eitaa logo
زُبدَةُالاَشعار
7.5هزار دنبال‌کننده
896 عکس
12 ویدیو
0 فایل
متن نوحه های ترکی و فارسی لینک اختصاصی http://eitaa.com/joinchat/1664745472Cc21776f32e zobdatolashaar.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ➖➖➖➖➖ مصائب_راه_شام 6 ➖➖➖➖➖ 6 . . . 6️⃣ سر مقدس حسین علیه السلام در دیر راهب . کاروان همراه اسیران به سوی شام حرکت می کرد در مسیر راه به دیر راهب عبادتگاه روحانی بلند پایه مسیحیان رسیدند مامورین در کنار آن دیر برای رفع خستگی و خوردن غذا توقف نمودند سرمقدس امام حسین علیه السلام روی نیزه بود و گروهی نگهبان از آن نگهبانی می کردند مامورین و نگهبانان سفره غذا را انداختند مشغول خوردن غذا شدند ناگاه دیدند دستی پیدا شد و بر صفحه دیوار دیر راهب چنین نوشت: اَتَرجُوا اُمَّهً قَتَلَت حُسَیناً*** شَفاعَهَ جَدَّهِ یَومَ الحِسابِ آیا آن امتی که حسین علیه السلام را کشتند امید به شفاعت جدش در روز قیامت دارند؟ یکی از آنها نقل می کند: با دیدن این منظره وحشت زده شدیم یکی از ما برخاست تا آن دست را بگیرد ولی آن ناپدید شد. بار دیگر مشغول خوردن غذا شدیم باز دیدیم همان دست آشکار شد و این شعر را در صفحه دیوا ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=11299 . برچسبها: . ➖➖➖ 👉 zobdatolashaar.ir 👉 instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki .
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_معصوم_دوازدهم 4 ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_معصوم_دوازدهم . . . . بخش 4️⃣ امام هادی (ع) در زندانی مخوف و وحشتناک . . ابوسلیمان از ابن اورمه نقل می کند در عصر خلافت متوکل به سامره رفتم، متوکل حضرت هادی (ع) را زیر نظر سعید حاجب محبوس نموده بود تا او آن حضرت را به قتل برساند. نزد سعید حاجب رفتم، به من گفت: آیا دوست داری خدای خود را بنگری؟ گفتم: پاک و منزّه است خدائی که چشمها نمی توانند او را بنگرند. (1) . گفت: منظور این شخص (امام هادی) است که شما می پندارید او امام شما است: گفتم: بی میل نیستم. گفت: من مأمور شده ام تا او (امام هادی) را بکشم، فردا او را خواهم کشت، رئیس پُست در نزد سعی حاجب بود، واسطه گردید و من به آن خانه ای که امام هادی (ع) در آنجا بود وارد شدم، ناگاه دیدم در مقابل آن حضرت قبری کنده اند، به محضر آن حضرت رفته و سلام کردم و گریه سختی نمودم، فرمود: چرا گریه م ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=23682 . برچسبها: . ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki .
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن ... . ✍️ زبدة الاشعار ✍️ . 🆔: @nohe_torki . سلمان گوید: . روزی به در خانه ی حضرت زهرا علیهاالسلام رفتم و اذن ورود گرفتم و چون داخل شدم دیدم که حضرت زهرا علیهاالسلام مشغول آسیاب کردن است و دستاس را می چرخاند در حالیکه دستان مبارکش مجروح شده است. . عرض کردم: «ای سیده ی زنان و ای مخدره دوران! چرا به فضه دستور نمی دهید تا دستاس نماید.» . جواب فرمود: «پدر بزرگوارم امر فرموده که کارهای خانه یک روز بر عهده ی من و یک روز بر عهده ی فضه باشد و اینک نوبت من است.» . در این سخن بودیم که ناگاه امام حسین علیه السلام در گهواره به گریه درآمد. پس عرض کردم: . «ای سیده ی عالمیان! مرا نیز در کارتان شریک نمایید.» . حضرت فرمود: «تو دستاس کن تا من حسین را آرام نمایم.» . سلمان گوید: «من مشغول دستاس کردن شدم. مدتی بعد بانگ اذان برخاست و من جهت اقامه ی نماز عازم مسجد شدم.» . . پس از .... ⬇️⬇️⬇️ ⬇️⬇️⬇️
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_معصوم_سوم 07 ➖➖➖➖➖ شهادت حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام . . . حسنین (ع) از دفن پدر بر میگشتند . نابینایی را دیدند . صحبت از فردی کرد که هر شب می آمده و به او کمک میکرده است . مشخصات آن فرد را داد . گفت: وقتی کنار من مینشست می فرمود :”مسکین ،جالس مسکینا،غریب جالس غریبا”در مانده ای با درمانده نشسته و غریبی همنشین غریبی شده است. حسنین (ع)فرمودند:ای مرد آن فرد پدر ما امیرالمومنین (ع)بوده ،دیگر منتظر او نباش...آمد کنار قبر علی (ع)دعا کرد و گریست و همان جا از دنیا رفت. . . این یک نابینا بود که اینطور گریست و جان داد. یک نابینای دیگر هم جابر بود که تا دستش به قبر امام حسین (ع) رسید بیهوش شد و به روی قبر افتاد. وقتی به هوش آمد سه بار گفت : یا حسین ،بعد شروع کرد گریستن و روضه خواندن . یا ابا عبدالله (ع) چرا جواب حبیب را نمیدهی ؟آیا دو ست جواب دوست را نمیدهد ؟ بعد خودش جواب داد : چگونه جواب دهی در حالی که میان سر و بدنت جدایی افتاده است . . گفت هرگز نشنیدم به جهان تن بی سر سخن آرد به میان . خاصه آن کس که چو گل پرپرشد سر او زینت طشت زر شد . وای بر من چه تقاضا دارم از چه رو خواهش بیجا دارم (احد ده بزرگی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . ✔️ ترکی . مرحوم . او گون که اهل حرم وارد اولدولار حرمه حسینه زائریدی جابر ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=3741 . برچسبها: . . ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki .
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_حضرت_مسلم 3 ➖➖➖➖➖ شب کوچه های غریب . . . استاد محمدرضا سنگری (پژوهشگر عاشورایی) : . . شبی نشسته بودم و آخرین قسمت های زندگی حضرت مسلم بن عقیل را می نوشتم؛داشتم آخرین لحظه هایش را می نوشتم؛ تنهایی هایش را که در کوچه های کوفه حرکت می کرد.از زمانی که او وارد این شهر شد، در محاصره هجده هزار استقبال کننده بود و بعد وارد خانه مختار شد و بعد از آن، وارد خانه هانی شد و اصلاً فضای کوفه و کوچه های کوفه را نمی شناخت؛ کوفه خیلی بزرگ بود.او وارد کوچه های کَنده شد – که یکی از قبایل بزرگ کوفه بود – و بعد وارد بنی جَبَله یا بنی بُجِیله شد که یکی از کوچه های مشهور کوفه بود. هیچ صدایی نبود. کوچه، خاموش خاموش بود. همه درها بسته بود. . امام چطور این مسلم ها را جذب کرد و چطور اینها را نگه داشت؟ . امام سجاد علیه السلام می فرماید: «ما در هر منزل که وارد می شدیم، امام قصه حضرت یحیی را مطرح می کرد و می گفت: انتهای این راه برای من همان مسیری است که یحیی داشت؛ یعنی سر من را هم از تنم جدا می کنند و در مقابل ناپاک ترین و پلیدترین انسان ها در تشت خواهند گذاشت». . هجده هزار نفر جمع شدند؛ در حالی که تمام یاوران عبیدالله بن زیاد، دویست نفر بودند که خلاصه می شدند در همان دارالاماره. از آن طرف می بینیم که یک هجوم ساده، همه چیز را تمام کرد. عبیدالله تهدید کرد که سپاه شام دارد می آید و یک گروه ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=8546 . برچسبها: . . ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki .
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_حسینیه 1 ➖➖➖➖➖ تنهایی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در روز عاشورا « » . . . امام حسین علیه السلام آمد کنار میدان ایستاد. اوّل به آن مرده دلان زنده نما حرف زد. فرمود: (هل من ذابِّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ الله صلی الله علیه وآله وسلم هَل مِن مُعینٍ یُعینَنی لِوَجهِ الله)[1]آیا کسی هست ما را برای خدا یاری کند؟ کسی جوابش را نداد و بعد هم به آن زنده دلان مرده نما حرف زد، رو کرد به شهدا و فرمود: (یا مُسلم ابن عقیل! یا هانی ابن عروة! یا حبیب ابن مظاهر! یا مسلم بن عوسجه! )یارانش را صدا زد و فرمود: (ما لی أُنادیکُم فَلا تُجیبوُنی وَ دَعَوتُکُم فَلا تَسمَعوُنی؟ )یاران با وفا! دوستان با صفا! من شما را صدا می زنم، چرا جواب مرا نمی دهید؟ بعد فرمود: (قُومُوا عَن نَومَتِکُم أیُّهَا الکِرام)ای عزیزان! ای بزرگان! ای به خواب رفتگان! برخیزید، بپا خیزید. حالا فرموده به پا خیزید، چه منظوری داشته است؟ آیا امام حسین علیه السلام می فرماید: بلند شوید، نگذارید من کشته شوم؟ . نه! یک حرفی فرموده که برای شما گفته، برای اینکه بدانید امامتان در ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=29668 . برچسبها: . ➖➖➖ دسته بندی اختصاصی از مدینه تا مدینه: https://zobdatolashaar.ir/?p=7442 ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki .
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_اصغریه ➖➖➖➖➖ متن روضه حضرت علی اصغر علیه السلام . . روز عاشورا وقتی علی اصغر را به دست آقا دادند، یک نگاهی به بچّه کرد خیلی متأثّر شد. شیرخواره اگر شیر بخورد، هم آب خورده و هم غذا و اگر شیر نخورد، نه آب خورده و نه غذا. آقا دید خیلی حالش بد است. گفت: زینب جان! این بچّه را به من بدهید ببرم. به مردم نشان دهم، یعنی ما صبح تا حالا با مردم فقط حرف زدیم، القاء کردیم، کار ما سمعی بوده است. حالا بگذار سمعی و بصری کار کنیم. . بچه را در یک پارچۀ سفید پیچیدند. آقا بچّه را بغل کرد و آمد مقابل مردم روی دست، بچّه را چطور نگه داشت که بچّه ضربه نخورد، من آنچه حس می کنم و از نظر وضعیّت بچّه و آن عمل خلافی که آنها کردند، اینطور می باشد که آقا سوار است، پارچه داخل کتف بچه را مشت کرده و گرفته است. بچّه را هم روی دست بلند کرد سر بچّه هم به پشت دست آقا تکیّه داده است. پای بچه هم دمِ آرنج آقاست. بچه را نشان داد و گفت: (وَیلَکُم یا قَوم)وای بر شما! عذاب بر شما! بلا بر شما! من که دیگر غیر از این شیرخوار کسی را ندارم. شما ببنید که چقدر در التهاب است. آقا سخن می گفت که یک وقت خون از گلوی علی اصغ ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=2894 . برچسبها: . ➖➖➖ دسته بندی اختصاصی از مدینه تا مدینه: https://zobdatolashaar.ir/?p=7442 ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki . ROUND:
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_حسینیه 3 ➖➖➖➖➖ متن روضه کوچ از کربلا . . . زینب عزیز آمد کنار گودال قتلگاه (فَوَجَدَهُ مَکبوباً عَلی وَجهِهِ وَ هُوَ جُثه بِلا رَأس و نورهُ مُشرِقٌ مُرَمَّلٌ بِدِمائِهِ وَ الِّریاحُ سافیهِ عَلَیهِ فَقتُلتَ هذا وَ الله الحُسین) [1] . بی بی آمد، نگاه کرد دید برادرش با بدن بی سر، به رو افتاده یعنی سینه حسین به روی خاک است و پشتش به طرف بالا یک نگاهی کرد به بدن و صدا زد: (حسین جان! آیا تو برادر منی؟ آیا تو پسر پدر منی؟ )گفت: یا رسول الله این حسین توست که لباس ندارد. مقابل آفتاب افتاده، با بدن قطعه قطعه. . بعد هم رو کرد به خود بدن و فرمود: (بِأَبیِ المَهمومِ حَتّی قَضی بِأَبیِ العَطشان حَتّی مَضی)[2]حسین جان پدرم به قربانت که با لب تشنه جان دادی و با دل داغدار از دنیا رفتی. [3] . . . [1]حتی أتیت إلی الحسین علیه السلام فوجدته مکبوبا علی وجهه و هو جثة بلا رأس و نوره مشرق مرمل بدمائه و الریاح سافیة علیه فقلت هذا و الله الحسین .بحارالانوار ج45ص316 [2]بأبی من لا غائب فیرتجی و لا جریح فیداوی بأبی من نفسی له الفداء بأبی المهموم حتی قضی بأبی العطشان حتی مضی بأبی من شیبته تقط ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=10547 . برچسبها: . ➖➖➖ دسته بندی اختصاصی از مدینه تا مدینه: https://zobdatolashaar.ir/?p=7442 ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki .
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_حضرت_رقیه 03 ➖➖➖➖➖  حضرت رقیه سلام الله علیها جریان سیّد دمشقی . . مرحوم شیخ احمد : . . مرحوم سید هاشم رضوان اللّه تعالى علیه یکى از علماء بزرگ شیعه شام بود که سه دختر داشته ، مى گوید یکى از دخترهایم خواب رفت یک شب بیدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقیه را خواب دیدم . بى بى به من فرمود: دختر به بابات سیدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا تعمیر کنید. بابا اعتنائى نکرد، مگر مى شود با یک خواب دست به قبر دختر امام حسین (ع) زد. . . فردا شب دختر وسطى همین خواب را دید: باز بابا اعتنایى نکرد. شب سوم دختر کوچولوى سید این خواب را دید شب چهارم خود سید هاشم مى گوید خوابیده بودم یک وقت دیدم یک دختر کوچولو دارد مى آید این دختر از نظر سِنّى کوچک است اما آنقدر با اُبهت است باصولت و جلالت دارد مى آید رسید جلوى من به من فرمود سید هاشم مگر بچه هایت به تو نگفتند که من ناراحتم قبر مرا تعمیر کن ؟ . . گفت : من با وحشت از خواب پریدم رفتم والى شام را دیدم جریان را گفتم والى نامه نوشت به سلطان عبد الحمید، سلطان جواب نوشت براى والى که ما جرأت نمى کنیم اج ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=2853 . برچسبها: . ➖➖➖ دسته بندی اختصاصی از مدینه تا مدینه: https://zobdatolashaar.ir/?p=7442 ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki . ROUND:
() . ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki . بخش 7️⃣ زندانهای مختلف . ✔️ اشاره در مورد امام کاظم (ع) آمده: لا یَزالُ یَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنِ اِلی سِجْنٍ. : «آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد». . اینک توضیح مطلب: . ✔️ در زندان عیسی بن جعفر وقتی که امام کاظم (ع) را به بصره آوردند، نخست در زندان عیسی بن جعفر بن منصور (نوه منصور دوانیقی) بود. یکسال گذشت، عیسی بن جعفر براثی هارون چنین نامه نوشت: «زمانی است که موسی بن جعفر (ع) در زندان من است، و من در این مدت او را آزمودم، و جاسوسان و دیده بابانانی بر او گماشتم، از او چیزی جز عبادت و دعا دیده نشد، و کسی را گماردم تا بشنود که او هنگام دعا، چه دعائی می کند، شنیده نشد که بر تو یا بر من نفرین کند، و برای خود نیز جز به آمرزش و رحمت، دعائی نکرد، بنابر این اکنون کسی را بفرست تا من موسی بن جعفر را به او تحویل دهم وگرنه من او را آزاد و رها می کنم، زرا من بیش از این نمی توانم او را در زندان نگهدارم». از دعاهای امام این بود: اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنِِی کُنْتُ اَسْئَلُکَ اَنْ تَفَرَّعَنِی لِعِبادَتِکَ، اَللْهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ. : «خدایا تو می دانی که من از تو تقاضا داشتم مرا در خلوتگاه قرار دهی تا با فراغت، تو را عبادت کنم، تقاضایم را برآوردی، تو را شکر و سپاس می گویم». . ✔️ در زندان فضل بن ربیع هارون پس از وصول نامه عیسی، مأموری فرستاد تا موسی بن جعفر (ع) را از عیسی تحویل گرفته و به بغداد نزد (یکی از وزرای خود) فضل بن ربیع ببرد. آن مأمور، دستور هارون را اجرا کرد، و امام کاظم (ع) مدت طولانی در نزد فضل بن ربیع (تحت نظر او در زندان او) باقی ماند. هارون از فضل خواست تا آن حضرت را بکشد، او از انجام این کار خودداری کرد، آنگاه هارون برای فضل بن ربیع نامه نوشت که امام کاظم (ع) را به فضل بن یحیی برمکی بسپرد. . ✔️ در زندان فضل بن یحیی طبق این دستور، فضل بن یحیی در بغداد، امام کاظم (ع) را از فضل بن ربیع تحویل گرفت، و آن حضرت را در یکی از اطاقهای خانه اش تحت نظرش جا داد، و دیده بانانی بر او گماشت، آن بزرگوار شب و روز سرگرم عبادت بود، و بیشتر روزها را روزه می گرفت و روی خود را از محراب عبادت به جانب دیگر نمی گردانید. فضل بن یحیی چون چنین دید، گشایش در کار آن حضرت داده و او را گرامی داشت، این خبر به هارون رسید، نامه ای برای فضل بن یحی نوشت و در آن نامه او را از احترام به امام کاظم (ع) بر حذر داشت و از او خواست آن حضرت را بکشد، فضل به چنین کاری اقدام نکرد. ✔️ در زندان سندی بن شاهک هارون خشمگین شد، و خادم خود بنام «مسرور» را طلبید و به او گفت: «هم اکنون به بغداد برو و یکسره نزد موسی بن جعفر می روی، اگر دیدی او در آسایش است، این نامه را به «عباس بن محمد» برسان و به او دستور بده تا به آنچه در نامه نوشته شده عمل کند، و نامه دیگری نیز به او داده و گفت این نامه را نیز به «سندی بن شاهک» برسان و به او دستور بده که از عباس بن محمد اطاعت کند. مسرور با شتاب به بغداد آمد و به خانه فضل بن یحیی رفت، و کسی نمی دانست که برای چه کاری آمده، نزد موسی بن جعفر (ع) رفت، او را در آسایش دید، بی درنگ نزد عباس بن محمد و سندی بن شاهک رفت، و نامه های هارون را به آنها داد. فوری عباس بن محمد (که رئیس دژخیمان بود) فضل بن یحیی را احضار کرد و به سندی بن شاهک دستور داد، او را برهنه کرده و صد تازیانه بر او زد ... https://zobdatolashaar.ir/?p=24784
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ ➖➖➖➖➖ ذکر_مصیبت_حسینیه 1 ➖➖➖➖➖ تنهایی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در روز عاشورا « » . . . امام حسین علیه السلام آمد کنار میدان ایستاد. اوّل به آن مرده دلان زنده نما حرف زد. فرمود: (هل من ذابِّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ الله صلی الله علیه وآله وسلم هَل مِن مُعینٍ یُعینَنی لِوَجهِ الله)[1]آیا کسی هست ما را برای خدا یاری کند؟ کسی جوابش را نداد و بعد هم به آن زنده دلان مرده نما حرف زد، رو کرد به شهدا و فرمود: (یا مُسلم ابن عقیل! یا هانی ابن عروة! یا حبیب ابن مظاهر! یا مسلم بن عوسجه! )یارانش را صدا زد و فرمود: (ما لی أُنادیکُم فَلا تُجیبوُنی وَ دَعَوتُکُم فَلا تَسمَعوُنی؟ )یاران با وفا! دوستان با صفا! من شما را صدا می زنم، چرا جواب مرا نمی دهید؟ بعد فرمود: (قُومُوا عَن نَومَتِکُم أیُّهَا الکِرام)ای عزیزان! ای بزرگان! ای به خواب رفتگان! برخیزید، بپا خیزید. حالا فرموده به پا خیزید، چه منظوری داشته است؟ آیا امام حسین علیه السلام می فرماید: بلند شوید، نگذارید من کشته شوم؟ . نه! یک حرفی فرموده که برای شما گفته، برای اینکه بدانید امامتان در ... ➖➖➖➖➖ 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=29668 . برچسبها: . ➖➖➖ دسته بندی اختصاصی موضوعات: https://zobdatolashaar.ir/hashtaggs/ ➖➖➖ سایت: zobdatolashaar.ir اینستا: instagram.com/zobdatolashaar.ir/ ایتا: eitaa.com/nohe_torki بله: ble.ir/join/ZmUwZTU0ND ➖➖➖ ✍️ ✍️ . 🆔: @nohe_torki .