به نوا (صانعی) از غیرت تو
سرچشمه معرفت ز تو جوشیده
سیدکمال میرصانعی ۹۹/۶/۷
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
✅معنی لغوی إرْباً إرباً
🔻در لغت عرب مترجمین ترجمه های گوناگونی کرده اند که در ادامه به چند مورد اشاره خواهیم کرد:
▪️قطعه قطعه
▪️تکه تکه
▪️پاره پاره
▪️ذره ذره
🔻تفاوت لغوی کلمات 'قطعوا' و 'ارباً ارباً' چیست؟
🔹بنابر تفسیر مفسران روایی و تاریخی در کتب مقتل، آن هنگامی که دشمن بر حضرت علی اکبر ع چیره شد، و او را خنجر می زد، تا به شهادت برسد، مدام خوف آن داشت که امام حسین ع در حین ضربه زدن به علی اکبر ع سر برسد، و مانع کشتن علی گردد.
✳️پس به گونه ای مشوش و نامنظم خنجر می زد. که مبادا امام حسین ع ناگهان بیاید و کار آنها به ثمر نرسد. پس در حین ضربه زدن، پیرامون خود را رصد می کرد.
🔺در فرهنگ لغت عرب، به بریده شدن نامنظم، اربا اربا گویند.
🔸اما آن هنگامی که دشمن بر سیدالشهدا چیره گردید، چون دیگر یاری برای امام حسین ع باقی نمانده بود، که دشمن خوف سر رسیدنش را داشته باشد، با کمال آرامش خنجر می زد و بُرش ها منظم بر پیکر مظلوم عالم حضرت سیدالشهدا علیه السلام حادث شد.
🔻حالا جمله مقتل را معنی کنید:
▪️«فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الى عَسْکَرِ الْأعْداءِ فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ ارْباً ارْباً»
▪️اسب علی اکبر علیه السلام را به سمت لشکر دشمن برد و دشمن با شمشیر او را اربا اربا کرد...😭
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام
😭😭😭😭😭
گرفتارم،گرفتارم ابالفضل
گره افتاده در کارم ابالفضل
دعایی کن دوباره چندوقتیست
هوای کربلا دارم ابالفضل
*به من گفتند تو باب الحوائجی...من امشب با یه امیدی آمدم درِ خونه ات...*
گرفتارم،گرفتارم ابالفضل
گره افتاده در کارم ابالفضل
دعایی کن دوباره چندوقتیست
هوایِ کربلا دارم ابالفضل
*بذار اصلا اینطوری بگم،شب تاسوعاست...*
بر مشامم می رسد هر لحظه بویِ کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
*من می ترسم اربعین،کربلا نرم...یه کاری برام بکن...*
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل،قبر شهید کربلا
*امشب اومدیم روضه تو رو بخونیم ای بی دستِ کربلا،ولی اولِ روضه می خوام یه بیت برا خودت بخونم، یه بیت مصیبت بخونم شما مستمع باشی،نبودی ببینی... *
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
دست و پا می زد حسین،زینب صدا می زد حسین
بنویس که با شتاب باید برسد
فوراً ببرش،جواب باید برسد
لب های رقیه از عطش خشک شده
این نامه به دستِ آب باید برسد...
*عموی من چرا برنمی گرده....*
دستانِ تو مثل دو کبوتر رفتند
سیراب تر از زمزم و کوثر رفتند
دیدند که آغوشِ خدا منتظر است
دستانِ تو از خودت جلوتر رفتند...
*ما امشب می خوایم روضه دست بریده بخونیم...*
دستی نداری تا بگیرم، از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدارِ حرم باشی؟
این بچه ها دیگه نمیخوان آب؛ تو رو میخوان
میشه براشون باز سقّا شی؟
*بلند شو،بلند شو،بچه ها منتظرتن...*
وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم
سقّا بدون دست هم سقاست باورکن
تو چشمِ عبّاسم نبینم اشکِ غم باشه
بی تو حسین تنهاست باور کن
*تنها نذار منُ،دیگه مردی برام نمونده....*
دریا تو دستاته برادر
ممنونِ دستاتم علمدار
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگِ چشماتم علمدار
*آی! قمری داشتی چه شد؟
آی حاج قاسم اگه امشب خدمت حضرت زهرا رسیدی سلام ما رو برسون...
بگو ما هم دلمون تنگ شده...
بگو ما هم دلمون می خواد همون جوری باشیم که بهمون بگی پسرم...*
سائلم آب و دانه می خواهم
رحمت مادرانه می خواهم
آی بی بی گدا نمی خواهی؟!
پسرِ بی وفا نمی خواهی؟!
کاش می شد زِ من سوال کنی
پسرم کربلا نمی خواهی؟!
دستم رو می گیرم به پهلو راه میرم من
اونچه نباید عاقبت دیدی سرم اومد
تا که نشستم پیشِ تو انگار حس کردم
یک لحظه بویِ مادرم اومد
*مگه مادر هم علقمه بوده؟!حالا امام حسین علیه السلام داره گریه می کنه
"فَلَمّا رَئاهُ الحُسَین مَضروعاََ عَلی شَطِّ الفرات و بَکی..."گریه می کرد...
عباس یادت میاد من داستانِ مدینه رو برات تعریف کرده بودم؟!بهت گفته بودم برادر اگه تو مدینه بودی کمک کارِ ما بودی...کسی جرات نمی کرد درِ خونه ما بیاد؟یادت هست؟! *
دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟
*مادرمُ دیدی؟مادرم صورتش کبود بود دیدی؟ *
دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟
دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟
دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار
دستش رو به پهلوش می گیره؟
#نغمه پرداز: اکبر شیخی
#شاعر: امیررضا یزدانی
*قربونت برم،از اسب رو زمین افتادی،یه روزی مادرم بین در و دیوار بود،خودش گفت:"وَ سَقَطتُ لِوَجهی..."من با صورت به زمین افتادم...*
«قمرٌ مضى لا للقِتالْ، يأتي بماءٍ للعِيالْ»
ماه به راه افتاد، اما نه برای نبرد؛ رفت تا آبی برای حرم بیاورد
«سَيغيبُ عنُهم بُرهةً، ويعودُ بالحُبِّ الزُلالْ»
چند دقیقه ای قراره از حرم دور بشه، ولی با اون آب زلال و اون عشقِ نابش برگرده...طول نمی کشه...
«رَكِبَ الأصيلةَ بعدَما، قالت سُكينَةُ، ثمّ قالْ خَسِئَ الظَّما يُضنيكُمُ، وأنا ابنُ سقـّاءِ الجِبالْ»
سوار اسبش شد، بعد از آنکه، سکینه از او طلب آب کرد. بعد صدا زد:
تشنگی شما را از پا در نخواهد آورد، تا زمانی که من، پسر ساقی کوه ها هستم...امیرالمومنین...
«وَ حُسينُ يَتبَعُ خَطوَهُ، فهوَ البقيّةُ والرِّجالْ»
امام حسین، به راه رفتن عباسش نگاه می کرد؛ آخه عباسش باقیمونده مردان لشکره...
«و يَرى الأَصيلةَ رفرَفَتْ، لَكَأَنّها طَيرُ الخَيالْ»
اسب عباس از جا کنده شد، انگار که پرنده خیال بود...
«ألَعلَّها جُنَّت بهِ، و غَدَت تُهَمهِمُ في اخْتيالْ»
اسب با سوار شدن عباس انگار که به جنون رسید و با غرور شیهه می کشید
«لكنَّ عَنْ عينِ الوَليْ، أخفَتْهُ قارِعَةُ النِّزالْ»
اونقدر جنگ نمایان بود،عباس رو از چشم امام حسین دور کرد...
«وصَلَ الجميلُ فُراتَهُ، والقِربَةَ العُظمى أمالْ»
ماه زیبا ی بنی هاشم به فرات رسید، و مشک را خم کرد
«يا ماءُ لا تَلْمعْ فقد، ذَكَّرتَني يومَ الرِّحالْ»
آب فرات موج مزن... ای آب ندرخش...تلالو نده... مرا به یاد روز سفرم از مدینه انداختی...
«في دَمْعَتَيْ أمّي و قد، أخْفَت بها ما لا يُقالْ»
آن روزی که در اشکهای مادرم، حرف های نگفتنی ای بود که نگفت...(مادر بود...ولی حرفش این بود:)
«مُتْ يا بنَيَّ ولا تَعُدْ، و لِزَينبٍ ا
َخفِ الظِّلالْ»
پسرم بمیر ولی برنگرد! و نگذار کسی حتی سایهی زینب را هم ببیند....
«قامَ الجميلُ عن الفراتِ، وعَينَهُ فيهِمْ أَجالْ»
آن ماهِ زیبا از کنارِ فرات بلند شد، و با نگاهش دشمنان را برانداز می کرد...
«سَهمٌ أَتى، منهُ بَرى، عيناً، فَشَدَّ على القِتالْ»
تیری آمد و به یک چشم عباس نشست اما عزم نبرد کرد...
«قَطَعوا يَمينَيْ حيدَرٍ، والثَّغرُ يَهْمِسُ في ابتهالْ»
دو دست حیدری او را بریدند، اما او اینطور مناجات میکرد...
«واللهِ لو قَطَّعتُمُ، مِنّي اليمينَ معَ الشِّمالْ»
به خدا قسم اگر دست راست و چپ مرا جدا کنید...
«إنّي أَذودُ عنِ الوَليْ، سُلطانِ أَربابِ الجمالْ»
من از ولی دفاع میکنم، که سلطان بزرگانِ زیبایی است...
*اینجا شروع کرد با معرفی امیرالمومنین،خودش رو معرفی کردن...*
«أنا إبنُ مَن في حَقِّهِ، أُنزِلنَ آياتُ الكمالْ»
من فرزند آن کسی هستم، که آیههایِ کمال در حق او نازل شد...
«أنا إبنُ من كفٌّ لَهُ، رُفِعَتْ بها السَّبعُ الثِّقالْ»
من پسر کسی هستم که خدا با دست او، آسمانهای هفتگانه را رفیع کرد
«أنا إبنُ من في حبِّهِ، ميزانُ أولادِ الحَلالْ»
من پسر کسی هستم که محبت او، میزان حلال زادگی است...
«أنا إبنُ قتّالِ العرَبْ، أنا إبنُ كشّافِ الكُرَبْ»
من پسر کُشندهی پهلوانان عربم، من پسر برطرف کنندهی مصیبتهایم...
«أنا من ضرَبْ، أنا من غلَبْ»
من پسر کسی هستم که ضربه زد، من کسی هستم که پیروز شد
«أنا إبنُ من سمّتهُ فاطِمُ حيدرَه»
من پسر کسی هستم که مادرش او را حیدر نام نهاد
«أنا من حَمَلْتُ البيرَقَ، أنا ذولفِقارٌ شَقشَقَ»
من کسی هستم که بیرق حسین بن علی را به دوش دارم. من ذوالفقار پرچکاچکم
«أنا من سَقى، أنا من رَقى»
من ساقی هستم...
«أنا من دَعاهُ عليُّ سَبْعَ القَنْطَره»
من همانم که علی علیه السلام اورا شیر یل نامید
*جنگ نمایانی کرد و کفار و منافقین رو به درک واصل کرد...یه وقت تیری آمد و آبِ مشکش به روی زمین ریخت...*
«وإذا بسَهمٍ جاءَهُ، و لِماءِ قِربَتِهِ أَسالْ»
ناگهان تیری آمد، و آب مشک جاری شد
«ما لِلحُسينِ و قد رأَى، علَماً بِكَفِّ البَدرِ مالْ»
چه حالی داشت حسین (ع) وقتی که دید این علم در دستِ ماه به زمین متمایل می شد...
«و هَوى الجَميلُ على الثَّرى، فَتَلَقَّتِ الوَجهَ الرِّمالْ»
این زیبارو به زمین افتاد، و تمام صورت مبارکش خاک آلود شد
«أخي يا حُسينُ أنا هُنا، أدرِكْ أخاكَ على عُجالْ»
ای برادرم حسین! من اینجایم، بیا به دادم برس
«فدنا الحُسينُ و ضَمَّهُ، لِـيَرى أخاهُ بأَيِّ حالْ»
حسین(ع) آمد،برادر را در آغوش گرفت(لحظه های آخر بود) تا هر طور شده برادرش را ملاقات کند
«شَدَّ الجَميلُ بعُنقِهِ، عن حِجرِهِ، و بكى و قالْ»
ماه بنی هاشم، گردنش را در آغوش حسین تكانی داد و به آقای خودش نگاه کرد و گریه کرد و گفت:
«أفديكَ، بعدَ هُنيهَةٍ، من ذا يَضُمُّكَ يابنَ آلْ»
عباس به فدای تو بشه... چندساعت دیگه چه کسی سر تو را به آغوش میگیرد ای پسر رسول خدا...
«عبّاسُ يا نورَ الوَفا، بي عندَ قَتْلي لا تُبالْ»
[حسین (ع) فرمود:] ای عباس، ای نور وفاداری، نگران کشته شدن حسین نباش!
«إنَّ السّما سَتَضُمُّني، رأساً على رُمحٍ يُشالْ»
آسمان مرا در آغوش خواهد گرفت، هنگامی که سر من بر نیزه میرود....
«عادَ الإمامُ و ظَهرُهُ، قوسٌ يَشُدُّ عَلَي النِّبال»
امام به خیمه بازگشت در حالی که پشتش، ماننو کمانی خمیده بود...
«فرأته زينبُ يا اخي، ما لي أراك على ارتحال»
زینب برادر رو که دید، گفت برادرم! چی شده؟!چرا در حال مرگی؟!چرا در حال احتضاری...
«شُدِّي إزارَكِ للسِّبا، يا نِعْم رَبـَّات الحِجال»
[امام حسین (ع) فرمود: یا زینب] پیراهنت را برای اسارت آماده کن، ای بهترین سرپرستِ زنان و دختران...
«عباسُ أيْتَمَنا مَعاً، و أنا قتيلٌ لا مُحال»
عباس هر دوی ما را یتیم کرد...من هم کشته خواهم شد...
#شاعر: نور آملی از لبنان
آه ای دستایِ من! وقت افتادن نیست
این مشک انگار فکرِ آبروی من نیست
پرچم روی خاکه، چشمام مثل دریاست
پاشو پاشو عباس! مولا خیلی تنهاست
وای، صدای العطش میاد
وای، ای وای ای وای
قول دادم برگردم، اما با دستِ پُر
گفتم به رقیه، دیگه غصه نخور!
بوی آتیش میاد، جسارت نزدیکه
می بینم می بینم، که غارت نزدیکه
وای، صدای العطش میاد
وای، ای وای ای وای
روی خاکِ غربت، دارم خون می بارم
خیره سمت خیمه م، با این چشمِ تارم
دستی ای کاش تیرو، از چشمم برمیداشت
باید برمیگشتم، اما عمود نگذاشت..
*چنان عمود آهن به سرش زدن که دیگه نتونست بلند شه وگرنه می گشت برای بچه ها آب پیدا پی کرد...*
وای، صدای العطش میاد
وای، ای وای ای وای
#شاعر: رضا یزدانی
#نغمه پرداز: سید مهدی سرخان