eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.5هزار دنبال‌کننده
341 عکس
8 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
ای غبــــار آستــــانت، آبـــروی اهــــل قــم داده زینت خــاک زوارت بــه روی اهــل قــم وصف تو محفل به محفل، گفتگـوی اهل قم  روز و شب چشم عنایاتت به سوی اهل قم آفتــاب و مــاه، تـا در چـرخِ گیتی‌پرور است سایۀ‌ گلدسته‌هایت بر سرِ این‌کشور است دخت موسایی وصد موسی مقیمِ طور توست وسعت ملک خـدا، غـرق شعـاع نــور توست عصمت و تقوا و پاکی و شرف،منشور توست قم اگر گردیده مشهور جهان،مشهور توست نه فقط«موسی‌بن‌جعفر»را سُرورِ سینه‌ای چـارده معصــوم را ســر تــا قــدم آیینـه‌ای    نخـل موسـای ولایت، بــر نـدارد مثـل تـو  بعـد زینب فاطمــه، کوثــر نـدارد مثـل تـو هفتمین بحر شـرف، گوهر ندارد مثـل تـو  حجت هشتم، رضا، خواهر ندارد مثـل تـو  چارده خورشیدِ خورشیـد آفرین را کوکبی بر سر دست پدر، هم فاطمه، هم زینبی ای بـه جـان و پیکـر پاکت، سلام فاطمه بضعــــه ی پیغمبـــر اکـرم، تمــــام فاطمه از دهانـــت ریختــــه دُرِّ کـــلامِ فاطمــه بر تو چون زهرا برازنده است، نامِ فاطمه گفتگویت یاد از «امّ ابیهــا» می‌کند تا رضا روی تو بیند، یاد زهرا می‌کند خاک قم بالد که دارد نقشِ جای پای تو وحیِ مُنزَل جوشد از گفتارِ روح افزای تو می‌بـرد دل از امـامـان هُـدا، سیمای تو تـا صـف محشـر ســلام‌الله بـر آبـای تو گر جهان بار دگـر «موسی‌بن‌جعفر» آورد می‌توان چون حضرت معصومه، دختر آورد روی تو روی بهشت و خوی تو خوی بهشت نی عجب کز سینه‌ات بوی پدر،بوی بهشت قم شـده بـا مَقـدم نـورانیَت، کوی بهشت محو شد از ذهن اهل قم، هیاهوی بهشت تا به سـوی قم تو را طی سفـر، آغاز شد یک درِ جنّت به خلق، از جانب قم، باز شد   شعلـۀ داغ پـدر بـر سینـه می‌زد آذرت بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت  حیف در سنّ جوانـی مثل زهرا مادرت، بعد هفده روز پر زد مـرغ روح از پیکرت کس نداند آتش داغت به اهل قم چه کرد با دل زار رضـا آن حجت هشتـم، چـه کرد    اهل قم کز مکتبت علـم حـدیث آموختند پای تا سر در عزایت چون شرار افروختند دیده بر تابــوت تـو از چــار جانب دوختند روز تشییع ات به یـاد دفن زهـرا سوختند  پیکــر پـاک تـو را روز از زمیـــن برداشتند جسم زهرا را دل شب در لحد بگذاشتند تربت پـاک تــو را مـــادر زیــارت می‌کند هم رســول‌الله، هم حیدر زیـارت می‌کند هم رضا، هم موسی‌جعفر زیارت می‌کند هـر امـام و هــر پیــام‌آور زیــارت می‌کند بارگاه قدس تو، برتـر ز عرش کبریاست تا خدا دارد خدایی کعبه دل‌های ماست ای مـــزارت کعبـــۀ دل، تربتت، بیـت‌الحـــرام تا تـو را یا فاطمه! در شهـر قم باشد مقام از خراسان می‌دهد هر صبح،خورشیدت سلام گویــی از قبـــر رضـــا، بــر اهــل قم آید پیام:  هر که چون«میثم»به خاک این حرم صورت بهشت، روز محشـر می‌شـود  واجـب بــرای او  بهشت @nohe_sonnati
من که این گونه عزادار غم جانانم ز غم یار شرر بار شدم حیرانم در فراقی که پریشانم و سرگردانم دلشکسته شده، بیمار شدم می دانم روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است من و زینب به جگر آه، مکرر داریم هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم به روی سینه ی خود داغ برادر داریم و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم ولی از ماتم زینب دل من محزون است آه، در روضه ی او دیده ی من پر خون است گرچه از زهر جفا سوخت برادر جگرش ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش به خدا دلبر من راهی گودال نشد سینه اش زیر سم اسب لگد مال نشد @nohe_sonnati
جود و کرامت از کرمش جاودان شده هرچه دخیل هست به سویش روان شده جبریل هم اگر برسد در حریم او حس می کند که وارد صحن جنان شده او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است در پشت آن جمال، جلالی نهان شده از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده خواهر حریف هجر برادر نمی شود بیهوده نیست این همه قدش کمان شده با احترام آمد و با احترام رفت هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده دور و برش فرشته نگهبان معجرش پس ما فدای زینب بی پاسبان شده گاهی میان محمل نامحرمان شهر گاهی میان محمل بی سایبان شده شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد شکر خدا برادر تو خیزران نخورد @nohe_sonnati
در مجلس عزاي شما گريه مي كنم امشب فقط براي شما گريه مي كنم عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد در گوشه ي سراي شما گريه مي كنم چون اشك بين روضه به هر درد مرهم است با نيت شفاي شما گريه مي كنم با بال هاي بي رمق اشك ديده ام در مشرق هواي شما گريه مي كنم من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضاست دنبال رَدِّ پاي شما گريه مي كنم خواندم چگونه پير شدي در جواني ات دارم ز غصه هاي شما گريه مي كنم عمري براي هجر پدر گريه كرده اي امشب منم به جاي شما گريه مي كنم @nohe_sonnati
نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار و من مثال همیشه برای تو سربار تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم تویی ملازم زهرا ملازمت مریم هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم و با جنون خودم شعر تازه بنویسم چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد کبوترانه دلش راهی خراسان شد یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی دوباره ضامن این قلب روسیاه شوی کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت بهانه ی حرم توس عاشقانه گرفت دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت مرا تو با کرمت آشناترم گردان مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان در آستان تو دنیام جمکرانی شد و ذره ذره ی من صاحب الزمانی شد و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد به پای نوکری ام وقت جانفشانی شد ز بعد فصل خزان فصل یار می آید دلم خوش است به این که بهار می آید @nohe_sonnati
بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هر جایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بار غم هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دُور مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند اصلاً تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش می گفت: با نیزه سوارم را گرفتند یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند @nohe_sonnati
شکرلله از گدایان توام در تمام عمر مهمان توام ای گل باغ ولا معصومه جان ریزه خوار ریزه خواران توام روسیاهم روسیاهم روسیاه از کرامت داده ای بر من پناه دختر موسی بن جعفر از کرم بر من مسکین نما امشب نگاه ای مایه ی رحمت خدا ادرکنی سرمنشا اکرام و سخا ادرکنی ما دست به دامان تو هستیم همه ای خواهر مظلوم رضا ادرکنی تو شفابخش وجود همه‌ ای همچو زهرا به جهان عالمه ای ای فدای تو وجود و کرمت فاطمه ،آینه ی فاطمه ای @nohe_sonnati
عالم هستی پر از شور و نواست هر دلی در ناله ی واویلتاست موسی جعفر بگرید در جنان رحلت معصومه ی اخت الرضاست هر دلی از سوز غم دارد نوا در غم معصومه ی اخت الرضا از فراق خواهر مظلومه اش ریزد اشک از دیدگان خود رضا درغم معصومه سوزد این جهان پر کشیده از زمین سوی جنان شیعیان گویند با اشک و فغان تسلیت یا مهدی صاحب زمان شهر قم چون روز عاشورا شده محفل غم هر کجا برپا شده رهسپر معصومه گشته از جهان از غمش ماتمسرا دنیا شده دختر موسی بن جعفر می‌رود ثانی زهرای اطهر می‌رود از جهان معصومه ی اخت الرضا از غم هجر برادر می‌رود قلوب شیعیان غمگین شد امشب اجل بار دگر گلچین شد امشب ز داغ حضرت معصومه یاران نصیب ما غمی سنگین شد امشب جهان بار دگر ماتمسرا شد به پا در هر کجا بزم عزا شد برفت از دار دنیا بنت موسی سیه پوشش علی موسی الرضا @nohe_sonnati
دوبیتی مائیم گدای حضرت معصومه محتاج عطای حضرت معصومه همراه رضا ز دیده خون می ریزیم در روز عزای حضرت معصومه ▪️ آمد ز مدینه تا که در قم باشد در مملکت امام هشتم باشد یعنی که خدا نخواست تا مرقد او مانند مزار فاطمه گم باشد ▪️ در سَر هوس دیدن دلبر دارد بر سینۀ خود داغ برادر دارد افسوس که تا دیار ساوه آمد دیگر نتوانست قدم بر دارد ▪️ زخمی به جگر داشت و در تب می سوخت از داغ برادرش مرتب می سوخت هر جا که سَرِ دردِ دِلش وا می شد می گفت: امان از دل زینب... می سوخت ▪️ با ناله دو چشمان ترش را وا کرد تا سِیر کند دور و برش را، وا کرد نومید ز دیدن برادر بود و با ذکر رضا بال و پرش را وا کرد ▪️ صد آه اگر بر جگرش افتاده هر چند جدا ز دلبرش افتاده کی بر بدن برادرش رقصیدند؟ کی دست کسی به معجرش افتاده ▪️ او خواهر یک امام بود و زینب....! او شاهد احترام بود و زینب....! که راهی شهر شام بود؟ و زینب در مجلسی از حرام بود؟ و زینب @nohe_sonnati
*شعری به ترتیب حروف الفبا در وصف حضرت معصومه سلام الله علیها* ا) ای خاک درت تاجِ سرم خواهر سلطان ب) بیمه شده با فیض دمت کشورِ ایران پ) پیوسته به پابوسِ تو آیند ملائک ت) تردید ندارم که توئی مریم دوران ث) ثابت قدمم کرده دعاهای تو بانو ج) جبریل برد سجده به خاکِ تو کماکان چ) چون بوسه زنم بر در و دیوار حریمت ح) حس می کنم اینجاست همان مرقدِ پنهان خ) خوبانِ جهان در حرمت جمله گدایند د) دم می زند از نام تو سلطانِ خراسان ذ) ذکرش همه دم نَقلِ کرامات تو گشته است ر) رَه یافته هر کس که در آن روضه‌ی رضوان ز) زوار تو آری همه از اهل بهشتند ژ) ژرف است کلامِ تو چنان آیه‌ی قرآن س) سائل نکند ثانیه ای رو به اجانب ش) شد زانکه نمک‌گیر تو ای حضرتِ باران ص) صحن تو جلا داده دل و دیده ی ما را ض) ضمناً شده حاتم ز کراماتِ تو حیران ط) طوفِ حرمت را ز خدا خواسته مریم ظ) ظاهر شده تا اینکه مقاماتِ تو بر آن ع) عمریست که از قلبِ محبانِ خود از لطف غ) غم برده‌ای ای مرجعِ تقلیدِ کریمان ف) فرمود چه خوش عالمی از جنس حقیقت ق) قم گشته ز فیض حرمت مرکز ایمان ک) کی دم بتوان زد ، زِ تو با مصرع شعری گ) گر اِذن به شاعر ندهد خالقِ منان ل) لطف و کرم و جود تو هرگز مگذارد م) محشر بشود دیده ی ما چون همه گریان ن) نتوان که مرا خواند غلامِ تو یقیناً و) وقتی که غلامانِ تو هستند بزرگان ه) هستیِ غریب الغربا ، عمه‌ی سادات ی) یک لحظه از این بی سر و پا روی مگردان @nohe_sonnati
ای گل موسی بن جعفر فاطمه تالی زهرای اطهر فاطمه کعبه ی قلب همه معصومه جان رهنورد فاطمه معصومه جان ای گل زهرا سرا پا رحمتی اهل عالم را نشان عصمتی مرقد پاکت حریم کبریاست قبله گاه و ملجا اهل ولاست شهر قم از نور تو زینت گرفت حوزه‌های علمیه عزت گرفت آن حریمت می دهد بوی بهشت زائر تو آمده سوی بهشت از همه مشکل گشایی می کنی هر دلی را تو ولایی می کنی فاطمه اخت الرضا معصومه ای همچو زینب عمه ات مظلومه ای در غم هجر برادر سوختی صبر را از عمه ات آموختی آمدی از بهر دیدار رضا بین ره گردیده بیمار رضا آمدی واردبه شهر قم شدی فاطمه نور دل مردم شدی شیعیان در مقدمت گل ریختند زیر پایت یاس و سنبل ریختند در شب داغ شما جان بر لبم یاد رنج و غصه‌های زینبم جای گل آن کوفیان بی حیا بر سر و رویش زدند سنگ جفا کوفه بود و زینب ونور دو عین پیش رویش رأس پر خون حسین فاطمه جان در پناه تو منم مستمند یک نگاه تو منم من (رضایم) نوکر دربار تو گشته ام معصومه جان بیدار تو @nohe_sonnati
گرچه از دوریِ برادرِ خود ذره ذره مریض‌تر می‌شد عوضش میهمانِ مردم قم لحظه لحظه عزیز تر می شد تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانه‌ها وا بود در میان اهالی این شهر سرِ مهمانیِ تو دعوا بود خوب شد پرده‌هایِ محمل تو هر کجا رفته‌ای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خم شد و رکابت شد آب پاشیده‌اند و خاک مسیر ذره ای روی چادرت ننشست رد نشد ناقه‌ی تو از بازار محملِ چوبی‌ات سرت نشکست کوچه‌ها ازدحام داشت اما سرِ این شهر رو به پایین است می‌روی کوچه کوچه می‌گویی ضربِ شامی عجيب سنگین است میرسی و حواسِ مردم هست آب در دلت تکان نخورد از کنارِ خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصه‌ای کم داشت جایِ زنجیر و خار و نامحرم گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت معجرت احترامِ خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست رویِ سرهایشان طبق آمد ولی اینبار رویِ آن سر نیست آه بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریضِ روضه‌ی تو حرف دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریزِ روضه‌ی تو عمه اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کمکم کن رباب جای زمین سر او را به دامنت بگذار آمد از بین بازوان سر را تا که بردارد عمه‌اش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک افتاد @nohe_sonnati
بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هر جایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بار غم هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دور مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند @nohe_sonnati
بار دیگر دل به ماتم مبتلاست دل عزادار غم اخت الرضاست شهادت یک بانوی مظلومه است عمه سادات و هم معصومه است ازمدینه سوی ایران شد روان بهر دیدار امام انس وجان شوق دیدار برادر در دلش بین ره بیمار و قم شد منزلش چون به قم آمد صفا اکمال شد وه چه زیبا از وی استقبال شد شهرقم از مقدمش پر نور شد عرصه ی دلها سراسر شور شد آمدی و خاک ایران جان گرفت عطر وبوی جنت و رضوان گرفت جلوه ی نوری و ما در سایه ات کوثری وما همه همسایه ات گرچه از هجران قد سروت خمید دیدگانت جسم بی سر را ندید بنت موسی قبله ی اهل ولا دل بسوزد برشهید کربلا خواهری درخیمه ها مضطر شده نخل امیدش دگر بی سر شده سوی مقتل رفت خواهر باشتاب کرد با یک پیکر بی سر خطاب ای به خون خفته حسین من توئی یابن زهرا نور عین من توئی خیمه ها سوزان وطفلان بیقرار خواهری تنها و غمها بیشمار درگهت یا فاطمه دارالشفاست دل گهی مهمان قم ، گه کربلاست سائلانت را نسازی نا امید خاک پای زائرت هستم (سعید) @nohe_sonnati
غریب شهر خراسان بیا برادر من ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده ببین که خواهر تو بین بستر افتاده به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم نمانده تاب و توانی به کل اعضایم میان راه شکستند حرمتم ای یار ولی به قم شده جبران غربتم ای یار خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم سخن ز کینه و بغض علی در اینجا نیست به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست به غیر گل به سر من کسی سری نزده کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم نبرده اند مرا بین جمع نامحرم عزیز کرده ی ما که،اسیر سلسه نیست جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست مرا به شهر چه با احترام می بردند عقیله را وسط ازدحام می بردند @nohe_sonnati
باز امشب در دلم غوغا بپاست سینه مالامال از نور خداست این دلم در بین عالم گم شده راهی شهر ولایت قم شده پر زده تا آن حریم کبریا السلام ای فاطمه اخت الرضا فاطمه اخت الرضا معصومه ای همچو زهرا مادرت مظلومه ای دختر مظلومه ی موسی تویی بر رضا چون زینب کبرا تویی مرقدت در قم حریم کبریاست شیعیان را این حرم دارالشفاست دستهایت چون رضا مشکل گشاست هر که آید سویتان حاجت رواست عالمان دین گدای خانه ات تو چو شمعی و همه پروانه ات آمدی مهمان شهر قم شدی در سپهر دین حق انجم شدی شهرت قم از مقام تو بود گوش جان پر از پیام تو بود مرقد تو رهنمای جنت است شیعه را مهر و ولایت عزت است عالم هستی بود مهمان تو هر مسلمان ریزه خوار خوان تو همچو زهرا تو شفاعت می کنی لطف و جود بی نهایت می کنی روز محشر این بود ذکر همه اشفعی لی اشفعی لی فاطمه بر(رضا) عبدوغلامت کن نظر تا زند بر درگه تو بال و پر خار بستان تو هستم مستجیر جان زهرا مادرت دستم بگیر @nohe_sonnati
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکین به همین نامه کمی آلامم چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسلة خوش نامم چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من فکر آوارگی زینبو شهرِ شامم جز سلام ،  از همه یک بی ادبی نشنیدم سرِبازار ندادست کسی دشنامم داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم دست بسته سرِهر کوچه تماشا نشدم عزتم را نشکستند خیالت راحت غیرتم را نشکستند خیالت راحت پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من حرمتم را نشکستند خیالت راحت مثلِ کوفه وسط خطبة من کف نزدند صحبتم را نشکستند خیالت راحت دست بر سینه مودب همه ره وا کردند شوکتم را نشکستند خیالت راحت با لگد باز نکردند درِ بیت النور خلوتم را نشکستند خیالت راحت قم کجا شام کجا غربت سادات کجا سرِ بر نیزه و دروازة ساعات کجا @nohe_sonnati
ای سایه ی بالا سرِ خواهر برادر ای جانِ از جانِ خودم بهتر برادر خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت می شوم مادر برادر ای سوره چشمی بر منِ آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز یک بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر چیزی به غیر از چشم تر دارم ندارم از گوشه ی زندان خبر دارم ندارم اصلاً نمی دانم پدر دارم ندارم دیدم کمالاتِ پدر را در برادر از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟ با التماس من دعایی می فرستی؟ دارالشِفای من دوایی می فرستی؟ افتاده ام در گوشه ی بستر برادر! اینجامسیرِ کوچه هاخوب است خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب است خوب است حالا که احوالِ رضا خوب است خوب است از بس فنا گردیده ام من در برادر در کوچه ها با حالِ بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند این معجری را که سرم دارم نبردند اینجا چه شأنی دارد این معجر برادر ای کاش مرغی را کسی بی پَر نبیند جسمِ برادر را کسی بی سر نبیند هر کس ببیند کاش که خواهر نبیند افتاده روی تلِ خاکستر برادر نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر با نیزه ای تا شاه را از حال بردند یک یک تماماً رو سوی اموال بردند هر آنچه را که بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر برادر @nohe_sonnati
آیتى از خداست معصومه لطف بی ‏انتهاست معصومه جلوه‏اى از جمال قرآن را          چهره‏اى حق نماست معصومه عطر باغ محمدى دارد زاده مصطفى است معصومه پرتوى از تلألوء زهرا گوهرى پربهاست معصومه ماه عفت نقاب آل كسا دختر مرتضى است معصومه اخترى در مدار شمس شموس یعنى اخت الرضاست معصومه زائران! یک در بهشت اینجاست تربتش باصفا است معصومه در توسل به عترت و قرآن باب حاجات ماست معصومه از مدینه به قصد خطه طوس رهروى خسته پاست معصومه تا زیارت كند برادر خود فكر و ذكرش دعاست معصومه روز و شب عاشق بیابان گرد خواهرى باوفاست معصومه یا مگر اوست زینب دگرى كز برادر جدا است معصومه تا بدانى كه نیمه ره جان داد بنگر اكنون كجاست معصومه از وطن دور و از برادر دور حسرتش غم فزاست معصومه گر چه نشكسته سینه و پهلویش در دلش داغ‏هاست معصومه داغ زهرا و داغ اجدادش وارث كربلاست معصومه هر حسینیه بیت اوست حسان چون كه صاحب عزاست معصومه‏ @nohe_sonnati
اگر به دست خزان باغ بی بری بانو ولی به روی فلک سایه گستری بانو به سوی قم که قدم می نهی علم بردوش به شانه عرش خدا را می آوری بانو زشور عشق برادر به برکت قدمت نمک به سفره این شهر می بری بانو دیار قم شده صحرای حشر منتظر است به پا شود به قیام تو محشری بانو اگر رضاست حسینت تو زینبی و اگر رضاست ساقی کوثر تو کوثری بانو کسی که کفو تو باشد جهان ندیده و نیست مگر که زاده شود باز حیدری بانو اگرکه نایب زهرا شدی یقین داری به روی گردن ما حق مادری بانو چنین که برده قرار از تو شعله های فراق چنان سپند پریشان به مجمری بانو اگر چه سینه ات از غصه گشته مالا مال ولی دمیده به قم با تو کوکب اقبال در انتظار برادر زجاده های امید به دست هر مژه ات لاله های استقبال چه قدر پیر و شکسته شدی از این دوری که لحظه های فراق است هریکی صد سال گرفته زلف رضا را زمانه از دستت گره به زلف غمش خورده رشته آمال شبیه زینب کبری تویی تو سرتا پا حسین وجه علی وار و فاطمه تمثال ولی تفاوت شهر تا به شهر بسیار است که قم کجا و بیابان و زینب و گودال اگر تو در پی روی مه رضا هستی هلال زینب کبری به نی شد استهلال تمام شهر اگر که به پات افتادند فتاد پای حرم لشگری پی خلخال تن برادرتو غرق بین گل ها شد تن برادر او زیر نعل ها پا مال @nohe_sonnati
فراق رفته نشانه دلی مطهر را گرفته بغض به دستش گلوی خواهر را نسیم با خودش آورده عطر و بوی رضا کشیده بر رخ خواهر غم برادر را فقط نه اینکه برادر برای او پدر است همان که برده دل بی قرار دختر را یکی به طوس غریب است و دیگری ساوه کشیده دست فلک عکس هجر دیگر را شده است حب علی علت غریبی شان شدند وارث جرمی که کشت مادر را همان کبوتر زخمی که پشت در افتاد برای حفظ ولی داد از کفش پر را همان که خورد لگد از حرامزاده ی پست ولی نکرد رها دست های رهبر را میان جنگ در و سینه میخ شد پیروز شکست آینه ی حق نمای حیدر را همین نبود که، مسمار هم کمک میکرد زمین زدند به ضربی امیر خیبر را نفس اسیر قفس شد میان سینه تنگ که آخر این نفس تنگ کشت کوثر را... @nohe_sonnati
دوباره آمده ام تا به من بها بدهی مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی گره به کار من افتاده ای کلید بهشت خدا کند که به من فرصت دعا بدهی من از زیارت قبلی خراب تر شده ام خداکند به من بی پناه جا بدهی من از زبان رضا با تو درد دل دارم مگر که پاسخ این اشفعی لنا بدهی توآمدی و مقام رضا مشخص شد تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی دلم برای محرم چه زود تنگ شده مگر که باز تو امضای کربلا بدهی هزار عید فدای دو روز ماتم تو اگر اشاره کنی٫رخصت عزا بدهی... تمام سال برای تو روضه می گیریم هزار مرتبه هم در عزات می میریم @nohe_sonnati
آیه ی انتظار معصومه عزت پایدار معصومه مایه ی افتخار معصومه همه جا سفره دار معصومه دختر و خواهر امامت بود خانه اش معدن کرامت بود چه قدَر حامیِ ولایت بود از پدر یادگار معصومه دستهای گره گشایی داشت تا سحر ذکر ربنایی داشت سجده می کرد و های هایی داشت عبد شب زنده دار معصومه روضه می خواند با خودش هرشب اینچنین بود روضه اش بر لب السلام علیک یا زینب عاشق بی قرار معصومه نیمه شب ناقه را سوار شد و مثل زینب چه باوقار شد و به بلا هم کمی دچار شد و غربت بی شمار معصومه در دلش عکس ماه افتاده از مدینه به راه افتاده در پیِ سر پناه افتاده دل برید از دیار معصومه بین راه از دلش هوار کشید ناله از دل بی اختیار کشید آه، از هجر روی یار کشید بارها زد هوار معصومه غربتش داشت بیشتر می شد لشکر کفر حمله ور می شد و به زینب شبیه تر می شد زینب روزگار معصومه لشکرش روی خاک افتادند با تن چاک چاک افتادند بی نشان و پلاک افتادند شد به غم ها دچار معصومه چشم هایش هماره دریا شد شاهد جسم ارباً اربا شد کربلایی دوباره بر پا شد اشک بی اختیار معصومه حاجتش دیدن امامش بود یارضا یارضا کلامش بود خنده این روزها حرامش بود خواهر غمگسار معصومه حیف حاجت روا نشد خانم دردهایش دوا نشد خانم از روی خاک پا نشد خانم به رضا جان نثار معصومه بین بستر دلش قرار نداشت غیر اوضاع سوگوار نداشت غیر یک نامه یادگار نداشت هست ابر بهار معصومه حال که من نیامدم، تو بیا نصفی از راه آمدم، تو بیا من زمینگیرتر شدم، تو بیا قلب او گشته زار معصومه گرچه در غربتی رضاجانم! من هم از راه دور گریانم! پس به فکر غریب عطشانم روضه ی آشکار معصومه بدنت زیر و رو نشد هرگز با سنان روبرو نشد هرگز نیزه سهم گلو نشد هرگز هست در احتضار معصومه @nohe_sonnati
یوسف چرا به گوشه ی کنعان نمی رسد این هجر، این عذاب به پایان نمی رسد خشکم زده، ترک ترکم، تشنه ام، چرا بارانِ رحمتی به بیابان نمی رسد راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم چشم ترم به حضرت باران نمی رسد آه ای برادرم سر و سامانِ من تویی این خواهرِ تو به سر و سامان نمی رسد هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا هم بر لبِ ترک زده ام جان نمی رسد در بینِ بسترم، نفسم با تو می زند جانانِ من، به این دلِ ویران نمی رسد؟ قسمت نبود پیش تو باشم عزیز من کارم دگر به دارو و درمان نمی رسد آنقدرْ ناخوشم که در این لحظه های تلخ دستم به سمتِ زلفِ پریشان نمی رسد گرچه برادرانِ مرا سر بریده اند آهم به آهِ زینبِ نالان نمی رسد زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من یک تن به دادِ این لب عطشان نمی رسد؟ شکرخدا نه نیزه، نه شمشیر خورده ای نه از کمان حرمله ها تیر خورده ای @nohe_sonnati
دستی دوباره سوی حرم می کشد مرا شکر خدا دوباره شدم زائر شما بی بی چقدر نور و صفا دارد این حرم دل را چه می برد طرف مشهد الرضا چرخی میان صحن و رواق و قدم قدم پایین پای می برد این واژه ها مرا وقتی که قاب چشم ترم شد ضریح تو مجنون و مست قافیه دم زد ز کربلا حس می کنم دوباره دلم پر گرفت و رفت آری زمان اذن دخول است و وهل أتی از این به بعد واژه به دادم نمی رسد تا دم زنم ز نای نی و سوز نینوا بی بی دوباره بال خیالم گشوده شد آری دوباره سوی حرم می کشد مرا @nohe_sonnati
کوثر امشب بازهم جاری شده موسم مستی و دلداری شده کوثری دیگر روان شد از جنان بوی عطرش رفته تا هفت آسمان غنچه ای رو ئید در خاک زمین غنچه ای از باغ فردوس برین پهنه ء عرش و زمین گلشن شده وادی هفت آسمان روشن شده وجه این گل به چه زیبا و جلی ست ریشهء این غنچه از نسل علیست زاده ای از نسل کوثر آمده دختر موسی بن جعفر آمده وجه او وجه و جمالش فاطمه ست قدر او قدر و کمالش فاطمه ست شأن أو شأن و مقام کوثر است نام او همنام نام کوثر است آب دریا پیش لطف او کم است شاه بانوی تمام عالم است او به حوران بهشتی دلبر است سایهء لطفش همیشه بر سر است چادر او سایبان مردم است کوی رضوان گونه اش شهر قم است خواهر شاه سریر ارتضاست عشق و معشوق علی موسی الرضاست عالم و آدم ثنا خوان وی اند صد چو حاتم ریزه خواران وی اند او پناه قلبهای خسته است ره گشای راههای بسته است نور رو بندش درخشانی ترین تارو پود چادرش حبل المتین خاک پایش توتیای دیده هاست تربتش رشک همه سجاده هاست او تمام عزت است و جاه عشق هم طراز است او با ماه دمشق جلوه گاه حق و زهرا صورت است فاتح دلها و زینب سیرت است خلد گردی روی دامانش بود رخصت هستی به دستانش بود شهرت او رفته بالاتر زقاف عالمان گرد حریمش در طواف تربتش همواره غرق همهمه است خاک قبرش خاک قبر فاطمه است میکند عالم به خاک او سجود لیک چون زهرا نشد رویش کبود فاطمه گر هست نام نیکویش لیک نشکستند از کین پهلویش @nohe_sonnati
ای بهشت آرزوهای بهشت ای سراپا کوثر و کوثر سرشت ای گل عطر آفرین باغ عشق ای تجلی گاه بانوی دمشق فاطمه نامت دل تو زینبی هم به دل جای تو هم ذکر لبی عمق ذاتت از وجود زینب است در حقیقت تار و پود زینب است ریشهءاخلاق و رفتارت ز اوست خون او داری به رگ در زیر پوست تو زنسلی پاکدامانی و بس زاده ای از شاه مردانی و بس بسکه تو هستی دل آرا و شریف در جدال حسن هستی بی حریف حوریان شاگرد درس خوبیت شهره ء آفاق شد محبوبیت دوست و دشمن به مهرت مبتلا چون کریمه هستی و مشکل گشا قدرت احسان تو فوق بشر هرکسی دارد از این شأنت خبر خاکبوس خاک تو خاک جهان زائرانت را بهشت حق مکان کوی تو خود جنت الاعلی بود تربت تو تربت زهرا بود عشق را سرمشق نا مختومه ای عصمت حق هستی و معصومه ای ای تو شمس سینه ء شمس الشموس ای تو ناموس امیر ملک طوس بارگاهت معدن لبریز جود هرچه گشتم مثل کوی تو نبود خاک تو دارالشفای سینه هاست کوی تو هرشب پذیرای رضاست ای برادر زائر همواره ات ای دل دلدادگان آواره ات شوق دلبر داشتی کردی سفر تا بگیری یکدم از یارت خبر عاقبت با سینه ای محزون و زار بی خبر جان دادی از هجران یار کاش میشد عمر زینب چون تو طی تا نمی دید از جفا یارش به نی @nohe_sonnati
دوبیتی مرغ روح حضرت معصومه زین دار جهان پر زده با اِذن داور جانب باغ جنان تسلیت گوییم ما با قلب سوزان از غمش در حضور فخر عالم مهدی صاحب زمان ▪️ ای که در یثرب نمایی قبر زهرا جست و جو بعضی از صاحبدلان گفتند این راز مگو باید آیی در قم و معصومه را زائر شوی شاید از ایشان بگیری حاجتت را جای او @nohe_sonnati
باز در سینه غمی هست عیان خواهد شد گلی از گلشن سادات خزان خواهد شد او غریب است و به امید رضا آمده است دل خواهر به برادر نگران خواهد شد از غم دوری رخسار تو گریان شده ام هم به شوقت به خدا راهی ایران شده ام غم هجران تو آشفته و بیمارم کرد باعث رنج و غم و محنت بسیارم کرد همه ی آرزویم دیدن رخسار تو بود در وطن مضطرب و بی کس و بی یارم کرد خواهرت دل نگران است کجائی آقا به رهت منتظرم تا که بیائی آقا ای همه صبر و قرارم دل من تنگ شده خسته از این همه نامردی و نیرنگ شده جمع سادات در این قافله مشتاق تواند کربلا در نظرم تازه شده جنگ شده مردم این جا به علی دوستی عادت دارند و به سادات عنایات و ارادت دارند پیش چشمان ترم باغ گلی پرپر شد کوهی از غم به خدا همدم این خواهر شد جمعی از همسفرانم که ز پا افتادند زین مصیبت به خدا دیده ی زهرا تر شد شکر لله که به ما هیچ جسارت نشده معجری از سر این قافله ات کم نشده اهل قم آمده و عرض ارادت کردند با چه لطفی به من خسته محبت کردند همچو مادر که به فرزند دهد دلداری لطف کردند به ما جمله عنایت کردند شهر قم در هیجان است که گوهر دارد عطری از باغ گل موسی جعفر دارد دیده بگشا و ببین حضرت دلدار آمد غم به دل راه مده مونس و غمخوار آمد خیز و بنگر که رضا آمده نزدت بی بی چون طبیبی که به بالین تو بیمار آمد دیده بگشا و ببین لاله ی خوش بو آمد نور باران شده قم ضامن آهو آمد شعر این جا که رسید من ز نوا افتادم مات و مبهوت شدم یاد شما افتادم دل سفر کرد به بین الحرمینت ارباب یاد غم های شه کرب و بلا افتادم خواهری آمد و از غم به دلش شیون و شین قد او خم وَ ذکر لب او بود حسین @nohe_sonnati