eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.9هزار دنبال‌کننده
352 عکس
28 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خیال نمازت شبی کشید به رؤیا عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته‌اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته‌اند به باب المراد جودِ تمامی شبی ز بخت بلندم به خانۀ تو رسیدم چه سفره‌دار کریمی، چه خوانی و چه طعامی سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی عجب فراز عجیبی، عجب غروب غریبی پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی... @nohe_sonnati
کبوتر آمده امشب زیاد گریه کند به هرکجا که دلش سرنهاد گریه کند به وقت خواندن اذن دخول می‌خواهد اگر که حال خوشی دست داد، گریه کند و زائری که به مشهد رسیده می‌داند که در کجای زیارت زیاد گریه کند برای این‌که شفاعت کند امام رئوف در آستانه‌ی بابُ الجواد گریه کند @nohe_sonnati
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر "یا ایُّهَاالجَواد! تَصَدَّق عَلَی الفَقیر" حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر از حدّاکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حدّاقل، فقیر این گوشه‌چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از دیگران زیاد شنیده، ولی فقط دیده همیشه جود تو را در عمل فقیر با دست پُر به خانه‌ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد روزگار تلخ به کامش عسل فقیر "دارایی جواد به منزل نمی‌رسد" درباره‌ی تو ساخته ضرب‌المثل فقیر این بیت‌ها گدای جوادالائمه‌اند با این نیّت ردیف شده در غزل فقیر یابن‌الحسن! به نیّت تعجیل در ظهور "الغوث" دم گرفته غنی، "العجل" فقیر @nohe_sonnati
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت در پناه معرفت، در پرتو آزادگی راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت من غلام همت آنم که از روزِ نخست افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت جز «رضا» عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز «جواد» از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت کیست این مهر جهان‌آرا که همچون آفتاب جلوه‌ها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا، کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد یک طرف خُلق عظیم از احمد مختار داشت مظهر تقوا و عصمت، مطلع «اَللهُ نور» نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شب‌ها تا سحر شمس الشموس در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود بُرد از آیینۀ دل‌ها اگر زنگار داشت نور علمش گرچه روشن کرده بود آفاق را دشمن از بی‌دانشی با او سر پیکار داشت مجلسی آراست در دربار خود مأمون، ولی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت «پور اکثم» ریخت در آن جمع، طرح یک سؤال یعنی از آن حجت معصوم استفسار داشت «چیست حکم آن‌که مُحرِم بود و قتل صید کرد؟» آن ولی‌الله ناطق در جواب اظهار داشت: «کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا، سالخوردی بود و زین پرونده‌ها بسیار داشت؟ صید، وحشی بود یا نه، رام بود آرام بود؟ با کدامین صید آن صیّادِ مُحرِم کار داشت؟» چون رسید این‌جا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت» بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»، از پی عرض ارادت عرضه با زُوّار داشت باید این‌جا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید این‌جا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید این‌جا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید این‌جا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب» منتظر بود و به مضطرّ حقیقی کار داشت گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق» ای خوشا آن‌کس که فردا وعدۀ دیدار داشت @nohe_sonnati
جواد آنکه به نزدش سخا و جود گداست جواد آنکه خدا نیست، خنده‌های خداست جواد آنکه هم از کودکی امام شده است شبیه حضرت عیسی و حضرت یحیاست جواد آنکه کریم بن هفت اقیانوس جواد آنکه جواد بن هشتمین دریاست جواد آنکه جواب تمام پرسش‌ها جواد آنکه امام تمام باران‌هاست جواد آنکه به دل بردن از پدر مشهور جواد آنکه علی‌اکبر امام رضاست جواد آنکه پدر از پسر غریب‌تر است یکی به غربت مشهد، یکی به سامرّاست جواد آنکه به لب‌های تشنه جان داده است جواد آنکه پر از کلّ یوم عاشوراست دلم شکسته ولی پر تلاطم است هنوز که "عشق" فاصله‌ی کاظمین کرب و بلاست @nohe_sonnati
شور میان مثنوی و مستزادها مضمون ناب دفتر شعر "فؤاد"ها نزد تو نذر شاعر أُمّی قبول نیست؟؟ دل بسته‌اند بر کرمت بی سوادها من سال‌ها خراب توأم باده‌ی طهور! آورده‌اند عطر تو را ابر و بادها "با صد امید بر درِ این خانه آمدم " باب الجوادتان شده باب المرادها محو تو و اسیر سه إبن الرضا شدم دل داده‌ام به دست رضایی نژادها هر روز بر گدای تو افزوده می‌شود به به، به سفره‌ی تو و این اِزدیادها بیش از نیاز می‌دهی و ذوق می‌کنم خیلی کم است پیش تو "خیلی زیاد"ها @nohe_sonnati
در اين حريم، هيچ‌كسی بی‌مراد نيست بازار اهل معرفت اینجا کساد نیست همواره بی‌حساب فقط لطف می‌كند بيهوده نام او كه امامِ "جواد " نيست ديدم كه در تمامی حاجت‌گرفته‌ها فرقی ميان مجتهد و بی‌سواد نيست پرسيدم از حوائج و بين جواب‌ها حتی يكی‌ش، "حاجت ما را نداد"، نيست نامی برای درب ورودی مرقدش درخور تر از ورودی "باب المراد" نيست @nohe_sonnati
ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحه‌ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان عَلَم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امامِ جواد را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه‌ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سرخط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بی‌رنگ کرده بددلیِ دشمنان او افسانه‌ی سیاه‌دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته‌دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه‌ی ولای تو زادالمعاد را @nohe_sonnati
من از ازل گدایم و او از ازل جواد مثل‌ رضا و مثل‌ خودش‌ بی بَدَل جواد با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) دست خُداست دست امامِ جوادِ من عرش خُداست روضه‌ی باب المُرادِ من لطف زیاد اوست که مانده‌ به یادِ من یک‌جمله است نغمه‌ی هر بامدادِ من ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) او را دلیل بارش باران نوشته‌اند در مدح او ملائکه قرآن نوشته‌اند چشم و چراغ شاه خراسان نوشته‌اند روی عقیق دست کریمان نوشته‌اند ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) با‌ مَستِ حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو در پرده‌ای بلند بخوان؛ زیر لب مگو ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت شد برکتش زیاد، کسی که زیاد گفت: ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) ماییم سائل سرِ بازار کاظمین هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین بیچاره‌ی رضا و گرفتار کاظمین گفتیم با تمامی زوّار کاظمین ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) ای دل! به شادی دل آل عبا بخوان پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان در صحن با صفای امامینِ ما بخوان مصراع آخرست؛ بیا با رضا بخوان ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) @nohe_sonnati
سلام ای شهنشاه جود و سخا خداوند انفاق و بذل و عطا سلام ای که صد حاتم از ایل طی سر خوان گسترده ات چون گدا سلام ای گل پاک باغ ولا جواد الائمه و ابن الرضا امام جوانی و ابن الرئوف تو جان جهانی و ابن الرئوف تو که جان جانی و ابن الرئوف زبس مهربانی و ابن الرئوف تو را از ازل خوانده اینسان خدا جواد الائمه و ابن الرضا جهان از کرامات تو زنده است کرامت به در گاه تو بنده است سیاهی ز نورت پراکنده است و شمس و قمر از تو رخشنده است تو تفسیر لیلی و شمس الضحی جواد الائمه و ابن الرضا الا ای که ما را پناهی بگو ز اعجازتان هر چه خواهی بگو ز باز شکاری و ماهی بگو که مأمون غلام و تو شاهی بگو غلامند شاهان به نزدت شها جواد الائمه و ابن الرضا نبی و وصی را تویی نور عین جهان از کراماتتان زیر دین شهنشاه مدفون در کاظمین که ابن الرضایی و پور حسین شدی کشته از کین و زهر جفا جواد الائمه و ابن الرضا تو در حجره لب تشنه و خون جگر چو مرغی زنی در قفس بال و پر ندارد دگر ناله هایت اثر به همراه رقاصه ها پشت در کند هلهله همسر بی‌حیا جواد الائمه و ابن الرضا به وقت شهادت بدی تشنه کام ولی گفتی ای تشنه لب السلام سه روز و سه شب پیکرت روی بام شده سایه بانش کبوتر مدام چه گویم من از کشته ی کربلا جواد الائمه و ابن الرضا به همراه جسم شهیدان پاک سه روز و دو شب پیکری روی خاک تنی قطعه قطعه، تنی چاک چاک حسین تشنه ، تو تشنه ، روحی فداک فدای تو و تشنه ی نینوا جواد الائمه و ابن الرضا نشد قطعه قطعه دگر پیکرت اسارت نشد قسمت دخترت سر نی ندیدند دیگر سرت کفن شد تن سالم اطهرت ولی سهم جد تو شد بوریا جواد الائمه و ابن الرضا @nohe_sonnati
از غمش عالم پر از شور و نواست کاظمین امشب چو دشت کربلاست از غم جانسوز شاه دین جواد در زمین و آسمان غوغا به پاست وای مظلوما ، امامم شد شهید بر لب جن و ملائک این نواست گشته مسموم آن شه جود و کرم ریزه خوار خوان او شاه و گداست در میان حجره اش جان می دهد قاتل او اُمّ فضل بی حیاست شیعیان امشب به شهر کاظمین حجت ثانی عشر صاحب عزاست از غم جدّش زند بر سینه اش بهر او بر گردنش شال عزاست یک طرف گریان تمام انبیا یک طرف غم دیده جمع اولیاست من چه گویم از کرامت های او آن امامی را که مداحش خداست هست پیدا از یکی القاب او کو شه جود است و هم ابن الرضاست جسم پاکش روی بام و تا سه روز وای بر ما از چه دور از دیده هاست؟ ای شها بر پیکرت شد سایه بان بال در بال کبوتر ها گواست لیک در کرب و بلا از روی کین قطعه قطعه جسم شاه کربلاست جسم پاک شاه بی سر تا سه روز زیر تیغ آفتاب نینواست کی سر پاکت به روی نیزه رفت کی تن تو چاک چاک از تیغهاست شد کفن جسمت و بر تابوت رفت بی کفن جسم حسین بر بوریاست گشت گلباران تن پاکت شها پر ز گل تابوت تو ماه ولاست جای گل بر پیکر جدت حسین تیرها ، شمشیر ها و نیزه هاست @nohe_sonnati
ای علم جود خدا دست تو عالم هستی شده پابست تو زینت تقوایی و زین العباد آینه ی جود خدایی جواد خُلق تو چون خُلق نکوی رسول زینت و آرامش جان بتول نور خدا از رخ تو منجلی حلم تو آئینه ی حلم علی حُسن حَسَن ماه دلارای تو یوسف کنعان شده شیدای تو شیردل بیشه ی اهل ولا روح شجاعت چو شه کربلا نافله های تو پر از شور عشق از لب لعل تو روان نور عشق زینت سجّاده چو ساجد تویی روح دعا عبدی و عابد تویی باقر علم نبوی باقری هسته ی ایمان و گل باوری صدق تو آیینه ی صادق بوَد سیرت تو روح حقایق بوَد عالم علم نبوی عالمی نخل ولا را ثمر کاظمی ای گهر بحر رضا السلام ای نهمین رمز ولا السلام ای که رخت جلوه ای از ماه بود عمر تو چون گل ز چه کوتاه بود زهر جفا سوخت سراپای تو خونِ جگر ریخت ز لب های تو چشم فلک دید چه شد با دلت وای که شد همسر تو قاتلت پیکر رنجور تو بی تاب شد کام تو عطشانِ کمی آب شد با کف و دف حجره هم آغوش شد ناله ی جانسوز تو خاموش شد جسم تو را بُرد به بالای بام جان به فدایت گل خیر الانام روز، تنت همسفر آفتاب شام، تنت روشنی ماهتاب این سند و آیتی ازپایه ات بال و پر مرغ هوا سایه ات داغ تو یادآور رنج و بلاست شمّه ای از شرح غم کربلاست لیک غمی نیست در این عالمین داغ تر از قصّه ی جدّت حسین سوخت ز داغش جگر آفتاب شد خجل از هرم لبش آب آب شعر تو ((طاهر)) نمی از این یم است عالم از این غم همه دم درهم است @nohe_sonnati