eitaa logo
نُمود | جواد محمدنیا
46 دنبال‌کننده
12 عکس
13 ویدیو
3 فایل
نُمود محلی برای یادداشت‌های پراکندۀ من دربارۀ آیات الهی، سیاست و ... . در خدمتم: @J_mohammadnia راستی! حساب خرده‌یادداشت‌های من در ویراستی: https://virasty.com/javad_mohammadnia مطالب نوشته شده در ایتا و ویراستی، مشترک نیستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم این الملوک و ابناء الملوک! به تعبیری اُوِرِکا اُوِرِکا! (این نوشته کمابیش تخصصی است) در منطق، به ما آموختند که بدیهات، شش نوع‌اند که به بدیهات اولیه و ثانویه تقسیم می‌شوند. بدیهیات اولیه مانند استحالۀ اجتماع نقیضین و ثانویه مانند تجربیات. اما هنگامی که وارد فلسفه شدیم، ما را به این نتیجه رساندند که تجربیات، یقینی نیستند! یعنی اگر هزار بار هم تجربه کنیم، باز هم نمی‌توانیم از آن آزمایش‌ها به قاعده‌ای کلی دست یابیم؛ مانند اینکه اگر هزار بار هم تجربه کردیم که آب در فشار یک اتمسفر و در دمای صد درجه به جوش می‌آید، ممکن است در تکرار شمارۀ ۱+۱۰۰۰ در دمایی دیگر به جوش آید، چه ۱۰۱ درجه و چه ۵۰ درجه. اما به نظر می‌رسد کسی که نظر فیلسوفان علم را پذیرفته‌است با شناختِ روشن خود به مبارزه برخاسته و به نوعی راه سوفسطائیان را پی‌گرفته‌است. برای تبیین بر خطا بودن فیلسوفان علم در این مسئله، چاره‌ای جز این نداریم که برخی از تجربیاتی که برایمان پیش آمده‌است را باز گو نماییم: نمونۀ نخست؛ هنگامی که جمهوری اسلامی ایران موفق شد سانتریفیوژ IR1 را خود تولید کند، یکی از مسئولین انرژی هسته‌ای، با این مضمون توضیح داد: «که تولید این سانتریفیوژ، بارها با شکست مواجه شد. هربار که قطعات آن را روی هم سوار می‌کردیم، با شروع به چرخش، این دست‌گاه‌ها منفجر می‌شدند ولی ما به کار سوار‌کردن اجزا روی هم ادامه دادیم تا اینکه سانتریفیوژِ یکی از همکاران، به صورت اتفاقی، به درستی عمل کرد! تحقیق کردیم و فهمیدیم که همکار ما، با دست‌کش این کار را انجام داده بود و درنتیجه متوجه شدیم، این دست‌گاه‌ها آنقدر حساس‌اند که وقتی با دستی برهنه قطعات را روی هم سوار می‌کنیم، لایۀ نازک عرقی که روی دستان ماست، عمکرد آن را مختل می‌کند.» حال پرسش اساسی در اینجا آن است که چرا به دنبال علت این شکست می‌گشتند؟ به‌تعبیری چرا با خود نگفتند که فلسفه هم به ما ثابت کرده‌است که احتمال دارد جایی، موادِ به‌کار رفته، عملکردی داشته باشند که دفعات دیگر چنین عملکردی را از خود نشان ندهند و بنابراین، کاملاً طبیعی است که این پروژه با شکست مواجه می‌شود. درنتیجه ما میلیون‌ها سانتریفیوژ باید تولید کنیم تا شاید یکی از آن‌ها به بار بنشیند!؟ دلیل اینکه چنین پرسشی را نداشتند خیلی واضح است؛ آن‌ها در تجربۀ کشورهای تولید کنندۀ سانتریفیوژ به علم و شناخت رسیده بودند که اگر این فناوری آنجا کار کرده‌است، دراینجا هم حتماً کار می‌کند درنتیجه اگر اینجا عملکرد مطلوب را ندارد، نه به خاطر آن قاعدۀ فلسفی است؛ بلکه به این دلیل است که شرایط مورد نیاز را رعایت نکرده‌ایم! به‌تعبیری چون با مشاهدۀ خود و دیگران از سانتریفیوژها به علم و یقین رسیده‌اند و شناخته‌اند که سانتریفیوژ کار می‌کند و می‌تواند اورانیوم را غنی کند و به همین دلیل اگر هیچ موفقیتی را نیز کسب نکنند، به این نتیجه خواهند رسید که قطعا،‌ آن‌ها شرایط عملکردِ صحیح را نشناخته‌اند. نمونۀ دوم؛ اگر کسی، با گام‌های خود و بدون هیچ ابزار خاصی، از رودخانه‌ای خروشان، عمیق و عریض، عبور کند، قطعاً با خود نخواهیم گفت که: فیلسوفان علم، خود به ما گفته بودند، تجربه به این معنا نیست که بار دیگر هم همین اتفاق خواهد افتاد، بلکه ممکن است اتفاق دیگری بیفتد و درنتیجه بسیار طبیعی است که کسی از روی آب عبور کند و میلیمتری به درون آب نرود؟! اساساً به همین دلیل است که معجزات پیامبران، معجزه‌اند؛ زیرا به‌عنوان مثال، برایشان قطعی است که کوه، نمی‌تواند موجود جان‌داری را بزاید! بنابراین مخاطبان پیامبران، در مواجهۀ با معجزه، به این مسئله علم داشتند، نه اینکه به تعبیری درصدی احتمال می‌دادند که شاید کوه بچه شتر متولد کند! و اساساً به همین دلیل است که بسیاری از ملحدان تحقق معجزات را نمی‌پذیرند! نمونۀ سوم؛ وقتی می‌خواهید گاز خانه را روشن کنید تا غذایی گرم بپزید، چند بار با خود گفته‌اید درست است که آتشْ آتش است و گاز هم گاز، اما شاید آتش گاز را روشن نکند و به همین دلیل سَرخورده، به جای خود باز گردید؟ یا چند بار شده با خود بگویید: آتش را نزدیک گاز کردم و روشن نشد، ولی این را فیلسوفان گفته بودند و شاید تا شب هم هزار بار تکرار کنم، باز هم نشود؟! بلکه شما رفته‌اید و خروجی گاز را چک کرده‌اید و اگر درست نشد به تعمیر کار مراجعه کرده‌اید. (برای مطالعۀ قسمت دوم ضربه بزنید)