زنجیرزنی
حسین (ع) - گرچه ای زینبم بی تو جان بر لبم
🖤🖤🖤
گرچه ای زینبم بیتو جان بر لبم
لیک بوَد عهد خدایی (2)
رسیده موسم جدایی (2)
مهربان خواهرم بیاور از کرم
تو یادگار مادر من (2)
پیرهن کهنه بَرِ من (2)
زینب ای مهلقا! گر ببینی مرا
تنم به زیـر سمِّ اسبان (2)
پاره ز غم مکن گریبان (2)
فانوسهای اشک
مصطفی نظری
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
نور دیده
زنجیرزنی
🖤🖤🖤
این وداع آخرین است، یا شب هجران زینب
شد کمـانی قـامتم بـا رفتنت ای جـان زینب
الوداع ای نور دیده موسم هجران رسیده
شد خـزانی نو بهـارم، ای گل گلـزار هستی
رفتی و با رفتن خود، قلب زینب را شکستی
الوداع ای نور دیده موسم هجران رسیده
این لب خشکیده خواهد بوسه ز آن خنجر بگیرد
یــا کــه نیــروی بــریـدن از دم خنجــر بگیرد
الوداع ای نور دیده موسم هجران رسیده
با غریبان من چه سازم در شب شام غریبان
میزند آتـش بـه جـانـم شعلـۀ آه یتیمـان
الوداع ای نور دیده موسم هجران رسیده
فانوسهای اشک
مصطفی نظری
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
حسین (ع) - کجـا میروی ای امیـد حـرم
زنجیرزنی
🖤🖤🖤
کجـا میروی ای امیـد حـرم
بلای تو را من به جان میخرم
فروغ مدینه به جان سکینه مرو یا حسین
چنین سوی میدان شتابان مرو
تن خستـهام را تویی جـان مرو
ببین جان زینب رسیده است بر لب مرو یا حسین
ز من پیرهن را طلب کردهای
که روز دلم را چو شب کردهای
گلِ مادر من چنین از بر من مرو یا حسین
دعا کن که زینب بمیرد حسین
نباشد کـه ماتم بگیـرد حسین
الهی بمیرم که داغت نبینم مرو یا حسین
فانوسهای اشک
محمود شریفی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
زنجیرزنی
نوحه عصر عاشورا
🖤🖤🖤
عرش خدا روی زمین فتاده یـا که حسین از سر زین فتاده
جسم عـزیز فاطمه سر جدا غرقه به خون بود به دشت بلا
حسین مظلوم
دامن صحـرا شده دریـای خون زینب و یک قافله دلهای خون
افتاده خیمه ها به دست غارت زینـب شـده آمــاده اسـارت
حسین مظلوم
خون شهیدان همه سو دویده رنـگ از رخ آل علی پــریده
هـر کــودکـی راه فـرار جوید یـا فـاطمه یـا فاطمه بگوید
حسین مظلوم
دشمن به کشتن اکتفا نکرده شرم از نبی خوف از خدا نکرده
نخـل ولایـت را ز پـا فکنده آتـش میـان خیمه هـا فکنده
حسین مظلوم
در خیمه ها که از شراره سوزد گهواره شش ماهه برفروزد
گهـواره دیگـر اصغـری ندارد این آشیان کبوتـری ندارد
حسین مظلوم
گلخانه را آتش زده است گلچین سراغ گلها آمده است گلچین
با تـازیـانه غنچـه را کـه چیده؟ فـرشته و زیر کتک که دیده؟
حسین مظلوم
نگـون شـده لـوای حـق وای وای اکـبــر تـنـش ورق ورق وای وای
شبه پیمبر غرق خون و خاک است قلب علی زین غصه چاک چاک است
حسین مظلوم
مـدینه را داغ دگــر رسیـده از داغ قاسم مجتبی خمیده
فقدان قاسم جان او گسسته داغ بــرادر کمرش شکسته
حسین مظلوم
آب فــــرات آزاد گشتـه امـا ربـاب بی اصغـر بـود دریغا
او اشک می ریزد به یاد اصغر راحت ندارد آن خیمده مادر
حسین مظلوم
سـردار لشکــر بی عَلـم فتــاده آتـش ز داغـش در حرم فتاده
نور دو چشم فاطمه است عباس حسین نهر علقمه است عباس
حسین مظلوم
یک کربلا عطش - سیدرضا مؤیّد
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
زنجیرزنی
نوحه عصر عاشورا
🖤🖤🖤
عصـر عـاشورا تنِ صحرا پر از ستاره بود
پُرِ پیکان شکستـه، جسـم پاره پاره بود
کاشکی زینـب نیــاد و نبینـه قتلگاهتو
نبینـه تو خاک و خون آینـه روی ماهتو
بگـو تا سـرها رو زودتر ببـرن که بچهها
نبینـن از روی نــی نگـــاه بیگنــاهتو
زینبم یـه خواهره، چه جوری از یاد ببره
از فـراز نیـــزههــا خــاطــرۀ نگـاهتو
زینبــم یه خـواهره با چه دلی جا بذاره
روی خـاک کــربلا، پیـکــر بیپناهتـو
یکی انگشتر و انگشتتو برده یا حسین
یکی پیرهن، یکی عمامه، یکی کلاهتـو
فانوسهای اشک
محمدسعید میرزایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾من در اين شهر، اهل و عیال و خانهای ندارم...
تاریخ مینویسد:
... شب هنگام بود که حضرت مسلم عليهالسلام در كوچههاي كوفه سرگردان ميگشت؛ نمي دانست به كجا رود؟ تا اين كه بر در خانه پیرزني به نام «طوعه» رسيد، در آنجا توقّف كرد، از او آب خواست، آن زن آب آورد و مسلم عليهالسلام نوشيد.
🔻آن زن، ظرف آب را به خانه برد، بعد بيرون آمد و او را درب خانهاش ديد؛ گفت:
اي بنده خدا! مگر آب نياشاميدي؟
فرمود:آري؛
طوعه گفت:
پس چرا به نزد خانواده خود نمي روي؟
حضرت مسلم عليه السلام ساكت شد و چيزي نگفت.
باز آن زن تكرار كرد و مسلم ساكت شد، دفعه سوم «طوعه» گفت:
سبحان الله! اي بنده ي خدا! خداوند تو را از بديها دور كند، از اينجا برخيز و نزد خانواده خود برو، زيرا كه خوب نيست جلوی درب خانه من توقّف كني و من دوست ندارم در اين وقت شب، كنار خانه من باشي.
➖ حضرت مسلم عليهالسلام برخاست و فرمود:
يا أمَة الله! مالي في هذا الْمِصْر أهْلٌ وَ لا عَشيرَة، فَهَل لَكِ في أجْرٍ وَ مَعْروفٍ، وَلَعلّي مُكافِئكِ بَعْد هذا الْيَوْم؟
▪️اي بندهٔ خدا! من در اين شهر خانه و قوم و خویشی ندارم، آيا ميتواني در حقّ من احسان نموده و امشب در منزل خود جاي دهي؟ شايد پس از اين، پاداش احسان تو را داده و جبران نمايم؟
طوعه گفت:
اي بنده ي خدا! چگونه خانه نداري؟
حضرت مسلم عليه السلام گفت:
أنَا مُسْلِم بن عَقيل، كَذَّبني هولاءِ الْقَوْم، وَ غَرّوني و أخْرَجوني.
▪️من مسلم بن عقيل هستم، اين مردم به من دروغ گفتند، و مرا فريب داده و سرانجام يكّه و تنها بيرونم كردند.
طوعه گفت: به راستي تو مسلم هستي؟
فرمود: آري.
گفت: بفرماييد.
آن گاه حضرت مسلم عليهالسلام را به يكي از اتاقهايي كه خود سكونت نداشت، راهنمايي كرد و لوازم استراحت را فراهم نمود و شام آورد، ولي حضرت مسلم عليهالسلام شام ميل نفرمود...
📚مقاتل الطالبین ص۶۷
📚الارشاد ج۲ ص۵۴
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾خواب عمویم امیرالمؤمنین علیهالسـلام را ديدم...
هنگام صبح، وقتي طوعه براي حضرت مسلم عليه السلام آب وضو برد، به او گفت:
اي مولاي من! چرا ديشب را نخوابيدي؟
فرمود:
اندکی خوابم برد، و در عالم خواب عموي خود اميرمؤمنان علي عليهالسلام را ديدم كه به من ميفرمود:
ألْوحا ألْوحا، اَلْعَجَل اَلْعَجَل
▪️«زود باش، زود باش! شتاب كن، شتاب كن! »؛
وَ ما أظَنّ ألاّ أنَّهُ آخَر أيّامِي مِنَ الدُّنْيا.
▪️و گمان ميكنم كه اين روز؛ آخرين روزم از دنيا باشد
📚 المنتخب،طُريحي ص ۴۱۵
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾ سنگ و آتش، به درون خانه طوعه انداختند و بدین وسیله سفیر امامحسین عليهالسلام را از خانه بیرون کشیدند...
... سپیده دم بود که لشکریان ابن زياد لعین به درِ خانه طوعه آمدند. وقتی که مسلم عليهالسلام صدای پای اسبان و همهمه لشکریان را شنید
فتَبَسَّمَ مُسلِمٌ رَحِمَهُ اللّهُ، ثمّ قالَ: يا نَفسُ! اَخرِجي إلى الْمَوتِ الَّذي ليسَ مِنهُ مَحيصٌ
▪️حضرت مسلم علیه السلام تبسمی نمود و گفت:
ای نفْس!به پا خیز و مرگ را در آغوش بگیر که هیچ گریزی از آن نيست.
طوعه عرضه داشت:
ای آقای من! خودت را آماده مرگ ساخته ای؟
حضرت فرمود:
آری به خدا، چارهای از آن نيست.
وَالْقُومُ يَرمُونَ الدّارَ بِالْحِجارَةِ، و يَلهَبونَ النّارَ في نَواحِي الْقَصَبِ
▪️لشکریان از بیرون خانه ، خانه را به زیر بار سنگ گرفتند و سر نیزه ها را آتش زده و به داخل خانه انداختند.
فقالَ:يا اُمّاهُ أخْشیٰ أن يَهجُموا عَليَّ، و أناْ في داركِ
▪️حضرت مسلم رو به طوعه کرد و فرمود: مادرجان! میترسم که بر من هجوم آورند و من در خانهات باشم! (گويا مسلم به یاد آتش زدن خانه زهرای مرضيه سلام گاللهعلیها افتاد و نمیخواست دوباره یک زن را بین آتش و دود، گرفتار کنند)
ثُمَّ إنّه عَمَدَ إلى الْبابِ، وَ قَلَعَها، و كانَ ضَخِمَ السّاعِدَيْنِ و إذا الْتَقَىٰ مَعَ الْفَوارِسِ يَقومُ شَعرَ بَدَنِهِم مِن بَينِ ثِيابِهِم
▪️از جا بلند شد و به سمت در رفت و در خانه را از جا کَند و از خانه خارج شد.
بازوان او به گونهای بود که لشکریان تا که با او مواجه شدند ،موی تنشان چنان راست شد که از لباسشان بیرون زد.
🔻در وصف شجاعت و قدرت حضرت مسلم بن عقیل علیهما السلام نوشتهاند:
كانَ مِن قُوَّتِهِ أن يَأخُذَ الرَّجُلَ بِيَده، و يَرمِي به مِن فَوقِ الْبَيتِ
▪️آنگونه قدرت داشت که با دستانش مردی را بلند میکرد و به پشت بام خانه میانداخت.
برگرفته از:
📚مقتل أبي مخنف ص ۳۳
📚أسرار الشّهادة، ص ۲۲۵
📚معالى السّبطين، ج۱ ص۲۳۵
📚الفتوح(ابن اعثم) ج۵ ص۹۲
📚تاريخ طبرى، ج۷ ص۲۹۲۱
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◼️ گریه من برای حسین است و آل حسین...
نقل کردهاند:
وَ اجْتَمعُوا حَولَهُ، وَ انْتَزعُوا سَيفَهُ مِن عُنُقِه، فَكأنّهُ عند ذلكَ آيِسٌ مِن نَفسِه، فَدَمَعَتْ عَيناهُ،
▪️دوْر مسلم علیهالسلام را گرفتند و شمشیرش را گردنش نهادند.
در این هنگام گویا از خودش ناامید شد و اشک از چشمانس سرازیر شد و فرمود:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.
➖ عمرو بن عبيد اللّه رو به حضرت کرد و گفت:
پهلوانی مثل تو در اینگونه مواقع که گریه نمی کند؟!
حضرت مسلم فرمود:
إنّي وَ اللّهِ ما لِنَفسي أبكي،وَ لٰكِن أبكي لِأهلي الْمُقبلينِ إلَيَّ، أبكي لِلحسينٍ و آلِ الحسينٍ.
▪️به خدا من برای خودم گریه نمیکنم. گریه من برای کسانی است که دارند به این سرزمین میآیند. گریه من برای حسین است و آل حسین علیهم السلام.
📚 التّاريخ،الطّبري، ج۵ ص۳۷۳
📚 البداية و النّهاية، ج۸ ص۱۵۸
📚 نفس المهموم،ص۱۱۳
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾سیدالشهدا علیهالسلام دست نوازش بر سر دختر یتیم مسلم علیهالسلام میکشد...
حضرت مسلم بن عقيل عليهالسلام را دخترى یازده ساله بود به نام «حمیده»كه با دختران امامحسین عليهالسّلام مى زيست و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت.
چون امام حسين عليه السّلام خبر شهادت مسلم عليه السّلام شنيد،
قَامَ الْحُسَيْنُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ جَاءَ إِلىٰ الْخَيْمَةِ فَعَزَّزَ الْبِنْتَ، وَ قَرَّبَهَا مِنْ مَنْزِلِهِ، فَحَسَّتِ الْبِنْتُ بِالشَّرِّ،
▪️به خیمه آمد و دختر مسلم را پيش خواست و دست نوازشى بر سر او کشید. دختر مسلم احساس امر ناگواری کرد.
لِأَنَّهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ قَدْ مَسَحَ عَلىٰ رَأسِهَا وَ نَاصِيَتِها، كَمَا يُفْعَلُ بِالْأَيْتَامِ
▪️چراکه داییاش، گاهی دست بر روی سر او میکشید همانگونه که سر یتیمان را نوازش میکنند.
لذا عرض كرد:
يا ابن رسول اللّه! با من ملاطفت بى پدران و عطوفت يتيمان دارى. مگر پدرم را کشته اند؟
فَلَمْ يَتَمَالَكِ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ قَالَ: يَا اِبْنَتِي! أَناْ أَبَوكِ، وَ بَنَاتِي أَخَوَاتُكِ
▪️امام حسين عليه السّلام دیگر نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد ، پس شروع به گریه کردن نمود و فرمود :
«اى دخترم! اگر مسلِم نباشد، من پدر تو هستم و دخترانم مثل خواهرانت هستند.
دختر مسلم نالهای سر داد و شروع به گریه نمود. دیگر فرزندان مسلم آه سردی کشیدند و به شدت گریستند و عمامه.ها را از روی سر بر زمین گذاشتند.
📚معالي السّبطين،ج ۱ ص۲۶۶
📚المنتخب،ج ۲ ص۳۷۲
📚الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۲۴۷
📚أسرار الشّهادة ص۲۵
✍ یا اباعبدالله...
چه خوب دست نوازشی بر سر یتیمه مسلم کشیدهای...
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که دختر یتیمهات ، فاطمه صغری(حضرت سکینه سلام الله علیها) میگوید:
من بر در خيمه ايستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه ميكردم كه با بدنهاى بىسر نظيرقرباني ها بر روى رمل افتادهاند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان ميزدند.
➖ من با خودم فكر ميكردم كه آيا بعد از پدرم از دست بنى اميه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آيا ما را بقتل ميرسانند، يا اسير ميكنند؟
➖ناگاه ديدم مردمى كه بر اسب خود سوارند، زنان را با كعب نيزه خود ميراند و آن زنان به يك ديگر پناهنده ميشدند. تمام معجران و دستبند زنان را ربوده بودند.
آن زنان فرياد ميزدند:
وَا جَدَّاهُ، وَا اَبَتَاهُ، وَا عَلِيَّا، وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهُ، وَا حَسَنَاهُ!
آيا فريادرسى نيست كه بفرياد ما برسد، آيا كسى نيست كه از ما دفاع نمايد!؟
➖قلب من از اين منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضايم به لرزه افتادند. لذا از خوف اينكه مبادا آن مرد نزد من بيايد از طرف راست و چپ خود را به عمهام ام كلثوم ميرساندم.
➖من در همين حال بودم كه ناگاه ديدم آن مرد متوجه من گرديد. من از او فرار كردم- گمان ميكردم كه از دست او سالم خواهم بود. ناگاه ديدم وى مرا دنبال كرد و من از خوف او از خود بيخود شدم، ناگاه ديدم به كعب نيزه به من ضربه ای زد و من با صورت به روى زمين افتادم و او گوشم را پاره كرد و گوشواره و معجرم غارت كرد و خون ها به صورت و سر من فرو ميريخت و آفتاب سرم را ميگداخت...
📚جلاء العيون،ص۶۹۴
احادیث و روایاتیکه در مجالس مسلمیه بسیارکابردی است قابل توجه ذاکرین آل الله👆👆
شور2.mp3
12.23M
منوهمدعوتکن
بااینزمینخوردهرفاقتکن ..
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
مداحی آنلاین - منم و شهر نامردی - سیب سرخی.mp3
10.49M
🔳 #شهادت_حضرت_مسلم(ع)
🌴منم و شهر نامردی
🌴بی کسیه عجب دردی
🎤 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #زمینه
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei (2).mp3
5.44M
⏯ #شور احساسی
🍃واست بمیره نوکرات واست بمیره
🍃کی میشه اون ضریحتو بغل بگیره
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - shoor 2 - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei.mp3
4.07M
⏯ #شور احساسی
🍃پرچم عشق تا وقتی که باشه
🍃روی دوش ابالفضل
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - shoor 3 - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei.mp3
4.09M
⏯ #شور احساسی
🍃موج پرچم به فرمان ام البنین
🍃اشک نم نم به فرمان ام البنین
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - zamine - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei.mp3
2.04M
⏯ #زمینه احساسی
🍃استجابت تحت قبته
🍃هر شفا تو خاک تربته
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - shoor 4 - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei.mp3
4.18M
⏯ #شور احساسی
🍃ای جانا مینویسم به خط خوانا
🍃یاعلی فقط تویی مولانا
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei.mp3
4.85M
⏯ #شور احساسی
🍃تکرار میشی ولی تکراری نه
🍃کردم واسه خوبیهات کاری نه
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
من کوفه را چون مردگان بی درد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم
ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح الرجالاند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند
اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند
عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند
تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد
قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد
این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود
این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود
زنهـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد
از بامها بر فرق من آتش فشاندنـد
مـن جـاننثار عترت خیرالانـامم
صیدِ بـه خـون غلتیدهی بـالای بامم
وقتی که خود را از عطش بی تاب دیدم
عکس لب خشک تـو را در آب دیدم
در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز
از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز
انگـار میبینم جراحـات تنـت را
خونين به چنگ گرگها، پیراهنت را
انگـار میبینم گُلان پـرپـرت را
پاشیده از هم عضوعضوِ اکـبرت را
انگار میبینم که بعد از قتـل یـاران
هم تیرباران میشوی هم سنگ باران
انگـار مـیبینم ذبیـح کـوچکت را
زخم گلوی شیرخواره کودکت را
انگار میبینم که با اشک دو دیـده
داری به روی دست خود دستِ بریده
انگار بينم غرق خـون آیینهات را
جای سم اسبان و زخم سینهات را
انگار میبینم که شمر آید بـه گودال
انگار میبینم زدی در خون پر و بال
انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد
زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد
من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم
مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم
لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من
آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من
تنهـا نـه ايـن نامردمردم میکُشندم
در کـوچههای شهر کوفه میکِشندم
«میثم » شرار از نظم جانسوزت فشاندی
بس کن که دلها را به بحر خون نشاندی
✍استاد #غلامرضا_سازگار
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
ای که از کوفهی معشوقهی ما میگذری
خون من ریخته در گام به گامش، نظری!
مسلم از پا شده آویز قناره بدنش...
فطرس! امروز ببر سمت نگارم خبری
شاه در کوه و کمر! من وسط شهر غریب!
آه از آن دربدری وای ازین دربدری..
چند دندان مرا سنگ شکسته، آری!
عاشق آن است ز معشوق بگیرد اثری
بدنم زیر لگد مانده ترحم نکنید..
با سم اسب بکوبید مرا ده نفری
گونهام خرد شد از بام زمین افتادم
گریهام هست برآن گونهی سرخ دگری
با تن بی رمقم بر تو سلامی کردم
به فدای سر تو، ای که میان سفری!
حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند
تا که از دختر تو دفع شود هر خطری
کاش میشد بدنم را همه آتش بزنند
تا نگیرد به پر چادر زینب شرری
✍ #سیدپوریا_هاشمی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
بر بلندای دارالاماره رفتهای تا کجا را ببینی؟
رفتهای تا که از آفرینش ابتدا انتها را ببینی؟
ای وفای به عهدت مسجل، آسمان پشت چشمت معطل
بهتر از هر کسی میتوانی راز قالوا بلی را ببینی
خنده کن تا ملائک بخندند، حلقهی عشق دورت ببندند
حوریان در طوافت بچرخند، صف به صف انبیا را ببینی
جمع مستقبلینات بنازم، صفبهصف مؤمنینات بنازم
بهتر از این کجا میتوانی مرحبا مرحبا را ببینی؟
اندکی صبر کن ای سر سرخ، اندکی بیشتر بر بدن باش
غرق شو در ولی خداوند، تا مقام فنا را ببینی
چشم میبندی و چشم دل را میگشایی بر آن سوی هستی
خوش به حالت اگر میتوانی روی ماه خدا را ببینی
کوفیان تا ابد شرمگیناند، چشمها ریخته بر زمیناند
رفتهای بر بلندای این شهر، تا کدام آشنا را ببینی؟
دربدر، چشمهای قشنگت، در پی چشمهای حسین است
رفتهای شاید از این بلندی، مکه تا کربلا را ببینی؟
بس که شخصیتی بیبدیلی، مسلم روزگار عقیلی
میتوانی از این منظرِ سرخ، آن سوی ماجرا را ببینی
آن عطشرود آبی فرات است، تشنهلب این طرف کائنات است
پلکها را کمی بازتر کن، تا که موج بلا را ببینی
خیمهگاه خدا غرق آه است، تیغ مشغول قتل و گناه است
قد بکش تا بریدهبریده، گودی قتلگا را ببینی
علقمه غرق شد در ابالفضل، کربلا شد سراسر ابالفضل
دستها را کمی سایبان کن، تا که دست وفا را ببینی
داغ در کربلا بیحساب است، تیر دنبال قلب رباب است
چشمها را ببر پشت خیمه، تا که زیر عبا را ببینی
موج سرخ بلایی میآید، روز بی انتهایی میآید
زودتر جان بده تا مبادا، ماهٍ در بوریا را ببینی
صبر کن لشکر سر بیاید، روز تنهاییات سر بیاید
صبر کن مرد تنهای کوفه! لشکر سرجدا را ببینی
چند روزی تحمل کن ای مرد، تا کمی بگذرد این غم و درد
کاروانی به کوفه بیاید، خندهی بچهها را ببینی
عاتکه دخترت که شهید است، دختر دیگرت که اسیر است
خنده کن تا جلوتر بیاید، خار در دست و پا را ببینی
صبر کن تیغها جان بگیرند، انتقام شهیدان بگیرند
صاحبالامر از ره بیاید، دست مشکلگشا را ببینی
✍ #ایوب_پرنداور
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات
اینها به خانواده دادند قول سوغات
شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم
اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات
...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد
میسوخت نامهی من از سوز این عبارات
...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه
تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط
نامسلمین کوفه، با مسلمت چه کردند
خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات
ای وای از زنی که در ازدحام باشد
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
با عفت رباب و حجب و حیای زینب
دارند کوچهها و بازارها منافات
با دست بسته وقتی افتادم از بلندی
گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات
برعکس از قناره...، عکس مرا کشیدند
طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات
باشد قرار بعدی دروازهی همین شهر
آنجا که رأس ما با هم میکند ملاقات
سروده گروه شعری #یا_مظلوم
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝