﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
#درس_اخلاق 💥#خشم_و_عصبانبت💥 #قسمت_اول ✍خشم و عصبانیت، یک بیماری #اخلاقی است که بسیاری از زن
💥#خشم و #عصبانیت همسر💥
#قسمت_دوم
✅گاهی خانم در اثر #ناملایمات زندگی مانند #بدرفتاری و #توهین خویشان با همسایگان، اذیت و آزار بچه ها، بر آورده نشدن توقعات، #مشکلات_و_محرومیت های اقتصادی، آن چنان بر افروخته و عصبانی می شود که کنترل اعصابش را از دست می دهد و در صدد یافتن فردی است که دق دل خود را بر سر او خالی کند.
✅از این رو، وقتی شوهرش وارد منزل می شود، با تندی و عصبانیت شکایت ها را شروع می کند و داد و فریاد را می اندازد. شوهر #عاقل و #دانا کسی است که موقعیت غیر عادی همسرش را درک کند و بفهمد که همسرش یک بیمار عصبی و قابل ترحم است، لذا #خونسردی خود را #حفظ کند و هیچ عکس العمل تندی از خود نشان ندهد حتی اگر #مورد_اهانت_همسرش نیز واقع شود.
✅ممکن است خانم هم چنان به داد و فریاد های خود ادامه دهد و منتظر #عکس_العمل_تند_شوهرش باشد تا اوهم سر و صدای بیش تری راه بیندازد ، ولی مصلحت در این است که شوهر نیز #صبر و #سکوت خود را هم چنان حفظ کند. وقتی زن عکس العمل #تندی از شوهر ندید، طولی نمی کشد که به حالت عادی باز می گردد و بر اعصاب خویش #مسلط می شود و احیانا از تندی ها و بی ادبی های خود پشیمان می شود و #عذر_خواهی می کند. آن گاه در یک فرصت مناسب به عنوان #دل جویی و با زبان خوش از عوامل #ناراحتی های خانم جویا می شود و در حل موضوع به او کمک می کند.
https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔹••🔸♧۰۰﷽۰۰♧🔸••🔹
🔹 #گلچین_های_نماز
#شماره_چهار
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔹🔸آخرین نماز مدرّس
✍#مُدرّس بر سر سجادهاش مینشیند، نگاهش را دوخته به جایی و خاموش است. اِنگار که در آن دَمِ واپسین، سراسر زندگیاش را #مرور میکند، تا دورترین خاطرههایش را و حتی #ضربهی ترکهای را که در شش سالگی به #بازویش خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان کشاند.
🔻◾️جانِ خستهاش انگار، #زخم تمام ضربههایی را که در سراسر عمر خورده به یاد میآورد با این حال در چهرهاش #طراوت و #شادابی خاصی موج میزند زیرا به خوبی میداند آخرین ضربه که برای همیشه او را به #دیار_دوست میفرستد در حال فرود آمدن است.
🔻◾️صدای #اذان، مُدرّس را به خدا و دیگران را به خود باز میگرداند. جهانسوزی (شخصی که برای قتل مدرس آمده بود) به تندی قوری را که از روی سماور برداشته و در استکانی چای میریزد و استکان را به خَلَج (همکارش) میدهد. خَلَج نیز گَرد پاکتی کوچک را در آن خالی میکند. استکان را در مقابل مُدرّس میگذارد و به او میگوید: بخور. مُدرّس استکان را بر میدارد و چای را در چند جُرعه مینوشد و با #خونسردی سریعاً به #نماز میایستد و در پیش رویِ کسانی که داغ #حسرت یک #تعظیم او به دلشان مانده است، در برابر خدا به #رکوع میرود، رو به دوست و پشت به دشمنان زانو میزند و به #سجده میافتد.
🔻◾️ مستوفیان با نگرانی چشم دوخته است به او، مُدرّس نماز مغرب را به پایان میبرد اما زهر هنوز اثر نکرده است. مُدرّس هنوز بر #سجاده نشسته و ذکر میگوید. سه دژخیم با تعجب و وحشت به او خیره شدهاند. در برابرش احساس #ناتوانی میکنند. زهر را به او خوراندهاند اما #تلخی در کام و جان خودشان موج میزند.
🔻◾️مستوفیان بیش از آن تاب نمیآورد بلند شده و مدرس را به زمین میاندازند، جهانسوزی و خلج نیز دست و پای سید را میگیرند. مُدرّس با صدای بلند #شهادتین خود را میگوید. مستوفیان عمامه مدرس را باز میکند و آن را بر گردن او میپیچد. آنگاه دو سوی عمامه را آن قدر از دو طرف میکشد تا راه لب، بر #کلام_سرخ مُدرّس بسته میشود. چشمانش به روی مُهر سجاده و لبانش به کلام خدا بسته میشود اما جلاّدان هنوز #رهایش نمیکنند.
🔻◾️آن قدر عمامه را به دور گردنش نگه میدارند تا پیکر نحیف و رنج کشیدهاش #سُست میشود و #ستاره_بر_آسمان_سجاده میافتد همچون مولایش #علی علیه السّلام در محراب خون .[۱]
[۱]. ستارهای بر خاک، ص ۱۰۶.
eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹