eitaa logo
نماز اول وقت بخوانیم
3.1هزار دنبال‌کننده
73 عکس
978 ویدیو
218 فایل
@namazmt مرکز تخصصی نماز بانوی باحیا @banoy_ba_haya دعوت به نماز @d_b_namaz احکام نماز @ahkam_namaz سخنرانی‌کوتاه نمازی @sokhanrani_namaz ذکرهای نماز @navb111 محتوای نماز @navb112 عناوین کانال eitaa.com/96469/7162 ارسال بدون منبع ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین در قرآن 55 ؛ هارون امت اسلام 1 https://eitaa.com/joinchat/2692940340C97cb7e742d
هدایت شده از 
۵۵ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه پنجاه و پنجم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. قبل از بیان آیه جدید می‌خواهم داستان پیامبر شدن حضرت موسی علیه السلام را مرور کنیم. وقتی حضرت موسی دستِ زن و فرزندش را گرفت و از مَدین به سمت مصر حرکت کرد در بین راه مسیر را گم کرد و در شب تاریک همسر و فرزندش را در بیابان گذاشت و خودش به سمت نوری حرکت کرد تا با آن نور بیاید و راه را برای زن و فرزندش پیدا کند. آنجا کنار کوهِ طور بود. برای اولین بار خداوند متعال با حضرت موسی سخن گفت : «یٰا مُوسىٰ إِنِّی أَنَا اللّٰهُ رَبُّ الْعٰالَمِینَ» من پروردگار این عالم هستم و تو را به پیامبری برگزیدم و دو معجزه به او داد. یک. وقتی عصایش را می‌انداخت مار و اژدهایی بسیار بزرگی می‌شد. دو. دستش را در گریبانش می‌کرد و بیرون می‌آورد دستش بسیار پرنور و پرفروغ می‌شد. خداوند فرمودند : «اِذهَب‌ إِلی‌ فِرعَونَ‌َ إِنَّه‌ُ طَغی‌» به سوی فرعون برو که او طغیان کرده و او را به یکتا پرستی و خداپرستی دعوت کن. حضرت موسی اینجا دعا کردند که خدایا به من شرح صدر بده‌ ، کار را بر من آسان قرار بده‌ و «وَ اجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی» خدایا هارون برادرم را وزیر من قرار بده. در آیه ۳۵ سوره فرقان آمده که خدا دعای او را مستجاب کرد و هارون را به مقام وزارتِ حضرت موسی رساند. علمای شیعه و برخی از علمای اهلِ سنت مثل حاکمِ حَسکانی در کتاب «شواهِدُ التّنزیل» آورده‌اند که پیامبر عزیز‌ ، دست علی بن ابیطالب علیه السلام را بالا بردند و فرمودند : مُژده! مُژده! برادرم حضرت موسی در آیه ۲۹ سوره طاها از خداوند درخواست کردند که هارون وزیر ایشان شود و خداوند دعایش را مستجاب کرد. من هم شبیه دعای حضرت موسی انجام دادم «وَ إِنِّی أَدْعُوا رَبِّی أَنْ یجْعَلَ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی‏ عَلِیاً» من از خدا خواستم که علی علیه السلام جانشین و وزیر من شود و خداوندِ متعال دعای من را هم مستجاب کرد. پس ظاهر این آیه این است که پیامبری در قبل بوده است و وزیری داشته است ولی باطنِ آیه این است که پیامبر آخرالزمان وزیری خواهند داشت. ظاهر این آیه این است که پیامبرِ قبلی وزیرش را با دعا از خدا طلب کرد ولی باطن دعا این است که پیامبرِ آخرالزمان وزیر خودش را با دعا از خدا طلب کرد و نام او را برد و خداوند هم دعای او را مستجاب کرد. در آیات زیاد از قرآن رابطه آقا امیرالمؤمنین علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شبیه رابطه حضرت هارون علیه السلام با حضرت موسی علیه السلام بیان شده.
هدایت شده از 
۵۶ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه‌ی پنجاه و ششم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. در جلسه قبل بیان شد که حضرت محمد صلی الله علیه و آله موسای این امت و علی بن ابیطالب علیه السلام هارون این امت هستند. پیامبر بارها و بارها فرمودند : یا علی! نسبت تو به من مثل نسبت هارون به موسی می‌ماند. این حدیث را ۸۸ نفر از مشهورترین راویان حدیث نقل کرده‌اند و در کتاب صحیحِ مسلم و صحیحِ بخاری که دو کتاب مهم اهل سنت است وجود دارد. «اِبنِ اَبی الحدید» ادعا می‌کند که تمام فرق مسلمین اجماعِ نظر دارند که چنین حدیثی را پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و آله بیان فرمودند. معاویه تلاش زیادی کرد تا همه مردم مخصوصاً یارانِ مشهور پیامبر علی بن ابیطالب علیه السلام را لعن‌ ، سبّ‌ و نفرین کنند و کلماتِ زشت و رکیکی را درباره ایشان به زبان بیاورند و شصت سال در جامعه اسلامی این سنت را پایه گذاری کرد. به معاویه خبر دادند که هرچه به «سَعد بنِ اَبی وقّاص» می‌گوییم علی را سبّ نمی‌کند و ناسزا نمی‌گوید ؛ معاویه به سَعد اعتراض کرد که چرا دستور من را عملی نمی‌کنی و به علی ناسزا نمی‌گویی؟ سَعد بنِ اَبی وقّاص گفت : فضائلی از علی بن ابیطالب علیه السلام سراغ دارم که به خاطر آن فضائل به خودم اجازه این توهین و جسارت را نمی‌دهم. یکی از آن فضائل این است که وقتی برای جنگ تبوک حرکت می‌کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند : نسبت تو به من مثلِ نسبت هارون به موسی می‌ماند‌ ، جز اینکه هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی. در آیه ۱۴۲ سوره اعراف آمده که وقتی خداوند متعال با حضرت موسی در کوه طور وعده‌ی ملاقات گذاشتند و بعد از آن ملاقات تورات نازل شد. حضرت موسی علیه السلام وقتی برای ملاقات خدا می‌رفتند می‌فرمودند : «وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی» ای موسی جانشین من در بین امتم باش و آنها را رهبری و هدایت کن. وقتی آقا رسول اکرم برای جنگ تبوک هم می‌رفتند به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند تو جانشین من در شهر مدینه باش و مردم را رهبری کن. جزئیات واقعه تبوک و اینکه پیامبر در چه شرایط سیاسی این جمله را فرمودند در جلسه‌ی آینده برایتان توضیح ‌می‌دهم.
هدایت شده از 
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین در قرآن 56 ؛ هارون امت اسلام 2 https://eitaa.com/joinchat/2692940340C97cb7e742d
هدایت شده از 
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین در قرآن 57 ؛ هارون امت اسلام 3 https://eitaa.com/joinchat/2692940340C97cb7e742d
هدایت شده از 
۵۷ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه پنجاه و هفتم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. در جلسه قبل بیان شد که پیامبر اکرم قبل از عزیمت به جنگ تبوک «حدیث منزلتِ» علی بن ابیطالب علیه السلام را‌ ، بیان فرمودند. جنگ تبوک در سال نهم هجرت اتفاق افتاد. به پیامبر اکرم خبر رسید که امپراطوری روم‌ ، آماده حمله به مسلمان‌ها شده است. چند تا چیز سبب شد که این جنگ‌ ، جنگ حساس و سختی بشود ؛ اول اینکه مسافت این جنگ طولانی بود‌ ، از مدینه تا تبوک ۶۱۰ کیلومتر راه است. دوم اینکه تابستان بود هوا به شدت گرم بود و زمان برداشت محصول بود‌ ، که خیلی از مسلمان‌ها دوست داشتند در مدینه بمانند و به کار کشاورزی بپردازند. سوم اینکه آن سال‌ ، سال خشکسالی بود و از لحاظ آذوقه مسلمان‌ها در سختی شدید بودند. چهارم اینکه پیامبر اکرم متوجه شده بودند تعدادی از منافقان نقشه کشیدند که وقتی پیامبر اکرم همراه با مسلمان‌ها از مدینه خارج می‌شوند و فاصله می‌گیرند در شهر مدینه کودتا کنند و حکومت اسلامی را از بین ببرند و خودشان حکومت را به دست بگیرند. پنجمین علت تعداد زیاد سپاه دشمن بود که ۳۰ هزار نفر بودند. و نکته آخر اینکه تبوک قلعه‌های بلند و محکمی داشت که حمله به آن قلعه‌ها را سخت می‌کرد مثل قلعه‌های خیبر که در سال هفتم هجرت مسلمان‌ها برای فتح آن خیلی سختی و زحمت کشیدند و حمله به قلعه برای آنها کار آسانی نبود. پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و آله تصمیم گرفتند کسی را در مدینه به جای خودشان بنشانند که مدیر و مدبّر باشد و قدرت سیاسی و نظامی داشته باشد‌ ، منافقین از او حساب ببرند و جرأتِ کودتا نداشته باشند. به همین خاطر به علی بن ابیطالب علیه السلام که در تمام جنگ‌ها همراه پیامبر بود و علمدارِ سپاه اسلام هم بودند فرمودند : یا علی تو در شهر مدینه بمان و مدیریت شهر را انجام بده. منافقین وقتی دیدند که با وجود علی بن ابیطالب نقشه‌های آنها نقش بر آب می‌شود‌ ، در سطحِ شهر شایعه کردند که پیامبر اکرم ، علی بن ابیطالب علیهما السلام را دوست نداشته و از دست او خشمگین شده‌ ، به همین خاطر او را به جنگ همراه با خودش نبرده ! همان‌طور که پیامبر اکرم در جنگ «حَمراءُ الاسد» از دست تعدادی از مسلمان‌ها خشمگین شد و اجازه جنگ به آنها نداد. امیرالمؤمنین وقتی دیدند اوضاع سیاسی شهر این جوری آشفته شده به بیرون از شهر جایی که پیامبر اکرم حاضر بودند آمدند و فرمودند : یا رسول الله! مردم پشت سر من چنین حرفی را می‌زنند!. پیامبر اکرم در جواب ایشان فرمودند : «أمَا تَرْضَى أنْ تَكُونَ مِنِّی بمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَى اِلّا أنَّهُ لانَبیَّ بَعدی» ای علی آیا دوست نداری جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی باشد؟! غیر از آنکه حضرت هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی! یعنی همان‌گونه که وقتی حضرت موسی به کوه طور رفت و هارون جانشین او در شهر شد و تمام وظایف او را انجام می‌داد‌ ، وقتی من هم به جنگ تبوک می‌روم تو در شهر می‌مانی و تمام وظایف من را انجام می‌دهی. برای اینکه ریشه این شبهه خشکیده بشود پیامبر اکرم فرمودند : من تو را مانند یکی از جنگجویان جنگِ تبوک حساب می‌کنم و هر چقدر غنیمت نصیب ما بشود تو را هم در این غنائم شریک می‌کنم.