eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.5هزار دنبال‌کننده
342 عکس
8 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب زمین ز نور وجودش منور است امشب زمان ز عطر حضورش معطر است امشب شب پیمبر و آل پیمبر است امشب شب ولادت موسی بن جعفر است موسی بن جعفری که رخش منظر خداست باب الحوائج همه مشکلات ماست امشب تمام عرض و سما زیر پای اوست حالی اگر که هست به لطف هوای اوست شیعه در اوج شورو شعف از ولای اوست ایمان ما نتیجه یا ربنای اوست او جلوه ای ز چشمه جوشان کوثر است آیینه جلال و جمال پیمبر است لحظه به لحظه با نفسش خو گرفته ایم از عطر ناب پیرهنش بو گرفته ایم ما ناگرفته های خود از او گرفته ایم پس از تمام آینه ها رو گرفته ایم همواره از عنایت او در تلاطمیم ما پیروان حضرت خورشید هفتمیم لطفش به ما چه ساده و آسان رسیده است خوبی او به شیعه فراوان رسیده است بیش از همه به کشور ایران رسیده است یک جلوه قم یکی به خراسان رسیده است جز خاندان او به کسی دل نداده ایم جارو کشان خانه این خانواده ایم شکر خدا که نوکر موسی بن جعفریم در زیر سایه سر موسی بن جعفریم همسایگان دختر موسی بن جعفریم ما ساکنان کشور موسی بن جعفریم این خاک تا به روز ابد زیر دین توست دل، تنگ دیدن حرم کاظمین توست @nohe_sonnati
روز نخست مُشتِ غباری فرشته‌ها بُردند با نسیمِ بهاری فرشته‌ها قدری هم از طُفیلِ نگاری فرشته‌ها قدری هم از گلاب دیاری فرشته‌ها برداشتند و آب و گل ما درست شد گفتند یاعلی و دل ما درست شد سوگند بر تبسمِ مولای فاطمه سوگند بر ترنم فردای فاطمه ما را بیافرید مسیحای فاطمه با معجزات حضرت موسایِ فاطمه شُکرِ خدا سرشته به خاکی مطهریم از خشتهای خانه‌ی موسی‌بن جعفریم رو برمدینه آهوی چشمم رمیده است خورشیدی از فراز اُفقها  رسیده  است از دامن حمیده* اُمیدی دمیده است این نو رسیده  فاطمه را نورِ دیده است از شادیِ فرشته زمین در طلاطم است ساقی بریز باده که این دورِ هفتم است ای هفت هفته‌های دلم هفتمین امام ای هفت‌سینِ لطف و کرم هفتمین امام هفت آسمان عِلم و عَلَم هفتمین امام هفت است اگر طواف حرم هفتمین امام در هفتمین طواف سرم زیرِ دِین توست سوگند بر حرم که حرم کاظمین توست گرچه در از دحام گدایان این درم عمری گدای سفره‌ی موسی‌بن جعفرم واکرده است هر گره‌ام را برابرم نان و  پنیر و سبزیِ  نذریِ مادرم بر دست ما عنایتِ بالحوائج است با ما همیشه برکت باب الحوائج است *حمیده نام مبارکه مادر امام کاظم علیه‌السلام @nohe_sonnati
چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت عالم از نور جمالش جلوه ى دیگر گرفت آفتاب صبح صادق آن که از صبح ازل روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت دُرِّ مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت موسى کاظم امام هفتمین نور خدا آن که نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت آن که روشن از جمالش گشت آیات خدا وآن که رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت هم ادب رونق از آن گنجینه ی آداب یافت هم سخن زیور از آن کلک سخن گستر گرفت شد رها از بند محنت آن که از صدق و صفا دامن باب الحوائج موسى جعفر گرفت از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب زآن که فیضش چشمه از سر چشمه ‌ى داور گرفت در صف محشر شفاعت یافت آن کاو چون (رسا) دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت @nohe_sonnati
ای آفتاب حُسن به زیبایی‌ات سلام وی آسمان فضل به دانایی‌ات سلام در صبر شاخصی به شکیبایی‌ات سلام تنها تو کاظمی که به تنهایی‌ات سلام هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست از آب عفو آتش خشمت فرو نشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ایزد است بیان تو در نماز واجب بُود درود به جان تو در نماز آن‌سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست قدرت از آن توست که بر ابر پیل‌وار فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار... ای کشتی نجات به دریای حادثات دارند شیعیان به شما چشم التفات لب‌تشنه‌ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات بر ما ببخش از کرم خویشتن برات در آستان قدس رضا نور عین تو دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا سوگند می‌دهم به جگرگوشه‌ات رضا @nohe_sonnati
دوبیتی امشب تمام آسمان در شوروشین است جشن و سرور امشب به پا در عالمین است امشب به دنیا آمده باب الحوایج امشب دل هر شیعه ای در کاظمین است @nohe_sonnati
دوبیتی فیض تو به ما ز والدینت برسد از مشهد و قم، دو نورعینت برسد دلتنگ زیارت تو هستم چه شود! دستم به ضریح کاظمینت برسد @nohe_sonnati
ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم دنـبال هيـچ فرقه و حذبي نمي روم در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم مأمومم و به كوري مأمون پرست ها دل داده ي امامتِ موسي بن جعفرم در اوج فقـر رو به سُليمان نمي زنـم وقتي گداي ساحتِ موسي بن جعفرم هم شُـغل با مَن اند تـمام ملائكـه مشغول تا به خدمتِ موسي بن جعفرم امروز، زير سايه ي الطـافِ دخترش در حشر، جـزو أُمّتِ موسي بن جعفرم با اين حُسين گفتن و زينب شنـيدنم پيوسته در حمايتِ موسي بن جعفرم مديون شدن به مردم دنيا بُـود گِـران بر من كه زير منّتِ موسي بن جعفرم با اين كه خاک پاي سگش هم نمي شوم دربست وقفِ خدمت موسي بن جعفرم ديديد اگـر كه بعد غديرم هـنوز شــاد خوشحال از ولادتِ موسي بن جعفرم بعد از غدير اگر كه به "ابـواء"* پر زدم چون تشنه ي كرامتِ موسي بن جعفرم يوسف ميا به جلوه گري پيش من كه من ديوانه ي ملاحـتِ موسي بن جعفرم گر پُشت هم به كعبه كنم روبه قبله ام وقتي كه در زيارتِ موسي بن جعفرم از اين كه با امام رضا آشنا شـدم ممنونِ لطفِ حضرتِ موسي بن جعفرم @nohe_sonnati
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است چون موسم دمیدن خورشید هفتم است آن فیض لایزال که مشتق ز نور او خورشید آسمان رضا، نور هشتم است آن پرتو جمال خدایی که طور او آیینه‌زار حضرت معصومه در قم است موسای طور قرب که در پیشگاه او صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است بگرفت دست عیسی مریم ولای او کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است هر صبحدم فریضۀ حق بر امین وحی بر حضرتش ادای سلام ٌعلیکم است دلتنگی‌اش مباد که در غنچۀ لبش لطف شکوفه‌باری باغ تبسم است... نور خدا در آینۀ آفتاب تو حیرت‌فزای دیدۀ افلاک و انجم است عدل مجسمی تو و هر دادخواه را در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُّم است یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است طاعات منکران تو در روز رستخیز آتش‌بیار معرکه مانند هیزم است در روز حشر جز تو شفیعی مبادمان جایی که آب هست چه جای تیمم است؟ با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم عمری‌ست در بهشت که غرق تنعم است @nohe_sonnati
ای بنای حرم عدل و امان را بانی ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند ای تو در منزلت و قدر، علی را ثانی تو اَمینُ‌اللَّهی و بر درِ بیتُ‌الشَّرَفت هست جبریل امین را شرف دربانی آن جمال ملکوتی که تو داری، به مَلَک، از تماشای رُخت دست دهد حیرانی تویی آن جلوه که تابید به موسی در طور تو مسیحایی و داری نفسی رحمانی تویی آن نوح، که خود روح نجاتی، هر گاه، گیتی از سیل حوادث بشود توفانی گردش چشم تو و گردش افلاک یکی‌ست نکند چرخ ز فرمان تو نافرمانی.. که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟ آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت آه از ظلمت زندان و شب ظلمانی از هجوم غم و اندوه به تنگ آمده بود روح قدسیِ تو در کالبد انسانی جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی در دل و جان جهان عاطفۀ عرفانی از لب لعل تو، انوار هدایت جاری‌ست ای سحاب کرمت، در همه‌جا بارانی ای کلامُ اللَّه ناطق که تو را می‌خوانند شجر طیبه در معرفت قرآنی حبس و تبعید به فتوای تو محبوب‌تر است، از قبول ستم و سلطۀ بی‌ایمانی بر در قاضی حاجات مناجات‌کنان عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی آفتابی و سفر می‌کنی از شرق به غرب عجب از صبر تو در سایۀ سرگردانی به پریشانی تو دجلۀ بغداد گریست ای نصیب تو همه بی‌سر و بی‌سامانی اهرمن گرچه بسی بهر فنایت کوشید نشود جلوۀ انوار الهی، فانی شاهد مکتب توحیدی و در راه هدف بِاَبی اَنت و اُمّی که شدی قربانی تا مرا رخصت پابوس تو قسمت نشود منم و دست و گریبانِ غمی پنهانی.. "گر چه دوريم به یاد تو سخن می‌گوییم بُعد منزل نبود در سفر روحانی" با تولّای تو، تا گلبن طبعم گل کرد عوض گریه کند دیده گلاب‌افشانی به بَرَت آمده‌ام، تا ببرم فیضی از آن جذبۀ معنوی و جاذبۀ روحانی چه بخواهم؟ که تو خود حال مرا می‌بینی چه بگویم؟ که تو خود درد مرا می‌دانی نظری کن که "شفق" مُحرم کوی تو شود ای بنای حرم عدل و امان را بانی! @nohe_sonnati
وجود آمده رشک بهشت، سرتاسر به یمن مولد مسعود موسی جعفر امام کلّ اعاظم، ولی حقّ کاظم که کظم غیضش یادآورد ز پیغمبر به جعفر بن محمّد عطا شده پسری که بوده است به پیر خرد هماره پدر هزار موسی عمران فدای آن موسی که بود گوشة حبسش ز طور نیکوتر امام هفتم، کز هشت خلد و نُه افلاک رسد نداشکه ده عقل را تویی رهبر خدیو هستی کز یک اشاره‌اش آید قدر به جای قضا و قضا به جای قدر چراغ دودۀ احمد که دیدة دل را فروغ اوست به هر صبح و شام روشنگر به عزم طوف حریم مقدّسش دارند هماره قافلۀ دل، به کاظمین سفر چگونه وصف امامی کنم که در قرآن خدای عزّ و جلّ آمدش ثنا گستر شرف بس است همین خاک پاک ایران را که زیر سایة فرزند اوست این کشور گرفته شهر قم از دخت او شرف آنسان که خاک پاک مدینه ز دخت پیغمبر بود بهشت خراسان، ز مقدم پسرش چنانکه خاک نجف راست فیض از حیدر اگر ولاش نباشد، عبادت ثقلین به صاحبش ندهد سود در صف محشر گدای درگه اویند اسفل و اعلی رهین منّت اویند ز اصغر و اکبر هم اوست باب حوائج هم اوست باب مراد مراد و حاجت خود را بگیر از این در خوش آن غبار که بر خاک او رسید و نشست خوش آن نسیم که از کوی او نمود گذر خوشا دلی که بگردد به گرد تربت او خوشا کسی که بگیرد مزار او در بر زمام سلطنتم گر دهند، نستانم مرا خوش است گدایی به کوی آن سرور اگر به جههۀ خورشید پای بگذارم گمان مبر که از این آستان بگیرم سر ز اهلبیت نگردد جدا دلم آنی جدا کنند اگر جان هماره از پیکر چراغ بزم عزای حسینیان «میثم»! مه جمال منیرش بود به ماه صفر @nohe_sonnati
ای کلیم‌اللَه تماشا کن کلام الله را بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را در زمین و آسمان‌ها رهبری آگاه را روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر گوهر رخشندۀ شش بحر ‌نور است این پسر این پسر بدرالمنیر و این پسر شمس ‌الضحاست این پسر باب‌الکرم، باب‌الولا، باب ‌العطاست این پسر باب‌المرادِ انبیا و اولیاست این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست... صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او ماه ذی‌الحجه‌ست محو آفتاب روی او جنس آدم قبضه‌ای از خاک پاک کوی او چشم عیسی از فراز آسمان‌ها سوی او عروة الوثقای ارباب کرامت موی او آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو وحیِ ساعد خیزد از لب‌های گوهربار تو آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو روح پاک انبیا و اولیا زوار تو آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت حضرت معبود مشتاق مناجات شبت... ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک بی‌ولایت می‌شود رحمت، عذاب دردناک میثم آلوده‌ای عبد و ثناگوی شماست هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست @nohe_sonnati
چو اشک دیدۀ عشّاق‌حق، دل‌ها مصفّا شد قلوب شیعیان از روشنى چون طور سینا شد اگر بینى فضاى آفرینش گشته عطر آگین گل روى امام موسى کاظم شکوفا شد قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر که از یمن قدومش، غرق زیور، عرش اعلا شد چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى چه ماه پر فروغى در سپهر مجد، پیدا شد ز چرخ چارمین با موکب عزّ و شرف امشب پى عرض ادب سوى زمین نازل مسیحا شد نه تنها دیدۀ آل محمّد شد به او روشن که چشم چرخ‌پیر از دیدن آن ماه، بینا شد در این فرخنده میلاد وصىّ هفتم طاها نزول رحمت بى‌منتهای ذات یکتا شد نه تنها آشنایانش، که در سر تا سر گیتى هر آن‌کس واقف از اوصاف او گردید شیدا شد حمیده مادر والا مقام و ارجمند او بنازد زان که او هم مادر فرزند زهرا شد به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب براى دوستدارانش، برات عفو، امضاء شد به آن باب‌الحوائج «ملتجى» شد هر گرفتارى یقین ‌دارم که از کار و دلش هر عقده‌اى وا شد @nohe_sonnati
قبله شد تنظیم با قبله نمایت هفت بار کعبه می گردد به دور خاک پایت هفت بار برده دل از حضرت داوود هر صبح و غروب آیه هایِ صوتِ قرآنِ صدایت هفت بار باز شد از حاجتش فوراً گره تا با وضو گفت «یا باب الحوائج» را گدایت هفت بار گفت «یا موسی بن جعفر» اولِ هر کظم غیظ دور شد از شرّ شیطان با دعایت هفت بار هفت بارِ «تو» برابر هست با هفتاد سال پس نگاهی کن به این «بد» با عنایت هفت بار هر کسی دارد برای عشقبازی شیوه ای من که می میرم به تنهایی برایت هفت بار روزهایی را که احساس کسالت میکنم میخورم از نُقلِ در مشکل گشایت هفت بار چشم تو دارالشّفای شهره ای در عالم است میدهد بر مرده جان چونکه دوایت هفت بار زائرت شد در حقیقت حاجیِ بیت الحرام با طوافِ کعبهٔ صحن و سرایت هفت بار سائل آمد کاظمین و ماند و دیگر برنگشت تا قدم زد بارِ اول در هوایت هفت بار می روم مشهد به پابوس علی-موسی الرضا در طیِ یکسال آینده به جایت هفت بار! @nohe_sonnati
هر شاعری‌ست در تب تضمین چشم تو از بس سرودنی‌ست مضامین چشم تو چشم جهان به مقدمت ای عشق! روشن است از اولین دقایق تکوین چشم تو ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است آقا! کرشمه‌های نخستین چشم تو از ابتدای خلقت عالم، از آن ازل من شیعه‌ام به مذهب و آیین چشم تو می‌شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو امشب شکوه خلدبرین دیدنی شده وقتی شده‌ست منظر و آیینه چشم تو گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو چشم تو آسمان سخا و کرامت است آقا! خوشا به حال مساکین چشم تو حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است در انتظار لحظۀ آمین چشم تو: «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند» خوش عالمی‌ست عالم باب الحوائجی با توست نورِ اعظم باب الحوائجی مهر شماست حلقۀ وصل خدا و خلق داری به دست خاتم باب الحوائجی در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی بر دوش توست پرچم باب الحوائجی در آستانۀ تو کسی نا امید نیست آقا! برای ما همه باب الحوائجی بی‌شک شفیع ماست نگاه رئوف تو در رستخیز واهمه، باب الحوائجی دیوانۀ سخای اباالفضلی توام مانند ماه علقمه، باب الحوائجی صحن و سرات، غرق گل یاس می‌شود وقتی که میهمان تو عباس می‌شود در ساحل سخاوت دریای کاظمین ماییم و خاک پای مسیحای کاظمین با دست‌های خالی از اینجا نمی‌رویم ما سائلیم، سائل آقای کاظمین رشک بهشتیان شده حال کسی که هست در اعتکاف جنت الاعلای کاظمین نور الهی از همه جا موج می‌زند توحیدی است بس‌که سراپای کاظمین داریم در جوار حرم، حقّ آب و گِل خاتون شهر ما شده زهرای کاظمین ما ریزه‌خوار صحن و سرای کریمه‌ایم این افتخار ماست، گدای کریمه‌ایم در سایه‌سار کوکب موسی بن جعفریم ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم لطفش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم هستی ماست نوکری اهل‌بیت او ما خانه‌زاد زینب موسی بن جعفریم قم آستان رحمت آل پیمبر است در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم چشم امید اهل دو عالم به دست اوست مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم حتی قفس براش مجال پرندگی‌ست مدیون ذکر یا رب موسی بن جعفریم دلسوخته ز ندبۀ چشمان خسته‌اش دلخون ز شیون و تبِ موسی بن جعفریم آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش با دست بسته غرق سجود است حضرتش... @nohe_sonnati
مژده‏ اى دل که به ما تاج سرى داد خدا شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا سجده ی شکر به جا آر که از رحمت خویش تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا شجرِ طیبه ى گلشن طاها را باز هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف صدف بحر ولا را گهرى داد خدا اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف صادق آل نبى را پسرى داد خدا ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا بهر آزادى ابناء بشر بار دگر به بشر رهبر فریادگرى داد خدا تا کند زیر و زبر کاخ ستم را اى دل مژده ‏ى آیت فتح و ظفرى داد خدا تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا شادمانم من ژولیده که از رحمت خود به من بى هنر امشب هنرى داد خدا @nohe_sonnati
۱ (جناب میثم تمار) یار حیدر کرار،بود میثم تمار چون علی امامش بود،زامر احمد مختار او از دل و جان می کرد،امر مرتضی اجرا بر ذکر علی می کرد،در تمام حال اصرار قلب میثم تمار،جای حب حیدر بود ورد او علی بودی،حتی به فراز دار در حضور دشمن هم،از وصف علی می گفت شیعه بودن خود را،هرگز ننمود انکار دشمنان دین آخر،با ظلم و ستمکاری بر دار کشیدندش،از کینه سر بازار چون زبان میثم را،دشمن ز جفا ببرید با لبان خود بنوشت،نام حیدر کرار یا الهنا حق،پیرو علی میثم این جمع و مقدم را،بر خویش تو وا مگذار زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای @nohe_sonnati
۲ (جناب میثم تمار) قتلگاه میثم شد،در کوفه به روی دار چون در همه حال او بود،یار حیدر کرار با لجام کین بستند،دشمنان دهانش را این ظلم و جفا شد از،سوی دشمن غدار هر مکان و مأوایی،هر زمان و هر جایی نام و یاد حیدر بود،ذکر میثم تمار ای دوست اگر خواهی،شیعه ی علی باشی پای خود به هر کاری،جای پای او بگذار الغرض که میثم رفت،با شهادت از دنیا مرغ روح او پرواز،کرد از فراز دار یا رب به حق خون،یار مرتضی میثم کن مقدم و ما را،همنشین با ابرار زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای @nohe_sonnati
۳ (جناب میثم تمار) در کوفه میثم شد شهید،از ظلم و جور اشقیا اهل ولا را داغ او،باشد عزایی غم فزا با دست بسته روی دار،در حالت صبر و قرار می گفت بهر اهل دل،مدح علی مرتضی تا که بریدندش زبان،آن دشمنان بی حیا بنوشت با خون لبش،نام علی را از وفا با حب حیدر داد جان،پیمود ره سوی جنان شد پیکرش گلگون ز خون،در راه داور شد فدا آخر سعادتمند شد،با مهر مولایش علی شهد شهادت را چشید،از لطف ذات کبریا یا رب به حق حیدر و،میثم ارادتمند او ما و مقدم را ببخش،ای کردگار ماسوا زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین @nohe_sonnati
۶ (جناب میثم تمار) میثم تنش از راه جفا رفت روی دار،اندر سر بازار بگفت یار علی ام،طرفدار علی ام چون یاد علی ذکر لبش بود شب و روز،آن شیعه ی پیروز بگفت یار علی ام،طرفدار علی ام ببرید عدو زبان او علی نگوید،راه او نپوید بگفت یار علی ام،طرفدار علی ام با خون زبان به لب نوشت به چوبه ی دار،یا حیدر کرار بگفت یار علی ام،طرفدار علی ام در راه خدا گشت فدا میثم تمار،با دو چشم خونبار بگفت یار علی ام،طرفدار علی ام در عزای او برای او سینه پر از غم،گردیده مقدم بگفت یار علی ام،طرفدار علی ام زمینه:کافی @nohe_sonnati
۱ (جناب میثم تمار) میثم ای پیرو خاص حیدر یار دیرین ساقی کوثر ای که جسم تو شد بر سر دار از جفاکاری قوم غدار داشتی بر وفاداری اصرار در بر دشمنان ستمگر نام حیدر، عدو از تو بشنید در غضب شد زبان تو ببرید جاودان نام نیک تو گردید شد شهادت نصیبت ز داور بهر بنوشتنت شد قلم، لب خون پاک تو گشتی مرکب بر تن چوب دار ای مؤدب نقش فرموده ای نام حیدر بار الها نگاهی به ما کن عاصیان را بری از خطا کن درد ما حق زهرا دوا کن حاجت مسلمین را برآور زمینه:هر شب جمعه زهرای اطهر @nohe_sonnati
۴ (جناب میثم تمار) شد شهید از جفا،میثم با وفا آن که بودی معین،بهر شیر خدا تسلیت یا علی،تسلیت یا علی چوبه ی دار او،کرد علی آشکار شاد شد زین خبر،آن به حق آشنا تسلیت یا علی،تسلیت یا علی شد چو تقدیر او،به شهادت رسد دار برپا نمود،دشمن بی حیا تسلیت یا علی،تسلیت یا علی روی دار جفا،باز هم می نمود با تمام وجود،مدح شیر خدا تسلیت یا علی،تسلیت یا علی قطع کردند از او،تا زبان بیان با لبانش نوشت،علی مرتضی تسلیت یا علی،تسلیت یا علی ای خدا از کرم،قسمت ما نما تا بگیریم بر او،سر قبرش عزا تسلیت یا علی،تسلیت یا علی زمینه:همه جا کربلاست،همه جا نینواست @nohe_sonnati
(پاره دم جناب میثم تمار) یاور حیدر کرار علی شیر خدا کشته شد میثم تمار سر دار جفا شهادت میثم تمار شد خون به دل احمد مختار شد میثم تمار یار مرتضی گشته شهید شامل حالش شد از لطف خدا مات سعید آن که باشد در همه حالات ذکرش یا علی بود وردش یا علی و بود فکرش یا علی کشته شد میثم ز ظلم دشمنان شد شهید و رفت از دار جهان با لب پر خون به دار خود نوشت با علی بودن مرا شد سرنوشت میثم تمار علی کشته شد یار و مددکار علی کشته شد میثم که شد شهادت افتخارش مدح علی کرده به روی دارش @nohe_sonnati
(دو دمه جناب میثم تمار) میثم تمار با نام علی مأنوس بود(از ره صدق و صفا،بود یار مرتضی) در همه حالات او عشق علی محسوس بود(از ره صدق و صفا،بود یار مرتضی) بر سر دار ستم قبل از شهادت از وفا(از ره صدق و صفا،بود یار مرتضی) با لبانش یا علی بنوشت بر دار جفا(از ره صدق و صفا،بود یار مرتضی) کشته از راه جفا میثم تمار شده(یاور و یار علی،عبد دربار علی) داغدار غم او حیدر کرار شده(یاور و یار علی،عبد دربار علی) آن شهادت طلب آماده ی ایثار شده(یاور و یار علی،عبد دربار علی) یا علی ذکر لب او به سر دار شده(یاور و یار علی،عبد دربار علی) @nohe_sonnati