#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹هزار حنجره فریاد🔹
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگ
اگر چه فاجعهای تلخ روبهرویش بود
میان او و شهادت چه انس و الفت بود
که مرگ سرخ هماره به جستجویش بود
چگونه شرم نکرد از گلوی او خنجر
که بوسهگاه رسول خدا گلویش بود
رسید وقت نماز و در آن حماسۀ ظهر
هزار زخمِ تنش جاریِ وضویش بود
سخن به زاری و ذلت نگفت با دشمن
که خصم در عجب از همت نکویش بود
اگر چه از عطش آن روح کربلا میسوخت
فرات تشنهترین قطرۀ سبویش بود
سرم فدای لب خشک آن گل یاسین
اگر چه تشنگیاش اوج آبرویش بود...
📝 #محمدعلی_سالاری
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹سورۀ کهف🔹
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است...
نهجالفصاحه در خون، نهجالبلاغه در اشک
جبریل پرشکسته، بر خاکها عجیب است
قصد نماز دارد، خورشید خونگرفته
وقتی رسول اکرم بر نیزهها خطیب است
قد قامتالصلاتش صد اوج در فراز است
حی علیالفلاحش صد موج در نشیب است
در این حرای زخمی، پیچیده سورۀ کهف
لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است...
ششگوشۀ مراد است این عرش خاکخورده
هرکس نیامد اینجا، از عشق بینصیب است
احساس استجابت، در این حریم جاریست
اینجا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است
در این محیط زخمی در این فضای مجروح
هر کس نفس کشیده عمریست بیشکیب است
📝 #ایوب_پرندآور
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹مصباح الهُدی🔹
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزهای روزی
که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد
لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد
چراغ چشمهایش زیر نعل اسبها میسوخت
که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد...
کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
📝 #علی_محمد_مؤدب
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹نام تو تکراری نیست🔹
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
هرچه تکرار شود، نام تو تکراری نیست
ما و شیرینی این شورِ سراپا تازه
و جهان داغ تو را تازه نگهداشته است
نه! نگهداشته داغ تو جهان را تازه
موج در موج به سر میزند و میگرید
مانده داغ لب تو بر دل دریا تازه
آه ای تشنۀ افتاده به هامون، زخمی
آه ای زخم تو در غربتِ صحرا تازه
تازه میخواست کمی معرکه آرام شود
نعلها تازه شد و داغ دل ما تازه
کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن
کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه
کاروان رفت به مهمانی شام، آه از شام
زخمها کهنه ولی زخم زبانها تازه
کاروان رفت ولی راه تو در عالم ماند
با شکوه قدم زینب کبری تازه
اربعین است و قدم در قدم اعجاز غمت
پر طپش، گرم، پرآوازه، شکوفا، تازه
ای که امروزِ جهان مات شکوه تو شدهست
مانده غوغای تو در جلوۀ فردا تازه
تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قلم
جلوۀ توست در آیینۀ دنیا تازه
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹تنهای تنهای تنها🔹
این کیست تنهای تنها ماندهست بین سواران
محکمتر از کوهساران جاریتر از جویباران
آه از غم واژههایش، از غربت آشنایش
مانده طنین صدایش، در خاطر روزگاران:
«ای مسلم! ای هانی! ای حرّ! تنهاییام را ببینید
آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران!
ای یکهتازان میدان ای شیرمردان خالص
رفتید و ماتم گرفتند در خیمهها بیقراران»
فریاد تنهایی او پیچید و... بر خاک جنبید،
لبهای لبیکگویان تنهای چابکسواران
گرد و غباری به پا خاست آن مرد را دوره کردند
شمشیرزنها از این سو، از آن طرف نیزهداران
در خیمهها چشمهایی مانده به راه سواری
نومید یا رب مبادا چشمان امیدواران
📝 #سیدعلیرضا_شفیعی
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹پیراهن مهتاب🔹
یک دشت پر از عطر خوش پیرهن توست
باور کنم این باغ گل سرخ، تن توست؟!
هی پلک زدم، زنده شد آن لحظه برایم
این چشم، پر از صحنۀ پرپر شدن توست
باید بروم سر به بیابان بگذارم
امروز که هر گوشۀ صحرا وطن توست
هفتاد و دو خورشید که افتاده بر این خاک
هفتاد و دو زخمی که نشان از بدن توست...
ای سورۀ شمسی که بر این خاک، غریبی
پیراهن مهتاب از امشب کفن توست
📝 #فائزه_زرافشان
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
فرازی از یک #ترجیع_بند
🔹أوصیکَ بِهذا الغریب🔹
باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب
عشق، نفسگیر شد سینهزنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب
مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب
«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
میشنوی نوحهای در غم شیب الخضیب:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر
در طلبت هستیام سوخت أَجِر یا مُجیر
پیر و جوان میرسند سینهزنان میرسند
به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...»
شور جوانیست این، سوز نهانیست این
تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر
راز رشید من است کاش شهیدت شود
شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر
رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام
ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
خستهام از این قفس ناله زنم در قنوت
أغثنی یا مُخرِجَ یونُسَ مِن بطنِ حوت
یار، مرا میخرد دل ز قفس میپرد
عشق، مرا میبرد تا ملکوت از قنوت
عمر من از کودکی سر شده با این امید
میشوم آیا شهید؟ با تو و در پیش روت؟
قصۀ ما تازه نیست... این زره اندازه نیست...
کاش بلندم کند دست تو بعد از سقوط
ذکر مصیبات یار خاصه دمِ احتضار
میدهدم شستشو به جای غسل و هنوط
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
نور خدا را ببین در سحرِ کوه طور
سوز مناجات کیست؟ یَبعثُ مَن فی القبور
گرم نماز شباند دلخوشی زینباند
محفل یاران عشق هیأت اصحاب نور
دشت، سراسر سکوت وجه خدا در قنوت
إنَّ لک فی النهار... آه از آن نفخ صور
ناشئةُالیل هم تشنۀ ترتیل توست
إنَّ لک فی النهار... آه که یوم النّشور...
إنَّ لک فی النهار... رأس تو بر روی نی
إنَّ لک فی النهار... رأس تو کنج تنور
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام
«وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام
ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟
سینهزنان را ببین در عطش انتقام
روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام
نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟
و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید
باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام
«تا تو شدی کشته ما بیسر و سامان شدیم»
غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضهخوان چه کردی ای منبری
«ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»...
بر لب ما سالهاست که میکند دلبری
«عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت
رأس تو را در تنور خونی و خاکستری
«جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین»
میکُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری...
با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت
باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
📝 #حسن_بیاتانی
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل
🔹السَّلَامُ عَلَى الْخَدِّ التَّرِيب🔹
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
📝 #مریم_سقلاطونی
خیمه به خیمه بوی مادر_1_1.mp3
1.58M
سبک شماره ۳ محرم ۱۴۰۲
از حسین رئوفی
شب عاشورا
خیمه به خیمه بوی مادر
می وزد امشب ای برادر
نگو رسیده شب آخر
آه ، مادر مادر مادر ۳
دلم دگر تاب ندارد
رقیه هم خواب ندارد
اصغرمان آب ندارد
آه ، مادر مادر مادر ۳
گریه ام از غصه ی فرداست
ز دشمنان پر شده صحراست
حسین من بی کس و تنهاست
آه ، مادر مادر مادر ۳
153.1K
#امامحسین_عزاداری
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه امام حسین علیه السلام
مرغ دل ما زند، پر به هوایت حسین
قبله عالم شده، کرب و بلایت حسین
منم غلامت حسین، منم گدایت حسین
کن نظری از کرم، به این گدایت حسین
حسین حسین جان حسین...
چرا فتادی چنین، به خاک صحرا حسین
غرق به خون بی کفن، ز جور اعدا حسین
سوخته از تشنگی، تمام جانت حسین
تشنه چنین ندیده، در لب دریا حسین
حسین حسین جان حسین...
ای پسر فاطمه، چرا تو بی یاوری
تو حجت کردگار، وصی پیغمبری
تو شاه بی نوایی، خدای را مظهری
در ره حق داده ای، هستی خود را حسین
حسین حسین جان حسین...
گریه به مظلومی ات، پیمبران کرده اند
ناله ز داغ غمت، پیر و جوان کرده اند
اشک ز داغت روان، ز دیدگان کرده اند
جن و ملک از غمت، در همه دنیا حسین
حسین حسین جان حسین...
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
183K
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
# زمزمه #سنگین #تک_ضرب
▪️نوحه شب عاشورا
#گوشواره👇
فردا حسین سر میدهد
عباس و اکبر میدهد...
شش ماهه اصغر میدهد
هم عون و جعفر میدهد
امشب حسین دلداریِ
فرزند خواهر میدهد
فردا سر و دست و بدن
در راه داور میدهد
فردا حسین سر میدهد...
امشب شه دنیا و دین
با قلب مجروح و غمین
گوید به زین العابدین
باشد وداع آخرین
ای دل غمین حالم ببین
از جور قوم مشرکین
فردا یقین شمر لعین
آبم ز خنجر میدهد
فردا حسین سر میدهد...
امشب کند لیلا فغان
زینب بوَد بر سر زنان
این از غم سلطان دین
آن از فراغ نوجوان
این در صدای الحذر
آن در نوای الامان
این با برادر در سخن
آن دل به اکبر میدهد
فردا حسین سر میدهد...
امشب حسین در کربلا
گردد به دور خیمه ها
گاهی به بانگ یا نبی
گاهی به صوت یا اخا
گاهی به فکر کودکان
گه در نماز و در دعا
فردا به راه امتحان
سر را به کافر میدهد
فردا حسین سر میدهد...
امشب همه اطفال او
با تشنگی در گفتگو
غم در دل و خون در گلو
بشکسته سر بگشاده مو
باشد برادر در سخن
گه با پدر گه با عمو
فردا حسین این جمله را
تسلیم خواهر میدهد
فردا حسین سر میدهد...
امشب سکینه از عطش
بگرفته دامان پدر
هر دم زند بر سینه و
گاهی به پهلو گه به سر
گوید که ای جان پدر
عزم سفر داری مگر
سید چو مجنون با قلم
تشکیل دفتر میدهد
فردا حسین سر میدهد...
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
سرش آمد بلایی از همه نوع
دید چشمش جفایی از همه نوع
از لبش نذر دستگیری ما
رفت بالا دعایی از همه نوع
ته گودالِ قتلگاهش خواند
زیر لب ربنایی از همه نوع
درد زخمش نه، بلکه او را کشت
درد بی اعتنایی از همه نوع
قاتل حجت خدا شده بود
لشگر بی حیایی ازهمه نوع
روی مرکب از این و آن میخورد
ضربههایی نهایی از همه نوع
داشت خولیِ بی حیا مثلِ
حرمله اشتهایی از همه نوع
نیزهداری حریص میانداخت
نیزهی بی هوایی ازهمه نوع
زیر هر نعل تجربه بکنند
دندهها جابجایی از همه نوع
جهت قتل صبرش آوردند
دشمنان حربههایی از همه نوع
میشمارم یکی یکی همه را
میکِشم بین روضه فاطمه را
همه جا بود صحبت شمشیر
صحبت از فرط کثرت شمشیر
همه بالاتفاق میگفتند
بعد نیزه است نوبت شمشیر
دوستان را همه خبر کردند
دشنه آمد به دعوت شمشیر
جه بگوییم از چکاچک آن؟
گریه دارد حکایت شمشیر
کار دست تن ضعیفش داد
کینهی بی نهایت شمشیر
وسط دشت ریخت برگ و برش
گل زهرا به ضربت شمشیر
در تنی تکه تکه پیدا بود
شدت هر اصابت شمشیر
وقت تقطیع، استخوانهایش
شده اسباب زحمت شمشیر
زخم هایش همه دهن وا کرد
بعد کلی لجاجت شمشیر
نیت استلام رویش داشت
آه از قصد قربت شمشیر
به همین ضربهها بسنده نشد
کم به اشک حسین خنده نشد
هرکسی داشت بین دامان، سنگ
این چنین جمع شد هزاران، سنگ
همه را کرده بود در خیمه
سخت دلواپس و پریشان، سنگ
بغض حیدر بهانهای شده بود
تا بگیرد دوباره تاوان، سنگ
چقدر مثل نیزه جولان داد
دم مغرب میان میدان، سنگ
به بزرگ قبیله رحم نکرد
ذرهای هم نداشت وجدان، سنگ
وسط کشمکش چه میبارید
بر سر او شبیه باران سنگ
دردش از تیر تیز کمتر نیست
مثل تیری سه شعبه سوزان، سنگ
دهنش را هدف گرفتند آه
تا اصابت کند به دندان سنگ
لحظات گرسنگی میخورد
عوض چند لقمهی نان سنگ
تا همان لحظههای آخر زد
بوسهها بر لبان عطشان سنگ
ذرهای هم خطا اگر رفته
میکند شهر شام جبران سنگ
طلب سک ی دوچندان کرد
آن که انداخته دوچندان سنگ
وای از ضربت به پیشانی
سر او را شکست یک آن سنگ
بهتر آن است تا بگویم که
خورده بر آیههای قرآن سنگ
سنگبارانِ او تمام نشد
سورهی فجر احترام نشد
وقت گشت و گذار تیر و کمان
سخت باشد مهار تیر و کمان
چه بگویم که بی خبر باشید؟
ازقرار و مدار تیر و کمان
عصر روز دهم به چشم آمد
جرأت بی شمار تیر و کمان
هرکه طوری خودی نشان میداد
حرمله پای کار تیر و کمان
باز آمد به قصد آزارِ
پدر شیرخواره، تیر و کمان
رفت بالا همین که دشداشه
شد "سپیدی" شکارِ تیر و کمان
مثل مسمار داغ اینجاهم
سینه را کرد پاره تیر و کمان
هیچ کس مثل او نخواهد شد
تا قیامت دچار تیر و کمان
بر دل اهل خیمه داغ گذاشت
تا که آمد دوباره تیر و کمان
کم میآمد اگر که تیر آن وقت
کعب نی بود یار تیر و کمان
حرمله قصد داشت آخر کار
سازد از گاهواره تیر و کمان
چشم بر راه نوبت خویشاند
تیغهای کنار تیر و کمان
در بگو و بخند زخم زدند
باز هم آمدند زخم زدند
وای از لحظهی فرود عمود
از قیام و سپس قعود عمود
بی گمان بندگی شیطان است
حاصل چندتا سجود عمود
بچههای امام دلنگران
ترس دارند از وجود عمود
غرق خون کرد کاکل او را
صاحب بزدل و حسود عمود
تار و پود حسین ریخت بهم
از زمختی تار و پود عمود
سر آقای ما چه آورده
رفت و برگشت دیر و زود عمود
زخم فرق حسین پس از چیست ؟
بین میدان اگر نبوده عمود
با هرآنچه که شد زدند او را
لگد آزرده کرد پهلو را
باعث هرچه دردسر چکمه
دارد از هر نظر خطر چکمه
دشمنانش امان نمیدادند
نیزه میخورد پشت سر چکمه
گاه میخورد روی لبهایش
گاه میخورد بر کمر چکمه
آمد از راه ناسزا هم گفت
تا زند زخم بر جگر چکمه
به کسی چکمههای خود را داد
که از او خورد بیشتر چکمه
اینکه میراث مادرش زهراست
پهلویش میخورد اگر چکمه
پای سنگین گریز روضهی ماست
گریه دارد از این نظر چکمه
نذر کردند تا که پرت کنند
سوی جسمش چهل نفر چکمه
وقت گودال رفتنش زینب
چقدر دید دور و بر چکمه
در غیاب سنان میآمد چوب
پیرمردی به صورتش زد چوب
شرم دارم ز گفتن خنجر ...
این روضه ادامه دارد...
✍ #علیرضا_خاکساری