eitaa logo
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
12.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
8.3هزار ویدیو
587 فایل
تقدیم به امام زمان علیه السلام [ کپی حلال ] دعامون کنید باعمل کردن به قرآن نورانی شویم اسرائیل رفتنی است فلسطین کلیدرمزآلودظهور است امام خامنه ای 👇 تبلیغات کانال نورالقران @Noorghran 👇ادمین رزرو تبلیغات مدیر @Eerfan313
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
#درس_اخلاق 💥#خشم_و_عصبانبت💥 #قسمت_اول ✍خشم و عصبانیت، یک بیماری #اخلاقی است که بسیاری از زن
💥 و همسر💥 ✅گاهی خانم در اثر زندگی مانند و خویشان با همسایگان، اذیت و آزار بچه ها، بر آورده نشدن توقعات، های اقتصادی، آن چنان بر افروخته و عصبانی می شود که کنترل اعصابش را از دست می دهد و در صدد یافتن فردی است که دق دل خود را بر سر او خالی کند. ✅از این رو، وقتی شوهرش وارد منزل می شود، با تندی و عصبانیت شکایت ها را شروع می کند و داد و فریاد را می اندازد. شوهر و کسی است که موقعیت غیر عادی همسرش را درک کند و بفهمد که همسرش یک بیمار عصبی و قابل ترحم است، لذا خود را کند و هیچ عکس العمل تندی از خود نشان ندهد حتی اگر نیز واقع شود. ✅ممکن است خانم هم چنان به داد و فریاد های خود ادامه دهد و منتظر باشد تا اوهم سر و صدای بیش تری راه بیندازد ، ولی مصلحت در این است که شوهر نیز و خود را هم چنان حفظ کند. وقتی زن عکس العمل از شوهر ندید، طولی نمی کشد که به حالت عادی باز می گردد و بر اعصاب خویش می شود و احیانا از تندی ها و بی ادبی های خود پشیمان می شود و می کند. آن گاه در یک فرصت مناسب به عنوان جویی و با زبان خوش از عوامل های خانم جویا می شود و در حل موضوع به او کمک می کند. https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔹••🔸♧۰۰﷽۰۰♧🔸••🔹 🔹 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔹🔸آخرین نماز مدرّس ✍ بر سر سجاده‌اش می‌نشیند، نگاهش را دوخته به جایی و خاموش است. اِنگار که در آن دَمِ واپسین، سراسر زندگی‌اش را می‌کند، تا دورترین خاطره‌هایش را و حتی ترکه‌ای را که در شش سالگی به خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان کشاند. 🔻◾️جانِ خسته‌اش انگار، تمام ضربه‌هایی را که در سراسر عمر خورده به یاد می‌آورد با این حال در چهره‌اش و خاصی موج می‌زند زیرا به خوبی می‌داند آخرین ضربه که برای همیشه او را به می‌فرستد در حال فرود آمدن است. 🔻◾️صدای ، مُدرّس را به خدا و دیگران را به خود باز می‌گرداند. جهانسوزی (شخصی که برای قتل مدرس آمده بود) به تندی قوری را که از روی سماور برداشته و در استکانی چای می‌ریزد و استکان را به خَلَج (همکارش) می‌دهد. خَلَج نیز گَرد پاکتی کوچک را در آن خالی می‌کند. استکان را در مقابل مُدرّس می‌گذارد و به او می‌گوید: بخور. مُدرّس استکان را بر می‌دارد و چای را در چند جُرعه می‌نوشد و با سریعاً به می‌ایستد و در پیش رویِ کسانی که داغ یک او به دلشان مانده است، در برابر خدا به می‌رود، رو به دوست و پشت به دشمنان زانو می‌زند و به می‌افتد. 🔻◾️ مستوفیان با نگرانی چشم دوخته است به او، مُدرّس نماز مغرب را به پایان می‌برد اما زهر هنوز اثر نکرده است. مُدرّس هنوز بر نشسته و ذکر می‌گوید. سه دژخیم با تعجب و وحشت به او خیره شده‌اند. در برابرش احساس می‌کنند. زهر را به او خورانده‌اند اما در کام و جان خودشان موج می‌زند. 🔻◾️مستوفیان بیش از آن تاب نمی‌آورد بلند شده و مدرس را به زمین می‌اندازند، جهانسوزی و خلج نیز دست و پای سید را می‌گیرند. مُدرّس با صدای بلند خود را می‌گوید. مستوفیان عمامه مدرس را باز می‌کند و آن را بر گردن او می‌پیچد. آنگاه دو سوی عمامه را آن قدر از دو طرف می‌کشد تا راه لب، بر مُدرّس بسته می‌شود. چشمانش به روی مُهر سجاده و لبانش به کلام خدا بسته می‌شود اما جلاّدان هنوز نمی‌کنند. 🔻◾️آن قدر عمامه را به دور گردنش نگه می‌دارند تا پیکر نحیف و رنج کشیده‌اش می‌شود و می‌افتد همچون مولایش علیه السّلام در محراب خون .[۱] [۱]. ستاره‌ای بر خاک، ص ۱۰۶. eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹