eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
187 عکس
87 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️اجازه نده که وحشت از کاغذِ سفید دست و پایت را ببندد و راه اندیشه‌ات را مسدود کند. اینکه منبعِ الهامت خشکیده است، از بهانه‌های بسیار ساده و پیش پا افتاده است. باید که تن به کارِ نوشتن بدهی. باید پشتِ میزِ کارت بنشینی و با سپیدی کاغذ مبارزه کنی. میزِ کارت را رها نکن. اتاق را ترک نکن. کاری به کارِ پرداختِ قبض‌هایت نداشته باش. لازم نکرده بروی ظرف‌ها را بشویی. نرو صفحاتِ ورزشی را بررسی کن. ننشین پیام‌هایت را باز کن. خودت را مشغول و سرگرم نکن، مگر زمانی که حسابی جنگیده‌ و از پا افتاده باشی. باید برایش وقت بگذاری. اگر حضور نداشته باشی، واژه‌ها پدیدار نخواهند شد. به همین سادگی. 🗞 کالوم مک‌کن، لذت لگدزدن به آگاهی، ترجمۀ محمدجواد فیروزی، نشر گام نو. @nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما باید بنویسید زیرا عاشق شکل داستان‌ها و جملات و ایجاد کلمات مختلف در یک صفحه هستید. نوشتن از خواندن می‌آید و خواندن بهترین معلم نحوه نوشتن است. @nebeshtan
رفته‌ام کتابخانه تا کتابی را که برای مطالعه امانت گرفته بودم برگردانم. کتابخانه سوت و کور است. نزدیک بیست و پنج سالی هست که عضو اینجا هستم. می‌نشینم تا نفسی چاق کنم. می‌گویم انگار مشتری ندارید. مسئول کتابخانه تایید می‌کند که سرشان خیلی خلوت است. صحبت به اوضاع این روزها می‌کشد و قیمت دلار و گرفتاری مردم و نتیجه می‌گیریم که لابد کسی دل و دماغ کتاب خواندن ندارد... اما با این همه و این‌که خیلی‌هایمان از نداشتن فرصت می‌نالیم. باز شاید فرصت ساختن و پناه بردن به کتاب و ادبیات، کمی آرامش برایمان بیاورد. به قول فلوبر:«یکی از راه‌ها برای تحمل زندگی، غرق شدن در ادبیات است. انگار در جشنی جاودانه شرکت کرده‌ای» @nebeshtan
Alireza Ghorbani - Midani To (320).mp3
14.75M
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست… @nebeshtan
تمام کلماتی که من در داستان‌هایم به کار می‌برم می‌توان در لغت‌نامه پیدا کرد، مسئله فقط بر سر مرتب کردن آن‌ها به صورت جملات درست است. 🗞 سامرست موام @nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
🔸توصیه‌هایی برای نویسنده‌های نوپا ▫️بدانید که استعداد دارید و اصیل هستید و حرف مهمی برای گفتن دارید. ▫️بدانید که کار کردن خوب است؛ کارِ با عشق و تفکر، کار آسان و جذاب است. چیزی که کار کردن را مشکل می‌کند ترس از شکست و غرور کاذب است. ▫️در دست‌نویس اول بی‌محابا و آزاد بنویسید. ▫️هر چیزی را که دوست دارید امتحان کنید: داستان کوتاه، نمایشنامه، هر چیزی. ▫️از نوشتن داستان‌های بد نترسید. برای کشف اشکال یک داستان دو داستان جدید بنویسید و سپس به داستان‌های قبلی رجوع کنید. ▫️از نوشته‌های قبلی خود شرمسار نباشید. به سراغ متن بعدی بروید. ▫️سعی کنید خودِ واقعی‌تان را پیدا کنید. ▫️خود را فقط رگ و پی و عصب و جمجمه نپندارید که فعالیتتان وابسته به نوشیدن قهوه باشد. به خاطر بیاورید که چه موجود شگفت‌انگیزی هستید. ▫️اگر همیشه از چیزی که می‌نویسید رضایت ندارید علامت خوبی است. تنها افراد بی‌مایه هستند که راحت می‌نویسند و بلافاصله از نوشته‌ی خود راضی می‌شوند. ▫️وقتی دلسرد می‌شوید به یاد حرف وان گوگ بیفتید: «اگر صدایی در درون خود می‌شنوید که می‌گوید «نقاش نیستید» شما با تمام وجود نقاشی کنید، آن صدا خاموش خواهد شد، صرفا با کار کردن.» ▫️وقتی می‌نویسید از خود نترسید. خود را کنترل نکنید، از اینکه احساساتی باشید نترسید. ▫️خود را با دیگران مقایسه نکنید: اینکه بهتر یا بدتر از سایر نویسنده‌ها می‌نویسید. بلیک گفت: «دنبال مقایسه نخواهم رفت، کار من خلق است.» علاوه بر آن، چون شما با هیچ آفریده‌ی دیگری از بدو خلقت یکی نیستید پس قابل مقایسه هم نیستید. ✅ اما چرا باید این کارها را انجام دهیم؟ چرا همه‌ی ما باید بنویسیم یا موسیقی بنوازیم و یا نقاشی کنیم یا…؟ چون پرداختن به آن‌ها آدمیان را سخی، مسرور، زنده، جسور و دلسوز می‌کند. چرا که بهترین راه شناخت زیبایی و حقیقت بیان آن است. به‌راستی، هدف از زندگی جز کشف حقیقت و زیبایی و بیان آن، یعنی شریک‌شدنش با دیگران چیست؟ (از کتاب: اگر می‌خواهید بنویسید، برندا اولند، مجید چینی‌کار، نشر فرهنگ ایلیا) @nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
برای آغاز نوشتن، از یادداشت روزانه شروع کنید شب هنگام، زمانی را برای خودتان اختصاص دهید. کارهای طول روزتان را مرور کنید و سعی کنید آن ها را خیلی ساده روی کاغذ بیاورید. انگار دارید برای یک نفر اتفاقات آن روز را تعریف میکنید. یادداشت روزانه علاوه بر این که شما را وادار به نوشتن می کند؛ تمرینی است برای نظم دادن به افکارتان @nebeshtan
از چاله‌ی «شلخته‌نویسی» تا چاه «وسواسی‌نویسی» نقطه‌مقابل کسانی که نثر شلخته دارند و بی‌اعتنا به نقشِ دستوریِ هر واژه و مهم‌تر از آن، مفهومِ دقیقِ هر واژه متونی می‌نویسند اغلب کژوکوژ و تأویل‌بردار و گاه سوءتفاهم‌زا، کسانی‌ نشسته‌اند که از شدتِ دقت در انتخابِ واژه‌ها و ساختن جمله‌ها و حتا در برخی موارد کاربردِ علائمِ نگارشی به ورطه‌ی وسواسی‌نویسی می‌افتند. خودِ اینان دو دسته‌اند. یک دسته آنان که در عینِ وسواسی بودن حواس‌شان جمع است که جمله و نوشته‌شان از رسایی و مفهوم بودن ساقط نشود. نمونه‌ی بارز آن برخی نوشته‌های برخی دوستان است که دقت‌ورزی در انتقال پیام و مفهوم را، احتمالاً آگاهانه، ترجیح می‌دهند به آن‌چه در نثرِ فارسی به بلاغت و سیرِ کلام مربوط می‌شود. نتیجه آن‌که در این موارد با نثری اصطلاحاً مکانیکی مواجه می‌شویم. از غذاهای ایرانی مثال می‌آورم. مثلاً قرمه‌سبزی (یا قورمه‌سبزی). نثری که هم فصیح باشد و هم شیرین و بلیغ، به قرمه‌سبزیِ جاافتاده می‌ماند؛ گوشت به‌اندازه، انواع سبزی به‌اندازه، سرخ شدن به‌اندازه، لیمو عمانی به‌اندازه، مدت طبخ به‌اندازه، ادویه به‌اندازه. و خب، اگر انواعِ قرمه‌سبزی جاافتاده داریم و هریک با طعمی متفاوت زیرِ دندان، انواع نثر شیرین و فصیح هم داریم هر یک با طعمی متفاوت زیرِ زبان. ولی نثرِ مکانیکی به قرمه‌سبزیِ خوش‌آب‌ورنگی می‌ماند که بو و طعمِ چندان خوشی ندارد. گوشت دارد درجه‌یک، سبزی دارد به‌اندازه، همه‌چیزش میزان، اما دریغ از ادویه‌ و لیموعمانیِ به‌اندازه، تا روح را هم جلا دهد در کنارِ شکم (رضا شکراللهی) @nebeshtan
«گفتم چیز خواندن را به کلی کنار گذاشته‌ای، تقریباً مثل ورزش. از مایه می‌خوری و خوف می‌شوی. خواندن بیش از هر چیز تمرین و عادت است. اگر از دست برود دوباره از سر گرفتن آسان نیست. مثل ورزشکاری که بدنش خشک شود. معلوم نیست دوباره بتواند یا لااقل به همان نرمی و آسانی گذشته بتواند.» 📖 روزها در راه؛ شاهرخ مسکوب @nebeshtan
تفاوت بیشعور با احمق! حقیقتش را که بخواهید احمق مجرم نیست، بیمار است.... یعنی: معمولاً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمی زنند. خیلی از آن‌ها حتی فکر می‌کنند که خردمند و دانا هستند نه احمق! احمق‌ها بیشتر از آنکه موجب تنفر بشوند، مایه ترحمند.... بی‌شعورها اما داستان شان با احمق ها فرق دارد. کسی که ساعت سه صبح بوق می‌زند، بی‌شعور است. کسی که جلو تمام زنان مسیر می‌ایستد، بی‌شعور است. کسی که در خیابان باریک دوبله پارک می‌کند، بی‌شعور است. کسی که شب، تمام مسیر را نور بالا می‌رود بی‌شعور است. این‌ها بی‌شعورند. حالا یا از نوع احمقِ بی‌شعور یا از نوع پرفسورِ بی‌شعور. احمق بودن درد ندارد. درمان هم ندارد. ربطی هم به شعور ندارد. بی‌شعوری از جای دیگری می‌آید. از خانه و مدرسه، از سرانه مطالعه، از خود شیفتگی، از بی وجدانی، از مرکز فرهنگ فاسد. بی‌شعوری واگیر دارد، هم درد دارد و هم درمان ... مشکل ما، احمق‌ها نیستند. مشکل ما، هیچ‌وقت احمق‌ها نبودند. مشکل ما، بی‌شعور‌ها هستند. یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمی‌آورد. شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد. شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه. شعور را به کسی نمیشود آموزش داد؛ یک انسان می‌بایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند! 📖 بیشعوری، خاویر کرمنت. @nebeshtan
بزرگترین تفاوت بین نویسندگان و کسانی که می‌خواهند نویسنده شوند، نگرش آنها نسبت به بازنویسی است... بی‌میلی به بازنویسی معمولاً مشخصه آماتورها است. @nebeshtan
با سلام و ادب خدمت همراهان عزیز مدرسه نبشتن، باعث خرسندی و امتنان ما خواهد بود که با شرکت در این نظرسنجی، میزان علاقه‌مندی خود را نسبت به مطالب این صفحه اعلام بفرمایید. 🔸لطفاً برای اعلام دیدگاه خود لینک پایین را لمس کنید. متشکرم https://EitaaBot.ir/poll/azi7ur?eitaafly
✔️چند درس نوشتن از یوران هگ: ▪️اگر محتاجی در انتظار الهام بمانی کار غلطی را انتخاب کرده‌ای؛ ▪️به‌راستی می‌توان گره‌های ادبی و جز آن را با خوابیدن گشود؛ ▪️همه‌ی نوشته‌ها با کوتاه‌کردن بهتر می‌‌شوند؛ ▪️بسیار بنویس، ولی سعی نکن همه‌اش را منتشر کنی؛ ▪️به شخصیت‌هایت نام‌های برجسته ولی واقعی بده؛ ▪️یاد بگیر گفت‌وگوهای رد و بدل شده میان مردم را بشنوی تا بتوانی دیالوگی پذیرفتنی روایت کنی؛ ▪️برای نویسندگی استعداد کافی نیست، آدم باید تا حدی هم دیوانه باشد؛ ▪️این را بیازما که پایان را در آغاز داستان روایت کنی و ببین چه تأثیری می‌گذارد؛ ▪️نوشتن با زاویه دید اول شخصی آسان‌ترین روش است؛ این نوع داستان اگر راوی خودِ نویسنده نباشد خیلی بهتر از آب در می‌آید؛ ▪️کتابی ننویس که حدس می‌زنی مردم قصد خواندنش را دارند یا لازم است آن را بخوانند. کتابی بنویس که خودت دوست داری بخوانی. ▪️اگر خودت علاقه‌ای به خواندن نداری بهتر است ننویسی. 📖 از کتاب «کارگاه نوین نویسندگی» @nebeshtan
معلم ادبیات مرا تحقیر می‌کرد و می‌گفت: برای نویسنده شدن نبوغ لازم است. امروز جواد مجابی می‌گوید برای نویسنده نبوغ لازم نیست بلکه خواننده لازم است. اما من در عنفوان جوانی دریافتم که برای نویسنده شدن فقط کاغذ و قلم لازم است. از کتاب «چگونه شاعر یا نویسنده شدید؟، هادی خرسندی. @nebeshtan
✔️نوشتن به روایت شرلی جکسون بهترین مزیت نویسندگی این است که می‌توانی بی‌نهایت عجیب‌و‌غریب بنویسی و تا زمانی که می‌نویسی کسی جلودارت نیست. امروز صبح می‌کوشم تو را راضی به پیوستن به دنیایی شاد، نامعقول، غنی کنم؛ دنیایی ورای همه سرگرمی‌ها برای پرسه‌زدن. تنها کاری که باید بکنی پیوسته نوشتن است. تا زمانی که پیوسته بنویسی، چیزی آزارت نمی‌دهد. تمام مدتی که رختخواب‌ها را مرتب می‌کنم و به ظرف‌ها می‌رسم و برای کفش‌خریدن به شهر می‌روم، برای خودم داستان‌سرایی می‌کنم. داستان در مورد هر چیز، هر چیز که بگویی. فقط داستان. سوای این، چه‌کسی می‌تواند با تمرکز جارو بکشد؟ من برای خودم داستان می‌گویم. داستانی حسابی دارم در مورد سبد رخت چرک که نمی‌توانم الان بگویم و داستان‌هایی در مورد جوراب‌های گمشده و داستان‌هایی در مورد وسایل آشپزخانه و سطل آشغال و بوته‌های جاده مدرسه و همه‌ چیز. داستان‌ها مرا به کار ترغیب می‌کنند. درواقع ممکن است هیچ‌وقت در مورد سبد رخت چرک داستان ننویسم – مطمئنم که نمی‌نویسم- اما تا وقتی بدانم داستانی تویش هست، رخت چرک‌ها را از هم تفکیک می‌کنم. @nebeshtan
شهر آینه دار می‌شود با یک گل پروانه تبار می‌شود با یک گل گفتند نمی‌شود ولی می‌بینند یکروز بهار می‌شود با یک گل... @nebeshtan
برآی ای آفتاب صبح امید که در دست شب هجران اسیرم عیدتون مبارک🌷🌷 @nebeshtan
hafezkhani.mp3
6.7M
ای آفتاب آینه دار جمال تو مشک سیاه مجمره گردان خال تو صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو @nebeshtan
✔️امروز یک داستان کوتاه بنویسید: گاهی اوقات یک داستان با این پرسش «چه می‌شد اگر؟» در ذهن نویسنده شکل می‌گیرد. قوۀ تخیل خود را به کار بیندازید و این جمله را کامل کنید: چه می‌شد اگر همسایه‌مان واقعاً از... بعد تصور کنید که با آن‌ها برای گردش به خارج از شهر رفته‌اید. ابتدا کمی دربارۀ آن‌ها و این که چه جور آدم‌هایی هستند بنویسید. گفت‌وگو بین شخصیت‌ها را هم به آن اضافه کنید. 📖 هزارتوی داستان، نشر چشمه، ص۳۰ @nebeshtan
خواندن زمانی که نوشتنی در کار نیست بیهوده، پوچ و احمقانه است. مگر هنگام خواندن رمانی دم‌دستی. هرچند من نمی‌خواهم حتی آن نوع خواندن نیز کاملاً از یادداشت‌برداری بری باشد. 📖 لذت خواندن در عصر حواس‌پرتی، آلن جیکوبز. @nebeshtan
تنها دو نفر مانده بودیم من اگر لبخند می‌زدم یعنی نیمی از انسان‌های دنیا خندیده بودند تو اگر بغض می‌کردی یعنی نیمی از انسان‌های دنیا گریه کرده بودند بلند شو بلند شو و آخرین گلایل دنیا را بچین تا نسل گل‌ها در دستان دخترانه‌ات منقرض شود @nebeshtan
✔️ می‌خواهی خاطراتت را حفظ کنی، آن‌ها را بنویس. (ایزابل آلنده) 📌شما اهل نوشتن خاطراتتان هستید؟ @nebeshtan