4_5918141140598523972.mp3
14.81M
#شب_چهارم_محرم
سبک #واحد
#سید_رضا_نریمانی
وقتی گره میوفته تو کارم
یا وقتی که خیلی گرفتارم
وقتی که غم میگیره قلبم رو
اسم امام حسن رو میارم
یا حسن میگم همه مشکلاتم حل میشه
یا حسن میگم که ذکرش آبه رو آتیشه
یا حسن میگم که اسمش به دلم میشینه
یا حسن میگم واسه دردای من تسکینه
امام حسن، کریمه و کَرَم کارشه
امام حسن، همه دنیا گرفتارشه
امام حسن، امام حسین طرفدارشه
«یا حسن، یا مولا»
اگه رفیق سینه زن دارم
اگه کبودی رو بدن دارم
اگه حسین حسینِ رو لبهام
از دعای امام حسن دارم
یا حسن میگم ازم ناامیدی دور میشه
یا حسن میگم بساط نوکری جور میشه
یا حسن میگم که تازه تر بشه پیمانم
یا حسن میگم امام حسین میگه ای جانم
امام حسن، کرامتش چه بی منته
اما حسن، غلام سیاش چه با قیمته
امام حسن، گدائی خونش عزته
«یا حسن یا مولا»
صحن و سراش تو قلب نوکرهاست
زیارتش ساده ولی زیباست
خودش نداره سایبون اما
سایه ی رو سر همه دنیاست
یا حسن میگم با این یه جمله زائر میشم
یا حسن میگم با پای دل مسافر میشم
یا حسن میگم خودم رو تو بقیع میبینم
یا حسن میگم جلوی ایوونش میشینم
شکوه این، حرم دوباره تکرار میشه
یه روز میاد، همه دنیا خبر دار میشه
امام حسن، بازم داره حرم دار میشه
«یا حسن، یا مولا»
*شاعر: #محمدجواد_ابوتراب_زاده
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
"من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم"
آینه بودم و از غربت تو تــار شــدم
روز اول که دلم از غم تو خلق شده
با تو همسایهء دیوار به دیوار شدم
مست بودم زشعاع نگهت ای خورشید
که ز کم نوری چشمان تو هوشیار شدم
دل سنگ آب شد از غربت یک لحظهء تو
روزهای خوشی ام رفت و عزادار شدم
من که پای نظرت هستی خود را دادم
هرچه را هم، بدهم باز بدهکار شدم
نیتّم بود که شرمندهء زینب نشوی
تازه فهمیده ام ای یار که انگار شدم
من که عمری به سر چشم ترت جایم بود
خواب دیدم که تو رفتی و دگر خوار شدم
مانده ام بی کس و تنها، همه هستم به فدات
اگر از داغ تو من نیز شکستم به فدات
تا ابد باد سلامت ثمر من، سرتو
می چکد خون دل من ز دو چشم تر تو
روح سرگشتهء من غمزدهء ماتم توست
دل صد پاره من هست حسین، پرپر ِ تو
جان زهرا بپذیر این دو کفن پوش مرا
طفل هایم به فدای علی ِ اکبر تو
دو گل آورده ام اینجا سر بازار غمت
تا نبینند به سر نیزه سر اصغر تو
بپذیر این دو پسر را که خدا ناکرده
تا نبینند اسیری من و دختر تو
دربساطم به جز این دو پسرم هیچ نبود
شرمگین است، ندارد بجز این، خواهر تو
دست ردّ بر جگر سوختهء من نزنی
من که بودم عوض مادر تو مادر تو
از سرم آب گذشته است و چنین میگویم
رمقی نیست زداغ تو بر این زانویم
شاعر: #رضا_دین_پرور
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
،زمزمه بسیار زیبا و سوز ناک
امام حسین( ع)گودال قتلگاه
شهادت ...
شاعر: مهدی مقیمی
🏴مادرِ آب😭
غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد
چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی.....
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی.....
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی.....
قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
تار می دید همه کرببلا را ز عطش
دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آ ن گوهرِ نایاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود
به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود
که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت
بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت
زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
سر، پیمبر شدو نی نقطۀ معراج شد و ....
قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شد و ....
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شد و ....
هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
🏴پدرِ خاک
نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد
نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی
نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی
در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی
مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را
پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را
خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را
خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
ای مصیبات به پیشِ غمِ این تن هیچید
به عبا کاش یکی بود تنش را میچید
گر چه گیرم کفنی بود نمی شد پیچید
بوریا نیز حریفِ تن صد چاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود
یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود
شهریار همه عالم بدنش عریان بود
پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد"
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
مقتل حضرت حر علیه الرحمه
حر بن یزید ریاحی با هزار نفر، اولین کسی بود که راه را بر امام حسین علیهالسلام بست و اجازه نداد به سمتی حرکت کند. آن گاه که بر امام به دستور ابن زیاد سخت گرفت امام به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند!»
حر سر به زیر افکند و عرض کرد: «اگر غیر از شما در عرب کسی نام مادرم را میبرد پاسخ میدادم اما چه کنم که مادر شما فاطمه علیها سلام است.»
روز عاشورا وقتی امام حسین علیهالسلام فرياد بر آورد: «أما من مغيث يغيثنا لوجه الله؟ أما من ذاب يذب عن حرم رسول الله.» آيا فريادرسي نيست كه به فرياد ما برسد؟ آيا كسي نيست كه از حريم پيامبر و خاندانش دفاع كند؟
حر سخت بر خود لرزيد و به عمر بن سعد گفت: «آيا به راستي با حسین علیهالسلام خواهي جنگيد؟» پاسخ داد: «اي والله قتالا ايسره ان تطير الرؤس و تطيح الايدي.» آري، به خداي سوگند با او خواهم جنگيد؛ پيكاري كه آسان ترينش، جدا شدن سرها و دستهاست.
حر بازگشت. در حالی که میلرزید، شخصی به او گفت: «اگر از من میپرسيدند شجاعترين مردم كوفه كيست، شما را نشان ميدادم. اينك اين چه وضعي است كه داری؟»
حر گفت: «اني و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، فوالله لا أختار علي الجنة شيئا و لو قطعت و أحرقت.»
خود را ميان بهشت و دوزخ مينگرم و به خدا قسم كه چيزي را به جاي بهشت برنخواهم گزيد؛ گرچه قطعه قطعه شده و سوزانده شوم.
آنگاه در حالي كه دستهاي خود را روي سر نهاده بود، ميگفت: «خدايا! من به بارگاه تو روي توبه آوردهام. توبهام را بپذير؛ چرا كه من در دل دوستان تو و فرزندان پيامبرت هراس افكندم.»
هنگامي كه به امام نزديك شد، آن حضرت فرمود: «كه هستي؟» پاسخ داد: «جعلت فداك انا صاحبك الذي حبسك عن الرجوع و جعجع بك، والله ما ظننت ان القوم يبلغون بك ما أري، و أنا تائب الي الله فهل تري لي من توبة؟» حسين جان! فدايت شوم! من همان كسي هستم كه شما را از بازگشت به سوي مكه و مدينه باز داشت. همان كسي هستم كه راه را بر شما بستم؛ اما هرگز گمان نمیکردم كه اين ستمكاران با شما اين گونه رفتار کنند و اينك پشيمانم. به بارگاه خدا توبه كردهام. آيا توبهام پذيرفته است؟»
امام فرمود: «آري، خدا توبهات را ميپذيرد و تو را مورد بخشايش قرار ميدهد. پياده شو كه ميهماني و مورد احترام. پياده شو و كمي آرام گير. «نعم يتوب الله عليك.»
حر گفت: «حسين جان! من سواره كارآمدترم و سرانجام كار فرود خواهم آمد.» آنگاه افزود: «بدان دليل كه من نخستين كسي بودم كه راه را بر شما بستم و خاطر شما را آزردم، اينك اجازه دهيد نخستين كسي باشم كه جان را در راه آرمانهاي شما فدا كنم و در برابر ديدگانتان به خون آغشته گردم؛ تا در روز رستاخيز، اين شايستگي را بيابم كه با جدت پيامبر خدا روبرو شوم و و مورد لطف و عنايت آن حضرت قرار گيرم.»
سپس گفت: «یابن رسول الله! زمانی که از کوفه خارج شدم، صدایی شنیدم که میگفت: بهشت بر تو بشارت باد! گفتم: وای بر حر و بشارت بهشت؛ در حالی که به جنگ پسر رسول خدا میرود.»
امام فرمود: «تو به خیر رسیدی و پاداش تو محفوظ است.»
امام حسين عليهالسلام در برابر اصرار او به وي اجازه فداكاري داد و عازم میدان شد و جمع کثیری را به درک واصل کرد تا با پيكري آغشته به خون سر بر بستر شهادت نهاد.
هنگامي كه پيكر به خونخفته او را نزد پيشواي آزادگان آوردند، آن حضرت با دست نازنين خود خاكها و خونها را از چهره او كنار زد و فرمود: «راستي كه آزادمرد دنيا و آخرت هستي؛ درست همانسان كه مادرت تو را «حر» نام نهاد.»
👈 منابع
لهوف/ سیدبن طاووس (ره)
امالی/ شیخ صدوق (ره)
نفسالمهموم/ شیخ عباس قمی (ره)
#مقتل
#حضرت_حر علیه الرحمه
#محرم۱۴۰۰
آموزشی👇
زمزمه قبل از زیارت عاشورا
بیا که ماه جمالت ظهور میخواهد
جهان من شده تاریک نور میخواهد
خدارو شكر، نفسی داریم و توفیقی داریم یه شب جمعه دیگه هم زیارت عاشورا بخوانیم . اعتقاد ما هم بر اینه هر شب باید دعوت نامه از طرف حضرت فاطمه سلام الله علیها بیاد . بی بی جان ممنونتیم ، امام زمان ممنونتیم ، تنها كاری كه میتونیم بكنیم ، كم ترین كاری كه میتونیم بكنیم و جواب این محبت امام زمان رو بدیم ، اینه كه اول مجلسمون بگیم یا صاحب الزمان
زمن مخواه متاعی که در بساطم نیست
یه چیزی از ما نخواه كه ما طاقتشو نداریم.
غم فراغ تو قلبی صبور میخواهد
شود که قاصد تو آید و بگوید که
تو را امام زمان به حضور میخواهد
خوش به حال كسی كه خود امام زمان میآد به سراغش ، حواست باشه ، دقت كن ، اگه امام زمانمون صدامون كرد ، تعلل نكنیم ، اگر و شاید و اما نگیم. كربلا مصداق بارز این داستانه . عبیدالله حر جوفی ِ- امام و سر راه كربلا دید ، امام بهش گفت : بیا من رو یاری كن ، هی دست دست كرد ، میدونی جواب امام رو چی داد؟ ای برات بمیرم آقا ، گفت : آقا من خودم كار دارم اما اسبم مال تو ، بعضی ها نوشتند گفت : شمشیرم برا شما. آقا یه نگاه معنی داری كرد ، گفت : عبیدالله ، من اسب میخوام چیكار؟ میخواستم دست خودت رو بگیرم ، برو كربلایی شدن كار هر كسی نیست ، فقط یه حرفی حضرت بهش زد ، من هلاك این جمله ام ، حضرت بهش گفت : برو فقط یه جایی برو صدای غریبی من به گوشت نرسه ، یه جایی برو من گفتم ، هل من ناصر ینصرنی... حالا هرجا نشستی بگو حسین جان . . .
بیا که منتظران را دگر قراری نیست
چرا زمانه مرا از تو دور میخواهد
دلی شکسته صدایی گرفته چشمی خون
وصال یار فقط جنس جور میخواهد
این روی سكه رو هم بشنو ، نشسته بود تو خیمه ، قاصد امام اومد گفت : زهیر بیا ، حسین تو رو صدا كرده، یكی میشه عبیدالله حر جوفی، یكی میشه زهیر، رفت تو خیمه ی امام وقتی برگشت دیگه رو پای خودش بند نبود.
مولا
رسیدن به امام زمان هزینه داره ، چه زیبا فرمود : بهشت را به بها میدهند ، نه به بهانه . میخوای به آقات برسی باید شرایطش رو داشته باشی ، باید وسایلش رو داشته باشی.
دلی شکسته صدایی گرفته چشمی خون
امشب شبه كیه؟قربون اون دختر سه ساله برم،كه همه ی اینهارو با هم داشت،اینها رو با هم داشت كه به وصال یارش رسید. از این بالاترش رو هم رقیه داشت، فقط دل شكسته و دل خون نداشت،این خانم جونشم كف دست گرفته بود. چقدر این دو بیت قشنگه،عاشقانه گوش بده
در یافتن تو در به در میمیرم
میتونی به امام زمانت این جوری بگی؟
در یافتن تو در به در میمیرم
یا بر سر كوی یا گذر میمیرم
یك روز تو میرسی اما صد حیف
از شوق شنیدن خبر میمیرم
یاد یه زمزمه افتادم،قدیما خیلی این زمزمه رو میخوندیم،از زبون این سه ساله بگو،هر كه میخواد به امام زمانش اینجوری بگه بسم الله:
مناجات باامام حسین زیارت عاشورا
بااشک دیده اومدم
اگرچه نوکری بدم
تورابه جان مادرت
مکن ازاین خونه ردم
ازکوچیکی تابه حالا
گدای این خونه منم
تموم دلخوشیم اینه
برای توسینه زنم
حسین من.حسین من/۴/
تموم افتخاره من
عشق تواعتباره من
بانگاهت که وامیشه
هرگره ای زکاره من
اگرتورارهاکنم
بگوکجابرم حسین
نمیشوم نمیشوم
زدرگهت جداحسین
حسین من.حسین من/4/کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
️روضه و توسل جانسوز _ شبِ پنجم محرم
روضۀ عبدالله ابن الحسن علیه السلام
حاج مهدی سماواتی
پنجم ماه محرم و جا داره حالا که قراره دلها بره کربلایِ معلّی از زبانِ امام زمان سلام بدیم و عرض ادب کنیم به ساحت جدّ مظلومش حسین
أَلسَّلامُ علی ابْنِ خاتمِ الانبیا أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ لسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کربلا أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ....
حسین ... حسین ... السلام علی غریب الغُربا ، تکیه به نیزه غریبی داد یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیرِ بنِ قَین ... یا حَبیب ... کسی جواب حسین و نداد صدا زد یَا أَخِی یاأَبَا الفَضْلْ العَباس
حسین ... حسین ...
بمیرم او هم جواب نداد همه با بدنهای پاره پاره رو زمین اُفتادن صدا زد : مالی؟ چی به سرم اومده ... أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی صداتون می زنم جوابمو نمیدید . حسین .. حسین ..
یابن الحسن نوشتن دشمن جواب حسین و داد نانجیبی سنگ پرتاب کرد ... پیشانیِ وجهُ الله رو شکافت ... خون جاری شد دامنِ عربی رو بالا زد خون از صورت پاک کنه سپیدی نازنین بدن نمایان شد ، چه کردند با این نازنین بدن ؟ حسینیا ، اون ملعون یه تیر دیگه به چله کمان گذاشت هرچه کرد تیر رو از جلو بیرون بکشه نشد ... دست برد از پشت سر بیرون کشیدن ...
حسین .. حسین ..
عبدالله ابن حسن داره نگاه می کنه عمو گاهی دستاشو از خون پُر می کنه سمت آسمان می پاشه گاهی به محاسن سفیدش می کشه دیگه دعایِ قربانی می خونه بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و فی سَبیلِ اللّهِ ... دوان دوان اومد به طرف عمو جانش چشم عمو افتاد صدا زد ....... بگیر یادگارِ برادرمون رو زینب ... اما این اقا زاده عاشق عمو صدا زد والله لا اُفارقُ عمّی ... بخدا از عمو جدا نمیشم عمو غریبم و رها نمی کنم خودش و از دست عمه رها کرد اومد تا رسید دید شمشیر برهنه بالا سر عموِ چه کنه وسیله دفاع از عمو رو نداره تا رسید دستاشو سپر قرار داد حسین .. حسین ..
الهی بمیرم با دست بریده تو دامن عمو افتاد نوشتن دست بریده رو نشون عمو می داد صدا می زد عمو جان ببین دستمو جدا کردند اینجا بود یه داغ دیگه به دل ابی عبدالله گذاشتن چنان تیر به این اقا زاده زدند
حسین .. حسین جانم ..
جا داره دلها یه سری هم بره مدینه کنار قبرستان بقیع یه سلام هم به وجود مقدّس امام حسن علیه السلام هم بدیم و عاشورا بخونیم آقا جانم اینا امروز اومدن یتیم نوازی کنن اومدن برا اقازادۀ شما عزاداری کنو و اشک بریزن عنایتی ، یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا توجّهْنا و وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه ..کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5976544256213388218.mp3
962.5K
🏴سبک زمزمه واحد سنگین شب چهارم محرم الحرام ۱۴۰۰_۱۴۴۳ ابناالزینب سلام الله علیها
#زمزمه_واحد_چهارم_محرم
#چراداداشم
🏴بند اول
چرا داداشم،غریب و بی پناهی
تنها شدی و،بی یار و بی سپاهی
برات بمیرم،نداری تکیه گاهی
بچه هامو،برات داداش آوُردم
گلامو من،دست خدا سپردم
بذار برن،که جفتشون دلیرن
مسته دم،حسین نعم الامیرن
برات میدم اینجا
عون و محمد رو
میخوان برن میدون
رخصت میخوان از تو
داداش حسین مظلوم
🏴بند دوم
ازم جداشید،برید همراهه دایی
کفن بپوشید،بشید سپاهه دایی
باید فداشید،شما تو راهه دایی
بدرقه ی،راهه شماست دعامو
یه مادرم،که تر شده چشامو
سخته ولی،تو خیمه من میشینم
رزمتونو،از راهه دور میبینم
چاره ندارم که
قسمته من اینه
اصلا برا زینب
خودش یه تمرینه
داداش حسین مظلوم
۱۴۰۰/۴/۶
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
1_1127265118.mp3
1.85M
سینه_زنی و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام ویژه ماه محرم به نفس کربلایی حسین طاهری
😭😭😭😭
یک نفر در میان گودال
صد نفر میزدن زینب را
تیغ ها مانده بود در بدنُ
با سپر میزدن زینب را ..
یک نفر در میان گودال
صد نفر میزدن زینب را
هرچه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را ..
ای .. حسین ...
لشکریان خیره سر
چند نفر به یک نفر ..
خیمه رو تا گودال همش دویدم بریدم
نیزه رو بیرون از تنت کشیدم بریدم
نشستمُ شکستمُ
نگاه بکن نیزه بریده دستمُ
ببین حسین که خستمُ
موند تو دلم زخمِ تو رو نبستمُد..
اَمونَمو توانمُ
بریده بود رگ بریده جونمُ
باغ پر از خزونمُ
فاضله الرشیدهی کمونمُ
خیمه رو تا گودال همش دویدم بریدم
العطش لبهاتُ که شنیدم بریدم
دویدمُ رسیدمُ
یه جای سالم به تنت ندیدمُ
ناله فقط کشیدمُ
خُب بذارید بغل کنم شهیدمُ
بریدمُ خمیدمُ
بدون پیرهن تو رو که دیدمُ
به خاک و خون تپیدمُ
چادرمُ روی تنت کشیدم
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
من اشک روان بر رخ این اهل خیامم
بگذار بیفتم سر دامان امامم
بر خال لب دوست گرفتارترینم
مانند کبوتر پی این دانه و داممم
در خیمه بمانم شب اول چو هلالم
بر دامن خورشید روم ماه تمامم
برخاسته سردار جمل از جگر من
لا حول ولا قوه الا به قیامم
از نعرهی من میسره تا میمنه پاشید
شد جلوه ای از حیدر کرار کلامم
هم فاطمه ام، هم علی ام، هم حسنم من
حیران شده آیینه نداند که کدامم
در رکعت آخر نکند فاصله افتد
هنگام تشهد شده و وقت سلامم
دستش همهی عمر نوازشگر من بود
دستم سپرش گر نشود باد حرامم
من حاضرم این زلف مرا دست بگیرند
دستی نرسد بر سر گیسوی امامم
من روزه ام ای پَست مزن سنگ لبش را
بگذار شود این رطب افطار صیامم
از فاطمه آموختم اینگونه بجنگم
بازو عوض تیغ کشیدم ز نیامم
حالا که در آغوش عمویم بزنیدم
در خلوت خاصم خبری نیست زعامم
هر موی تنم داده اذان، حیَّ علی العشق
بر تیر سه شعبه برسانید پیامم
بر دامنش آویخته دستم چه شکوهی
جبریل برد رشک بر این شأن و مقامم
ای تیر بچرخان لب من را به لب یار
تا این دم آخر شود ایام به کامم
با تیغ و سه شعبه پس از آن سم ستوران
هرگونه بخواهند شهید تو مدامم
شاعر: #موسی_علیمرادی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم
از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم
من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم
خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را
تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم
خونِ حسن میانِ رگم موج می زند
گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم
از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه رویِ زمین در برابرم
تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم
تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید
پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم
ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها
اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما
باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند
جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند
زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه
باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند
خالی کنید دورِ عمویِ غریب من
دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند
یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو
پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند
بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش
این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند
در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش
شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند
در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را
از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند
آقایِ عالم است برهنه نکن تنش
بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
😭🙏😭🙏😭🙏
با عمو همراه شد
با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد
طاقت دوری نداشت
یک تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد
بی زره آمد به جنگ
ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد
شد فدایی حسین
آه عبدالله در یک روز پیر راه شد
پیش چشمان عمو
دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد
یادگاری حسن
شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن
بی خبر از دست رفت
مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت
بین آغوش عمو
در دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت
خواست تا حائل شود
حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت
کار یک خنجر نبود
دست عبدالله با ضرب تبر از دست رفت
حرمله آمد جلو
روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت
دست از دنیا برید
خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید
شاعر: #محمود_یوسفی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5922617523018137910.mp3
106.6K
آموزشی
#شب_پنجم_محرم
#صلوات_اول_مجلس
هدیه به روح مطهر و منور کریم اهل بیت علیهم السلام، آقا امام حسن مجتبی علیه الصلاة و السلام و میوه دلشون وجود نازنین عبدالله بن الحسن علیهما السلام عنایت کنید اجمالا صلوات بلندی ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
1_1124968310.mp3
1.08M
#شب_پنجم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
✔️ یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة
(#نکته: برای عین متن بالا منبع روایی وجود ندارد که از معصومین وارد شده باشد ولی مضمون آن از روایات برداشت شده است)
🔸آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
🔸شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
🔸آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
🔸این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
1_1133289310.mp3
1.18M
آموزشی👇
#شب_پنجم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
اقای من ...یابن الحسن ...
🔸سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
🔸تا نکشته است مرا طعنه اغیار بیا
امام زمان اقای خوبم ...
دشمناتون به ما طعنه میزنن...
میگن اگه شما امام زمان دارید چرا اقاتون نمیاد...
چرا امام زمانتون نمیاد...
چرا اقاتون جوابتون رو نمیده...
یابن الحسن...
🔸تا نکشته است مرا طعنه ی اغیار بیا
تا از طعنه های دشمناتون نمردم بیا اقا جانم
🔸یوسف فاطمه عالم همه مشتاق تو اند
آقا ببین صدای مظلومان عالم بلنده...
از سرتا سر جهان هرکس به یک نامی شمارو صدا میزنن ...
ای منجی عالم کجایی...
🔸یوسف فاطمه عالم همه مشتاق تو اند
🔸رخ بر افروز دمی بر سر بازار بیا
داریم به عاشورا نزدیک میشیم
این شبها باید بهتر امام زمانت رو صدا بزنی....
یابن الحسن...
آموزشی👇
#شب_پنجم_محرم
#روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔸دید زینب چون به دشت کربلا
🔸گشته بی یاور حسینش از جفا
تا خانم زینب کبری سلام الله علیها دید برادر تنها مونده...
صدای غربتش بلنده...
حسینش دیگه یاری نداره...
بچه هاش رو اماده کرد...
🔸کرد بهر یاری آن ممتحن
🔸هر دوطفل خویش را در بر کفن
صدا زد... عزیزانم...
ببینید آقاتون حسین غریب و تنها شده...
دیگه یاری نداره...
عزیزانم... من شما رو برا مثل یه همچین روزی تربیت کردم...
برید جانتون رو فدای آقاتون کنید...
قربان معرفتت بی بی جانم.. زینب...
🔸بوسه زد از مهربانی رویشان
🔸زد گلاب و شانه بر گیسویشان
خدا میدونه خیلی سخته برای یه مادر...
میدونی بالاترین لذت دنیا چیه...
بالاترین لذت دنیا اینه که خدا بهت فرزندی بده...
مقابل چشمات قد بکشه...
بزرگ بشه...
جوون بشه...
جلوت راه بره...
به قد و بالاش نگاه کنی...
اگه جوون داری بهتر میفهمی چی ميگم...
اما خدا نکنه کسی داغ جوونش رو ببینه...
الهی جوون مرده تو مجلسمون نباشه...
خدایا خیلی سخته برای زینب...
صدا زد... عزیزان من...
برید از آقاتون ابی عبدالله اذن میدان بگیرید...
بچه ها اومدن کنار ابی عبدالله...
آقا جان اذن میدان بده...
هر کاری میکنن ابی عبدالله قبول نمیکنه...
اصرار کردن...
آقا... ما طاقت نداریم زنده باشیم عطش بچه ها رو ببینیم...
طاقت نداریم اسارت اهل حرم رو ببینیم...
طاقت نداریم تازیانه خوردن مادرمون رو ببینیم...
ما طاقت نداریم صدای غربت شما رو بشنویم...
آقا بزار جانمون رو فدات کنیم حسین
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
حالا حرف دل زینب...
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
🔸مسوزان این چنین تو قلب خواهر
خودم و بچه هام فدای تو حسین...
🔸پسرهای مرا از خود مرنجان
🔸غلام اکبرند و عبد اصغر
انقدر اصرار کردن بلاخره...
هر طوری بود اقا اجازه داد...
گلهای زینب رفتن میدان...
جنگ نمایانی کردند...
خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند...
اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد...
یا حسین...
آقا به دادمون برس...
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند...
کنار بدن پاره پاره گلهای زینب...
اومد بچه ها رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
وقتی آقا زاده ها نگاه کردند...
دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون...
آماده ای بگم یا نه...
اما ساعتی بعد...
گودی قتلگاه...
وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه...
والشمر جالس علی صدره...
شمر رو سینه اش نشسته...😭
از سویدای دلت صدا بزن یا حسین
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
رباعیات شب پنجم امامزمان (عج)
عبدالله ابن الحسن (ع)
یا حضرت مهدی غم ما دلتنگی است
بازآ که بشر مریضیاش صد رنگی است
دشمن هدفش محو عزاداریهاست
تدبیر بدش تهاجم فرهنگی است
ایکاش بیایی بههمین زودیها
آتش بزنی به کاخ نمرودی ها
ما رو سیه و نمرهء زیر صفریم
باید کمکی کنی به مَردودیها
ما غیر شما دوا نداریم دگر
بیمار شده شفا نداریم دگر
ما آرزویی در این دیار فانی
جز دیدن کربلا نداریم دگر
ما مثل شبیم وتو طلوع سحری
وقتش شده آید ز ظهورت خبری
این آرزوی ماست در این عاشورا
ما را تو به کربلای جدّت ببری
گودال سراسرش عذاب و آه است
این داغ عظیم، فاجعه،جانکاه است
بر روی حسین خون پاشیده کیست؟
از دست قلم گشتهء عبدالله است
دوبیتی عبدالله ابن حسن علیهالسلام
عمو جان پاشو سربازت رسیده
رسیده مثل آهوی رمیده
الهی بشکنه دست کسی که
با سرنیزه رو پلکات خط کشیده
بمیرم سایبون بر سر نداری
رسیدم که نگن یاور نداری
مثه چشمه میجوشه خون جسمت
جای سالم توی پیکر نداری
نفسات از عطش آتیششونه
تموم پیکرت غرقاب خونه
نداشتی یاوری و من رسیدم
خودت گفتی خدا روزی رسونه
بعیده این فدائی کم بیاره
پیش اینا به ابرو خم بیاره
الهی عمه از خیمه بیاد و
برا زخمات یه کم مرهم بیاره
تو کشتی نجاتی، خونه دریا
نکش از تشنگی پنجه رو خاکا
بمیرم چن تا دندونت رو خاکه
شکسته فکّ تو با ضربهء پا
مجتبی صمدی شهاب ۱۴۰۰
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
افتاده بود ، غیرت مردانه ، در سرش
خیلی شبیه شد به پدر ، روز آخرش
دُردیکِشانه پر زد و«هَلْمِنمَزید»گفت
بالا گـرفـت ، بـاده و مـینـا و سـاغرش
گویی مـغیـره آمـده ، باشد به خیمـه هـا
گویی دوباره قنفذ و ... در کوچه مادرش
باران گرفـت ، با هـیـجانی ، رهـا شـد از
پَرچین خیس و ابری خود ، بین سنگرش
دیگر کمـان حـرمـله ، صبـرش سر آمده
پس بی قرار ، آمـده تا سینه و سرش ...
او دید عمو که «قد ضُعِف َ عَن قِتٰالِهـ»ی
افتـاده است ، غـرق به خـون در برابرش
او دیده بود « فَـانْـبَـعَـثَ الْـدَّمْ کَـأَنـَّه ُ ...
میٖزٰابُ » آه ، خون زده فـواره پیکرش
«یَابْن َالخَبیثَه تَـقـتُلُ عَـمّیٖ» به پهلویش
نـیزه نـزن که وا نـشود ، زخـم ِ کوثرش
« والله لا اُفـارِق ُ عـَمّـیٖ » بمـیـرم آه
افتاده ماه غرق به خون بین قتله گاه
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
آموزشی👇
#شب_ششم_محرم
#صلوات_اول_مجلس
هدیه به ساحت مقدس و ملکوتی، قهرمان کربلا، شاهزاده حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام، و خشنودی پدر بزرگوارشون، کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی، علیه الصلاة و السلام هر چقدر به این خاندان ارادت دارید عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
#شب_ششم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
(شروع با زیارت عاشورا)
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
ِ
🔸الا ای صاحب قلبم کجایی
🔸محرم شد نمی خواهی بیایی؟
🔸کنار علقمه یا خیمه گاهی؟
🔸نمی دانم کجای کربلایی
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
🔸صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
صاحب عزا کجایی...
یا بن الحسن...
🔸تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
🔸ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
ای آقایی که آمدنت آرزوی همه عالمه...
آرزوی همه اولیاء خداست...
امام صادق فرمودند:
لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی
(منبع: الغیبة النعمانی، ص 246)
اگه پسرم مهدی رو درک کنم تمام عمرم بهش خدمت میکنم...
ولی امام صادق این تعبیر رو داره...
من چی بگم آقا...
🔸بالا گرفته ایم برایت دو دست را
🔸ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
کی میای آقای خوبم...
میترسم اون روزی که شما میای...
دیگه من زنده نباشم...
زیر خاکها باشم...
🔸هفته به هفته می گذرد با خیال تو
🔸پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
آقا جانم... امام زمان...
امشبم اومدیم خدا رو به ابی عبدالله قسم بدیم...
فرج شما رو نزدیک کنه
یا صاحب الزمان...
آموزشی👇
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای حرمت خانۀ معمور دل
🔸ای شجر عشق تو در طور دل
🔸نجل علی درّ یتیم حسن
🔸باب همه خلق زمین و زمن
امشب بریم در خانه ابن الکریم...
میوه دل امام حسن...
🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی
🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی
امشب صاحب عزا...
خود امام حسنه...
آقای کریم ماست...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم... مریض دارم...
امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر...
امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده...
مگه ميشه...
برا میوه دلش اشک بریزی...
برا قاسمش اشک بریزی...
آقا دست خالی برت گردونه...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
شاید 13 سال بیشتر نداره...
اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد:
🔸من هوای جبهه دارم ای عمو
🔸غصه های خیمه دارم ای عمو
شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین...
عرضه داشت آقا...
یه سوال دارم...
آیا منم فردا شهید میشم یا نه...
آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه...
🔸این دلم احساس غمگینی کند
🔸غربتت درسینه سنگینی کند
عزیز دل برادرم...قاسمم...
مرگ رو چطور میبینی...
صدا زد:
احلی من العسل...
آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره...
فرمود عزیز دلم...
فردا تو رو به بلای عظیم میکشند...
الله اکبر...
امان از بلای عظیم...
روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد عموجانم حسینم...
الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا...
دیگه طاقت ندارم...
ابی عبدالله چکار کنه...
صدا زد قاسمم...
عزیز برادرم...
چطوری اجازه بدم...
آخه تو یادگار حسنمی...
تو امانت برادرمی...
اصرار کرد...
هر طوری بود...
اجازه گرفت...
رفت به سمت میدان...
راوی میگه:
وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر
یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه...
تا وارد میدان شد...
شروع کرد به رجز خوندن...
چنان با شجاعت رجز میخونه...
همه لشکر دشمن متحیر موندن...
این آقازاده کیه...
آی نانجیبها...
اگه منو نمیشناسید بدانید...
أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى
من فرزند قهرمان جنگ جملم...
من فرزند حسن بن علیم...
🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان
🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان
جنگ نمایانی کرد...
خیلی ها رو به درک واصل کرد...
کسی حریف این آقازاده نميشه...
چه کار کردند...
دور تا دورش رو گرفتند...
اول سنگبارانش کردند...
یه ظالمی صدا زد...
بخدا بهش حمله میکنم...
داغش رو به دل مادرش میگزارم...
یا صاحب الزمان...
تا این نانجیب رسید...
ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف
ِ
آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد...
فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ
قاسم با صورت به زمین افتاد...
همینجا بود صدای ناله اش بلند شد...
يا عَمّاه
عموجان حسین به دادم برس...
🔸افتادم از پشت فرس
🔸عمو به فریادم برس
ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند...
بگم یا نه...
نگاه کرد...
دید یه قاسمش زیر سم اسبها...
هی صدا میزنه عموجان حسین...
ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد...
نشست کنار یتیم برادر...
دید شمشیر به سرش زدند...
بدنش رو قطعه قطعه کردند...
سنگبارانش کردند...
داره نفسهای آخرش رو میکشه...
هی پاهاش رو زمین میکشه...
چه کار کنه حسین...
همه دیدند...
وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ،
قاسم رو به سینه چسباند...
وای عزیز برادرم قاسم...
یادگار حسنم قاسم...
🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم
🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم
🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد
🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم
🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو
🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم
(صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)
آموزشی👇
#شب_ششم_محرم
#صلوات_آخر_مجلس
تسلای دل داغدار کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام عنایت کنید اجماعا صلوات قرایی ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
گزیده مقتل
♦ شهادت قاسم بنالحسن (ع)
امام حسن علیهالسلام هنگام شهادت، فرزندانش را به امام حسين سپرد و به ايشان وصيت كرد تا نسبت به آنها پدری كند. بنابراین قاسم بنالحسن، پسری كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، پيوسته در كنار ابیعبدالله بود.
از امام سجاد علیهالسلام نقل است، شب عاشورا پس از خطبه امام و اظهار وفاداری اصحاب و بنیهاشم، قاسم بن الحسن از امام علیهالسلام پرسيد: «عموجان! آيا من هم به شهادت میرسم؟»
حضرت فرمود: «پسرجانم! مرگ نزد تو چگونه است؟»
عرض كرد: «شيرينتر از عسل.»
فرمود: «آری به خدا. عمويت به قربانت! تو هم با من كشته ميشوی؛ بعد از آن كه به بلای عظيمی دچار شوی.»
حضرت قاسم (ع) روز عاشورا به محضر عمو آمد و اجازه ميدان گرفت. حضرت اجازه نداد و او را در آغوش كشيد. هر دو گريستند. سرانجام آنقدر دست و پای عمو را بوسه زد و اصرار كرد تا اجازه گرفت.
در حالي كه اشك بر گونهاش جاری بود، عازم ميدان شد و لباس معمولی بر تن داشت و زره و خود و ساز و برگی نداشت و تنها يك شمشير برداشت و چنين رجز خواند:
«ان تنكرونی فانا فرعالحسن
سبطالنبی المصطفی والموتمن
هذاحسين كالأسير المرتهن
بين اناس لاسقوا صوب المزن»
راوی میگوید: «نوجوانی از خیمهگاه خارج شد که صورتش، همچون ماه تابان درخشان بود. او مشغول جنگیدن با لشگر عمر سعد ملعون شد. در حالی که لشكر محاصرهاش كرده بود، «ابن نفیل ازدی» با شمشیر بر سر مبارکش زد. سر شکافته شد و آن نوجوان با صورت روی زمین افتاد. فریادی از ته دل کشید و عموجانش را خطاب قرار داد.
امام حسین علیهالسلام همانند باز شکاری وارد میدان شد و همانند شیر خشمگینی به سوی سپاه عمر سعد ملعون حمله کرد. حضرت با شمشیر به ابن فضیل ضربهای زد و چون او دست خود را سپر قرار داد، دستش جدا شد. نعرهای زد و صدایش را لشکریانش شنیدند و برای نجات او آمدند، اما بدنش زیر سم اسبان قرار گرفت و به هلاکت رسید.
راوی میگوید: «وقتی گرد و خاک میدان فرو نشست، مشاهده کردم که امام حسین علیهالسلام بر بالین حضرت قاسم ایستاده و قاسم از شدت درد، پاهایش را روی زمین میکشد. امام حسین علیهالسلام فرمودند: «دور باشند از رحمت خداوند آن گروهی که تو را کشتند و آن کسی که در روز قیامت با آنها مخامصه میکند، جد و پدر توست.»
سپس فرمودند: «به خداوند قسم بر عمویت سخت است که او را بخوانی، اما پاسخات را ندهد یا بدهد، اما پاسخ او برای تو سودی نداشته باشد. به خدا قسم امروز، روزی است که دشمنان عموی تو بسیار و یارانش اندکند.»
امام علیهالسلام بدن پاک و خونین حضرت قاسم را در آغوش کشید. وقتی سينه به سينهاش نهاده بود، پاهای آن نوجوان به زمين كشيده میشد. امام، او را به سوی خیمهگاه آورد و در کنار شهیدان اهل بیت (ع) قرار داد.
✍️ منابع:
لهوف/ سید بن طاووس
نفسالمهموم/ شيخ عباس قمی
مقتلالحسين ج٢/ خوارزمی
#حضرت_قاسم علیه السلام
#مقتل
#محرم۱۴۰۰👇👇👇👇
روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی
😭😭😭😭😭
امشبم شبِ امام حسنِ .. بربم درِ خانهی پسرش .. شب عاشورا هرکسی یک سوالی می پرسید، این آقا هم سوال کرد: عموجان! من هم فردا شهید می شم یا نه؟
*امشب هم من میخوام از امام حسین (ع) بپرسم عاقبت ماهم به شهادت ختم میشه یا نه؟ ان شاالله اباعبدالله ازمون سوال کنه شهادت در ذائقه شما چه طعمی داره؟ ان شاالله ماهم سریع جواب بدیم: «احلی من العسل» شیرین تر از عسلِ ..
آخه میگن برا مومن، وقتی میخواد جون بده (روایت عرض میکنم شیخ عباس تو منازل الآخره میاره) یک گلی بهش میدن؛ بو میکنه و از دنیا میره ..
میخوام عرضه بدارم برا قاسم گل نیاوردن، یه عده از اینا تا خودشو معرفی کرد و گفت من پسر حسنم؛ یک عده از اینایی که تو جنگ جمل، از امام حسن(ع) زخم خورده بودن؛ گشتند دورُ بر سنگ جمع کردند. شروع کردند سنگ بزنند ..
ــــــــــــــــــــــ
داغ مدینه دلتو گرفته
پهلوی این نیزه به تو گرفته
نمیشه وایسم و تماشا کنم
دست سیاه کاکُلِتو گرفته
گفتی حسن همین برای تو بد شد
هر چی که شد سر همین حسد شد
زنده بودی هنوز ولی بمیرم
مرکب اومد از رو تن تو رد شد
گلم چقدر خوش قد و بالاشدی
رفتی توی لشگر و تنها شدی
چی شد تو اون شلوغیا که آخه
یه ساعته هم قد سقا شدی
با پر سوخته پر زدی عزیزم
میشه جوابمو بدی عزیزم
چیکار کنم که پیش چشم تارم
مثل عسل کِش اومدی عزیزم
شاعر: #محمد_کاروان
ـــــــــــــــــــــ
دلم یه روضه خواست شب ششم
دلم به کربلا شده عازم
تو که دو بخشه اسم شیرینت
چرا هجا هجا شدی قاسم؟
شبیه مجتبی شدی و دشمن
عقده ی باباتُ به دل داره
خدا بخیر کنه داره سمتت
بارون تیر و نیزه میباره
بوی مدینه کربلا اومد
حسن غریبه بچهشم بیشتر
روی سینت که پا گذاشت اون اسب
یهو چی شد که داد زدی مادر
زره نبود ولی کفن داری
فدات بشم شدی مث بابا
بذار نگات کنم دم آخر
حسن شدی با این قد و بالا
کفن شده برات لباس جنگ
زره برات نمیشه اندازه
بابا تو کوچه شد زمین
حالا دشمن برات یه کوچه می سازه
بغض جمل تو سینشون پر بود
اسباشونم به جنگت آوردن
کشیده شد قدت بین اسب ها
تو رو به کل کربلا بردن
ــــــــــــــــــــ
همچین که اومد تا صدای قاسم رو شنید؛ دید صدا میزنه: «عموجان قاسمتُ دریاب» یه جمله ای اباعبدالله داره، صدا زد:« قاسمم! سخته منو صدا کنی و من نتونم برات کاری کنم.» (این جمله شما رو یاد کجا میندازه؟ ..)
یه خانمی هم پشت در صداش بلند شد ..
علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن، واسه دست بستش
نتونست که برداره، اون در رو از روت