eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.4هزار دنبال‌کننده
50 عکس
42 ویدیو
109 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز مسیح رشک بورزد به دیرِ راهب تو... شاعر: خداش خیر دهد راهِب مسیحی را ... که با گلاب تو را داده شُستِشو بابا ! شاعر: با وفا بوده، خدا خیر به راهب بدهد شستشو داده دوچندان شده زیبایی بود *** بی وفا بوده، عجب! خیر نبیند خولی خاک پاشیده به آئینه‌ی زهرایی تو شاعر: :(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال:
با وفا بوده، خدا خیر به راهب بدهد شستشو داده دوچندان شده زیبایی تو * بی وفا بوده، عجب! خیر نبیند خولی خاک پاشیده به آئینه‌ی زهرایی تو شاعر: دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور * سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور شاعر: 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
سجده کردم بر خدایی که زمینگیرم نکرد با همه فقری که دارم خوار و تحقیرم نکرد حرص دنیا را زدم که حال و روزم این شده مال و اموالی که دارم آخرش سیرم نکرد گریه کردم صبح که شب تا سحر گریه کنم هیچ غسلی مثل اشکم پاک و تطهیرم نکرد من اگر که نیمه شب در زنم، شرمنده ام... از کریمی که نظر بر جرم و تقصیرم نکرد بسته بود عصیان دو پایم را که من دیر آمدم رحمت او شاملم شد باز زنجیرم نکرد مثل من با آبروی هرکسی بازی نکرد باطنم را دید اما زود تفسیرم نکرد از مجازاتم گذشت و سیئاتم را خرید از دروغم رد شد و هر بار تعزیرم نکرد یا امین الله فی ارضه، امان از حُبّ نفس! عشق حیدر را ببین، پابند تزویرم نکرد با همه بی آبرویی سربلندم با حسین او ته گودال خود بُرد و سرازیرم نکرد سر در آورده سحرگاه از کلیسا و تنور سالها داغی بجز این روضه ها پیرم نکرد دید که راهب گلاب گریه را آورده گفت... خوب شد این نامسلمان باز تکفیرم نکرد گفت راهب؛ پیش زهرا، خواهر من را زدند چارهء این زخم من را زخم شمشیرم نکرد صورت من بین آتش سوخته، دستش نزن تار دیده دخترم، دقت به تغییرم نکرد ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:کانال ماندگاروبروز ایتا↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
چنان زلفی که در باد صبا گردد رها یک شب گره وا می‌شود از پیچ و تاب کار ما یک شب به شوقِ روزه، آغوش سحرگاهان به ما واشد که می‌اُفتد گذارِ روسیاهان تا خدا یک شب به دریای ندامت غرق شد اعمال ما شاید به ساحل آورند ایمان ما را موج‌ها یک شب امام عصر هر شب در مناجات است و می‌دانم بگیرد دست ما را لطفِ آن دستِ دعا یک شب خدا هم خِجلت ما روسیاهان را نمی‌خواهد است در بین تمام روزها، یک شب خدای مهربانم زود می‌بخشد گناهم را فقط باید بکوبم حلقه‌ی این خانه را یک شب شب احیاست مهدی جان! دلم را زنده کن باعشق بیا ای خسرو خوبان به دیدار گدا یک شب قدم بر چشم من بگذار تا قرآن به سر گیرم چه خواهد شد ببینم آن جمال دل‌ربا یک شب؟ * خدایا رحم کن بر ما به حق سِرّ مستورت! همان سِرّی که شد در برملا یک شب همان سِرّی که سَر زد از فراز نیزه‌ها یک روز همان سِرّی که در ویرانه شد مشکل‌گشا یک شب حرم پُر می‌شود از عطر سیبِ حضرت زهرا که می‌آیند در کرببلا، آل عبا یک شب کند ذکر مصیبت، مادری داغِ پسر دیده به آه و ناله می‌گریند جمع انبیا یک شب گنه‌کارم ولی نور امیدی هست در قلبم که می‌آید به فریادم علیِ مرتضی یک شب ✍ حجت‌الاسلام ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
▪️دیر راهب 🎙دانلود سبک👉 در دِیرت ای نصاری پیچیده عطر زهرا شده مهمان این سرا سَرِ سَیّد ُ الشّهدا آه و واویلا واویلا... سَروَرِ عالمین است این سَر،سَرِ حسین است جلوه اش چون مه می باشد او ذبیحُ الّه می باشد آه و واویلا واویلا... راهب او شاه دین است مسیحا آفرین است غمزده بین عترت او گریه کن بر غربت او آه و واویلا واویلا... ✍امیر عباسی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد رو می‌زند خیمه‌به‌خیمه پیش اصحابت تنهایی‌ات را زینب کبری نمی‌خواهد داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
بعد رستاخیز زان دشت بلا آل عصمت دور شد از کربلا ظاهراً دین دست نااهلان فتاد همسفر گشتند با ابن زیاد جسم پاکان بر زمین افتاده بود غرق خون سرها به روی نیزه بود پیش از این در خاندان اطهرش کس نشد رخت اسارت بر تنش کودکان بعد از وداعی ناتمام رهسپار کوفه گردیدند و شام قافله در منزلی اتراق کرد راهبی را بهر خود مشتاق کرد دید راهب از فراز صومعه لشکری آشفته و پر همهمه صندوقی از نور اندر بینشان کز تلالو روشنایی بخششان کودکان از ترس نزد عائله عابدی بیمار بین قافله ابر رحمت گشت نازل از سما تا شود با مرد راهب آشنا راهب اندر دِیر عمری مانده بود سال ها انجیل ها را خوانده بود در اقامتگاه بی بهره ز خویش مانده بود عمری در آن آئین و کیش رشته ای بر گردن از زُنّار داشت اشتیاق همرهی با یار داشت عاقبت در بحر رحمت راه یافت پیر ترسا سوی مقصودش شتافت رو به سوی خصم کرد او با عتاب دیده گریان سینه سوزان دل کباب گفت ای دون سیرت اینان کیستند بوده انسان گر مسلمان نیستند نیست مردی از چه اندر بینشان گشته یک زن قافله سالارشان از کجا آیند آن ها کاین چنین مانده رَدِّ غم به رخسار و جبین خارها نزدیک با برگ گل اند همچو ترکان در غُل اند داد خولی پاسخ از بین سپاه خارجی هستند هم مغضوب شاه مردهاشان را سراسر کشته ایم کودکان را در اسارت برده ایم رحم بر حال یتیمان کرده ایم خیمه ها شان را به غارت برده ایم تا که عبرت گیرد از عصیانگری هرکه پیشی گیرد از دین باوری در بر آن عاشق و معشوق ها بود سرها در پس صندوق ها گفت نصرانی که من هم حاضرم یک شب این سر را به نزد خود برم در اِزایش درهم و زر می دهم هرچه بستانید بهتر می دهم شمر بهر بدره می زد بال و پر داد سر را در بر صندوق زر برد سر را راهب اندر دِیر خویش در بغل بگرفت او با قلب ریش دِیر نصرانی کجا سبط نبی شد کلیسا از وجودش منجلی گرچه زینب غیر زیبایی ندید ناسزا از کوفی و شامی شنید او که سوزان از فراغ شمع بود خاطرش از دِیر راهب جمع بود دِیر راهب شد سراپا غرق نور گشت این وادی به سانِ کوه طور سر درون صومعه می کرد سِیر عیسی مریم مگر آمد به دِیر راهب امشب نقد جان را می خرد تا به اسرار وجودش پِی برد مو پریشان تر ز موی یار کرد بهر مظلومی او اقرار کرد با گلاب او داد سر را شست و شو شد مهیا تا نماید گفت و گو شُست خاکستر ز رخسار و سرش مشک می سایید به چشمان ترش گفت راهب با سر سلطان دین تو چه کردی از چه گشتی این چین چه بلایی بر سرت آورده اند کودکان تو مگر که بَرده اند مانده ام من این جماعت کیستند دست بردار سرت هم نیستند جار زن گوید که شوریده سری کشته گشتی تو به جرم کافری سر اگر باید به هر جرمی جدا لیک ببریده چرا شد از قفا گرکه جرم کشتن تو کافریست این همه نورانی ات از بهر چیست هرچه کردی گر تو را مردن سزاست اهل بیتت را اسارت نارواست حال خود گو تو به من که کیستی حضرت موسی و یحیی نیستی بیش از این آتش به جان من مزن لب گشا چیزی بگو حرفی بزن ناگهان شد باز لب ها بی درنگ آن لبی که خورده بی حد چوب و سنگ آتشی انداخت در جان جهان گفت راهب نزد من قدری بمان راهبا من زاده ی پیغمبرم پور حیدر فاطمه هم مادرم راهبا عطشان به دشت نینوا رأس من از کینِ عُدوان شد جدا گرچه هستم سید اهل شباب جا گرفتم جای در بزم شراب راهبا هستم غریب عالمین من حسینم من حسینم من حسین گر مسیحا پا نهد در وادی ات می شود محو امانت داری ات خوب کردی تو وفاداری به ما نیستی بیرون تو از دین خدا من به نزدت هستم امشب میهمان سفره دار عالمم تو میزبان صبر کن سِیر مقاماتت کنم شو مسلمان خانه آبادت کنم گفت قولوا لا اله تفلحوا یک شبه در بحر ایمان شد فرو آن مسیحی کیش آن مرد خدا کامرانی یافت زان رأس جدا پیر ترسای مسیحی شد خموش صیحه ای زد وان گهی رفت او ز هوش نیمه شب بانگی به گوش او رسید ذکر و تسبیح الهی را شنید دید سر قرآن تلاوت می کند کام را پر از حلاوت می کند حاجبی با حزن گوید طرّقوا پیر ترسا چشم خود را نِه فرو هودجی از آسمان آمد فرود بر فرازش مسندی پر نور بود خیل مستان ملائک سینه چاک بال ها در دیر راهب روی خاک مریم و هوا و هاجر آمده آسیه با دیده ی تر آمده مو پریشان مادری پر درد و غم یا بُنَیَ گوید او با قد خم ای سر غرق به خون کو پیکرت گریم از داغت، بمیرد مادرت تشنه لب بودی کنون هم تشنه ای جان مادر از چه بر روی نِی ای من همیشه نزد تو دارم حضور بین مقتل روی نِی کنج تنور سر به نزد مادر خود ناز کرد با تبسم درد دل ابراز کرد پیش مادر خوب طنازی نمود با دل جانانه اش بازی نمود السلام ای مادر خونین جگر از چه گشتی با سر من همسفر آمدی مادر که دلشادم کنی با سِرِشکت باز امدادم کنی خوب شد بر کودکانم سر زدی با شکسته بال، بال و پر زدی بود راهب شاهد گفت و شنود می زند فریاد از عمق وجود
دوبیتی به خانه شمر، ده ها خنجر آورد غنیمت، مرد کوفی معجر آورد تن تو زیر سم اسب‌ها رفت سرت از دیر راهب سر در آورد در کـرب و بلا ناجیِ امثـــالِ زُهیـــر است در راه، هـدایتـگــر نـصـــرانیِ دِیْـر اســت یک روز وهب روز دگر راهب، عجب نیست آقـای جـوانان جنـان دسـت به خیــر است آن کار که در مرامِ شان واجب بود آزار به اولاد ابوطالب بود جایی اگر اهل بیت راحت بودند انگار فقط صومعه ی راهب بود علی بن ابی طالب دلش سوخت امامِ از نظر غایب دلش سوخت مسلمانان کجا سرگرم بودید؟ که از این داغ یک راهب دلش سوخت دوبیتی دست راهب که سمت آن لب رفت سوز آهش به ساحت رب رفت گریه اش عاقبت به خیرش کرد "راه صد ساله را به یک شب رفت" دوبیتی آن شب که مکان به کنج دِیرش کردی بیگانه ز آشنا و غیرش کردی راهب که به عمری ره باطل پیمود تو یک شبه عاقبت به خیرش کردی
۱ (دیر راهب) دُورِ دِیری شبی گشت° پر شور زین جهت راهبش گشت° رنجور بی خبر بود از آن ها و می دید بر سرِ نیزه ای نورِ خورشید آمد از نیزه دارش بِپُرسید این سرِ کیست این گونه پر نور با وقاحت بگفت آن ستمگر از حسین بن زهراست این سر گفت بستان ز من بدره ای زر ده به من این سر ای از ادب دور تا گرفت آن سر نازنین را برد در دیر آن مه جبین را یاد آورد حبل المتین را گشت دیرش چنان وادی طور گفت و گو کرد با او چو آن سر گشت آگاه و شد دیده اش تر شد مسلمان و قلبش منور روز شد بهر او شام دیجور زمینه:هر شب جمعه زهرای اطهر ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
۱ (دیر راهب) گفت این سر° زِ کیست،نورش آیا زِ چیست یا که او حجتی است،از خدای مجید راهب از دِیر دید،سر شاه شهید گفتن این اختر است،سبط پیغمبر است زاده ی حیدر است،تا که این را شنید راهب از دِیر دید،سر شاه شهید سر ز آن ها ستاند،تا به دیرش رساند در مقابل نشاند،گوش کرد این نوید راهب از دیر دید،سر شاه شهید تو مسلمان شوی،اهل ایمان شوی عبد یزدان شوی،عاقبت شد سعید راهب از دیر دید،سر شاه شهید زمینه:همه جا کربلاست،همه جا نینواست ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
۲ (دیر راهب) راهب غریبِ کربلا حسینم شاه ذَبیحِ مِن قَفا حسینم من سر جدا حسینم بی اقربا حسینم راهب چه می پرسی ز حال زارم من مظهر الطاف کردگارم من انس و جان را شاهِ تاجدارم در قُرب حق° گشته فدا حسینم از آدم و نوح و خلیل و موسی از شیث و ادریس و شعیب و عیسی با یک دم فیضم شدند احیا بر کشتی دین ناخدا حسینم آدم ز من بخشوده شد ز عصیان فیضم رهانده نوح را ز توفان ایوب را صبرم نموده حیران یعقوب ارض نینوا حسینم نامیده ام حق در کتب به عالم از نسل یوحنا به ذبح اعظم شد خلقت نورم بدان مسلم اقدم ز خیل ماسوا حسینم من بره ی مذبوح شنطیایم سرو رسای باغ ایلیایم آیینه ی اجلال حق نمایم ذبح عظیم کربلا حسینم جدم محمد پیشوای عالم اول ظهور حق نبی اکرم آخر سفیر حق رسول خاتم سبط شریف مصطفی حسینم آن ها که سویم نامه ها بدادند باب ستم بر روی من گشادند داغ عزیزان بر دلم نهادند مقتول آن قوم دغا حسینم اول به رویم آب و نان ببستند قلب شریف عترتم بخستند آن عهد و پیمان را همه شکستند کردند در حقم جفا حسینم اشرار امت طاغیان زانی خواندند ما را بهر میهمانی از تیغ ظلم و کینه ی نهانی کردند ما را سر جدا حسینم پشتم خمید از ماتم برادر گشتم غمین از داغ مرگ اکبر شد قامت قاسم به خون شناور بی یاور و بی اقربا حسینم یا رب به حق حرمت اسیران بگذر ز جرم شیعیان ز احسان آذر بگفتا سرور شهیدان راهب غریب کربلا حسینم ‏ زمینه:آمد عزای غم فضای زهرا ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
۱ (دیر راهب) راهب چو بِدید آن سرِ شخصیت والاست او زان چه تِصوّر کُنَدَش اعظم و اعلاست این رأس مسیحاست یا این سر یحیاست گر این سرِ یحیایِ شهید است تنش کو گر این سرِ عیساست خدایا بدنش کو گر یوسفِ صدیق بُوَد پیرهنش کو نه این و نه آن است یقین شمس دل آراست نه رأس مسیحاست نه یحیای قتیل است نه شیث و نه هم یوسف و یعقوب سلیل است شاید که سر پاک ذبیح ابن خلیل است یا للعجب این سر به خدا آیت کبراست رو کرد در آن صومعه با رأس مطهر گفت ای سر آغشته ی ببریده ز خنجر برگو ثمر کیستی ای میوه ی نوبر که چیده ات از تن که مکانت نی اعداست چه سنگدلی بوده که حلق تو بریده که فرق سر پاک تو تا جبهه دریده ای مظهر اعجاز به خونت که کشیده کاین سان لبت از بهر شکایت همه گویاست برگو گل خوشبوی کدامین چمنی تو نام تو چه باشد ز چه شهر و وطنی تو برگو سر پر خون ز چه دور از بدنی تو تو کیستی کانوار الهی ز تو پیداست بگشود شه تشنه لب از هم لب دربار فرمود به راهب که غریبم من بی یار هستم به سر این قافله را قافله سالار هم مادر من فاطمه انسیه ی حوراست من سبط نبی خامس اصحاب کسایم بیعت به یزید و به یزیدان ننمایم چون زاده ی زهرایم و مرآت خدایم زین رو ز سر بی تنم اعجاز هویداست من زاده ی پیغمر امی لقب هستم هم پور علی هستم و زهرا نسب هستم سلطان جهانم ز حجاز و عرب هستم ای هاشمی از لطف منت ناطقه گویاست ‏ زمینه:دست بالا ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
۲ (دیر راهب) دِیرم تو ای سر،تابنده کردی از لطفِ بی پایان مرا شرمنده کردی،دِیر من تابنده کردی دیرم تو تابان کرده ای همچون چراغان کرده ای ای طلعت تابان هزاران خیرمقدم زین رأفت شایان هزاران خیرمقدم ای خسرو خوبان هزاران خیرمقدم یحیای مظلوم،ببریده حلقوم خُرّم دلم ای اختر فرخنده کردی،دِیرِ من تابنده کردی ای سر بگو تو از کدامین دودمانی ای اختر من از کدامین آسمانی ای گل تو از شاخ کدامین گلستانی که پروریدت،که سر بریدت بزم نصاری را عجب رخشنده کردی،دیر من تابنده کردی برگو به من ای سر چرا پیکر نداری جانم به قربانت مگر مادر نداری بهر عزاداری خود خواهر نداری ای ماه کنعان،ای شاه خوبان الطاف شاهانه تو بر این بنده کردی،دیر من تابنده کردی گر ماه کنعانی بگو پیراهنت کو گر موسئی میقاتگاه ایمنت کو گر احمدی تو احترام امتت کو هستی تو مولی،برتر ز عیسی چون از لبت دل مرده گان را زنده کردی،دیر من تابنده کردی باشد گمانم که مه بطحا حسینی یا سبط احمد سید طاها حسینی شاها اگر تو زاده ی زهرا حسینی بشنیده بودم،ندیده بودم برگو چرا در زیر خنجر خنده کردی،دیر من تابنده کردی گر تو حسینی کو سپاه و لشکر تو کو یوسف مصر وجاهت اکبر تو کو طوطی شکرفشانت اصغر تو وجه اللهی تو،ثار اللهی تو از نور رخسارت دلم آکنده کردی،دیر من تابنده کردی زین ها گذشته صورتت خاکستری چیست آثار خون بر روی ماه انوری چیست جای کبودی بر لب جان پروری چیست گویم برایت،جانم فدایت شاها تو نطق هاشمی گوینده کردی،دیر من تابنده کردی ‏ زمینه:رکمان لقمه دار ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
38 (دیر راهب) ‏(فرزند پیغمبر منم،راهب ای راهب) فرزند پیغمبر منم،راهب ای راهب نور دل حیدر منم،راهب ای راهب فرزند پیغمبر منم نور دل حیدر منم من شاهد بزم ازل،کنز اسرارم من مالک مُلک ابد،فخر ابرارم من سید اهل جنان،نور انوارم شاه مَلَک لشکر منم،راهب ای راهب آیینه ی خدا،شد جمال من بر نص آیات خدا،شد کمال من پیدا جلال حق بود،از جلال من سلطان بحر و بر منم،راهب ای راهب خواهی بدانی کیستم،حجه اللهم سبط رسول هاشمی،آیه اللهم ریحانه ی خیر النسا،قدره اللهم از ما سوا برتر منم،راهب ای راهب راهب حسینم من حسین،سِرِّ مکنونم مقتول شمشیر و سنین،غرق در خونم لب تشنه ی آب فرات،زار و محزونم مذبوح از خنجر منم،راهب ای راهب راهب حسینم من که شد،پیکرم صد چاک شد خون ز بهرم بستر و بالشم از خاک کشتند لب تشنه مرا،فرقه ی بی باک در خون تپان پیکر منم،راهب ای راهب خواندند از یثرب مرا،بهر مهمانی کردند ممنوعم ز آب،قوم عدوانی در راه جانان داشتم،جانم ارزانی‎ ‎ قربانی داور منم،راهب ای راهب راهب نبودی بنگری،ظلم این لشکر اندر زمین کربلا،بر من مضطر کشتند یاران مرا،جمله سرتاسر بی یار و بی یاور منم،راهب ای راهب راهب چه پرسی قصه ی،این سر پر شور گاهی به نوک نیزه و گاه در تنّور گاهی به روی تشت چون،لمعه ای از نور امشب در این محضر منم،راهب ای راهب راهب خدا یاری کند،یاری از احسان کامشب شدی یاور مرا،از دل و از جان مانند سَرّاج از غمم،می کنی افغان چون از قفا بی سر منم،راهب ای راهب زمینه:رکمان پاره ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
۱ (دِیر راهب) راهب ز دِیرش تا که دید، بر نی سرِ شاه شهید از نور آن سر جلوه ای، بر قلب راهب شد پدید راهب به روی نیزه دید نورِ خداوندِ مجید با خود بگفتا این سرِ، کدام یک از اَنبیاست باشد چنین پر جاذبه، یقین ز جمع اولیاست از هرکه باشد گوهری، در نزدِ داور پُر بهاست باید به هر طوری شده، با او کُنم گفت و شنید رفت او به نزدِ نیزه دار، گفتا نما آگه مرا این رأسِ نورانی چرا، از پیکرش گشته جدا بر روی نیزه کرده ای، خواهی بَری او را کجا گفتا بُوَد این خارجی، او را بَرَم نزدِ یزید بِگرِفت رأسِ شاه دین، بُردَش به دِیرِ خویشتن آب و گلاب آورد و شُست، زیبا رُخِ حُسنِ حَسَن آن گه سرِ سبطِ نبی، بنمود آغازِ سخن فرمود ای راهب منم، نور خداوند مجید ای راهب پاکیزه جان، من زاده ی پیغمبرم فرزند زهرای بتول، نور دو چشم حیدرم دشمن ز راه بغض و کین، بُبرید سر از پیکرم اَندَر کنار نهر آب، لب تشنه گردیدم شهید با رأس بی پیکر نمود، سبط نبی تبلیغ دین شد مَحو در آن معجزه، آن میزبانِ تیز بین اسلام را کرد اِختیار، شد باورش دینِ مبین گردید از اَهلِ یقین، اِعجازِ مهمانش چو دید آری حسین بن علی، در هر کجا اِعجاز کرد ایثار و جانبازی خود، در راه حق ممتاز کرد او با قیام و نهضتش، اِفشا هزاران راز کرد مهمان و عطشان و شهید، جز او در عالم کَس ندید بنگر که اَعدای دغا، با آن همه اِعجازها کردند از راهِ ستم، بر اهل بیتش ظلم ها امّا ز رحمت کبریا، بر خونِ او شد خونبها باشد خدا بر بندگان، اِقرَبْ مِنَ الْحَبْلِ الْوَرید یا رب حَقِ خون حسین، نور دو چشم فاطمه از راه لطف و مرحمت، بگذر ز جرم ما همه با نهضت مهدی او، بر ظلم ها دِه خاتمه گوید مقدّم ای خدا، بر فضل تو دارم اُمید زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
۲ (دِیر راهب) دید او همراهِ دشمن، رأسِ پُر نورِ امام گفت آیا صاحبِ این رأس را باشد چه نام؟ راهبی در راه شام داشت در دِیری مقام آمد و پرسید آیا این سرِ پر خون ز کیست؟ او جدا گردیدنِ از پیکرش تقصیر چیست؟ چون که نورانی بُوَد تقصیری اندر کار نیست نورِ این سر از حقیقت بودنش دارد پیام عاشقِ آن سر شد و آن را به زَر زان ها گرفت رفت در دِیر خود و همراهِ سر مأوا گرفت شُست او را با گلاب و در بغل او را گرفت خواست از سر راز گوید، تا شود او را غلام گفت راهب من حسین فرزند دُخت احمدم من وصی سوّمِ احمد رسولِ سرمدم کرده بودند دعوتم چون کوفیان، من آمدم میزبان از میهمان با کُشتنش کرد احترام خود بگو ای راهبا این رسم بوده در جهان میزبانی آب بندد از جفا بر میهمان آن هم آن جایی که باشد بین دو نهر روان راهبِ آن دِیر شد مَبهوت و حیران زین کلام گفت راهب من مُریدت زین مروّت گشته ام من زِ اِعجازِ سرِ تو با سعادت گشته ام چون ز دل مایل به دینِ پاکِ جدّت گشته ام رهنمایم گشتی و دانِستَمی هستی امام داد تَلقینش سرِ نورِ دو چشم فاطمه بر زبان جاری کُند او واژه های لازِمه اَصلِ توحید و امامت با نبوّت را همه شد ز جان و دل مسلمان، راهبِ نیکو مرام این سرِ بُبریده ی شه مَصدرِ اِعجازهاست قاری قرآن به روی نیزه و تشت طلاست همچنان آماده ی اِعجازها در هر کجاست هم به شهر کوفه و هم در میان بزم شام ای خداوندا حَقِ اِعجازِ بسیارِ حسین حُرمت طفلان و هم اَعوان و اَنصار حسین دِه به ما توفیق کنیم خدمت به زُوّار حسین باشد اُمّید مقدّم بر خدای لاینام زمینه:راسته ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
🔹سر و سامان عشق🔹 گذشته چند صباحی ز روز عاشورا همان حماسه، که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسهٔ زیبا، همان قیامت عشق به خون نشستنِ سرو بلندقامت عشق به همره اُسرا، می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر به جز مجاهدت، از آن فرشتگان اسیر «چهل ستاره» که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طناب ظلم کجا، اهل‌بیت نور کجا؟ سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟ هوا گرفته و دلتنگ بود، در همه جا نصیب آینه‌ها سنگ بود، در همه جا نسیم، بدرقه می‌کرد آن عزیزان را صبا، مشاهده می‌کرد برگ‌ریزان را نسیم، با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پیچید، در سپاه یزید سپاه، مستِ غرور است و مستِ پیروزی و خنده بر لبش، از شورِ عافیت‌سوزی... چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد، خندهٔ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پس از کربلا جسارتشان که هست زینب آزاده در اسارتشان گذار قافله یک شب کنار دِیْر افتاد شبی که عاقبت آن اتفاقِ خیر افتاد حَرامیان، همه شُربِ مُدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می به جام می‌کردند اگرچه شب، شبِ سنگین و تلخ و تاری بود سَرِ مقدّسِ خورشید، در کناری بود سری که جلوهٔ «والشّمس» بود در رویش سری که معنی «واللّیل» بود گیسویش سری، که با نَفَس قدسیان مصاحب بود کنار سایهٔ دیوارِ «دِیْر راهب» بود سری، که از همهٔ کائنات، دل می‌برد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکوت بود و سیاهی و نیمهٔ شب بود صدای روشنِ تسبیح و ذکر یا رب بود صدای بال زدن، از فرشته می‌آمد به خطّ نور ز بالا نوشته می‌آمد شگفت‌منظره‌ای دید، دیده چون وا کرد برون ز دِیْر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت از او نشانیِ فرماندهٔ سپاه گرفت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را، ز محبّت نشان و بویی هست دلم به عشقِ جمالی جمیل، پابند است دلم به جلوهٔ خورشید، آرزومند است یک امشبی، «سَرِ خورشید» را به من بدهید به من، اجازهٔ از خود رها شدن بدهید دلم هواییِ دیدارِ این سَرِ پاک است سری، که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟ سرِ بریدهٔ یحیی که نیست، پس سَرِ کیست؟ جواب داد که این سر، سری‌ست شهرآشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی‌ست، که شوریده بر امیر، ای مرد! خیالِ دولتْ پرورده در ضمیر، ای مرد! تو بر زیارتِ این سر، اگر نظر داری بیار، آنچه پس‌اندازِ سیم و زر داری جواب داد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشمِ همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکهٔ زر، نذرِ یک نظر عشق است بگو: که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر، که آفتاب جَلی‌ست گلاب گلشن «زهرا» و یادگار «علی»‌ست سَرِ بریدهٔ فرزند حیدر است، این سر سَرِ حسین، عزیز پیمبر است، این سر... گرفت و گفت خدا بشکند، دهان تو را خدای زیر و زبر می‌کند جهان تو را به دِیْر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدهٔ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار راه از آیینه پاک کرد و نشست کشیده آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت... دوباره صحبت موسی و طور، گل می‌کرد درخت طیّبهٔ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر: که ای جلال خدا! اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم، چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن با کدام دشنه شدی؟ برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟ هزار حیف، که در کربلا نبودم من رکاب‌دار سپاهِ شما، نبودم من ز پیشگاه جلال تو، عذرخواهم من تو خود پناه جهانی و بی‌پناهم من به احترام تو، «اسلام» را پذیرفتم رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم دلم در این دلِ شب، روشن است همچون ماه به نورِ «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَ الله» فدایِ خون‌جگری‌های جَدِّ اطهر تو فدای مکتب پاک و شهیدپرور تو «شهادتینِ» مرا، بهترین گواه تویی که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی... من حقیر کجا و صحابی تو کجا؟ شکسته بال و پرم، هم‌رکابی تو کجا؟ نه حُسن سابقه دارم نه مثل ایشانم فقط، ز دربدری‌های تو، پریشانم به استغاثه سرِ راهت آمدم، رحمی «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی» بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز «که جز ولای توأم نیست هیچ دست‌آویز»... نگاه مِهر تو شد، مُهرِ کارنامهٔ من گلاب ریخت غمت در بهارنامهٔ من من از تمامی عمر امشبم تبرّک شد ز فیض بوسه به رویت، لبم تبرّک شد «شفق» اگرچه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق «عُمّان» گفت 📝
4_5947450869304790480.ogg
1.43M
کلیسا شده نورانی چه میزبان چه مهمانی سر بریده رو دادن به یک راهب نصرانی واویلا حسین ...خون شدازغم دل مصطفی حسین واویلا حسین .... تو کجا دِیرِ مسیحیا حسین وای حسین .... روزا روی نی اذیت بود شبا رو خشت و تربت بود این اولین شبه جایِ سر بریده راحت بود واویلا حسین ... چرا خشکیده لب اطهر تو واویلا حسین ... معلومه تشنه بریدن سرِتو وای حسین ..... سر بریده رو تا شُست با دیده های تر راهب صدای مادرش اومد کمی آهسته تر راهب زخمیه سرش...خون میریزه از رگای حنجرش زخمیه سرش... الهی براش بمیره مادرش وای حسین کانال سبک وشعر مداحی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝ ابرگروه👇👇 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42
1⃣ روضهٔ راهبی در خُلق و تقوا بی‌نظیر ترک دنیا کرده‌ای، روشن‌ضمیر راهبی از عهد عیسی، یادگار خود بزرگان جهان را در شمار عصر خود را مرد صادق بود و بس بلکه خود انجیل ناطق بود و بس گر چه بر تثلیث بودی متکی هیچ مقصودش نبودی جز یکی معتکف گردیده در صورت به دِیْر لیک در معنی، دلش مشغول سِیر بود در صورت اگر زُنّار‌ بند داشت صید معنی‌اش سر در کمند گردنش گر بود در قید صلیب هم نبود از رحمت حق، بی‌نصیب خواه باشد ز اهل مسجد یا کنشت طالب حق را بُوَد جا در بهشت طالب حق را خداوند کریم ره نماید بر صراط مستقیم پاک‌دل از خدعه و تلبیس بود دیر‌گاهی، دِیْر را قسیس بود از صفات نیکِ آن روشن‌ضمیر هر چه گویم کی بُوَد پایان‌پذیر؟ بس که دارد حالتش آشفته‌ام هر چه افزون گویمت، کم گفته‌ام کز نکویی‌های آن مرد سعید گشت عیسی، نزد زهرا روسپید مَسکن آن راهب صاحب‌مقام بود دِیْری از قضا نزدیک شام این موحد مرد رهبان، ای حبیب! سرگذشتی در جهان دارد عجیب سرگذشت او بُوَد ز اسرار عشق تا تو را روشن کند ز انوار عشق □□□ شمر دون آن قائد جیش فتن خوانْد راهب را به نزد خویشتن گفت: این لشکر که می‌بینی تمام کرده بر خود، خواب راحت را حرام هم‌ره این لشکر از بُرنا و پیر هست جمعی، مو پریشان و اسیر باید امشب را در این‌جا تا صباح سربه‌سر راحت نمایند از صلاح □□□ گفت: راهی نیست زین‌جا تا به شام گفت: نتْوان گشت وارد وقت شام گفت: از احضار من مقصود چیست؟ گفت: غیر از این مرا مقصود نیست کاین اسیران را ز روی هم‌رهی امشب اندر دِیْر خود، منزل دهی گفت راهب: هر که می‌بیند اسیر راحتش را سعی دارد، ای امیر! گفت: اینان زآن اسیران نیستند گفت: پس برگو که این‌ها کیستند؟ گفت: ز اسرار است و نتْوان کرد فاش گفت: بر من فاش ‌گو، آسوده باش گفت: راهب را چه با کار سپاه؟ گفت: دانستن نمی‌باشد گناه این از آن می‌خواست مطلب را عیان آن از این می‌کرد مطلب را نهان □□□ چون نشد آن‌جا به راهب، کشف راز رو به دِیْر خویشتن آورد باز گفت: زین سردار لشکر کی توان کرد کشف این‌چنین راز نهان؟ پس همان بهتر بُوَد کز راه خیر این اسیران را دهم منزل به دِیْر بازآمد سوی سردار سپاه تا مگر گیرد خبر زآن دین‌تباه گفت: فرمان ده که این قوم اسیر سوی دِیْر آیند از بُرنا و پیر پس اجازت داد سرخیل لئام تا اسیران را به دِیْر آمد مقام بعد از آن سرها که هم‌ره داشتند نزد راهب آن زمان بگْذاشتند تا نیابد بر اسیران راه، غیر لشکری بگْرفت پیرامون دِیْر چشم هر کس رفت اندر خواب ناز غیر آن چشمان که دانی بود باز □□□ بر اسیران آن‌چه در آن شب گذشت سخت‌تر از جمله بر زینب گذشت غیر چشم اهل‌بیت بوتراب رفته بود از چشم راهب نیز خواب هر چه اندیشید و شد در خود فرو دید مطلب هست نازک‌تر ز مو گفت: امشب این معما را مگر حل کند بر من، خدای دادگر □□□ رفت راهب در عبادت‌گاه خویش سنبل‌آسا کرد موی سر، پریش برکشید از آستین، دست دعا کرد روی دل به درگاه خدا ملتجی گردید بر دانای راز گفت: ای بی‌چار‌گان را چاره‌ساز! حُرمت پیغمبران خوش‌سرشت! حُرمت آدم که آمد از بهشت! حرمت موسی و تورات صریح! حرمت انجیل و اعجاز مسیح! حق ابراهیم و داوود شکور! هم به حق صُحْف و آیات زبور! حرمت یعقوب و زار‌ی‌های او! وآن همه چشم‌انتظاری‌های او! «ذو‌العطایا»! حق ایوب صبور! کش نبودی دل زمانی بی‌حضور بارالها! حق الیاس و شعیب! واقفم کن سربه‌سر زین سِرّ غیب سِرّ این مطلب مرا بنْما عیان تا بدانم کیستند این خاندان تا بدانم این سر ببریده کیست این‌چنین پُر خون و خاکستر ز چیست کاندر این سر هست، سِرّ دیگری کی توان از آن گذشتن، سرسری؟ □□□ بس که از سوز درون نالید زار گریه از بس کرد چون ابر بهار، رشته صبرش برون آمد ز کف کآمدی تیر دعایش بر هدف حالتی مابین بیداری و خواب گشت عارض، شد دعایش مستجاب اندر آن حالت که می‌داند خدا دید شور رستخیزی شد به پا آمدند از آسمان‌ها، قدسیان در کنار آن سر در خون، تپان گِرد آن سر، حلقه‌ی ماتم زدند پشت پا بر خاطر خرم زدند □□□ ناگه آمد این صدا بر گوش او کای گروه آسمانی! طرقوا طرقوا، حوا ز جنت می‌رسد آسیه با درد و محنت می‌رسد طرقوا کز ساحت باغ جنان می‌رسد اینک صفورا، موکنان طرقوا کز روضه‌ی خلد برین می‌رسد هاجر، فگار و دل‌غمین طرقوا کاین لحظه، مریم بی‌قرار می‌رسد از ره به چشم اشک‌بار طرقوا کآید خدیجه هم‌ کنون آید از ره با دلی، لبریز خون طرقوا، زهرای اطهر می‌رسد دل‌غمین و تیره‌معجر می‌رسد □□□ تا که زهرا در برِ آن سر رسید ناله‌های رود رود از دل کشید هر یکی از آن زنان با شور و شین گفت‌وگویی داشت با رأس حسین آن یکی گفتا که یارانت چه شد؟ دیگری گفتا: جوانانت چه شد؟ آن یکی گفتا: چه آمد بر سرت؟ دیگری گفتا: چه شد با حنجرت؟ مادرش می‌گفت کای نور بصر! منزلت بادا مبارک! ای پسر! شعر در پست بعدی👇👇👇
روضهٔ راه گم کردی که از دِیْر نصاری سر در آوردی؟! یا به دنبال مسلمانی در این اطراف می‌گردی؟! با سکوتت پاسخم را می‌دهی هرچند حق داری خسته‌ای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی خط به خط پیشانی خون‌رنگ تو تفسیر صدها زخم زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی در نگاه تو بعینه می‌توان تاریخ غم را دید من یقین دارم که با یحیی در این غم‌نامه هم‌دردی در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را نیمه‌شب تابیدی و بر دِیْر ظلمت سایه گستردی شست‌وشو دادی دل آیینه‌ام را، با نگاهی گرم مشکل از دل بود، می‌دیدم پر از خاکی، پر از گردی هدیه آوردی برایم یک نَفَس عطر مسیحا را با دم توحیدی‌ات در من دمیدی زنده‌ام کردی ✍ کانال سبک وشعر مداحی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
روضهٔ الا که تا سر نی بال و پر درآوردی بگو چگونه شد از دِیْر سر درآوردی چراغ خانۀ زهرا! میان کافِرها در این مکاشفه قرص قمر درآوردی به میهمانی خون خدا بیا راهب! بیا که از دل صندوق، زر درآوردی اسیر منطق دِیْرِ خراب بودی که حسین آمد و از عشق سردرآوردی بیا تو لااقل آزاده باش و این سر را به احترام درآور اگر درآوردی چرا تحیّر محضی؟! به ما بگو راهب! مگر چه چیزی از آن غیر سر درآوردی؟! چرا به ولوله افتاده آسمان و زمین ستون عرش خدا را مگر درآوردی؟! رگ بریده، لب خشک، گَرد خاکستر بگو چه دیدی؟ با چشم تر درآوردی تمام شب تویی و پرسشی که کعبه گریست... حسین جان! چه شد از دِیْر سردرآوردی؟! ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
؛ ؛ بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را بیا و گرم کن از چهره‌ات شبِ ما را "من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند" که بی حَرَم چه کُنَم غصه‌های فردا را خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را به موجِ سینه زنانت قسم به نامِ توأم که بُرده گریه‌یِ ما آبرویِ دریا را گدایِ هر شبم و کاسه گردم و ندهم به یک نگاهِ کریمانه‌ات دو دنیا را مرا بِبَر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را مرا بِبَر که ببینم به نیزه سرها را خدا کند که بیایی شبی به روضه‌یِ ما شنیده‌ام که به سر، سر زدی کلیسا را * خوشا به پنجه‌ی راهب که شانه‌ات می‌زد به آنکه بُرد دلِ راهبانِ ترسا را به پیر‌مرد غریبی که شُست گیسویت گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را خوشا به بزم عزاخانه‌اش که تا دَمِ صبح شنید پیشِ سرَت روضه‌هایِ زهرا را * چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من چرا نشاند به خون این دو چشمِ زیبا را چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت چگونه زخم تَرَک داده رویِ لب‌ها را به رویِ نیزه سرت بود و خیمه‌ها می‌سوخت رسید شعله و زلفِ تو در هوا می‌سوخت ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
روضهٔ راه گم کردی که از دِیْر نصاری سر در آوردی؟! یا به دنبال مسلمانی در این اطراف می‌گردی؟! با سکوتت پاسخم را می‌دهی هرچند حق داری خسته‌ای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی خط به خط پیشانی خون‌رنگ تو تفسیر صدها زخم زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی در نگاه تو بعینه می‌توان تاریخ غم را دید من یقین دارم که با یحیی در این غم‌نامه هم‌دردی در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را نیمه‌شب تابیدی و بر دِیْر ظلمت سایه گستردی شست‌وشو دادی دل آیینه‌ام را، با نگاهی گرم مشکل از دل بود، می‌دیدم پر از خاکی، پر از گردی هدیه آوردی برایم یک نَفَس عطر مسیحا را با دم توحیدی‌ات در من دمیدی زنده‌ام کردی ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
کنارِ دِیر، شَبی اِزدحام را دیدم وَ جِلوه‌گر، سَرِ ماهی تَمام را دیدم میانِ بَزمِ شَرابی، در آن سیاهیِ شب به روی نیزه سَرِ یک اِمام را دیدم شَبیهِ حضرتِ عیسی اگر سخن می‌گفت ولی تفاوتِ هَر دو کلام را دیدم به پاره‌ی دِلِ پیغمبر از هَمین مَردُم نَهایتِ اَدب و اِحترام را دیدم! به دین و مَذهبِ خود هَم عمل نمی‌کردند نَتیجه‌های غذایِ حَرام را دیدم وَ دَر اِزای سَری، هَستیِ خودم دادم حَریص بودنِ این خاص و عام را دیدم به لُطف و بَرکتِ این سَر، شدم شَهیدِ حسین وَ روی "عِشقْ عَلیهِ السَّلام" را دیدم ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟ افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟ راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»... بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟... پرسیده زآن لبان ترک‌خورده از عطش نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟ گفتی که زادۀ نبی‌ام، گفت «پس تو را کشتند مردمان مسلمان برای چه؟» آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا از تو دریغ آمده باران برای چه؟... صورت خضاب کرده‌ای از خونِ خود، چرا موی تو خاکی است و پریشان؟ برای چه؟... این شمع‌ها برای چه هی شعله می‌کشند؟ قندیل‌های صومعه، لرزان برای چه؟ تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟ چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟... ای در غمت صحایف پیشین گریسته ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟ ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝