شهید کاظم عاملو قبل از اینکه حضرت امام از دنیا برود میگفت دو سه سال یگر حضرت امام از دنیا میرود
حسابی ترسیدیم فقدان امام برای هیچ کدام از رزمندگان باورگردنی نبود کاظم سال ۶۶ به شهادت رسید و حضرت امام دقیقاً دو سال بعد از دنیا رفت
اما کاظم بلافاصله در همان حال گفت نگران آینده انقلاب نباشید حضرت خودشان نظر دارند.
بعد ادامه داد این انقلاب ادامه خواهد یافت و به اهدافش میرسد اگر مسئولین در مسیر صحیح باشند و اسراف و حیف و میل در بیت المال رخ ندهد.
سه ماه رویایی زندگینامه و خاطرات شهید کاظم عاملو
https://eitaa.com/neveshteh313/3650
شهدا چگونه به مومنین بشارت میدهند؟ آیا مومنین بشارت شهدا را متوجه میشوند؟
وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون:
شهدا به مومنینی که به آنها ملحق نشدهاند بشارت میدهند که ترس و اندوهی ندارند. .
شب اول است و هنوز بچهها گیجند! فکر میکنند کاظم سرما خورده و این حال از سرماخوردگی و تب و لرز است. مینشینند بالا سرش و سیمایش را نظاره میکنند. کاظم اوایل چند بار نام «حمید» را صدا زد و قربان صدقهاش رفت و حمیدجان حمیدجان کرد و دوباره ساکت شد.(حمید، خواهرزاده شهید است و وی به او علاقه خاصی دارد)
بچهها با تعجب، چراغ نفتی اتاق را میگذارند کنارش تا شاید گرم شود و به قول خودشان هذیان نگوید. پتویی هم دورش میپیچند. این کارها که افاقه نمیکند، یکی دو بار بیدارش میکنند تا حالش تغییر کند و از هذیانگویی در آید.
به هر تقدیر آن شب میگذرد.
شب دوم است. چشمهای کاظم که روی هم میرود، گونهها سرخ میشود و دانههای عرق از پیشانی سرازیر میشود. بر اثر لرزشِ زیاد، حتی صحبتها هم لرزش دارد و شکستهشکسته ادا میشود.
امشب وقتی بیدارش کردند به حسن حمزه میگوید: این دفعه هر اتفاقی افتاد بیدارم نکن. حسن هم سری تکان میدهد و میپذیرد. کاظم همانجا زیر یکی از تختهای اتاق دوباره دراز میکشد و طولی نمیکشد که صحبتها از نو آغاز میشود.
این دفعه ماجرا متفاوت است. روی صحبت او یکی از بچههای جهادیه است؛ این بار مخاطب، «شهید مسعود شحنه» است. مسعود از هممحلهایهای شهید عاملو بود و در جهادیه زندگی میکرد و دوست صمیمی بودند و با هم سَر و سِرّی داشتند.
کاظم با سوز درونی عجیبی به مسعود میگوید: توهم رفتی مسعود جان؟ منو تنها گذاشتی؟ قول میدم راهتو ادامه بدم مسعود جان!
آنگاه مکث کوتاهی میکند و میگوید:
چه صورت قشنگی داری؛ قشنگ شدی!
ناگفته نماند که کاظم در حال #خلسه، گفتگو میکند و با سکوتی که نشان از این دارد که با شخص مورد نظر در حال گفتگو است، پاسخ لازم را میدهد. بنابراین تنها میشود حدس زد که مخاطبِِ گفتگو چه بر سر زبان آورده است. گاهی هم خود شهید سوالها و کلمات شنیده شده را تکرار میکند.
البته از محتوای صحبتهای این شب، به نظر میآید او خود را بالا سر جنازه «مسعود» میبیند و این جملات را چند بار تکرار میکند :
چی گفتی؟ چه تابوتی! چهرهات خیلی پر نوره
کاش منم مثل تو شهید بشم مسعود جان! منو شفاعت کن. شفاعتم کن منم بیام پیشت. مسعود جان منو تنها نذار. بعد از تو من چیکار کنم؟ چطوری به صورت مادر پدرت نگاه کنم؟ چه جوری؟ چه جوری؟
و به گریه میافتد.
بچهها بیدارش میکنند و او دوباره جابجا شده و از نو پلک روی هم میگذارد و به محض بسته شدن چشمها بنا میکند به حرف زدن:
مسعود جان کاری کن که منم لیاقت داشته باشم #شهید بشم. شفاعتم کن(منظور این است که از خداوند متعال و اهل بیت ع بخواه که شهادت نصیبم گردد)
در ادامه میگوید: مسعود جان! سلام منو به بچهها برسون. تو و مجید(شحنه) رفتید. نترس یک سال نشده منم میام(در مورد پیشگویی تاریخ شهادت کاظم عاملو از زبان خودش بسیار میتوان سخن گفت) این بار میرم جبهه و راهتو ادامه میدم مسعود جان. و سپس ادامه میدهد: انتقام خون شمارو از صدامیان کثیف و از این آمریکا میگیرم.
کاظم قبلا مقداری پول از «شهید مجید شحنه» گرفته و به او بدهکار است. این جا میگوید: به مجید بگو ببخشید فراموش کردم پولتو بدم. و باز دوباره خود را در بالای تابوت «شهید مسعود شحنه» میبیند و سخنان دیگری به زبان میآورد:
مسعود جان!
شهادت سعادت میخواد و نصیب هرکسی نمیشه. منو شفاعت(واسطه شو) کن تا من بیام.
به شهدای جهادیه بگو شفاعت کنن منم بیام. (اصلا)با صدای بلند سر جنازهات میگم منو شفاعت کن!
بعد به شهدای هم محلهای خطاب میکند و میگوید:
جوانهای ما همه رفتن. همه جوانهای خوب محله رفتن. پس منم شفاعت کنید بیام مسعود جان!
(همین)الان نظری کن... .
دیگه چطوری قرآن بخونم؟ دیگه چطوری قرآن یاد بگیرم؟ تو بودی که یادم دادی مسعود جان!.. .
نجواهای کاظم با دوست خود جانسوز است و از اعماق وجود در میآید. ولی جملات آخر بسیار تعجببرانگیز است.
کاظم میگوید:
اگه رفتم جبهه شهید نشدم ناراحت نشو. شاید لیاقت نداشتم. ولی دفعه دیگه کاری میکنم که بیام پیش شما! برام جا نگه دارید؛ میخوام پهلوی شما بخوابم؛ قبرم پهلوی قبر شما باشه.
و شروع میکند به گفتن شهادتین
اشهد ان لا اله الا الله
اشهد ان محمد رسول الله ... .
بعد از این شب عجیب است که ماجرای ملاقات کاظم در پست نگهبانی با #امام_زمان(ع) اتفاق میافتد.
در تاریخ دفترچه نوشته شده ۱۳ آذر ۶۲
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
👇👇👇
@shahid_ketabi
https://eitaa.com/neveshteh313/3651
شهدا چگونه به مومنین بشارت میدهند؟ آیا مومنین بشارت شهدا را متوجه میشوند؟
وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون:
شهدا به مومنینی که به آنها ملحق نشدهاند بشارت میدهند که ترس و اندوهی ندارند. .
شب دیگری است و نور معنویت کاظم، اتاق محقر ما را روشن کرده است.
دوباره چشمها بسته شده و دوباره لبها میجنبد.
کاظم در حال خلسه با یکی از دوستان که اکنون زنده است به گفتگو نشسته. او میگوید: چه نوری قاسم جان! اون نور رو میبینی؟ نور کیه؟ داره میاد.
چند ثانیه بعد :
آه! سلام شکرالله(شحنه) سلام بختیاریان. سلام پیوندی. سلام مسعود جان، مجید جان. و نام پنج نفر از دوستان شهیدش که چند وقتی است به شهادت رسیدهاند را به زبان میآورد و گفتگو آغاز میشود.
او به شهدا میگوید :
به به! خوش اومدید.
چه لباسهایی دارید(به تن کردید) چقدر نورانی!
چشمهام -از شدت نور- داره درد میگیره!
برید عقبتر بایستید.
و بخاطر نورانیتی که آنها را فرا گرفته سرمستانه میگوید:
خوش به حالتون! و با ذوق و شوق تکرار میکند:
چه نوری! چه نوری!
تا یک کیلومتری هم این نور چشمهامو خیره میکنه!
بنظر میرسد دوستان شهید پس از درخواست وی، از او مقداری فاصله میگیرند و سپس کاظم ادامه میدهد: آخیش! بهتر شد.
خب؛ تعریف کنید. حالتون چطوره؟
و بعد با حسرت وصف نشدنی میگوید: ما رو(هم) شفاعت کنین، که بیایم(اونجا) این لباسها رو بپوشیم.
آنها به او میگویند تو هم میایی پیش خودمان و او پشتبندش با خوشحالی میگوید: چی؟ میام؟ آخ جون... .
و سپس رو میکند به «شهید مسعود شحنه» و درخواست جالبی را مطرح میکند و میگوید:
میشه لباساتو در بیاری من بپوشمش؟ ولی جواب منفی و رد میشنود و خودش پاسخ میدهد: لیاقتشو ندارم؟
به او میگویند هنوز وقتش نرسیده؛ خود کاظم هم این جمله را تکرار میکند و دوباره تا مدتی صحبت از لباسهای پرنور و بهشتیِ زیبایی است که شهدا به تن کردهاند و او مسحور و مدهوش آنها شده است.
پس از مدتی آن پنج نفر از شهدا میروند و کاظم هم با التماس میخواهد که: نرید! نرید! منو تنها نزارید! و مکالمه به پایان میرسد.
جالب اینجاست که کاظم هنگامی که شهدا در حال وداع و خداحافظی هستند، از قاسم اجازه میگیرد و با آنها راهی میشود و خداحافظی میکند و در ظاهرِ امر بنا میکند به رفتن،
و جملات آخر با حالت گریه و ناله اینگونه ادا میشود:
صبر کنین. بایستید من بیام. صبر کنین به شما برسم. نمیخوام اینجا بمونم...
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
👇👇👇
@shahid_ketabi
https://eitaa.com/neveshteh313/3652
🔴وقتی چیزی به کف آوردید شاد نشوید و وقتی از کف دادید، ناشاد نشوید.
🔹 وقتی محبوبت را از دست میدهی باید بگویی: «آهان! عجب، پس اصل بیثباتی شامل تو هم شد...
🔹علی ابن ابیطالب میگفت: «الزُّهْدُ کلُّهُ بَینَ کلِمَتَینِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ (لِکیلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ) وَ مَنْ لَمْ یأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیهِ» دو کلمه از قرآن «زهد» را تفسیر میکند: «تا بر آنچه از دست دادهاید تأسّف مخورید، و بدانچه دست یافتهاید شادمان نگردید». و آن که بر گذشته تأسّف نخورَد و بر آنچه دستیافته شادمان نگردد زاهد کامل است.»(نهجالبلاغه، حکمت ۴۳۹)
🔹وقتی چیزی به کف آوردید شاد نشوید و وقتی از کف دادید، ناشاد نشوید. چرا؟ چون ثباتی نیست. دو صفحهی آخر از دعای عرفه آمده :«إِلَهِی إِنَّ اخْتِلافَ تَدْبِیرِک وَ سُرْعَةَ طَوَاءِ مَقَادِیرِک مَنَعَا عِبَادَک الْعَارِفِینَ بِک عَنِ السُّکونِ إِلَى عَطَاءٍ وَ الْیأْسِ مِنْک فِی بَلاءٍ.»میگوید خدایا، آمد و شد و جایگزینی مدام طرح و نقشههای تو و دگرگونی پُرشتاب تصمیمهایت(این دو پدیده) مانع میشوند که عارفان به عطای تو آرام گیرند و در بلای تو نومید شوند.
🔹نه در شادی در امانم و نه در اندوه نومید. همهی اینها به زبان فلسفی یعنی جهان، جهان بیثباتی است و تو وقتی محبوبت را از دست میدهی باید بگویی «آهان! عجب، پس اصل بیٍثباتی شامل تو هم شد. انتظارش را داشتم.»
اما من و شما با رفتن محبوب، ستون خیمهِ زندگیمان از هم میپاشد، چون گمان کرده بودیم تضمینی وجود دارد. در حالیکه این تضمین در هیچیک از پدیدههای جهان هستی وجود ندارد.
اگر نه تنها فهم ذهنی، بلکه «هضم وجودی» نسبت به این اصل پیدا کنیم، زندگی بسیار خوشتر، بسیار خوبتر و بسیار ارزشمندتر خواهیم داشت.
📖 تلخیص از سخنرانی مصطفی ملکیان
https://eitaa.com/neveshteh313/3653
#خطاهای_رایج_درتفکر
🔹خطر خيالي بودن خدمت به ديگران
بعضي خدمتها، خدمت خيالي است.
مثلاً فكر ميكند:
اگر ماهواره در خانهاش بياورد، به زن و بچهاش خدمت كرده است.
🔹فكر ميكند: اگر فلان وسايل رفاهي را تهيه كند، خدمت كرده است. سرگرمي بچههاست. خدمت خيالي!
🔹فكر ميكند: اگر اين خواستگار را رد كند، به دخترش خدمت كرده است. داماد بهتر ميآيد.
🔹اگر اين مشتري را رد كند، يك مشتري بهتر ميآيد.
🔹خيلي وقتها انسان در دنياي خيال خدمت ميكند. اين واقعبيني مهم است.
🔹هرسال عمره ميرود. پسر و دخترش هم ازدواج نكردند، دارند در شهر خودشان گناه ميكنند. پدر دارد طواف ميكند، پسر هم دارد گناه ميكند در دنياي خيال هم خيال ميكند كار خوبي است. انسان حق را حق ببيند، باطل را باطل ببيند.
🔹(وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْء) (مجادله /18) خيال ميكند كسي است.
🔹بعضيها كار ميكنند با كسب حرام خدمت ميكنند. رفاه زن و بچهاش را با كسب حرام تأمين ميكند. ما داشتيم آدمي كه ميگفت: خدايا اگر اين ترياك سالم به مقصد برسد، روز عاشورا به همه پلو ميدهم. براي حمل ترياك و معتاد كردن جوانها، روز عاشورا خرج بدهد.
📖استاد قرائتی📖
🆔آدرس کانال:
https://eitaa.com/manteq1234/273
بعضيها خدمت ميكنند ولي انحصار طلب هستند.
مثلاً اذان ميگويد
ولي بلندگو را به كسي ديگر نميدهد اذان بگويد. انگار ارث پدرش است.
خودشان را از ميليونها آدم محروم ميكنند.
من يك طلبهي سادهاي هستم و سوادي ندارم. آمدند از دانشگاه گفتند: ما اين كتاب تو را پسنديديم، مي خواهيم كتاب درسي دانشگاه كنيم. ولي به تو حق التأليف نميدهيم. گفتم: برويد چاپ كنيد. چهار ميليون چاپ شد و كتاب درسي دانشگاه شد. بزرگواري چهل برابر من سواد دارد. گفت: شرعاً راضي نيستم. آن بزرگوار پنج هزار كتاب روي دستش ماند، من شاگرد او چهار ميليون از كتابم چاپ شد.
استاد قرائتی
https://eitaa.com/neveshteh313/3655
خواستگاری از مرد کار درستیه؟
خیلی اوقات، ایراد از «تدبیر» کردن ما است نه «تقدیر». تدبیر نمی کنیم و به گردن تقدیر الهی می اندازیم!
ما همیشه می گوییم که این مرد است که باید به خواستگاری زن برود، زن هم باید منتظر باشد که برایش خواستگار بیاید.
این عادت ما مردم غلط است. حضرت شعیب خودش پیشنهاد ازدواج با دخترانش را مطرح کرد:
قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ ... (27 سورهٔ قصص)
برای دخترش، هم مهریه معین کرد و هم به حضرت موسی (علیه السلام) پیشنهاد کرد که یکی از دو دخترم را می خواهم به تو بدهم.
آیا دختران ما از دختران حضرت شعیب مهمتر هستند؟!
ما به این سفارش قرآن عمل نمی کنیم!
ولی علما به این موضوع عمل می کردند!
میرزا محمد تقی صاحب کتاب «حاشیه علی معالم الأصول» و میرزا محمد حسن «صاحب کتاب اصول» هر دو داماد کاشف الغطا شدند. خود او دو دخترش را به این دو پسر پیشنهاد کرد. گفت زمان ازدواج دو دخترم رسیده است و شما دو نفر هم با استعداد هستید و به همین خاطر دو دختر خود را به شما می دهم.
خیلی اوقات، ایراد از «تدبیر» کردن ما است نه «تقدیر». تدبیر نمی کنیم و به گردن تقدیر الهی می اندازیم!
آیت الله حائری شیرازی.
🆔@haerishirazi
🆔https://eitaa.com/neveshteh313/3656
نقش توفیق در موفقیت در زندگی
من لم يمدّه التّوفيق لم ينب الى الحقّ.
هر كه مدد نكند او را توفيق رو نياورد بسوى حق،
مراد اين است كه
رو آوردن بسوى حق و رسيدن به آن در هر باب بى امداد توفيق حق تعالى نمى شود،
پس بايد كه همواره متوسّل باو شد و سؤال آن بتضرّع و زارى نمود و باطاعت و فرمان بردارى او خود را مستحقّ آن ساخت..
شرح غررالحكم (خوانسارى)
ج ۵
صفحه ى ۴۷۶
https://eitaa.com/neveshteh313/3657
تلاش بدون توفیق نتیجه نمیدهد:
لا ينفع اجتهاد بغير توفيق
👈سود نمى دهد جدّ و جهد كردنى بى توفيقى،
غرض اين است كه در رسيدن بهر مطلبى توفيق حق تعالى مى بايد و هر گاه آن نباشد هر چند كسى بذل جهد و طاقت خود كند در سعى در آن سودى نمى دهد،
👈پس آدمى همواره بايد كه متوسّل بدرگاه او باشد و در هر باب سؤال توفيق از او نمايد.
📖شرح غررالحكم (خوانسارى)
📖ج ۶
📖صفحه ى ۴۰۶
https://eitaa.com/neveshteh313/3658
توفيق عنايتى است:
التّوفيق عناية.
توفيق خدا كسى را از براى كار خيرى آنست كه اسباب آنرا از براى او آماده كرده باشد
و مراد اين است كه اين معنى از براى هر كه بشود عنايتى است از خدا در باره او و تفضّلى بر او، پس بايد كه آنرا غنيمت شمارد و در كردن آن كار تقصير و تأخير ننمايد.
و ممكن است كه مراد به «توفيق» در اين عبارت توفيق خدا نباشد بلكه مطلق تهيّه اسباب باشد و مراد به «عنايت» نيز عنايت خدا نباشد بلكه مطلق اهتمام باشد چنانكه معنى لغوى آنهاست و معنى اين باشد كه تهيّه اسباب هر مطلبى اهتمام است بآن يعنى عمده همان است چه هر كه در كارى اهتمام داشته باشد غالب اين است كه آن ساخته مىشود چنانكه مشهور است كه
من طلب شيئا و جدّ وجد.
هر كه طلب كند چيزى را و جدّ كند در آن مىيابد آنرا،
و بنا بر اين غرض از اين كلام اين است كه هر كه كارى را خواهد بشود بايد اهتمام بآن داشته باشد.
شرح غررالحكم ودررالكلم(خوانسارى)
ج۱
صفحه ى ۲۷
https://eitaa.com/neveshteh313/3659
التّوفيق من جذبات الرّب
توفيق حق تعالى يعنى مهيّا كردن اسباب خير از براى كسى
از جمله جذبه هاى پروردگار و كشش هاى اوست او را بسوى ساحت قرب خود.
شرح غررالحكم ودررالكلم (خوانسارى)
ج ۱
صفحه ى ۱۴۵
https://eitaa.com/neveshteh313/3660
»التّوفيق اوّل النّعمة:«
توفيق يعنى مهيّا نمودن حق تعالى اسباب خير را از براى كسى اوّل نعمت است
يعنى از همه نعمت ها برتر است و بر همه مقدّم است،
يا مراد اين است كه:
نعمت حقيقى يا فرد كامل نعمت، صدور خيرات است و اوّل مقدّمات آن توفيق حق تعالى است.
https://eitaa.com/neveshteh313/3661
راه بدست آوردن توفیق
ارفق توفّق.
نرمى و مهربانى كن تا توفيق بيابى يعنى حق تعالى اسباب خير را براى تو مهيّا كند.
https://eitaa.com/neveshteh313/3663
چگونه توفیق خدا را بدست آوریم؟
من استنصح اللَّه حاز التّوفيق.
هر كه ناصح شمارد خدا را جمع كند توفيق را،
👈 مراد به «ناصح شمردن حقّ تعالى» اينست
كه اعتقاد آن كند كه حقّ تعالى در همه اوامر و نواهى كه بندگان را كرده ناصح و خالص است با ايشان و از براى صلاح حال ايشان كرده و اصلا در آنها غشّ نكرده با ايشان، و همچنين در افعال او نسبت بهر كس غشّى نيست و در باره هر كس آنچه صلاح او باشد بكند مگر اين كه او غشّ كند با خدا و مستحقّ اين شود كه با او شبيه بغشّ و مكر بعمل آيد چنانكه در آيات كريمه وارد شده و قبل از اين مذكور شد.
#بدست_آوردن_توفیق
📖شرح غررالحكم(خوانسارى)
📖ج ۵
📖صفحه ى ۳۰۲
https://eitaa.com/neveshteh313/3664
چرا آلات موسیقی در تلویزیون نشان داده نمیشود؟
نشان دادن الات موسیقی در تلویزیون مشکل دارد؟
مقام معظم رهبری؛ علت ممنوعیت نشان دادن ساز و گیتار در تلویزیون را در جلسه ۳۳۰ درس خارج توضیح دادند.
🔹«...یک سوال دیگری از ما پرسیدند که این سوال را هنرمندها هم زمانی که اینجا با من ملاقات داشتند، پرسیدند که چرا شما اجازه نمیدهید که در تلویزیون ابزارهای موسیقی نشان داده بشود؟
آنجا یک نفر بالاخره #سنتور دارد میزند مثلا؛ ویالون دارد میزند.صدایش به گوش میآید؛ آقا شما نمایش ابزارش را اجازه نمیدهید.
این را ما از سالها پیش ممنوع کردیم. چرا؟ علتش همین است،این تَهَتُّک است،نفس نشان دادن این آلات در سیمای مرکز عمومی کشور که همه میبینند،
خود این، نزدیک کردن مردم به این فضای رواج و غلبه این اشیا در جامعه است.
این را ما از مذاق شرع به کلی دور میبينيم.
لذاست که آن را اجازه ندادیم»
🔺 «...هرآن چیزی که ترویج کند موسیقی را در کشور لااقل در شرایط کنونی اشکال دارد.
حال اگر یک روزی به یک جایی رسیدیم که مطلقاً موسیقی #حرام در جامعه وجود نداشت؛ بعضی موسیقیدانهای #مسلمان متعبد متدیّنی پرورش پیدا کردند که آنچه پخش میکنند.موسیقی غیرحرام است. موسیقی غیرلهوی است. بلکه مقرب الی الّله است؛ اگر به آنجا رسیديم. آنوقت بگوییم آموزشگاه هم تشکیل بدهند،نمایشگاه همتشکیل بدهند.
امروز آنطورها نیست،امروز وضع موسیقی در کشور وضع مطلوبی نیست.همچنان موسیقی لهوی مُضِلّ بر #موسیقی غیرلهوی غلبه دارد.
بنابراین، در این شرایط،هر چیزی که ترویج کند این موسیقی را، به نظر ما جایز نیست»
🔖 کتاب غنا و موسیقی،انتشارات انقلاب اسلامی ص ۴۸۹
#راوی
#رهبر_انقلاب
#موسیقی_حرام
🆔 @Tahlilesiyasibartar 🇮🇷
https://eitaa.com/neveshteh313/3665
دوستی میگفت خیلیها فکر میکنند شهید علی حیدری به واسطه دعا و نماز شب به این مقامات رسید.
ولی آن چیزی که باعث شد ایشان به جایی برسد که حتی تاریخ شهادتش را بداند این بود که درد گرسنهها را داشت درد فقرا را داشت.
این دوست میگفت:
رمضان بچههای مسجد میرفتند ترمینال فوتبال بازی بکنند یک بار دیدم علی حیدری از جمع جدا شد و رفت
من یواشکی دنبالش کردم دیدم که علی رفت مقدار غذا تهیه کرد و به کارتون خوابهای گوشه و کنار ترمینال داد.
یاد ندارم که علی لباس نو پوشیده باشد
یک روز پدرم با کلی شوق و ذوق برایش یک جفت کفش چرم قهوهای خرید
علی دوست نداشت آنها را بپوشد چون میگفت بعضی از مردم اینها را ندارند و غصه میخورند.
با اصرار مادرم کفشها را پوشید ولی در حیاط خانه دیدم مقداری خاک از باغچه برداشت و به کفشها مالید.
بهش گفتم چرا کفش را اینطوری میکنی؟
گفت: نمیخواهم بدانند که کفشهایم نو است بعضی پول ندارند کفش بخرند اگر کفش نو پوشم آنها غصه میخورند.
دوست ندارم آنها به خاطر من غصه بخورند.
📖زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری از کتاب بیخیال 📖
https://t.me/soal_va_java
b110/1948
https://eitaa.com/neveshteh313/3665
یکی از دوستان شهید میگفت فکر نکنید که علی حیدری با دعا نماز و عبادت به این مقامات رسید بلکه استارت حالات معنوی او چیز دیگری بود.
ایشان وقتی درهای حکمت برایش باز شد اهل نماز شب و دعا شد و از مناجات با خدا لذت میبردند.
چند چیز درهای حکمت را برای علی باز کرد:
یکی اینکه خیلی به فکر فقرا بود خیلی برای گرسنهها آه میکشید و غصه میخورد
علی میگفت اگر ما نمیتوانیم به فقرا کمک کنیم میتوانیم طوری زندگی کنیم که لااقل یکم آنها را درک کنیم.
اگر نمیتوانیم به آنها پول بدهیم که غذای خوبی بخورند لااقل میتوانیم پرخوری نکنیم و با غذای خیلی سادهتری سپری کنیم.
برای همین بود که علی همیشه خیلی کم غذا میخورد و لباسهای ساده میپوشید.
📖 منبع از کتاب بیخیال زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری 📖
https://eitaa.com/neveshteh313/3667
یکی از بستگان شهید علی حیدری میگفت:
علی یک روز به منزل ما آمد و مادرم مقداری غذا و میوه آورد دیدم علی نشست همینطور به غذا و میوه نگاه میکرد
گفتم علی جان شروع کن..
با اینکه گرسنه بود و میدانستم که آن غذا را دوست دارد اما با چهرهای گرفته گفت:
میدانی بعضیها چقدر حسرت خوردن این غذا را دارند؟
علی آن شب چیزی نخورد.
منبع از کتاب بیخیال زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری
https://eitaa.com/neveshteh313/3667
ترویج موسیقی....
بطور كلّی، ترويج_موسيقی و تدريس آن و تشكيل كلاسهای موسيقی، هر چند موسيقی حلال باشد، با اهداف عاليه نظام مقدس جمهوری اسلامی سازگار نيست و بهتر است جوانان عزيز وقت با ارزش خود را صَرف يادگيری علوم و فنون لازم و مفيد نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفريحات سالم، پر نمايند.
📌 اینکه بنا باشد در هر خیابانی یک آموزشگاه موسیقی درست بشود...
🔸 اگر ما اصل تعلیم و تعلم را تحریم نکنیم، اما ترویج این کار را جایز نمی دانیم.
🔸 نمی شود غناء و موسیقی را ترویج کرد، چیزی که لهوی آن و بخش حرام آن غالبا غلبه دارد.
در زمان ما هم هنوز متأسفانه همین طور است.
صدا و سیمای ما هم همین طور است.
در این شرایط نمی شود انسان حکم کند به اینکه این ها جایز است.
https://eitaa.com/neveshteh313/3669
سه چیز که جزو نجات دهنده های آدمی است: طعام دادن و افشاء سلام و نماز خواندن وقتی مردم خواب هستند
وبالاسناد عن سيف بن عميرة، عن فيض بن المختار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال:
من المنجيات إطعام الطعام،وإفشاء السلام، والصلاة بالليل والناس نيام.
وسایل الشیعه
https://eitaa.com/neveshteh313/3670
آیا روحانیت حق معرفی کاندید به مردم را دارد؟
آیا وظیفهاش این است؟
﴿نظر رهبر معظم انقلاب در سال۷۶﴾
عدم دخالت خطرناک است؛ دخالتِ بدون حجّت هم خطرناک است. پیش خودتان و خدا، حجّت پیدا کنید. مردم را در این امر آگاه کنید. مردم هم به شما اعتماد میکنند، باید هم اعتماد بکنند؛ امین مردم هستید و باشید. کاری کنید که مردم بتوانند با رأی بالایی، یک شخص لایق و مدیر و متعبّد و متدیّن و مجرّب در امور اداره کشور انتخاب کنند. البته دست شما هم به کسی غیر از آن کسانی که شورای نگهبان آنها را ارائه خواهد داد، نمیرسد. در بین همانها باید کسی را انتخاب کنید.
در بین آنها بگردید و بهترین را - که با معیارهای صحیح تطبیق کند - پیدا کنید و به مردم معرفی نمایید. ۱۳۷۶/۰۲/۱۳
📖سخنان مقام معظم رهبری در جمع روحانیون📖
🆔 آدرس کانال:
https://eitaa.com/neveshteh313/3671
مردم را وادار کنید در انتخابات شرکت کنند، که نفس شرکت مردم در انتخابات هم خیلی مهمّ است.
اگر شرکتکنندگان در انتخابات کم باشند، اما فرد صالحْ باصدیِ نودآرا انتخاب شود؛ یا این که شرکتکنندگان زیاد باشند و فرد صالح، مثلاً با پنجاه و پنج درصد انتخاب شود،
چنانچه بین این دو صورت، امر دایر باشد، این دوّمی مقدم است. البته در هر صورت باید فرد صالح انتخاب شود؛ اما درصدِ کمتر داشتن او، در حالی که مجموع شرکتکنندگان رقمشان بالاست، اهمیت بیشتری دارد از این که مجموع شرکتکنندگان کم باشند و درصد این فرد صالح بالا باشد. لذا کوشش کنید، مردم در امتحان و آزمایش مهمّی که در این روز وجود دارد، انشاءاللَّه از عهده برآیند؛ خدای متعال هم به شما کمک خواهد کرد.
۱۳۷۶/۰۲/۱۳
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون
https://eitaa.com/neveshteh313/3672
آیا تضعیف یا توهین به کاندیداها صحیح است؟
لازم است مطلبى را که گاهى شنیده مىشود که براى تبلیغات انتخاباتى بعضى از کاندیداها ـخداى نخواسته بعضى دیگر را تضعیف یا توهین مىکنند، در رابطه با آن تذکر دهم که، امروز این نحو مخالفتها خصوصاً از چنین کاندیداهایى، براى اسلام و جمهورى اسلامى فاجعه آمیز است. اگر فرضاً کسى در دیگرى مناقشه دارد، ابراز آن و اظهار در بین مردم هیچ مجوزى ندارد، و حیثیت و آبروى مؤمن در اسلام از بالاترین و والاترین مقام برخوردار است، و هتک مؤمن، چه رسد به مؤمن عالِم، از بزرگترین گناهان است و موجب سلب عدالت است. امید است انشاءاللّه چنین مطلبى نباشد، و اگر غفلتاً اتفاق افتاده است تکرار نشود.
(صحیفه امام، ج 17، ص133ـ134، 16/9/61)
https://eitaa.com/neveshteh313/3673
تبلیغات کاندیدها از نظر امام خمینی ره
همدیگر را نکوبید!!!
مسأله این نشود که یک دسته براى خاطر اینکه یک کاندیدایى دارند، دیگران را بکوبند، آن دسته هم براى همین کاندیداى خودشان، این را بکوبند.
اگر همه براى خدا هست، با هم تفاهم کنید.
البته تبلیغ هیچ مانعى ندارد، لکن مثل مشروطه نشود. آن طور نشود که هر کدام دیگرى را بکوبند و آنى که دشمن ما مىخواهد، خطوط مختلفه را در انتخابات عملى کند. شما همه مىخواهید که اسلام در این مملکت تحقق پیدا کند، همه مىخواهید که این جمهورى اسلامى ادامه پیدا بکند، ادامۀ این به این است که شما در مواردى که مىبینید که دارند شیاطین نقشه مىکشند و توطئه مىکنند تا شما را به جان هم بیندازند، بنشینید با هم و تفاهم کنید و آنها را مأیوس کنید.
امروز دارند تهیه مىبینند مخالفین شما، مخالفین جمهورى اسلامى، که براى انتخابات ایجاد نفاق کنند، و این یک خطرى است براى کشور ما.
(صحیفه امام، ج 18، ص172، 13/7/62)
https://eitaa.com/neveshteh313/3674