eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.9هزار دنبال‌کننده
43 عکس
51 ویدیو
80 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•سیدی ابا عبدالله... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 ای آن که غمت مسئله آموز من است شور غم تو در دل پرسوز من است روزی که حسین! بر تو من گریه کنم سوگند به تو که بهترین روز من است  . .  🏴🏴🏴 ساربون، اومده گودال خواهرت، داره می‌بینه چشمای، تو چقد تاره سینه‌ی، تو چه سنگینه می‌زنند، تو رو با نیزه پیکرت، دیگه بی‌حاله از تنت، یه چیزی برده هر کسی، توی گوداله «سَیِّدی، ابی عبدالله» نیزه‌ها، که میان پایین نفست، نمیاد بالا سر تو، به روی نیزه پیکرت، میون صحرا پاشو که، علم افتاده حَرَمت، شده آواره تو بگو، چه کنه زینب با غم، گلوی پاره «سَیِّدی، ابی عبدالله» مرکبا، رسیدن از راه تنت و، به زمین دوختن می‌دیدی، از توی گودال خیمه‌هات، چجوری سوختن نکنه، توی این صحرا بسوزه، چادرِ زینب پاشو که، پیش جسم تو کعب نی، نخوره زینب «سَیِّدی، ابی عبدالله» : احسان نرگسی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•ای وای پُر از زخمی.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 محرّم، زیباترین نگارخانه در قلب هستی است که زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش را شگفت زده کرده . 🏴🏴🏴 ای وای پُر از زخمی، ای وای پُر از خونی عطشان اگه بودی، عریان نمی‌مونی نترس اگه غارت شده پیراهنت چادرم و می‌ندازم رو بدنت منم شبیه خیمه‌هات می‌سوختم کاشکی خودم برات کفن می‌دوختم «خدای من؛ خدای من! عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من! ببین چقد تنهان بچه‌های من» «بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ» دیدم توی مقتل، سینه‌ت پُر از تیره شمر از سنان داره، خنجر رو می‌گیره تیرا رو از سینه‌‌ت بیرون می‌کِشه می‌شینه روی سینه‌ تا آماده شه با خنجرش ضربه‌ی محکم می‌زنه رگای نامرتبت سهم منه خدای من؛ خدای من! کشتن بچه‌م و جلو چشای من خدای من؛ خدای من! به‌ هیچ‌ کسی‌ نمیرسه‌ صدای‌ من «بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ» گودال پُر از خونه، خیمه توو آتیشه رفتید تو و عباس، زینب غریب میشه با اینکه ریختن سرِ تو قبیله‌ای ولی تو فکر خواهرت عقیله‌ای زجر که دخترا رو هر بار می‌زنه سرِ تو روی نیزه‌ها زار می‌زنه خدای من؛ خدای من! سر بریدن بچه‌م و روی‌ پای‌ من خدای من؛ خدای من! قهقهه می‌زنن به ناله‌های من «خدای من؛ خدای من! عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من! ببین چقد تنهان بچه‌های من» «بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•سر نخواهم کردخَم... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 شام غریبان، ترسیم داغ دیدگی و استقامت است، ترسیم تسلیم و بندگی در برابر حضرت حق. 🏴🏴🏴 سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلّا حسین قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته خوب می‌داند تلافی می‌کند فردا حسین آه از آن روزی که خلوت می‌شود دورِ مزار بعد می‌بینی که مانده پیش تو تنها حسین بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم از همه عالم کفایت می‌کند ما را حسین شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب می‌کشد بیرون ملک، می‌گوید: اینها با حسین ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست لحظه‌ای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین کوله‌باری از گناه آورده‌ام، چون گفته‌اند با دو قطره اشک، پاکش می‌کند یکجا حسین رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین بس که بخشیده‌ست می‌ترسم میان قتلگاه شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین مادرم می‌گفت اگر شوقِ حرم داری بگو بعدِ تسبیحات بی‌بی حضرت زهرا …حسین هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین! روضه‌خوان‌ها شب به شب غمگین به منبر می‌رسند با همان یک یا حسین از سر به آخر می‌رسند روضه‌ها را از پسر تحویل بابا داده و از سرِ بر نیزه‌ی بابا به دختر می‌رسند : سعید پاشازاده ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
|⇦•گاه مابین مقاتل.. وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 گاه مابین مقاتل پابه‌پای بیت‌ها سمت سقا می‌روند اما به اکبر می‌رسند ارباً اربا روضه‌ی سختی است اما غالباً روضه سنگین می‌شود وقتی به اصغر می‌رسند گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید روضه‌خوان‌ها در همین مقتل به حنجر می‌رسند شمر می‌آید به گودال و به دستش خنجر است روضه‌ها از روی تل اینجا به خواهر می‌رسند من گُلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، روضه‌ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می‌رسند «گلی گم‌ کرده ام‌ می جویم او را گلِ من یک‌ نشانی بر بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت» روضه‌ای سرتاسر گودال را پُر کرده است یا بنُیَّ... ناله‌ها از سمت مادر می‌رسند *شاید همچین که همه رفتند بی‌بی اومد کنار این بدن، چادرش رو کشید رو این بدن...* «خدای من؛ خدای من! عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من! کشتند بچه‌امو روی پای من» عصر عاشوراست اما خیمه‌ها در آتشند دشمنان دارند از هرگوشه‌ای سر می‌رسند *امام زمان (عج) فرمود: صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید. آقا برای کدوم روضه‌ست خیلی گریه می‌کنید؟! نکنه روضه‌ی گوداله؟! نه روضه‌ی علی‌اکبره؟! نه روضه‌ی عموتون عباسه؟! نه روضه‌ی علی‌اصغره؟! نه پس چرا صبح و شب براش گریه می‌کنید؟ فرمودند: آخه شهادت که توو خونواده‌ی ما رسمه؛ می‌دونید اشکِ من برای چیه؟! برای اون لحظه‌ای که دستای عمه‌ام رو با طناب بستند...* یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش می‌خواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غیرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن...* زینب از هر سو یتیمی را بغل وا می‌کند دختران فکر حجابند و به معجر می‌رسند شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه داران یک به یک دارند با سر می‌رسند ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ⏬⏬⏬ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده غریبان محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 وقت، وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی می‌بره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو می‌کشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد.... عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن... روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره می‌خونه، اوباش وارد خیمه‌ی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه می‌کنه. گفتم چرا گریه می‌کنی؟! گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت می‌کنم» بهش گفتم خُب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟! گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»... کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچه‌ها رو دنبال می‌کردند. یکی یکی دخترای حسین رو با کعب نی وتازیانه دنبال می‌کردند. هرکدوم رو می‌گرفتند گوشواره‌ اش رو می‌کشیدند. این گوش پاره می‌شد، خون جاری می‌شد. یکی از این دخترا رو دنبال کردن، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید می‌لرزید، گفتم چرا می‌لرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته می‌خوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده» -گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتماً تشنه‌شه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت.آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟!برای چی می‌خوای بری؟! آخه می‌دیدم لحظه‌های آخر، بابام همین جور که دست و پا می‌زد صداش و می‌شنیدم هی می‌گفت:«جگرم!»... بی بی بچه‌ها رو شمرد، یکی یکی بچه‌ها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد می‌دید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچه‌ها زیر پای اسبا جون دادند. گفت: شاید این بچه‌ هم جون داده باشه، بریم توو این صحرا بگردیم... این طرف و بگرد، اون طرف و بگرد، پیداش نکردن. یهو ام کلثوم رو کرد به زینب سلام الله علیها، خواهرم! من میدونم این بچه کجا رفته.کجا رفته؟!آخه می‌دیدمش بابا بابا می‌کرد، شاید رفته سمت گودال.میگه اومدیدم دیدیم آره، این بچه خودش و انداخته رو بدن بابا، هی داره میگه:« ابا»...بچه رو بغل گرفتم، عمه جان! توو این تاریکیا گودال و از کجا پیدا کردی؟! گفت:« عمه! همین جور که توو این تاریکیا بابا بابا میگفتم، دیدم از یه طرفی هی صدا میاد:« اِلَیه»...اومدم رسیدم به یه بدن که سر نداره... حسین جان ای آبروی دو عالم نگینِ سلیمان به حلقهٔ خاتم خداحافظ ای برادرِ زینب خداحافظ سایهٔ سرِ زینب خداحافظ پیر و مشک‌ و دو‌ دیده خداحافظ ای دو‌دست بریدن ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•گاه مابین مقاتل.. و توسل به حضرت سیدالشهداعلیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 شام غریبان، سیاه پوش ترین و اندوهناک ترین شام تقویم قمری است.شب مظلومیت حضرت زینب است. شب فریاد نامردی نامردان تاریخ است ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 در شام غریبان، حضرت زینب علیها السلام ، پیام رسان حماسه کربلا شد تا میرا بودن ظلم بار دیگر اثبات شود. 🏴⏬🏴 غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا غروب یود و تنی روی خاک در صحرا غروب بود و روان خون پاک در صحرا غروب بود و شبی ترسناک در صحرا غروب بود و زمان هجوم و غارت بود غروب بود و شب اول اسارت بود بیا به روضه‌ی قبل از غروب برگردیم که زیر سُم نشده لاله‌کوب، برگردیم نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم نوشته‌اند مقاتل، دروغ باشد کاش برید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش گمان کنیم که او هم زره به تن دارد گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد که جای سالم و بی‌زخم در بدن دارد گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد گمان کنیم که هر قدر غصه و غم هست کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست چقدر روضه‌ی جانکاه کربلا دارد چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد برای روضه‌ی زینب بمیر، جا دارد غروب بود و مقاتل که روضه‌خوان بودند مَحارمانِ علی بین ناکسان بودند امام ظهر به نِی بود و آیه بر لب داشت امام عصر دهم بین خیمه‌ها تب داشت اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت هوای معجر خود را همیشه زینب داشت تمام دخترکان را سوار محمل کرد برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد به نیزه‌ی سر عباس خواهری رو زد گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد برای خواهر ارباب ناقه زانو زد گذشت کرب و بلا، روضه‌ها نگشته تمام هنوز مانده مصیبت، بخوان، امان از شام
یک به یک آمدند کرب و بلا دور اربابِ عشق جمع شدند مثل هفتاد و دو گل عاشق همه پروانه های شمع شدند زینب آرام میشد آن وقتی یار سوی غریب می آمد آن طرف سی هزار میرفتند این طرف یک حبیب می آمد *لشگر دشمن وقتی نیرو اضافه میکرد، تاریخ مینویسه: دَمّام میزدن، طبل میزدن، جشن میگرفتن برا اضافه شدن نیروهای دشمن، فاصله ای نبود از خیمه دشمن تا خیمه گاه اهل بیت، وقتی دَمّام میزدن زمین میلرزید، میفهمیدن  نیرو اضافه شده، بچه ها میومدن‌ دور عمه میگفتن، عمه! چرا به این لشگر نیرو اضافه  نمیشه؟ چرا همش نیروی دشمن اضافه میشه؟ خانوم‌میگفت: صبر کنید نیرویِ لشگرِ حسینم تو راهه داره میاد، حبیب وقتی رسید خبردادن لشگر حسین اومده، نیروی کمکی اومده، همه از خیمه ریختن بیرون دیدن یه پیرمرد محاسن سفید، دلِ زینب رو آروم‌کرد، بی بی فرمود: سلام‌من رو به حبیب برسونید، بگید: ممنونم اومدی حسینِ منو یاری کنی... * زن و فرزند را رها کرد و رفت با عشق آشنا بشود عشق یعنی زُهَیرِ عثمانی خواست صد مرتبه فدا بشود بیست سالِ تمام هر شب و روز از اجل خواست تا امان بدهد آرزوی بُرِیر این بوده در رکاب حسین جان بدهد تیرباران شروع شد بعدش شد فدایی حجِیر با پدرش دست در دست هم شهید شدند ای به قربان جُندَب و پسرش در میان سواره های یزید این دلاور پیاده می جنگید بوی صفین داشت شمشیرش مثل حیدر ،جُناده می جنگید رفت عابِس برهنه در میدان مستِ مست از مِیِ سبوی حسین ما همه عاشقیم اما او شاهِ دیوانگانِ کوی حسین آن زمانی که عشق می آید هیچ چیزی مقابلش سَد نیست رو سفیدی جُون ثابت کرد رو سیاهی همیشه هم بد نیست *اومدبالاسرش ،سرش رو بغل کرد، سرش رو گذاشت روی زانوی خودش، هی غلام سیاه سرش رو ‌می انداخت رو خاک، ابی عبدالله گفت :چرا سرت رو از پام‌جدا میکنی؟ گفت: آقا! سَرِ من کجا؟ ابی عبدالله کجا؟ ابی عبدالله دعا کرد:"اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ" خدایا رو سفیدش کن*  کَم کَمک ظهر شد اذان گفتند شد فدای نماز خواندنِ او تیرها را به جان خرید سعید تا نباشد گزند بر تن او *سعید بن عبدالله پیک بود، نامه میبرد و می آوُرد، چهار بار تو تاریخ هست رفت و برگشت، اول نامه از طرف مردم ‌کوفه برد مکه، سیصد فرسخ رفت نامه رو داد، سیصد فرسخ با مُسلم برگشت، دوباره مسلم نامه نوشت دوباره سیصد فرسخ رفت، دوباره با ابی عبدالله سیصد فرسخ برگشت، یعنی نزدیک شش هزار کیلومتر تو بیابونا رفت و برگشت... لذا ظهر عاشورا وقتی اصحاب مشورت کردن کی وایسته جلویِ ‌حسین سپر بشه بلند شد، گفت: کی از من بهتر؟ گفتن چرا؟ گفت: من هزار وچهارصد فرسخ در به در شدم تا این لحظه بیام برا حسین فدا بشم... ایستاد جلو نمازحسین، دوازده تیر به بدنش اصابت کرد، تیر داره میخوره، بعضی از تیرها مسمومه، بعضی از تیرها خیلی عمیق فرو رفته، اما حواسش به حسینه هی پشت سر ش رو نگاه میکرد، آقا سالمِ یا نه؟ خدارو شکر حسین داره نمازش رو‌ تموم میکنه، من شرمنده فاطمه نشم، حسین داشت سلام میداد، مقتل میگه: تیر سیزدهم پرتاب شد، سعید دیگه بدنش جا نداشت همه تیرها به بدن... دید تیر به سمت ابی عبدالله میاد چیکار کنه؟ میدونی چیکار کرد؟ صورتش رو أورد جلوی تیر، تیر تو صورتش خورد با صورت خورد زمین، ابی عبدالله سلام رو داد دوید اومد بالا سر سعید تیر رو از صورتش بیرون کشید، صورتش رو پاک کرد،خونهارو‌ پاک‌ کرد، میخواست یه جمله بگه گفت چی میخوای بگی؟ داشت نفس آخر رو‌ میکشید، گفت: آقا راضی شدی یا نه؟ وفا کردم یانه؟ ابی عبدالله یه جمله ای فرمود: "أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّةِ" .. یعنی سعید همین‌جور که الان جلوی من وایستادی بهشتم مقابل حسینی...  راحت شد خیالش... اینجا یه تیر به صورت اصابت کرد یه جا دیگه ام سراغ دارم یه تیر به صورت اصابت کرد اون ساعتی که عباس دوتا دستاش قلم شده بود، تیر به چشم مبارکش زدن اینجا ابی عبدالله اومد تیر رو از صورت سعید کشید اما علقمه، هرکاری کرد عباس تیر از چشمش نیومد بیرون، سرش رو‌ خم‌کرد یه جوری با عمود آهن زدن با صورت افتاد رو زمین.....حسین *
اگر از روضه‌ی خود دور برانی تو مرا من که دلبسته‌ی این گریه و آهم چه کنم؟! *همچین‌ که حر اومد بغلش کرد تا تو آغوش ابی عبدالله قرارگرفت اشاره کرد به عباس، عباسم! خیمه اش رو‌ آماده کن قبولش کردم..مگه میشه کسی دم‌مدر ابی عبدالله بیاد آقا در روش ببنده..* بيا نگار آشنا شب غمم سحر نما  مرا به نوكریِ خود شَها تو مفتخر نما ای گلِ وفا حسين معدنِ سخا حسين  میكشی مرا حسين به مُحرم،به سیاهی، به غمت محتاجم گر نشد لایق دیدار نگاهت چه کنم؟! من اگر دور شوم از تو دلم میمیرد بی تو درمانده و بی پشت و پناهم چه کنم ؟! *کاروان ابی‌ عبدالله از مدینه راه افتاد. این دوتا آقازاده‌ی بی‌بی حضرت زینب دنبال کاروان نبودند اینقدر به پدرشون اسرار کردند. آخه بابا بزار ما هم بریم. آخه عبدالله مریض احوال بود اینا قرار بود. بایستند آقا بهشون فرمود:« شما کنار پدرتون بمونید». گفتند:«چشم». ولی تا کاروان راه افتاد، اومدن پیشِ بابا.... بابا! آخه علی‌اکبر رفت، قاسم رفت، عبدالله رفت، بنی‌هاشمیا همشون رفتند کسی دیگه توو مدینه نمونده. به ما هم اجازه بده بریم. عبدالله بن جعفر قبول کرد. یه دست خطی نوشت برا ابی عبدالله و برای خواهرش. دست خط و داد بهشون، سریع برید خودتون و برسونید به کاروان. نزدیکای مکه بود که این دوتا سواره، این دوتاآقازاده‌ خودشون و رسوندن. از اون دور منادی فریاد زد:« دوتا سوار دارن میان آقا». یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد، بی‌بیم از محمل سرشون و بیرون آورد. کیه؟! خدایا...آخه دل بی‌بی هی توو این سفر شور میزد. سرش و از محمل بیرون آورد، بَه، بچه‌هامند الهی قربونشون برم. خدا رو شکر الحمدلله خودشون رو رسوندند. دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله، دایی جان! به پاهای داییشون ابی عبدالله افتادند. دایی جان بابامون ما رو فرستاده اینم دست خطشه. ما اومدیم کنار مادرمون باشیم، آخه شنیدیم وقتی تو رو می‌کشند قراره مادرِ ما به اسارت بره. چه جوری میشه ما توو مدینه باشیم، مادرمون رو ببرند به اسارت، دستاش و ببندند...مادرِ ما هم که از خونه می‌خواست بره مسجد، برا فدک هرکاری کرد امام حسن گفت:« من باید دنبالت بیام، آخه نمیشه که». توی مسیرم هی دلش شور میزد، خدایا اتفاقی برای مادرم نیوفته...آخرشم توو راه برگشت همینجور که دستش توو دست مادرش بود، اون نامرد اومد گفت:« بده فدک و»...مادر این قباله رو گرفت پشتش، پشت کمرش، پشت چادرش پنهان کرد. اون نامرد اصلا سوال نپرسید که، جلو امام حسن چنان توو صورت مادرم زد...  فلذا رو پاهای حسین افتادن، نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد... می رود سمت برادر به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد به فدای سر تو! هرچه که دارم این است چه کنم؟ هست همین هر چه که زینب دارد ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد رفت و فریاد برآورد برادر! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد از یمین می‌روم از سمت یسارش با تو دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم مادر ماست که در خیمه، مرتّب دارد: زیر لب زمزمهٔ ناد علی می‌خواند دارد از هیبتِ اولاد علی می‌خواند تکیه دادند به هم هر دو برادر این بار هر دو در مرکزِ این دایره و چون پرگار دور خود ساخته‌اند از سر دشمن کوهی تنِ بی‌سر چقدر ماند و در این انبوهی خُدعه زد دشمنِ بی‌عرضه و ترسو ای وای بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای ناگهان هر دو برادر به کمین افتادند زیر بارانِ جفا هر دو زمین افتادند بدن هر دو پُر از تیر، به هم دوخته شد چِشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد اول از ترس در آن حال رهاشان کردند بعد با تیغهٔ شمشیر جداشان کردند این طرف، حادثه از چِشم زنی دور افتاد آن طرف در وسطِ خیمه دلی شور افتاد گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم‌کم چِشم مادر نگران شد به پسرها کم‌کم عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب می‌خواست نذر او گشت اَدا! شکر، حسینش برجاست پسرانم به فدای سرِ تو، غم نخوری هر دو قربانِ علی‌اکبرِ تو، غم نخوری پسرانم که بماند! خودِ زینب هم هست جانِ من نذر علی اصغرِ تو، غم نخوری تو سفارش شدهٔ مادرِمانی، قَسَمَت می‌دهم جان من و مادرِ تو، غم نخوری هر چه غم مال من و قول بده تا آخر هر چه غم خورد اگر خواهرِ تو، غم نخوری شاعر: محسن ناصحی *نگرانیِ تو رو نمی‌تونم ببینم، این زن نمی‌تونه نگرانیِ ولیش و امامش و ببینه...یه روزیم رسید امیرالمومنین رسید بالا سر فاطمه‌ش، هرچی صداش میزد جواب نمیداد، یهو رو کرد گفت:« زهرا جان! تو هم جواب علی رو نمیدی» روایت میگه اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید، بی‌بی چشماش و باز کرد دستای شکسته‌ش و بالا برد اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد، علی جان! اصلا من اینجوری شدم اشک تو رو نبینم؛ چرا داری گریه میکنی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق یک سینه ی پر از آهُ یک دل بی قرار میخواهد  خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد  دیدن یارگرچه شیرین است  نیست عاشق کسی که خودبین است حرف عشاق واقعی این است  هرچه میل نگار میخواهد  مدتی هست یادمان رفته  پسری مانده از تبار علی  او که مثل حسن برای قیام  بی سپاه است و یار میخواهد یار هرکس به غیر او بودیم دل به هرکس به غیر او دادیم چه کسی را عزیز تر از او دل از این روزگار می خواهد؟ چند روزی به سَمت آقاییم چند ماهی به سَمت دنیاییم بی تفاوت به اینکه جاده وصل قدمی استوار می خواهد خوش به حال مدافعان حرم عشق را در عمل نشان دادند تا بفهمیم یوسف زهرا عاشقی جان نثار میخواهد شیعه تنهاست یا اباصالح با همان هیبتِ علی برگرد گردن دشمنان آل الله گردش ذوالفقار میخواهد گر بگویی بمیر، میمیرم بین دستان توست تقدیرم عبد بی دست و پا برابر تو کی ز خود اختیار می خواهد .
عالم علی و نورِ جهان تاب زینب است مثلِ علی و مثلِ نبی ناب زینب است از جلوه‌های فاطمه سیراب زینب است تشنه حسین تشنه حسن آب زینب است یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است این کیست این عقیله‌ی آقای کربلاست این کیست این که غیرت فردای کربلاست این کیست این رَاَیتُ جمیلای کربلاست این کیست حضرت زهرای کربلاست عصمت کم است، صاحب القاب زینب است آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را آماده کرده است دو قرآن خویش را رو کرده است بر همه شیرانِ خویش را دو گِرد باد خویش دو طوفان خویش را خورشیدِ این دو اختر نایاب زینب است *تاريخ نوشته: اين دو تا آقازاده ها از اولش از مدينه همراه كاروان نبودن، تا چند منزل فقط بي بي حضرت زينب سلام الله عليها خجالت ميكشيد، ميديد نجمه بچه هاش رو آوُرده، اُم ليلا علي اكبرش هست، رباب بچه اش توي آغوششه، هي به خودش ميگفت: زينب! همه فدايي هاشون رو آوُردن، اما تو دستت خاليه، چه جوري ميخواي تو روي داداشت نگاه كني؟ چند منزل گذشته بود، عبدالله بن جعفر اين بچه ها رو فرستاد، پيغام هم فرستاد، بي بي جان! نكنه مراعات كني بگي بچه هاي من هستن، هر كجا ديدي داداشت تو غربته، اول بچه هاي من رو بفرست، چقدر بي بي خوشحال شد، فدايي هاي داداشم از راه رسيدن. زخمِ دلِ شکسته‌ی خود را که هَم گذاشت اذن دخول خواند به خیمه قدم گذاشت از خود گذشت و تُحفه‌ای از بیش و کم گذاشت سنگِ تمام پیشِ امیرِ حرم گذاشت قبله حسین باشد و محراب زینب است زینب رسید و باز امام احترام کرد مثلِ علی، حسین به پایش قیام کرد تا او سلام کرد خدا هم سلام کرد زینب که است؟ آنکه ادب را تمام کرد در کربلا معلمِ آداب زینب است * يه وقت ديد آقازاده هاش دارن با چشم گريون از خيمه ي دايي ميان، چي شده مادر؟ چرا داريد گريه مي كنيد؟ چرا برگشتيد؟ گفتن: مادر! هر كاري كرديم دايي قبول نكرد بريم ميدون، گفت: برگرديد نميتونم جوابِ باباتون رو بدم، شما امانتيد پيشِ من دو مرد از قبیله‌یِ خود انتخاب کرد آئینه بود و رو به سوی آفتاب کرد با التماس دامنِ خود را پُر آب کرد بر روی نام مادرش اما حساب کرد فرمود این شکسته‌ی بی تاب زینب است *گفت: داداش! به حق مادرمون زهرا روم رو زمين نزن... تو هم امشب اگه گره ي كوري توي زندگيته اينجوري بگو  آقا! به جانِ مادرت  آن مادر غم پرورت ما را نراني از درت جانم حسين! جانم حسين بالی اگر نیست برادر دلی که هست آورده‌ام شعله کشم حاصلی که هست حل کن به دست خویش مرا مشکی که هست از من بخر دو هدیه‌ی ناقابلی که هست باور بکن که اولِ اصحاب زینب است *حالا ديگه اجازه رو گرفت، خيالش راحت شد؛ رفت توي خيمه نشست، گاهي پرده ي خيمه رو بالا ميزنه، شير بچه هاش رو نگاه ميكنه، چه رَجزي خوندن:" اَميري حُسينٌ وَ نِعمَ الاَمير" رفتند سمت معرکه پَر در بیاورند عباس گشته‌اند جگر در بیاوَرَند چون ذوالفقار تیغِ دوسر در بیاورند از یک یکِ سپاه پدر در بیاورند این دو دو موج بوده و سیلاب زینب است از دور دید و گفت: علمدار مرحبا بر ضربه‌هایشان صد و ده بار مرحبا بر دو امیر به دو جگردار مرحبا زینب شدند و حیدر کرار مرحبا اما میانِ خیمه‌ی بی آب زینب است اما رسید لحظه‌ی در خون صدا زدن خونین نَفَس نَفَس زدن و دست و پا زدن یک بار تیغ و بار دگر نیزه را زدن دور از نگاهِ مادرشان بی هوا زدن در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است یک نانجیب دشنه به اَبرویشان کشید یک بی حیا دو نیزه به پهلویشان کشید یک ناصبی که چکمه سَر و رویشان کشید یک پیرمرد پنجه به گیسویشان کشید آنکه دو چشم او شده خوناب زینب است *ابي عبدالله اول بدن عون رو به بغل گرفت، بعد بدنِ محمد رو، هي نگاش به خيمه ي زينبِ، چرا از خيمه نميآد بيرون، چرا كمكِ من نميآد، بچه هارو به سختي آوُرد تو خيمه ي دارالحرب، همه ي سعي و تلاشِ ابي عبدالله اين بود، قبل از اينكه بدن ها دست دشمن بيوفته اون هارو برگردونه، تا حسين زنده است كسي سر از بدن ها جدا نكنه، الهي بميرم اولين كسي كه سرش جدا شد خودش بود، ديگه كسي نبود كمكش كنه، فقط زينب از بالاي تل نگاه ميكرد، دستاش رو روي سرش گذاشت، صدا ميزد:" وامُحمدا! واعَليّا! وا اُماه"... گذشت تا برگشت قافله ي اُسرا مدينه، همه اين سئوال براشون مونده، ديدن عبدالله بن جعفر عصا زنان داره مياد، سراغ گرفت، يك به يك تو محمل هارو نگاه ميكنه، دنبال زينب ميگرده، رسيد تو محمل زينب، يه نگاه كرد نشناخت، گفت: شما از خانومِ من زينب خبر نداريد؟ صدا زد: عبدالله! حق داري من رو نشناسي... گفت: الهي بميرم برات زينب جان، چرا اينقدر شكسته شدي، چرا اينقدر پير شدي؟ فرمود: عبدالله! نبودي جلوي من حسينم رو زدن... عبدالله گفت: بي بي جان! يه گِله دارم ازت اول بذار بگم، من شنيدم هر كدوم از شهدا و بني هاشم روي    زمين افتادن، اول شما از خيمه بيرون اومدي، بي بي جان! مگه بچه هاي خودمون قابل نبودن، چرا بيرون نيومدي از خيمه؟ چرا نيومدي لحظ ⏬⏬
ه ي آخر بالا سرشون؟ صدا زد: عبدالله! تو چرا اين سئوال رو ميكني؟ ترسيدم نگاهِ حسين به من بيوفته از من خجالت بكشه، نخواستم داداشم رو خجالت زده ببينم... وقتي زينب اربعين برگشت كربلا، گفت: داداش! يادته وقتي بچه هام افتادن رو زمين، از خيمه بيرون نيومدم، گفتم: نكنه از من خجالت بكشي، حالا تو بيا برا من تلافي كن، همه بچه هات رو آوردم، اگه ميخواي زينب خجالت نكشه سراغ رقيه ات رو ازم نگير، اي حسين"
"شب جمعه کنار شش‌گوشه دل من حالت عجیبی داشت می‌شنیدم صدای قلبم را چشم من حس بی‌شکیبی داشت حرمش از ملائکه پر بود انبیا در طوافِ شش‌گوشه و ثوابِ هزار حج را داشت به خدا هر طوافِ شش‌گوشه شب جمعه ضریحِ اطهر او غرق نور حضور فاطمه بود به خودم آمدم و فهمیدم بر لبم این نوا و زمزمه بود: «شب‌های جمعه فاطمه، با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا، گردد به دور قتلگاه گوید حسین من چه شد، نور دو عین من چه شد...» "سمت پائین پا که می رفتم ناگهان چشم‌های من تر شد آنقدر اشک ریخت تا آخر روضه خوانِ علی اکبر شد یک به یک گفت روضه ها را تا پایِ شش‌گوشه از نفس افتاد آه گویا کنارِ پیکر او حضرتِ عشق ناله سر می‌داد: «جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید ... خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر دَرِ خیمه رسانم * ما به پدرهای شهدا سر سلامتی میدیم، بهشون امید میدیم، اما ابی عبدالله که بالا سَرِ علی اکبر گریه می کرد، هلهله می کردن، همه کف میزدن...* ریشه ی نخل امیدم کندند حال استاده به من می خندند» از نگاهِ پر از تلاطم من زمزمِ عشق و اشک جاری شد آه! از خیمه تا کنار فرات عطش و داغِ مشک جاری شد خنکایِ شریعه هم می‌خواند دم به دم از غریبیِ سقا هم نفس با صدایِ موجِ فرات مادری دم گرفته بود آنجا: «سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل ... » آن طرف تر نگاه می‌کردم شکوه و اشک و ناله و گله را می شنیدم کنار غربت تَلّ دم به دم ضجه های سلسله را ناگهان در حوالیِ گودال محفلِ گریه های زینب شد زینب آمد کنارِ شش‌گوشه کربلا کربلای زینب شد رفت قلبم کنار بالا سر آه! انگار سر به پیکر نیست همه‌ي کائنات می‌لرزند گوش کن این صدایِ خواهر نیست؟ «این کشته‌ي فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست ... » یوسف رحیمی *امشب شبِ بچه های حضرتِ زینبِ سلام الله علیهاست، روضه ی امشب رو تقدیم کنیم به مادران شهدا، مخصوصاً مادران مدافعِ حرم، همه ی دل نگرانیِ زینب اینه نکنه شرمنده بشه، رباب قربونیش رو آوُرده، نجمه قربونیش رو آوُرده، اُم البنین چهارتا جوانهاش رو فرستاده، اُم لیلا علی اکبر رو فرستاده...گفت: داداش!...* از خجالت نذار مو سفید بشم نمیذاری تا که نا امید بشم این دو تا قربونی ها مو بپذیر تا جلو فاطمه رو سپید بشم نذاری اگه برن بی تاب میشن مثلِ زینب اسیرِ طناب میشن وقتی تشنه ای خجالت میکشن قطره قطره جلو چشمام آب میشن میمیرن به تو اهانت که بشه بعد تو موقع غارت که بشه به غرور جفتشون بر میخوره یه موقع به من جسارت که بشه *بچه ها اومدن ناراحت محضرِ مادر، مادر! رفتیم اذنِ میدان بگیریم، دایی مون اجازه ی میدان رفتن به ما نمیده، حضرت زینب بهتر از هر کس تویِ این عالم، برادر رو میشناسه، گفت: یه رمزی بهتون یاد میدم، برید رد خور نداره، برید گردنتون رو کج کنید بگید: جانِ مادرت فاطمه...آقاجان! جانِ مادرت مارو هم بخر، مارو هم قبول کن.. رفتن اذنِ میدان گرفتن، روضه ی این دو تا نوجوان، بچه های عبدالله بن جعفر، وقتی اومدن روانه ی میدان بشن، حضرت زینب فرمودن: عزیزانِ من! اینجا تویِ خیمه هرچی میخواهید من رو ببینید، ببینید... هر چه میخواهید وداع کنید همین جا تو خیمه، من دیگه بیرون نمیآم... همون جا وداع کردن از خیمه بیرون رفتن، زینب نشست...حالا به برادر چی میگه زینب؟...* حرفی از بیا زدن، خودت برو منو که صدا زدن، خودت برو دوست دارم رو دامن تو جون بدن اگه دست و پا زدن خودت برو یاسین قاسمی *لذا وقتی محمد و عون، پشتِ سَرِ هم به شهادت رسیدن، صداشون اومد، فهمید ابی عبدالله اینهارو داره میآره، زینب از خیمه بیرون نیومد، همون طور تویِ خیمه نشست، شروع کرد گریه کردن.... وقتی بعد از واقعه ی کربلا برگشت مدینه، هرچی عبدالله شوهرش تو این محمل ها میگشت، زینب رو پیدا نمی کرد، اومد محضرِ زین العابدین، گفت: آقاجان! تو کربلا زنی هم به شهادت رسیده یا نه؟ حضرت فرمود:نه! چطور؟ گفت: هر چی میگردم زینبم رو پیدا نمی کنم... یه وقت زینب سرش رو بلند کرد، عبدالله! بیا من زینبم..خانومم چرا اینطور شدی؟ گفت: عبدالله اون چیزی که من کربلا دیدم اگه تو دیده بودی جان داده بودی، عبدالله خودم دیدم دورِ حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد، شمشیردار با شمشیر میزد، اونی که شمشیر و نیزه نداشت، سنگ به بدنِ حسین میزد، پیرمردها با عصا به بدنِ حسین...* دشمنِ، دلاورِ برا خودش یا یَلِ نام آورِ، برا خودش یه زمون فکر نکنی غریب شدی زینبت یه لشکرِ برا خودش *بحقِ حضرتِ زینب سلام الله علیها، بحقِ حضرت زینب، همه ی رفیقامون، همه ی مدافعین حرم، همه ی شهدایِ هشت سال دفاع مقدس، از ساعه سر سفره ی حضرت زینب دعا گوی ما و مملکت ما و رهبر ما، فرزندانمون و ملت عزیزمون قرار بده...ناله بزن بگو: یاحسین!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرام فدای اصغرت خود من فدای دخترت تو فقط غصه نخور حسین سر من فدای حنجرت   الهی پیش مادرمون رو سفید شم حسین جاان آرزومه مادر شهید شم رباب و نجمه و لیلا شهید میدن توی راهت بزار دو تا گل من هم فدا بشن تو سپاهت   برادرم حسین جان، برادرم حسین جان   بند دوم    پسرام فدا جوون تو من که میمیرم بدون تو رد نکن خواهشمو حسین جون من بسته به جون تو   الهی بلا گردون غمت بشم من حسین جاان آرزومه سپرت بشم من همیشه خواهرتم من تا دستِتِ توی دستم سرم میره قولم نه تا آخرش با تو هستم   برادرم حسین جان، برادرم حسین جان ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین سازور :حاج محمود کریمی ای شاه فرخ فر علی، ای فاتح خیبر علی داماد پیغمبر علی مستان سلامت میکنند از جام خود مستم نما بی پا و بی دستم نما من نیستم هستم نما مستان سلامت میکنند ای ساقی کوثر علی مستان سلامت می‌کنند من جام می دارم به کف مینوشم آن را با شعف با یاد سلطان نجف مستان سلامت می‌کنند ای ساقی کوثر علی مستان سلامت می‌کنند تو معنی بسم اللهی داری زعالم آگهی حقاٌ که تو مرد رهی مستان سلامت می‌کنند ای ساقی کوثر علی مستان سلامت می‌کنند ای بر همه سرور علی از عالمی برتر علی ای رهبر رهبر علی مستان سلامت می‌کنند ای ساقی کوثر علی مستان سلامت می‌کنند ای سافیه دلها علی / ای حَل مشکلها علی ای عالی الاعلی علی مستان سلامت می‌کنند ای ساقی کوثر علی مستان سلامت می‌کنند از جام خود مستم نما بی بال بی دستم نما من نیستم هستم نما مستان سلامت می‌کنند من جام می دارم به کف مینوشم آن را با شعف با یاد سلطان نجف مستان سلامت می‌کنند ای ساقی کوثر علی مستان سلامت می‌کنند ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر زد از افق عشق نور حی تعالی کعبه شد متبرک با ولادت مولا اومد اونی که بوده علت خلقت همه دنیا علی عالی علی والی علی والا علی مولا علی مولا اومده هم نفس ام ابیها علی مولا هیبت نامش با قلب ها چه ها کرده هر کی شد عبدش دنیا رو رها کرده تو دل عالم چه شوری به پا کرده کعبه رو حیدر آغوششو وا کرده الحمدلله الذی خلق نور المرتضی ... شد دلیل نزول آیه های شریفه ای فدای مقامش جون هرچی خلیفه وقت خطبه و تو مباحثه جاهلا رو حریفه علی شافی علی کافی علی اعلا علی مولا علی مولا تکیه داده به اسمش عرش معلا علی مولا علی مولا واسه پابوسش قلبم میزنه بد جور نور ایوونش کرده عالمو پر نور به عشقش حتی داده آهنم انگور هر کی مولا رو دوست نداره چشمش کور الحمدلله الذی خلق نور المرتضی ... هم تراز مقامش هیچ بنی بشری نیست غیر خونه مولا هیچ کجا خبری نیست جز نجف واسه شیعه هیچ کجا خونه پدری نیست اشهد ان علیا ولی الله علی مولا علی مولا روی قلبم حک شده با خط خوانا علی مولا علی مولا هیچکی غیر مولا امام الاُمه نیست جز علی مصداقی برا عدالت نیست حق بدون حیدر اصلا حقیقت نیست سرقت القابش به جز حماقت نیست مولانا علی حیدر ...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج مهدی اکبری یا حیدر مددی بگو که ذکرِ نابه یا حیدر مددی بگو ابوترابه یا حیدر مددی بگو تا پر بگیری یا حیدر مددی وجه الله تو قابه یاحیدر مدد؛یاحیدر مدد یا حیدر مددی بگو خدا باهاته یا حیدر مددی تسبیحِ هر صلاته یا حیدر مددی بگو شدی گرفتار یا حیدر مددی کلید مشکلاته یاحیدر مدد؛یاحیدر مدد علی یکتا و فرده علی غوغایی کرده علی فتح المبینه علی مردِ نبرده علی درمونِ عشقم علی سامونِ عشقم علی لیلای عشقو من مجنونِ عشقم سرمستم علی دلبستم علی تا بودم علی تا هستم یاحیدر مدد؛یاحیدر ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا شده مجذوب اعماله علی در دست فقیرانه امواله علی عالم همه حیرانن از سیره ی او هم بازیه شبهای اطفاله علی   مستم و شیدای علی عاشق رسوای علی سفره ی رنگین منه کیسه ی خرمای علی   علی مرحمت عامه علی مظهره اسلامه علی یاره تهی دستان علی قَیِّمه ایتام   علی یاره ضعیفانه علی مرکب طفلانه علی بخشش بی حده علی بارش بارانه   علی یا علی یا مولا   بند دوم   مشتق شده الرحمن از عین علی پینه شده حک روی کفین علی با این که جهان باشد در خدمت او صد وصله بود گرده نعلین علی   معنیه ایثاره علی ماه شبه تاره علی عالمیان ریزه خوره سفره ی افطاره علی   علی کعبه ی عشاقه علی شهره ی آفاقه علی در کرم و احسان علی مصدر و مصداقه علی نوره سماواته علی باب کراماته علی شاهه کریمانه علی بانیه خیراته   علی یا علی یا مولا   بند سوم   قرآن شده نازل در تمجیده علی با ظلم و پلیدی ها جنگیده علی از روی سخاوت دردمابین رکوع بر سائلش انگشتر بخشیده علی   قلبمه پابسته علی واله و سرمسته علی کاسه خالیم شده پر از کرم دسته علی   علی مرهم هر درده علی میر و جوانمرده علی یاوره مسکینه علی خواجه ی شبگرده علی شاهه بلاشکه علی روی دلم حکه علی کعبه ی سیاره علی در وسط مکه   علی یا علی یا مولا ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
من که دلم دلبری مثل حیدر داره به غم بگو دست از سر دلم برداره اومده اونکه شاه دینه مالک اونچه از زمینه تا اونچه تا عرش برینه اونکه با خلقتش همیشه ذکر خدا صدآفرینه ذکر خدا صدآفرینه عاشقیمون یک سودا داره یه سر داره به غم بگو دست از سر دلم برداره ای که جمال کبریایی یکّی یه دونه ی خدایی آیینه ی خدا نمایی خلق کجا و تو کجایی با خلقت چهره ی زیبات کرده خدا هنرنمایی روز پدر هرکس تو رو داره پدر داره به غم بگو دست از سر دلم برداره
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️نوحه شهادت امام محمد باقر (ع) می سوزد جگر امام مظلوم می گرید بقیع بر باقرالعلوم کشته شد مسموم بی جرم و گناه یا صاحب الزمان آجرک الله با اشک ملائک، شسته شد تنش پیراهن نمازش شد کفنش می سوزد خورشید بر سر زند ماه یا صاحب الزمان، آجرک الله ده سال از داغ او، منا بگرید بر وارث کرب و، بلا بگرید کعبه پوشیده جامه ی سیاه یا صاحب الزمان، آجرک الله ✍ميثم مؤمنی نژاد ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝