eitaa logo
نظر سوم
325 دنبال‌کننده
179 عکس
36 ویدیو
2 فایل
یادداشت ها و چرک نویس های مجتبی عرب
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله بهشتی نیستند این روزها مکرر به این مسأله فکر می‌کنم: از ویژگی‌های شهید بهشتی روشنفکری است! یعنی کسی اندکی هم آثار ایشان را بخواند متوجه این نکته خواهد شد. اما اینقدر ظرافتمندانه و هوشمندانه به اصول و بنیان های ثابت اسلامی معتقد بود که از حرفش و عملش هیچ جوره نمی‌توانستند سوءاستفاده کنند! از اجتهاد بهشتی مبارزه فنی و دقیق و عملی با رگه های انحرافی متحجرانه ( اینجا به معنای دوری از عقلانیت عمیق انقلابی) بر می‌آمد چون حرف او به خروج بر بنیادها و انفعال در برابر دشمن فکری مکتب امام نمی‌رسید. حرفهای او دشمن و دوست را جابجا نمی‌کرد! منحرف و خطاکار را یکی نمی‌کرد! این مرز ظریفی است که واقعا کار هرکسی نیست از آب درآوردنش! امروز برخی می‌خواهند به اصطلاح تحجرزدایی از افکار انقلابی کنند که سنخیت با توانمندی اجتهادی خارق العاده و هوشمندی بهشتی ندارند! لذا آخرش هم سر از صورتی بازی ، وسط بازی و بازی در پازل دشمن ضد انقلاب در تهاجم به نیروهای معتقد انقلابی سر بر می آورند. بیهوده نبود از فرمایش امیرالمومنین علیه السلام می‌فهمیم : گرچه خوارج باز هم ادامه خواهند داشت اما شما عرضه مبارزه با کسی که دنبال حق است و سر از باطل در می آورد را ندارید و عملا در بازی معاویه ها و عمروعاص های زمان میفتید و سر راه یاران ناب علی علیه السلام مثل حجر و مالک و عمار را هم تندرو خواهید خواند و خلاصه این کاره نیستید! «لما قتل الخوارج فقيل له : يا امير المومنين ! هلك القوم باجمعهم : كلا و الله انهم نطف في اصلاب الرجال، و قرارات النسا، كلما نجم منهم قرن قطع، حتي يكون آخرهم لصوصا سلابين؛ [۳] خوارج كه كشته شدند به امیرمؤمنان عرض شد: اي اميرالمؤ منين ! اين جماعت همه نابود شدند. حضرت فرمود: هرگز به خدا قسم ! كه آن ها نطفه هايي در پشت مردان و زهدان هاي زنان هستند، هرگاه شاخي از آنان برويد قطع گردد تا اين كه سرانجام از آنان عده اي راهزن و دزد برجاي ماند». خطبه ۶۰ «لا تقاتلوا الخوارج بعدي ؛ فليس من طلب الحق فاخطاه، كمن طلب الباطل فادركه؛ [۷] بعد از من با خوارج نجنگيد (خوارج را نكشيد)؛ زيرا كسي كه طالب حق باشد و به آن نرسد، همچون كسي نيست كه جوياي باطل باشد و به آن دست يابد»خطبه ۶۱ از ویژگی‌های مهم دیگر شهید بهشتی اجتهاد انضمامی و حقیقیش به مسائل حکومت و سیاست و جامعه بود. بهشتی فقیه میدان بود! نه فقط فقیهی که با چند مسأله میدان با واسطه یا حتی کارآموزی آشنا شده باشد، نه! بهشتی فقیه میدان و از آن مهمتر فقیه میدان‌دار بود! هیچ مسأله حیاتی از انقلاب و جمهوری اسلامی را نمی‌دیدی مگر اینکه بهشتی در میدان آن حضور مثمر داشت! کسی که خودش در دل میدان است و میدان دار، خودش وسط جریان انقلابی است و یکی از آنها و اساسا چون چنین است دائما مورد هتک دشمن خارجی و دنباله داخلی غرب گرا و تاریک فکر است! وقتی حرکت انقلابی ها را با آن روشنفکری عمیق عقلانی و انقلابیش اصلاح میکرد، حرف او ناصحانه و موثر و با ضمانت اجرایی بود و ساده لوحانه در دل بازی تاریک‌فکران، غرب‌گرایان و دشمنان عمیق اصول و دشمنان نیروهای معتقد انقلابی نمی‌افتاد. او وصله جدا و هزینه نداده از نیروهای انقلاب ، میدان نشناس نبود و میدان دار و پیشگام نیروهای انقلابی خط امام جامعه بود پس می‌توانست اصلاح ناصحانه کند. آری چنین بود که بهشتی بهشتی بود و برخی این کاره نیستند!
این کابینه! مبارک اصولگرایان مبارک مجلس محترم مبارک توییت های ویژه برای حرفهای پشت پرده مبارک رسانه های خاص از جوان تا مشرق و بی‌سیم‌چی و صابرین و... مبارک طراحان پشت صحنه مبارک آنکه بی کوچکترین هزینه افرادی ضعیف ، پیر ، ناکارآمد و حتی حامی رسمی فتنه را توانست وزیر جمهوری اسلامی کند، مبارک آنکه بازی زرگری راه انداخت و با یک حرکت بدون توپ ظریف به عمده آنچه خواست رسید مبارک همه آنهایی که پدر شهید رییسی را برای افرادی هزار برابر قوی تر از اینها درآوردند مبارک آن برادری که رقابت غیر مومنانه با شهید رییسی کرد آن یکی برادری که عداوت میکرد طوریکه شهید ما گاهی هم به آقا گله میکرد مبارکه تمام رسانه های خاص ، اصحاب دفاتر، اصحاب نهادهای خاص که مملکتی را چنین دوست دارند و بزرگترین تهدید کشور را جوان مومن حزب اللهی میدانند و فتنه گر و منحرف و پیر و ضعیف دولت پزشکیان را بر حزب اللهی ها ترجیح می‌دهند چون با اراده مومنانه مستقل دشمنند و البته این کابینه مبارک همه آنان که دقیقا جنبش دانشجویی ای را دوست دارند که تماشاچی چنین صحنه رقت باری باشد و سرگرم سفر اربعین و مسافرت جهادی کسی نه با زیارت مخالف است نه جهادی با سرگرمی و مسأله نشناسی و اخته شدن و از جهان تکالیف بریدن مخالف است إنا لله و إنا الیه راجعون پ.ن:نوشته شده در عمود ۹۵۰ طریق کربلا دعاگوی جریان اراده‌مند انقلابی و آرزومند احیای جهان مردگان اصولگرا و دیگر انقلابی نماها
بسم الله به نور حرم ها خیلی دقت می‌کنم این نور خیلی حرفها می‌زند اولین باری که پا در کاظمین گذاشتم و اصلا درست نمی‌دانستم چگونه است و کجاست اولین چیزی که از نور حرم حس کردم این بود که انگار به حرم امام رضا علیه السلام آمدم همه چیز نور خیلی آشنای متفاوتی داشت. یا اولین باری که پا در نجف گذاشتم نور با عظمت امیرالمومنین علیه السلام و حس پدرانه ای که در اوج عظمت بود مرا گرفت و البته نور برایم آشنا بود تو گویی آن را خیلی سالها پیش تر زمان نوجوانی در عمره مفرده در مسجد النبی صلوات الله علیه و آله دیده بودم و این نور انگار عصاره همه نورهای حرم ها و عتبات را داشت. یا نور حرم فاطمه قم، بعدها روایتش را شنیدم ( و هنوز هم ندیدم )که آقای ما موسی بن جعفر دختری خواسته شبیه ترین به مادرش و من همیشه در حرم بانوی قم حس میکنم انگار نور و توجه مادر حقیقی امت که مادر پدر امت بود یعنی خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها جمع است. و کربلا و کربلا و حرم حسین و حرم حسین ع اولین بار که پایم را گذاشتم حسی که پیدا کردم این بود که انگار همه بهشت اینجاست، همه نور بهشت یکجا اینجا به تفصیل جمع شده است بعدها روایتش را خواندم و شنیدم که بهشت را از نور حسین ع خلق کردند، تمام انبیا و اولیا و ملائکه اجازه میگیرند و شب جمعه به زیارت اینجا می آیند و زیارتش مثل زیارت خدا در عرش است و مگر میشود برای خدا حسین باشی و خدای حسین برای حسین، خدایی در شأن حسین نکند ؟ به قول حاج آقا مجتبای عزیز ما حسین همه چیزش را برای خدا داد و خدای حسین چه خواهد کرد؟! معلوم است که او خدای این زیبایی است پس او هم همه چیزش را به حسین داد نگاه به زائر حسین در عرفه را مقدم به نگاه به زائر خود کرد و در زیارتش اثری خلق کرد که در زیارت و خانه خودش نکرد. سامرا را عجیب دوست دارم برای من حقا سُرَّ من رأی ست، هر بار دیدنش تا ته جان را مسرور می‌کند احساس میکنم به خانه پدری میروم از آن باب که جاؤوا أباهم عشاءً یبکون یا أبانا إستغفرلنا یا از همان باب یا ایها العزیز... اولین بار که پا در سامرا و به خصوص سرداب گذاشتم برایم نور آشنای عجیبی داشت. احساس کردم رگه و رنگی از این نور را در حلبی های ضریح خمینی و در فضای حسینیه امام خمینی خیابان کشور دوست تهران و در لابلای گلزار شهدای بهشت زهرای تهران و مسجد سهله و جمکران دیده بودم سامرا مرا مطمئن کرد که آدرسش را درست پیدا کردیم قدمگاه او را درست دنبال کردیم عمرمان، وجودمان، جانمان، آبرویمان فدای او. این نورها خیلی حرفها می‌زند. دل جایگاه وجدان است باید بیابد و ببیند تا بفهمد دل فقط استدلال نمی‌خواهد ، دیدن می‌خواهد. نعمت زیارت نشان‌مان می‌دهد، به قول حاج آقا مرتضای تهرانی رحمة الله علیه آداب زیارت قفل توجه را می‌گشاید. و البته زیارت نامه زبان بیان و گفتگو به دیدنی ها می‌دهد. اینجا همه چیز واقعیست.
🟥وفاق برای حذف آرمانخواهی بخش اول 🔺تلاش مشترک آمریکا-ضدانقلاب-غرب‌گرایان اصلاح‌طلب/اصولگرا-محافظه‌کاران- باند قدرت، اشراف و برخی کنترل‌چیها برای بی‌تفاوت، منفعل یا منحرف کردن آرمانخواهان (انقلابیها/عدالتخوهان و...) در نهایت، تضعیف، استحاله از درون، پیش‌بینی‌پذیر، ضربه‌پذیر و کنترل‌پذیر کردن نظام را نشانه رفته. 🔺مهمترین «مانع این فرایند، ابزار قدرت و وسیله فائق آمدن نظام به چالشها، فراز و فرودهای سیاسی، تهدیدات خارجی، تجدیدنظرطلبی از درون و...»، وجود آرمانخواهی و آرمانخواهان و مدافعان فداکاری است که فارغ از درون/بیرون قدرت بودن، سود بردن/ضرر کردن، خوش‌آمدن/بدآمدن از مسئولان، از نظام دفاع کرده و همزمان جهت‌گیری‌های انقلابی را در آن پیگیری می‌کنند.(نظام انقلابی) اینگونه هم نظام ریشه‌دارتر می‌شود(سازوکار بقا/حفظ نهاد)و هم سازوکار پیشرفت، اصلاح خطاها و نوشدن مداوماز درون(انقلاب مداوم/نهضت) در بدترین شرایط داخلی و خارجی، محقق می‌شود و نظام پشت هیچ سد و مانعی نمی‌ماند. 🔺رهبران جمهوری اسلامی در همین چهارچوب ضمن حمایت از همه دولتهای حاکم با جهت‌گیری‌های بعضاً 180 درجه متفاوت آنها با هم، با صحبت کردن فضای عمومی و ترویج آرمانخواهی و جهت‌گیری‌های انقلابی در جامعه، با به راه‌انداختن حرکتهای انقلابی، عدالتخواهانه و... ضعفهای مسئولان و کنار آمدن آنها با چالشها و تن دادن به وضع موجود و مصلحت‌های خیالی و خواست تحمیلی بیگانه را تعدیل کردند. اینگونه حتی در شرایطی که تجدیدنظرطلبانه‌ترین جریانها و حتی در دوره‌هایی مخالفان انقلابی در لایه‌هایی نفوذ کردند یا حاکم بوده‌اند، جمهوری اسلامی مانده و بالاتر پیشرفته و رشد کرده است. 🔺جریان غرب‌گرا و تجدیدنظرطلب در دهه هفتاد با فهم این نقش رهبری با تمرکز بر حاکمیت دوگانه (تغییر جهت نظام از طریق نهادهای انتخابی و ایستادن مقابل نهادهای به قول خودشان انتصابی و هسته سخت نظام) و ایجاد فشار اجتماعی و به قول خودشان فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا، تلاش در مقابله آشکار با نظام و رهبری نظام داشتند. در همین چهارچوب، لیبرالیسم تند سیاسی و فرهنگی (نمودش روزنامه‌های زنجیره‌ای و بحران‌های هر روزه بود) و بعدها لیبرالبسم اقتصادی با گردش به سیاستهای تند راست اقتصادی به سبک دولت سازندگی را پیش گرفت. هم نظام و رهبری را از دست داد، هم با تندروی، ستیز با مظاهر دینی و سیاستهای تند اقتصادی از مردم فاصله گرفت و در نهایت به خاطر وجود همین نیروی آرمانخواه که جهت‌گیری‌های انقلابی را برای مردم تبیین و از حاکمیت مطالبه می‌کرد و درون و بیرون حاکمیت نمونه‌های موفقی از ایده و عمل آرمانخواهانه را ارائه می‌کرد، ناموفق و در فتنه‌ها حذف شد. 🔺این جریان در دهه نود مدل برخورد خود را عوض کرد؛ از حاکمیت یگانه سخن گفت (یعنی درون نظام و با کاهش تنش و حساسیت، اهدافش را پیگیری کند)، https://www.dinonline.com/2143/__trashed-1387/ 🔺در همین چهارچوب از رادیکالیسم به محافظه‌کاری چرخش کرد و تلاش کرد رنگ و لعاب دینی به حرفهای خود بزند و با محافظه‌کاران و جریانهای سنتی حول مقابله با نگاه انقلابی وحدت کرد و خود/دیگری‌اش را به اعتدال/افراط تغییر داد. به سمت سرمایه‌داری‌سازی نظام رفت و با عبور از ادبیات چپ اقتصادی، گردش به راست کرد و به اتحاد استراتژیک با سرمایه‌سالاران و بیش از همه وارداتچیها/خام‌فروشها بعنوان ذی‌نفعان وابستگی رسید. 🔺با مشخص شدن نتیجه قهری پروژه تنش‌زایی با غرب و ناکارآمدیهای حاصل از آن، سیاست‌های تند اقتصادی راست دهه نود (تسلیم خارجی، سرمایه‌داری و سرکوب داخلی) و از همه بیشتر اشرافیت این جریان باعث شد فضای عمومی را نظیر دهه هشتاد از دست بدهد و به کمترین میزان محبوبیت در طول تاریخ انقلاب برسد. 🔺این جریان برای برگشت دوباره به قدرت هنوز احتیاج به حاکمیت یگانه دارد، به گونه‌ای که هم درون قدرت بماند، هم قدرت را از درون استحاله کند و هم هزینه پیشبرد اهدافش را به حداقل برساند. این‌گونه بجای ستیز به ادبیات دینی روی اورد، اذعان به پیروی از رهبری و اساساً مصرف ولایت در مجادلات سیاسی مثل محافظه‌کارها به کارآمد. برای نگه‌داشتن مردم علی‌رغم حفظ شاکله کلی سرمایه‌داری و حامی اولویت تجارت برتولید و فناوری پیشرفته بودن، صورتی از ادبیات چپ (شبه‌عدالتخواهانه) در دستور کارشان آمد. بسیاری کارهای حساسیت‌زا به سطوح پایین‌تر قدرت که حساسیت کمتری روی انهاست منتقل شد. 🔺ادبیات چپ، ادبیات دینی، اظهار تایید نظام و ولایت، مردم‌گرایی هم سپر این اقدامات میشود. هم برای بقا درون حاکمیت هم برای پوشاندن نداشتن بدنه مردمی و هم برای جلو رفتن کار در تعامل با کنشگران دیگر قدرت، که ذی‌نفع تضعیف آرمانخواهی در اداره کشور هستند، وفاق ایجاد وامتیاز رد و بدل میشود. @enghelabemardom
🟥وفاق برای حذف آرمانخواهی بخش دوم 🔺اینگونه خواست غرب در مدیریت رفتار جمهوری اسلامی(به ویژه در سیاست خارجی)، تغییر محاسبات مردم و مسئولین و استحاله نظام از درون با کمترین حساسیت محقق میشود. به تعبیر رهبر انقلاب در ابتدای برجام، غرب به حفظ روحانیت در سطح بالای نظام راضی است به‌شرطی که خواست آنها در حاکمیت پیگیری شود. 🔺ضد انقلاب فاقد توان براندازی، هم با جمهوری اسلامی اخته‌ شده مواجه می‌شود که نه میتواند اقدام جدی خلاف خواست آنها انجام دهد، نه توانایی توجیه اقداماتش را در داخل دارد و نمی‌تواند طبقه طرفدارش را راضی و بسیج کند. لذا مانع اصلی براندازی با منفعل کردن طبقه حامی نظام برداشته میشود. 🔺اگر در دهه هفتاد و هشتاد مقابله با اصل انقلاب، نظام و ولایت‌فقیه و شخص رهبری مسئله بود و خواهان مردم منهای امام بودند؛ الآن راهبرد عوض شده و امام منهای مردم می‌خواهند. وقتی آرمان‌خواهی و آرمان‌خواهان در صحنه نباشند، دو کفه ترازو به هم می‌خورد؛ طبعاً نظام و رهبری حمایت از جریانهای حاکم را مثل همیشه حفظ می‌کنند، سازوکار ثبات می‌ماند ولی سازوکار اصلاح و تغییر از بین می‌رود. یعنی بازویی برای نظام/رهبری برای انقلابی نگه‌داشتن نظام نمی‌ماند. این‌گونه یا باید نظام مقابل اینها بایستد (مثل برخی فتنه‌ها) که شرایط کشور به چنین اقتضایی ندارد (به ویژه در زمان درگیری با دشمن)و هزینه‌هایی مثل پسا88 به کشور تحمیل شود یا باید نظام مثل دهه هفتاد و نود تا بالارفتن ظرفیت فکری جامعه میدان را برای تجربه شدن برخی جهت‌گیری‌های غلط باز بگذارد که به معنای جلورفتن بخشی از پروژه استحاله و تغییر محاسبات مردم و مسئولان است. آنهم در شرایط حساس تغییر نسلی کشور. 🔺غربگرایان و تکنوکراتهای اصولگرا هم که به عنوان نسخه درجه دوم نه برای بدنه غربگرا(به‌مثابه نفوذی) جذابند نه برای اکثر بدنه طرفدار نظام(به مثابه واداده)، و جز در شرایط لابی، بده-بستان، نبودن رقابت سیاسی واقعی و نبودن مردم در صحنه امکان قدرت گرفتن ندارند، هم بخشی از اهدافشان محقق می‌شود، هم توانایی امتیاز و سهم گرفتن پیدا می‌کنند. و هم با نبود نسخه‌های اصلی با استفاده از تابلوهای اسلامی-انقلابی و... امکان بقا پیدا می‌کنند. در فضای رقابت سیاسی استقلال-پیروزی‌وار هم همواره میگویند ما از اصلاحطلبان غربگرا بهتر می‌توانیم با غرب ببندیم و کشور را اداره کنیم. 🔺بخشی از محافظه‌کاران، باند قدرت و کنترل‌چیها هم که کنترل اوضاع در دست خودشان را می‌خواهند، به حضور مردم در صحنه اعتقاد ندارند و هر بازیگر غیرقابل کنترل را مزاحم می‌دانند؛ آرمانخواهی را مانع این شرایط میدانند؛ چرا که دکمه کنترل‌شونده ندارد و نه فقط جناح‌های رقیب که از بعضی عناصر مورد تأیید آنها مچ‌گیری خواهند کرد و زیربار نسخه‌های درجه دو ولیست‌های به‌زور چپانده شده از بالا نمی‌روند. وجود چنین نیرویی می‌تواند کار را از دست آنها خارج کند. لذا راهبرد مهار آرمانخواهان(انقلابیها/عدالتخواهان/حزب‌اللهیها و...)و جذب ضدانقلاب و غربگراهای کنترل‌شده را پی می‌گیرند. 🔺مهمتر از همه فرصت برای اشراف، ذی‌نفعان رانتها، صاحب‌نفوذها در همه نهادها، سرمایه‌سالاران و به‌ویژه تاجران مخالف تولید فراهم میشود. چون در این درگیری کسی متوجه آنها و منافع اقتصادی‌شان نخواهد بود، رانت‌ها ادامه پیدا خواهد کرد و در بده‌بستان‌ها سهم محوری اینها که اصل دعوا هستند؛ و بقیه وام‌دار اینها حفظ خواهند شد و اینها هم که در تقسیم کار بین خودشان هم ریشو دارند هم سه تیغه، هم اصولگرا هم اصلاحطلب، هم چادرچاقچوری، هم فکلی و بی‌حجاب! مصون خواهند ماند و مهره مناسب اوضاع را رو خواهند کرد؛ مهره‌هایی که رقابت درونی دارند، اما از منافع طبقه‌شان محافظت می‌کنند. 🔺اشرافی که اگر منافعشان را در خطر و مثل دهه هشتاد برباد رفتنه بیابند از برهم زدن اصل بازی و ریخته شدن خون مردم و در خطر قرار گرفتن جان، مال و ناموس مردم و انقلاب و دین مثل سال 88 وبعد از آن، تحریم و... ابایی ندارند! طبیعتاً آرمانخواهی موی دماغ اینها و خطری بالقوه برای منافع آنهاست. 🔺منافع مشترکی که همه را با جهت‌گیری‌ها و جبهه‌بندی‌های مختلف و به ظاهر متعارض به وفاق می‌رساند و حول یک هویت یا انتخاب و مقابله با یک هویت دیگر گرد می‌آورد! همچنان که سبز 88 با چنین چسبی طراحی شده بود و از ضد انقلاب تا چهره‌های درون لایه‌های نخستین نظام را زیر یک چتر جمع کرد. @enghelabemardom
🟥وفاق برای حذف آرمانخواهی بخش سوم 🔺برای مردم و حکومت هزینه بالا ایجاد کرد، در دوره‌ای از قدرت خارج شد و بعد در ائتلافهای سیاسی جدید در مقام قهرمان به ثمن درد مردم و ضربه به کشور وارد صحنه شد و دردهای جدی‌تری ایجاد کرد. مسئله اصلی حفظ منافع اشراف و جلوگیری از حذف شدنشان در فضای ارمانخواهانه ابتدای دهه هشتاد بود. 🔺همین‌گونه خود/دیگری که در دهه نود تلاش شده بوده از استضعاف/استکبار در سیاست داخلی و خارجی به اعتدال/افراط تغییر پیدا کند. افراطی که بنجامین نتانیاهو، بولتون و بن‌سلمان(تیم ب) و ضد انقلاب را از یک سو با آرمانخواهان از سوی دیگر یکی می‌کرد. برچسب چپ اسلامی درست کرده بود تا مارکسیسم را با عدالت‌خواهی یکی کند و جالب اینکه از غربگرا تا تریبون دینی، بولتن کنترلچی و... در نفی عدالتخواهی هم جبهه بودند! رویکرد امت‌گرا و وحدت اسلامی داشتن را رو به روی ملی‌بودن قرار داده بود، ظالم و مظلوم را یکی خوانده و وسط لحاف‌خواب‌ها را جمع کرده بود، طرفداران استقلال را افراطی می‌خواند، آزادی را بالاترین سطح محدود کرد، پیشرفت و تولید را در برابر رفاه و محیط زیست و زندگی قرار داد، دین سنتی غیرانقلابی را در کنار رویکرد مدرن ترویج می‌داد سنگها را بسته و سگها را رها کرده بود. بحران ایجاد کرد و باز این آرمانخواهها بودند که کشور را حفظ کردند. 🔺حالا با بروز رسانی، همان دوگانه به وفاق‌گرا/وفاق‌ستیز تبدیل می‌شود. تندروهای غربگرا که بازی را با تندروی خراب کرده و مردم را زده می‌کردند و مردم، نظام و رهبری را وادار به مقابله می‌کردند که با تندروی حذف شده‌اند، چه کسی مانع این شرایط است، آرمانخواهان(انقلابیها، عدالتخواهان و...) اینها را باید با ایجاد مارپیچ سکوت و خفقان (اعم از رسانه، تریبون دینی، برخورد و...) ساکت، منفعل و وادار به ترک صحنه و پذیرش شرایط کرد؛ یا باید کاری کرد که با برچسب زدن، بزرگ کردن اشتباهات و متهم کردن قربانی (Victim Blaming) یا متهم کردن همه با اشتباه یکی، محاکمه معکوس با شعارهای خودشان و نمایش تناقضات، ساختن تصویر فرقه، مافیا، مخوف، متحجر، غیرعاقل و...کاری کرد که صدایشان شنیده نشود. یا باید آنقدر هل داد که طرف احساس کند که در نظام جایی ندارد، یا بالاتر نظام او را نمی‌خواهد یا او را به انحراف نظام معتقد کرد یا اساساً به انحراف رساند تا مقابله کند. بعد هم اگر یک نفر چنین شد اینها وارد صحنه می‌شوند و میگویند دیدید ما میگفتیم چنین است. همین نقشه‌ای که آمریکا مثلاً در قالب پیمان ابراهیم در منطقه ما دارد که مقاومت و صهیونیستهای تند و راستگرا را بزند و بعد معتدلهای اسلام و مسیحیت و یهود دور هم جمع شوند و ظالم و مظلوم باهم متحد شوند! 🔺اینکه این اتحاد نانوشته و بعضاً نوشته را در انتخابات و قبل و بعدش می‌بینیم. در زدن نیروهای آرمانخواه مستقل که افسار و دکمه ندارند! از آمریکا تا ضد انقلاب، غربگراهای دو جناح، محافظه‌کارها، باند قدرت، اشراف و حتی برخی کنترل‌چیها، برخی تریبونهای دینی و... یک مسئله عادی نیست! 🔺اینکه می‌گویند دعوا سر چهار سال نیست سر چهل سال است یا می‌خواهند تناقضها به روی آرمانخواهها بیاورند یا به آنها بباورانند که بازی نیستند و نظام آنها را نمی‌خواهد، یا بازیچه‌اند و تنها گوشت لب توپ هستند که هزینه می‌دهند و بعد هزینه دادن و حتی خون دادن آنها بی‌نتیجه است، حتی ولایت و رهبری و...تکه‌های پازلی است که انفعال و انحراف آرمانخواهان را نشانه رفته و پشت آن از بین بردن بازوهای اصلی نظام و رهبری و مجبور کردن آنها به پذیرش خواست تجدیدنظرطلبان و در نهایت کنترل‌پذیر کردن برای عده‌ای، تغییر هویت نظام برای عده‌ای دیگر و به ثمر رساندن براندازی برای دیگران است. 🔺آرمانخواه و آرمانخواهی حتی بدون حضور در قدرت سیاسی برای اینها خطر است، چون هم مدام زایندگی و جذابیت دارد، هم جلوی این تغییر هویت را می‌گیرد و بازی را برهم می‌زند و هم به نفس وجود داشتنش مدام ریا، نمایش، التقاط و تحجر را رسوا می‌کند و نسخه‌های بدلی را از آبرو می‌اندازد. 🔺راه بقا و پیشرفت انقلاب در این شرایط، آرمانخواهی است. در برابر کسانی که میخواهند جامعه و مردم را به حداقلها راضی کنند و قد دیگران را کوتاه کنند؛ مدام باید افقهای بلند و قله‌ها را نشان داد. مقابل نمایش، باید آرمانها را نمایش داد، قله‌ها و آینده را متذکر شد، فاصله‌ها را به رخ کشید! 🔺مقابل نسخه‌های بدلی مدام باید نسخه‌های اصیل را معرفی کرد! مقابل بن‌بست‌نمایی‌ها مدام باید وجود جایگزین‌ها را نشان داد. باید بارهای برزمین مانده را برداشت، بارهایی که دیگران حاضر به برداشتنش نیستند. همان چیزی که بیانیه گام دوم می‌خواست که نسلهای بعدی کوله‌بار آرمانخواهی را بردارند. https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=41755 @enghelabemardom
🟥وفاق برای حذف آرمانخواهی بخش چهارم و آخرذ 🔺و البته قالتاقها تلاش کردند به پست گرفتن این و آن فروبکاهند یا در برخی انتخابات، سزارینش کنند. وقتی عده‌ای می‌خواهند مرزهای خودی و غیرخودی را جابجا کنند باید به گفته رهبری در همه محیطها سلم لمن سالمکم و حرب‌لمن حاربکم نمود بیابد. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57406 🔺آرمانخواهی با همه ابعادش لازم است، هم تبیین برای مردم، هم مطالبه از حاکمیت، هم تلاش برای جلورفتن آرمانها درون نظام تصمیم‌گیری، اجرایی و نظارتی کشور، هم با آماده کردن زمینه‌هایی که مسئولان از علم و فناوری تا فرهنگ و اقتصاد و... قادر به انجام آن نیستند. اینگونه هم خواست دشمن و قالتاقها و کج‌فهم‌ها در تغییر جهت‌ها محقق نمی‌شود، هم بجای دعواهای بی‌حاصل، مسائل اصلی به کانون توجه می‌آید، هم راه‌حل‌ها و نمونه‌های موفق به دیگران ارائه می‌شود. هم امید به وجود راه‌حل در مردم ایجاد می‌شود. اگر در هر شرایطی آرمانخواهی لازم است، در این شرایط راه بقای انقلاب است. 🔺صحنه را ترک نکنید! این خواست دشمن است! نفس حضور آرمانخواهان و آرمانخواهی و موضع‌گیری و اقدام کردن آرمانخواهانه، خلاف خواست آنهاست! 🔺البته آرمانخواهی هم احتیاج به عقلانیت دارد، هم کار جبهه‌ای و تکمیل پازل دیگر آرمانخواهان، هم احتیاج به شور و حرکت عمومی ایجاد کردن، هم خودانتقادی! آرمانخواهی ندیدن مقدورات نیست. باید واقعیتها را هم دید، اما فرصتها و ظرفیتها را کامل شناخت و واقعیتهارا به نفع آرمانها تغییر داد! به تعبیر شهید بهشتی انقلاب ما انقلاب آرمانهاست، نه سر تسلیم مقابل واقعیتها. ما آمده ایم تا واقعیتها را به نفع آرمانها تغییر دهیم! @enghelabemardom
*عملیات وفاق و «جریان زندهٔ اراده‌مند مستقل حزب‌اللهی»* 💡بخش اول متن بسم الله جریانی «الا الله» را می‌تواند در جامعه ترسیم کند که «لا إله» را به درستی و عادلانه برای همان جامعه به تصویر بکشاند. اقدام سیاسی و کنشگری نمی‌تواند از هر دو بعد سلبی و ایجابی، تنذیری و تبشیری خالی باشد. اگر عاقبت هشدارهای پر انذار بدون امتداد های سازنده نوعی بدبینی و یاس در خود گویندگان و تعمیق شکاف و ناامیدی در جامعه باشد، عاقبت امتدادهای ایجابی و کنشگرانه چه سیاسی و چه سیاستی بدون انذار و هشدار و وعظ جامعه هم یک گروه عقیم و نرمال شده و در مشت سیاست بازان حرفه ای است که با جامعه ای روبرو خواهند شد که مُنکَر اعتقادی و فکری و سیاسی را به مثابه معروفی به جان خریده و حرفهای آنها دیگر خریداری ندارد، ضمن اینکه مردم او را بعنوان کنش‌گر مبارزه با قسمت‌های ناقص و غلط نظم موجود نیز نخواهند پذیرفت. جامعه ای را فرض کنید در موقعیت نیروی حزب اللهی همراه هارون - علی نبینا و آله و علیه السلام - یعنی یک جامعه دردمند الهی، عاقل و آرمانخواه که با جامعه ای گوساله پرست روبرو شده است. فریادهای بی حاصلی که نه تنها مردم را نتواند همراه کند و آن حب گوساله به خوردشان رفته را بیرون نکشاند، تنها شکاف اجتماعی و تفرقه را در جامعه تحصیل خواهد کرد و جامعه متفرق حتی به دست موسی ع هم دیگر به خط توحیدی اصیل نخواهد رسید. از آن سو عده ای به ظاهر تئوریسین پیدا میشوند که متوجه نیستند اگر محصول نهایی اجتهاد اهم و مهم‌ها تن دادن به گوساله پرستی مردم به نفع حفظ اتحاد اجتماعی( ۹۴ طه) و جان امام(۱۵۰ اعراف) است، این محصول نهایی نباید سبب از بین رفتن مکانیزم های طبیعی پالایش و انذار اجتماعی و نهی از منکر جماعت گنهکار بد فکر و بد اعتقاد شود! لذا اینها نباید به بهانه آن نتیجه اجتهادی و تفقهی برآمده از ضرورت تزاحم و مصلحت ها، نیروی پیشران آرمان‌خواه جامعه را خفه کنند! نباید روشنگری در حفظ ارزش ها و آرمانها را نابود کنند! نباید هر نیروی دردمندی که مسأله ش هشدار و هشیارباش اجتماعی در تنظیم ارزش و آرمانهای جامعه است و اتفاقا عقلانیت همراهی با مسیر سیاسی مصلحت‌جویانه و مصلحانه را نیز دارد با اتهام عقب برانند! اینها ناخواسته خود مکمل های پازل تحمیل بر امام و تثبیت حب گوساله ها در متن مردمند! { ... قَالُوا۟ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا وَأُشۡرِبُوا۟ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ بِكُفۡرِهِمۡۚ قُلۡ بِئۡسَمَا یَأۡمُرُكُم بِهِۦۤ إِیمَـٰنُكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِینَ {بقره ۹۳ اینها با فهم غلط از توحید، وحدت، مصلحت، سیاست، آرمان، واقعیت و‌ نقش های هر گروه به خصوص نیروی پیشران حزب اللهی خود موانعی جدید بر سر راه نقشه امام جامعه در اصلاح‌گری و تحولات عمیق هستند. اینها خالقان بزرگ «انفعال اجتماعی» در بدنه مومنین هستند. وهم عقلانیتی که عقل عمیق تنظیم‌گر الهی و نقش هر گروه در خلق تعادل اجتماعی به سمت اصلاح کلان مدنظر امام را متوجه نمی‌شود و شمشیر و فریادش با کج فهمی بألسنةٍ حِداد بر نیروی حزب اللهی بلند است! در میانه جنگ احزاب زبان های تیز و برنده علیه خودی ‌ترین ها!{ ... سَلَقُوكُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَیۡرِۚ ...}[سوره اﻷحزاب: ۱۹]
💡بخش دوم متن عده ای از بیم گذشته دهه ۹۰ گروه هایی از حزب اللهی ها بازیگر نقشه ای شدند که سخنش حذف نیروی پیشران، اراده‌مند و مستقل حزب‌اللهی بعنوان مهمترین پیشران پیشرفت کشور است و البته بعنوان مهمترین مانع پیش روی استحاله و براندازی هویتی/ ماهیتی و نهایتاً ساختاری جمهوری اسلامی! اینکه این نقشه تفاهم چهاربازیگر موثر و ذی نفع است خود مطلبی قابل توجه است برای اهل بصیرت و صبر: ۱. نیروی اجتماعی براندازان و ضد جمهوری اسلامی: که نیاز به امکان زیست اجتماعی و‌‌ تجدید بروز اجتماعی برای حرکت به سمت براندازی و خلق فتنه برای جمهوری اسلامی دارد. در سایه اسم‌رمز وفاق قرار است این امکان تجدید قوای اجتماعی برای او فراهم شود، ظاهر قصه هم این است که ما تندروها را حذف کردیم اما باطن قصه در واقع تسهیل‌گری حضور اجتماعی و استفاده از تمام ظرفیت های نظام سیاسی کشور به اسم رأفت و وفاق برای اوست. ۲. نیروی سیاسی اصلاح‌طلبان: که به شدت نیازمند امکان حیات سیاسی بود و فرصت انتخابات این مسأله را برای او حل کرد. او نیاز به تنفس با قدرت داشت و اکنون در حلقه دوم و حلقه اصلی دورتر از چشم های دولت این امکان برای او فراهم شد. این گروه باید به گروه اول هم باج های خوبی بدهد تا ابزار فشار برای بقا در نظام بیابد و به تدریج پوک نشود! ۳. محافظه کاران اصولگرا: تجربه پاجوش‌ها و حرف گوش‌نکن‌ها در دو انتخابات اخیر به ایشان نشان داد حیات سیاسی‌شان به شدت در خطر است. چراکه تاکتیک های همیشگی فریب بدنه مردمی حامی نظام برای جبر تن دادن به ایشان دیگر برش کافی را ندارد، پس باید سفره ای را تنظیم کرد که امکان حیات مصنوعی این گروه با اسم رمز مقابله با بی عقلی و افراط هم فراهم گردد. بدلیل حضور در قدرت هم گروه دوم و حتی به شکل نهانی گروه اول نیاز به همراهی ایشان دارند وگرنه بازیگریشان با موانع سختی روبرو خواهد شد. ۴. نیروهای کنترل‌گر و صاحبان عینک خاص: در این منظومه حرف گوش کن اصلاح‌طلب از بازی به هم زن انقلابی، تهیه کننده برنامه قمار در پلتفرم ایرانی که در دست است از نیروی حزب الهی حرف دار، خواننده شعر فتنه ۱۴۰۱ که برای تخفیف مجازات هم شده توییت هایش را با ما تنظیم کند از نیروی حزب اللهی مستقل همه و همه مناسب‌ترند، چرا که غایت ما اداره نرمال و as usual یک نظام مرسوم بوروکرات اداری به نام جمهوری اسلامی و حفظ پایداری آن است! هر چهار نیرو یک مزاحم خطرناک مورد تفاهم دارند! یک موی دماغ! یک عقلانیت انقلابی و متفاوت! یک ایده جدی و متفاوت و آرمانی در پیشبری تمام ساحات جمهوری اسلامی! یک پیشنهاد متفاوت برای زندگی! یک مسیر جدی در پیشرفت و ضدیت با توسعه ناعادلانه و غیر الهی! این نیرو کسی نیست جز: جریان پیشران، اراده‌مند و مستقل حزب‌اللهی! وفاق اسم رمزی برای حذف این جریان قدرتمند از صحنه حیات اجتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی است، تاگروه اول آرام آرام و بعد تند به استحاله تا براندازی نظام برسند، گروه دوم امتیازات سیاسی و اقتصادی لازم و نقش آینده خود را تثبیت کنند، گروه سوم در سایه گروه چهارم که برای آینده کشور نقشه دارد حیات سیاسی و اقتصادی خود را تضمین کنند! وفاق، ضدیت با افراط ، عقلانیت، ضدیت با تحجر، مرگ بر تندروها ، تلاش برای وحدت و... همه و همه مفاهیمی به جای خود ارزشمند است لکن کلمةُ حقٍ یُرادُ بها الباطل! پشت این اراده، حذف نفس ملهَمة جمهوری اسلامی است که که قدرت فکر و بازوی اجرا و زبان گویا و امکان اجتماعی شدن ایده اوست. البته که خیلی زودتر از آنچه فکر میکنند به دیوار خواهند خورد! همه شان!
💡بخش سوم متن *جریان حزب اللهی در چنین میدانی چه باید بکند؟ سخن مفصل است ، افتتاح کلامی را میگویم ان‌شاءالله برای آینده که بیشتر باید گفتگو کرد: در چنین میدانی تو باید باشی! بودن تو و درست بودن تو مهمترین دفع کل این نقشه شوم است! اتفاقا مراقب باش گولت نزنند که دیدی تو اسکول فلانی و چه! منزویت نکنند! به تلاشهای در حاشیه بردنت با بودنت و سخن گفتنت و اقدام کردنت و مزاحم نقشه های آنها شدن و در متن جامعه با مردم و برای مردم و پیشرفت کشور کار کردن پاسخ بده! البته مراقب باش سرکارت هم نذارند رویدادهای بزرگ سرکاری برایت راه نیاندازند تا از متن دورت کنند و به حاشیه برانندت! دیگر اینکه مراقب باش رادیکال و سرخورده و نق زن و اهل انتحارت نکنند! بزرگترین دستاویز آنها چنین شدن توست در اثبات وهم‌هایشان برای ترساندن عموم مردم و به بردگی کشیدن بدنه حزب الله! پس نه احساسی شو، نه قبله را گم کن، نه رادیکال شو نه انتحار بزن چون تو آینده قطعی جمهوری اسلامی هستی و جمهوری اسلامی هست و خواهد بود بعون الله و عنایت امام زمان ( عج)* پ.ن‌ مهم: رییس جمهور جدید و برخی نیروهای تلاشگر دولت جدید و مجلس جدید کجای این بازیند؟ صاف و ساده عرض کنم از نظر بنده چندان در بازی نیستند! اراده های دیگری در پشت صحنه در حال پیشبری این بازی هستند! پس مراقب باشید راه عبور از این توطئه اتفاقا بدبینی و بدگویی از دولت جدید یا تخطئه آن نیست! هر چند خوش‌بینی از سر وهم نیز برای نیروی میدان فکر و عمل جایز نیست. پازل را درست بفهمیم و در جای درستی که باید نقش آفرینی کنیم، ایبسا با بیداری و هوشیاری، کم کم خود رییس جمهور جدید و رییس مجلس را نیز بتوان به کمک نیروی حزب اللهی میدان ساز و میدان دار در اداره درست کشور آورد! ما با پدیده ای شبیه روحانی مواجه نیستیم این را فراموش نکنیم!
«وفاق کردن»
لبنان همدردی نمی‌خواهد... تغییر محاسبه ای را می‌خواهد که دشمن را این اندازه گستاخ کرده. دستور انتقام شهید هنیه از مهمترین نقطه صادر شده بود چرا تا امروز انجام نشد؟ تبعات این نحو برخورد و این نفهمیدنِ محاسبات واقعی، چگونه کشور و کل جبهه مقاومت را ابتدا به هزینه های بزرگ مثل ترور امروز و ترور جمعی روزهای پیش می‌رساند و نهایتاً چگونه ما را به جنگی سخت تر خواهد کشاند؟ بودند کسانی که از ۱۵ مهر پارسال نمی‌فهمیدند «وعدهٔ صادق» است که جلوی جنگ را می‌گیرد نه اینکه جلوی وعدهٔ صادق بایستی از ترس جنگ! این محاسبه غلط در عده ای وجود دارد و تا امروز برای کل جبهه مقاومت و ایران هزینه های بزرگی تراشیده...
بسم الله جنگ است! جنگ! قاعده جنگ همین است نزنی ، میخوری! تعلل کنی دشمن وحشی را جسور می‌کنی! سخنرانی مشروط و محدود کنی مثل برخی مقامات سیاسی و نظامی یا مثل برخی دیگر بیانیه آتشین بدهی به جای عمل یا مثل برخی دیگر از عزیزان تلاش کنی از یک زاویه نگاه غلط توصیفی کنی که ما چون قبلا زدیم پس همه اینها صرفا پاسخ است و ...!! یعنی منطق جنگ را نمی‌فهمی! بر نخبگان است پنبه این دستگاه غلط محاسبات را زدن و غفلت و جهل و خیانت را تبیین کردن! و بر مردم است نهی از منکر نخبگان خسته شده، پشیمان شده، ساکت شده و کشتار عزیزترین انسان ها عادی شده برایشان!! چرا خر آن مسئول نظامی و آن مسئول سیاسی که در مذاکرات کشورهای همسایه در ماه قبل یا جلسات عالی نظام فریب وعده سر خرمن آمریکا را خورد و به وعده شما نزنید ما صلح با شروط حماس را به نتانیاهو تحمیل می‌کنیم گوش کرد را نمی‌گیریم ؟ چرا به او نمیفهمانیم که هزینه های بزرگ این روزها تنها یک قلم از آثار محاسبات غلط توست جنگ است! جنگ!