eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.9هزار دنبال‌کننده
352 عکس
28 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
آمد و بار دگر جان جهان احیا شد گوهری از صدف بحر ولا پیدا شد گوهری پاکتر از آب برون شد ز صدف گوهری از صدف نسل شهنشاه نجف گوهری کو به همه اهل جهان قائمه است فاطمه باشد و چون مادر خود فاطمه است عالم از یُمن قدومش چو گلستان گشته باب حاجات همه ساقی مستان گشته می بریزد ز شعف باده دهد از کوثر گردد از شوق فلک دور سر این دختر دختر باب الحوائج به جهان آمده است خواهر شمس شموس، فخر زنان آمده است نجمه از دامن خود اختر و کوکب آورد خواهری بهر شهنشاه چو زینب آورد بنویسید بر این سر در منظومه ی نور که خوش آمد به جهان فاطمه، معصومه ی نور بنویسید بر این سر در منظومه چنین که به انگشتری قم شده معصومه نگین چارده نور همه صاحب منظومه شدند همگی عاشق بر زینب و معصومه شدند نور در نور چه کم دارد از این منظومه همره فاطمه و زینبش این معصومه نجمه نور دگر از جلوه ی داور آورد جلوه ی دیگری از سوره ی کوثر آورد آسمان بر قدمش کوکب و اختر ریزد ساقی امشب ز شعف باده به ساغر ریزد نام او فاطمه است و به نسب هاشمی است سر به تا پای وجودش همه اش فاطمی است گر رضا بر سر خود تاج امامت دارد خواهرش نیز به سر تاج کرامت دارد این که کان کرم و بخشش و جود است و عطاست دختر موسی جعفر بود و اخت رضاست این که همراه خودش بوی جنان آورده شیخ عباس قمی در حرمش پرورده این که معصومیت از روی مهش می ریزد مریم از روی ادب بر قدمش برخیزد او دلی پاکتر از وسعت دریا دارد نفسی پاک چو انفاس مسیحا دارد او که از فیض دمش فیضیه برپا شده است از دم قدسی او زنده مسیحا شده است ای فدای کرمت عمه ی سادات سلام جان فدای حرمت قبله ی حاجات سلام کیست آن کس که به تو همسر لایق گردد؟ خار آیا که شود یار شقایق گردد؟ هر گلی را که ببویم ز طربناکی باغ یا رضا گویم و معصومه وَ یا شاه چراغ عصمت اللهی و ناموس خدایی بانو تو عقیق شرف الشمس رضایی بانو زائر فاطمه آید به حضورت سوی قم جان فدای حرم و بارگه بانوی قم طعنه ها قم به مدینه زده باور دارد چقدر فاطمه دلبسته و زائر دارد حرم مادر سادات از این پس این جاست چقدر گنبد و گلدسته و صحنش زیباست چه ضریحی که زند طعنه به جنات علا چه ضریحی که بود مرقد ناموس خدا چه ضریحی که ملائک همگی سجده گرند محضر مادر سادات ز جان سجده برند در بقیع گر حرم حضرت او گم شده است لیک پیدا حرم فاطمه در قم شده است سر درِ جنت الاعلا ش چه زیبا بنوشت می شود باز به قم یک دری از باب بهشت از کرم تا که به قم منزل و مأوا کردی گره از کار همه خلق جهان وا کردی با نفس های مسیحای تو قم جان دارد گندمش معجز شیرینی سوهان دارد ای حریم تو به از روضه ی رضوان بانو کاش می شد که به پای تو دهم جان بانو ما به درگاه شما این همه حاجت داریم از کرامات شما فاضل و بهجت داریم روز محشر ز لحد رقص کنان برخیزیم تا که دامان شما بهر شفاعت گیریم @nohe_sonnati
مژده بده یار را، با لب خندان عشق می رسد امشب ز ره، حضرت سلطان عشق عرش خدا پر ز نور، ارض و سما پر ز شور آینه بندان شده، عالم امکان عشق حور و ملک صف به صف، شاخه ای از گل به کف نغمه ی کُرنا و دَف، ذکر رضا جان عشق خیز و به میخانه شو، همدم پیمانه شو جرعه بزن از میِ، ساقی مستان عشق با دل خود همسفر، همرهِ باد سحر همچو کبوتر بپر، جانب ایوان عشق صحن و حریم رضا، گنبد و گلدسته ها وه که زند طعنه بر، روضه ی رضوان عشق خادم نقّاره زن، بر دل نقّاره زن ذکر رضاجان برآر، از دل جانان عشق نام خدایش علی، نام علی هم علی نام رضا هم علی، جان علی جان عشق از دمِ قدسی او، زنده مسیحا شود بنده ی درگاه او، گشته سلیمان عشق وز پی دربانی اش، فخر کند بر رُسُل محضر او با عصا، موسی عمران عشق سجده چو در سجده گه، ماه کند بر رخش غرق تحیر شود، یوسف کنعان عشق نیست عجب گر شود، سنگ به دستش طلا با نگهش می شود، کفر مسلمان عشق فخر کنم بر فلک، ناز کنم بر ملَک چون که شدم بنده ی، شاه خراسان عشق باز شنو سلسله، با شعف و هلهله نقل حدیث از لب، سلسله جنبان عشق هرکه دلش منجلی، شد ز ولای علی گُل کند آتش در آن، باغ و گلستان عشق حِصنِ حَصین ولا، شرط و شروطش رضاست شیعه بُوَد تا ابد، بر سر پیمان عشق آمده ام از کرم، شاه پناهم بده هم بنشان بر سرِ، سفره ی احسان عشق گوی چه خواهی جواد، زین صله ی شعر شاد اذن دهد تا شوم، مرغ ثناخوان عشق خسرو خیر البشر، کاش که با یک نظر ثبت کند شعر من، در دل دیوان عشق @nohe_sonnati
مژده بده یار را، با لب خندان عشق می رسد امشب ز ره، حضرت سلطان عشق عرش خدا پر ز نور، ارض و سما پر ز شور آینه بندان شده، عالم امکان عشق حور و ملک صف به صف، شاخه ای از گل به کف نغمه ی کُرنا و دَف، ذکر رضا جان عشق خیز و به میخانه شو، همدم پیمانه شو جرعه بزن از می، ساقی مستان عشق با دل خود همسفر، همره باد سحر همچو کبوتر بپر، جانب ایوان عشق صحن و حریم رضا، گنبد و گلدسته ها وه که زند طعنه بر، روضه ی رضوان عشق خادم نقّاره زن، بر دل نقّاره زن ذکر رضا جان برآر، از دل جانان عشق نام خدایش علی، نام علی هم علی نام رضا هم علی، جانم علی جان عشق از دمِ قدسی او، زنده مسیحا شود بنده ی درگاه او، گشته سلیمان عشق وز پی دربانی اش، فخر کند بر رُسُل محضر او با عصا، موسی عمران عشق سجده چو در سجده گه، ماه کند بر رخش غرق تحیر شود، یوسف کنعان عشق نیست عجب گر شود، سنگ به دستش طلا با نگهش می شود، کفر مسلمان عشق فخر کنم بر فلک، ناز کنم بر ملَک چون که شدم بنده ی، شاه خراسان عشق باز شنو سلسله، با شعف و هلهله نقل حدیث از لب، سلسله جنبان عشق هرکه دلش منجلی، شد ز ولای علی گُل کند آتش در آن، باغ و گلستان عشق حِصنِ حَصین ولا، شرط و شروطش رضاست شیعه بُوَد تا ابد، بر سر پیمان عشق آمده ام از کرم، شاه پناهم بده هم بنشان بر سر، سفره ی احسان عشق گوی چه خواهی جواد، زین صله ی شعر شاد؟ اذن دهد تا شوم، مرغ ثناخوان عشق خسرو خیر البشر، کاش که با یک نظر ثبت کند شعر من، در دل دیوان عشق @nohe_sonnati
امشب خدا ساقی شده، باده به ساغر می کند یک بار دیگر جام را، لبریز کوثر می کند وان گه شراب ناب را، در کام دلبر می کند الله که شادان تر دل، موسی بن جعفر می کند بر دامن نجمه نشانده ذات حق یک گل پسر نامش علی بر ساحتش، حور و ملائک سجده گر نجمه مگو کو در لقب، انوار انجم می‌ شود یعنی که نجمه مادر، آن نجم هشتم می شود بحر ولایت از شعف، اندر تلاطم می ‌شود آن دم که نجمه مادر، بانوی در قم می شود در آسمان ها و زمین، خواند چنین روح الامین باشد رضا و خواهرش، مِهر و مه ایران زمین جبریل از عرش خدا، مستانه می آید فرود همراه شور و نغمه و تهلیل و تکبیر و درود با اذن رب العالمین، با اذن یزدان ودود در آسمان ها و زمین، مستانه می خواند سرود از لطف ایزد جلوه ی، پُر نور سرمد می رسد یعنی که امشب عالم، آل محمّد می رسد نازد به خود هفت آسمان، خورشید رخشان آمده ذیقعده می بالد به خود، ماهی درخشان آمده عالم سر افرازی کند، در پیکرش جان آمده شاهان به خاکش سجده گر، شاه خراسان آمده شد ریزه خوار سفره ی، احسان او شاه و گدا آمد به دنیا حضرت، سلطان علی موسی الرضا بر صدر پاک مصطفی، تابیده قرآنی دگر گیرد مسیحا از دمش، هر لحظه جانی تازه تر صدها سلیمان ریزه خوار سفره ی خیر البشر داوود می خواند زبور، در مدحتش شب تا سحر موسی به طور موسیِ، جعفر قدم برداشته پای برهنه گوئیا، با سر قدم برداشته سرمست و شادان کو دلی، هر دم نماید یاد او خوشتر دل ویرانه ای، کو می‌شود آباد او دل چون کبوتر پر زند، در صحن گوهرشاد او روبندِ دل را بند کن، بر پنجره پولاد او قربان نام نامی اش، اسمش دوا، ذکرش شفا باشد طبیب دردها، سلطان علی موسی الرضا در سجده گاه این صنم، باید کنی دل یک دله وان گه نمایی دل ز شوق حضرتش در ولوله سرخوش تمام کائنات، از شوق او در هلهله عالم سراپا گوش در، پای حدیث سلسله هر کس که می خواهد کند، از نور حق دل منجلی باید شود مست ولای حیدر و آل علی بالله ولای مرتضی، باشد تو را حصن حصین اصلًا ولای مرتضی، باشد تمام اصل دین خواهی شوی ایمن دمی، بر پای این منبر نشین وان گه بگو از جان و دل، حیدر امیر المؤمنین با ذکر نامش شیعه چون، غرق عبادت می‌شود کام و دهان با نام او، غرق حلاوت می شود @nohe_sonnati
سلام ای شهنشاه جود و سخا خداوند انفاق و بذل و عطا سلام ای که صد حاتم از ایل طی سر خوان گسترده ات چون گدا سلام ای گل پاک باغ ولا جواد الائمه و ابن الرضا امام جوانی و ابن الرئوف تو جان جهانی و ابن الرئوف تو که جان جانی و ابن الرئوف زبس مهربانی و ابن الرئوف تو را از ازل خوانده اینسان خدا جواد الائمه و ابن الرضا جهان از کرامات تو زنده است کرامت به در گاه تو بنده است سیاهی ز نورت پراکنده است و شمس و قمر از تو رخشنده است تو تفسیر لیلی و شمس الضحی جواد الائمه و ابن الرضا الا ای که ما را پناهی بگو ز اعجازتان هر چه خواهی بگو ز باز شکاری و ماهی بگو که مأمون غلام و تو شاهی بگو غلامند شاهان به نزدت شها جواد الائمه و ابن الرضا نبی و وصی را تویی نور عین جهان از کراماتتان زیر دین شهنشاه مدفون در کاظمین که ابن الرضایی و پور حسین شدی کشته از کین و زهر جفا جواد الائمه و ابن الرضا تو در حجره لب تشنه و خون جگر چو مرغی زنی در قفس بال و پر ندارد دگر ناله هایت اثر به همراه رقاصه ها پشت در کند هلهله همسر بی‌حیا جواد الائمه و ابن الرضا به وقت شهادت بدی تشنه کام ولی گفتی ای تشنه لب السلام سه روز و سه شب پیکرت روی بام شده سایه بانش کبوتر مدام چه گویم من از کشته ی کربلا جواد الائمه و ابن الرضا به همراه جسم شهیدان پاک سه روز و دو شب پیکری روی خاک تنی قطعه قطعه، تنی چاک چاک حسین تشنه ، تو تشنه ، روحی فداک فدای تو و تشنه ی نینوا جواد الائمه و ابن الرضا نشد قطعه قطعه دگر پیکرت اسارت نشد قسمت دخترت سر نی ندیدند دیگر سرت کفن شد تن سالم اطهرت ولی سهم جد تو شد بوریا جواد الائمه و ابن الرضا @nohe_sonnati
از غمش عالم پر از شور و نواست کاظمین امشب چو دشت کربلاست از غم جانسوز شاه دین جواد در زمین و آسمان غوغا به پاست وای مظلوما ، امامم شد شهید بر لب جن و ملائک این نواست گشته مسموم آن شه جود و کرم ریزه خوار خوان او شاه و گداست در میان حجره اش جان می دهد قاتل او اُمّ فضل بی حیاست شیعیان امشب به شهر کاظمین حجت ثانی عشر صاحب عزاست از غم جدّش زند بر سینه اش بهر او بر گردنش شال عزاست یک طرف گریان تمام انبیا یک طرف غم دیده جمع اولیاست من چه گویم از کرامت های او آن امامی را که مداحش خداست هست پیدا از یکی القاب او کو شه جود است و هم ابن الرضاست جسم پاکش روی بام و تا سه روز وای بر ما از چه دور از دیده هاست؟ ای شها بر پیکرت شد سایه بان بال در بال کبوتر ها گواست لیک در کرب و بلا از روی کین قطعه قطعه جسم شاه کربلاست جسم پاک شاه بی سر تا سه روز زیر تیغ آفتاب نینواست کی سر پاکت به روی نیزه رفت کی تن تو چاک چاک از تیغهاست شد کفن جسمت و بر تابوت رفت بی کفن جسم حسین بر بوریاست گشت گلباران تن پاکت شها پر ز گل تابوت تو ماه ولاست جای گل بر پیکر جدت حسین تیرها ، شمشیر ها و نیزه هاست @nohe_sonnati
باقرُ العلم ، یا ابا جعفر السلام ای محمد بن علی ای شکافنده ی علوم ای جان پرتو نور ذات لم یزلی جان عالم فدای یک نفست که مسیحاست از دَمت زنده ای که خورشید و ماه از نورت روز و شب گشته اند تابنده همچو جبریل انبیای عظام بهر تعلیم علم، محضرتان صد هزاران مراجع تقلید همچو طفلی به پای منبرتان بر تو بادا سلام پیغمبر پنجمین مهر آسمان ولا آفرینش غُبار نعلینت آخرین یادگار کرب و بلا چون دل نازنین تو هر دم داغدار قیام عاشوراست اشک تو همره احادیثت خود گواه پیام عاشوراست کربلا و وقایع اش را تو سند زنده ای و معتبری تو ز شام بلا خبر داری شام تاریک و تارِ بی سحری وقت رفتن ز کربلا دیدی تن بی سر میانه ی گودال ناگهان چشم تو سیاهی رفت آه از آن دم که عمه رفت از حال بعد از آن هم به چشم خود دیدی بر سر نی سر شهیدان را بر روی خارها روان دیدی خسته جان رفتن اسیران را دیده ای روی دست و گردن خود جای زخم طناب و سلسله را چه عذابی ست چون که می بینی خنده ی شمر و زجر و حرمله را آه دیدی سه ساله از ناقه که چگونه ز خستگی افتاد آه دیدی که در خرابه ی شام از فراق پدر چِسان جان داد سر خونین به تشت زر دیدی چقَدَر عمه می کشید عذاب آن دمی که به روی سر پاشید از سر جور و کین یزید شراب داغ بر روی داغ سوزاندت قاتلت نیست زهر کین هشام قاتلت داغ روز عاشوراست قاتل توست داغ کوفه و شام @nohe_sonnati
عبّاسی و وزیر شهنشاه دین تویی مسند نشین دیگر عرش برین تویی تاج سری و بر شهدا برترین تویی پور علی و زاده ی ام البنین تویی شأن تو نیز در حد یاسین و هل اتی ست نام تو را بدون وضو گر بَرَم خطاست تو جلوه ای ز نور خداوند داوری تو پاسدار حرمت آل پیمبری آیینه ی تمام نمایی ز حیدری فرزند پاک حضرت زهرای اطهری نازند بر تو احمد و زهرا و بوالحسن ای نازنین، تو عشق حسین هستی و حسن وصف تو را چه سان کنم ای نازنین نگار ای گل طراوت تو زند طعنه بر بهار نور تو روشنائی هر لیل و النهار شد آفریده از خم ابروت ذوالفقار سرو قد بلند تو شد محشر آفرین تو روشنای محشری ای شاه مه جبین پیشانی ات بلند چو پهنای آسمان گمگشته در تلاطم گیسوت کهکشان گیسو، کمندِ هر دل و ابروت چون کمان چشمت چو دُرّ و لعل لبانت قرارِ جان ای روی تو ز یوسف کنعان ملیح تر نور محمّدی و ز عیسی مسیح تر ای پهلوان لشکر سالار کربلا لشکر شکن امیر و علمدار کربلا میرِ نمونه، حیدر کرّار کربلا ساقی علقمه، گل بی خار کربلا ای هیبت تو لرزه فکنده به جان خصم هرچه حسین گفت بگفتی به روی چشم ای ماه هاشمی نسب، ای میر علقمه چون زینب و حسین و حسن، یابن فاطمه بودی و بود در دل خصم از تو واهمه آه از دَمی که خصم نمودند هلهله کشتی شکست خورده ی طوفان به گل نشست پشت شهید کرب و بلا از غمت شکست @nohe_sonnati
دوبیتی ای نام تو رمز هستی و راز حیات مصباح هدی و نور و کشتی نجات ای کشته ی تشنه بر لب شط فرات بر نام بلند و با شکوهت صلوات ▪️ در همه دم ذکر لبم یا حسین کاش که محشور شوم با حسین خیل رفیقان به دم واپسین جمله روند از برم الا حسین @nohe_sonnati
شب جمعه عرشیان زین عزا به پا خیزند عرش را با سیاهی آویزند ناله ها را به هم در آمیزند خاک ماتم ز نو به سر ریزند چون شب جمعه ای دگر آید مادری روضه ی پسر خواند هودج آماده بهر سوگ و عزا پا گذارد به روی آن زهرا سوی کرب و بلا رود ز سما تا عزایی دگر کند برپا چون که زهرا به سینه و سر زد همه ارکان عرش می لرزد قتلگاه ست و مادری مضطر قتلگاه ست و پیکری بی‌سر قتلگاه ست و حنجر و خنجر قتلگاه ست و روضه ای دیگر روضه ی قتلگاه و روز دهم وای از ضربه‌ی دوازدهم شمر ملعون چه پُر شتاب شد و جانب پور بوتراب شد و مادری که در اضطراب‌ شد و آهِ زهرا چه بی حساب شد و این گلو را نَبُرّی ای خنجر چون بُوَد بوسه گاه پیغمبر مشق خنجر چو با گلو می ‌کرد گاه در سینه هم فرو می ‌کرد عضو دیگر چو جست و جو می کرد با نوک چکمه پشت و رو می ‌کرد رأس او از قفا جدا کردند پیکرش بی کفن رها کردند روضه خوان گشته مادری محزون مادری غرق ناله و دلخون روضه خواند به پیکری گلگون کی رود او ز قتلگه بیرون مادری که به گوشه ی گودال گاه و بی گاه می رود از حال روضه خواند چو از پریشانی گوید ای وای از چه عریانی؟ از چه عریان و بی کفن مانی؟ آب مهر من و تو عطشانی؟ پدر توست صاحب خاکت روی خاک ست نعش صد چاکت؟ تا سحرگه به عرش همهمه است صحبت از ناله های فاطمه است پس از آن هم به سوی علقمه است دو دمه را به حال زمزمه است میر و ساقی با وفا عبّاس کاشف الکرب خیمه ها عباس @nohe_sonnati
شب جمعه هر شبِ جمعه‌ کربلا غوغاست شبِ اندوه حضرت زهراست شب جمعه شب زیارتیِ حرم پاک سیّد الشهداست عرش زین ماجرا سیه پوش است عرشیان را فغان و واویلاست هر شب جمعه‌ مادر سادات راهی از عرش سوی کرب و بلاست پا گذارد ز هودجی به زمین دست بر پهلویش به حال بکاست می‌رسد خسته دل کنار حرم کان حرم قبله گاه اهل ولاست شوید از اشک خود مزاری را که به هر درد تربتش چو شفاست پیکری را کشد در آغوشش که سر از آن ز روی کینه جداست گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم غم عالم ز روی او پيداست گویدش از چه رو تو را کشتند بر سر غارتت چرا دعواست سر پاکت چرا به نی زده اند تنت عریان چرا بدون قباست پیرهن دوختم شود کفنت کفنت کو کجاست پیرهنت؟ @nohe_sonnati
باید غلام وار به سلطان سلام داد دستی به روی سینه و از جان سلام داد وز شوق دل به شاه خراسان‌ سلام داد بر پادشاه عالم امکان سلام داد تعظيم را به ساحت شمس الشموس کرد عرض ارادتی به انیس النفوس کرد مرغ دلم روانه سوی توس گشته است آماده ی زيارت مخصوص گشته است هم با کبوتران تو مأنوس گشته است هم بی قرار لحظه ی پابوس گشته است شوقش طواف کوی شما و زيارت است مرغ دلم هميشه به‌ دنبال حاجت است در مدحتان به‌ صفحه قلم بوسه می زند بر نام پاک شاه کرم بوسه می زند چون‌ زائران به روی حرم بوسه می زند آهسته و قدم به قدم بوسه می زند با بیت بیت شعر ترم عشق می‌کند چون زائران به گرد حرم عشق می‌کند باید برای بردن نامت وضو گرفت بر لب که بی وضو نتوان ذکر هو گرفت وقتی بهشت از گلتان رنگ و بو گرفت عالم ز خاک پای شما آبرو گرفت نامت علی شد و لقبت را رضا نهاد ایزد هدیه داد به تو حضرت جواد سلطان تویی، امام تویی، مقتدا تویی هم ابتدا تو هستی و هم انتها تویی وقتی رضا تو هستی و حسن القضا تویی از تو خدا رضا و رضا از خدا تویی میخانه، دیر، خانقه و مسجد و کنشت با عطر پاک حضرتتان می‌شود بهشت هرچند روسیاه و گنهکارم و بدم همچون کبوتران حرم جلد مشهدم گر کمتر از کبوتر بر دور گنبدم آقا به جان مادرت از در مکن ردم چون ذکر یا حسین شده ذکر بر لبم چون گریه بر حسین شده کار هر شبم بر گوش هر دمی جرس کاروان رسد یعنی به کربلا قدم ساربان رسد هم پای نحس خولی و شمر و سنان رسد در قتلگاه لشکر دون توأمان رسد آه از دمی که سر ز بدن می شود جدا سر بر نی است و پیکر بی سر به کربلا @nohe_sonnati