eitaa logo
دردسر شیرین من
9.4هزار دنبال‌کننده
599 عکس
206 ویدیو
4 فایل
در دنیایی که سراسر جنگ است، تو پناه من باش🙂 خالق آثار: دردسر شیرین من«فایل شده در گوگل» زندگی به طعم آلبالو «تمام شده» رد خون «در حال تایپ» به قلم: نگین مرزبانی روزی یه پارت...
مشاهده در ایتا
دانلود
دردسر شیرین من
#داستانک #تاکسی #قسمت_اول هوا بدجور گرمه و آفتاب از فرق سر کم موم پوست سرم رو می سوزونه. دلم یه
بلند میشم و به طرف ماشینم میرم. خم میشم و درونش رو نگاه می کنم و وقتی می بینم جز زن جوونی که صندلی جلو نشسته بقیه صندلی ها خالیه پوفی می کشم و بر سقف داغ تاکسی ام می کوبم. در رو باز می کنم کنارش می ایستم و یه دستم رو روی سقف و دیگری رو روی در می ذارم و منتظر پر شدن ماشینم می مونم که صدای ظریفی می پرسه: آقا! جناب! حرکت نمی کنید؟ سرم رو پایین میارم و نگاهش می کنم و میگم: پر بشه، چشم! ـ من کرایه بقیه صندلی ها رو هم میدم، لطفاً حرکت کنید! از خدا خواسته «رو چشم!» میگم و میشینم و حرکت می کنم. رادیو رو روشن می کنم و موسیقی ملایمی پخش میشه. ـ کولر نمی زنید؟ سعی می کنم به اضافه ی سوخت فکر نکنم و خودم رو هم به چند دقیقه ای باد خنک دعوت کنم. @negin_novel
دردسر شیرین من
#داستانک #کبریت #قسمت_اول تلفن و با عصبانیت قطع کرد و گوشی و محکم روی اپن کوبید. کلافه دستی تو مو
بد اخم و عصبی نگاهش کردم و گفتم: باز شروع کردی؟ هیچی نگفت و دوباره مشغول گشتن شد. - با توئم میگم باز شروع کردی؟ عصبی سر بلند کرد و گفت: شروع کردم که کردم تو رو سننه! عصبی دستی تو موهام کشیدم و گفتم: - آره وواقعا من و سننه‌. خاکبرسر من که به فکر توئم. - کسی نگفته که به فکر من باشی! - دِ آخه احمق من رفیقتم، من به فکرت نباشم کی به فکرت باشه هان؟ - نمیخوام من رفیق نمیخوامممممممم! - اهان به خاطر اون دختره ی... به اینجاش که رسید لاالی‌الاالله‌ی گفتم و ادامه دادم: - رفیق چندسالت‌ و نمیخوای؟