🔹••🔸♧۰۰﷽۰۰♧🔸••🔹
🔹 #گلچین_های_نماز
#شماره_چهار
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔹🔸آخرین نماز مدرّس
✍#مُدرّس بر سر سجادهاش مینشیند، نگاهش را دوخته به جایی و خاموش است. اِنگار که در آن دَمِ واپسین، سراسر زندگیاش را #مرور میکند، تا دورترین خاطرههایش را و حتی #ضربهی ترکهای را که در شش سالگی به #بازویش خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان کشاند.
🔻◾️جانِ خستهاش انگار، #زخم تمام ضربههایی را که در سراسر عمر خورده به یاد میآورد با این حال در چهرهاش #طراوت و #شادابی خاصی موج میزند زیرا به خوبی میداند آخرین ضربه که برای همیشه او را به #دیار_دوست میفرستد در حال فرود آمدن است.
🔻◾️صدای #اذان، مُدرّس را به خدا و دیگران را به خود باز میگرداند. جهانسوزی (شخصی که برای قتل مدرس آمده بود) به تندی قوری را که از روی سماور برداشته و در استکانی چای میریزد و استکان را به خَلَج (همکارش) میدهد. خَلَج نیز گَرد پاکتی کوچک را در آن خالی میکند. استکان را در مقابل مُدرّس میگذارد و به او میگوید: بخور. مُدرّس استکان را بر میدارد و چای را در چند جُرعه مینوشد و با #خونسردی سریعاً به #نماز میایستد و در پیش رویِ کسانی که داغ #حسرت یک #تعظیم او به دلشان مانده است، در برابر خدا به #رکوع میرود، رو به دوست و پشت به دشمنان زانو میزند و به #سجده میافتد.
🔻◾️ مستوفیان با نگرانی چشم دوخته است به او، مُدرّس نماز مغرب را به پایان میبرد اما زهر هنوز اثر نکرده است. مُدرّس هنوز بر #سجاده نشسته و ذکر میگوید. سه دژخیم با تعجب و وحشت به او خیره شدهاند. در برابرش احساس #ناتوانی میکنند. زهر را به او خوراندهاند اما #تلخی در کام و جان خودشان موج میزند.
🔻◾️مستوفیان بیش از آن تاب نمیآورد بلند شده و مدرس را به زمین میاندازند، جهانسوزی و خلج نیز دست و پای سید را میگیرند. مُدرّس با صدای بلند #شهادتین خود را میگوید. مستوفیان عمامه مدرس را باز میکند و آن را بر گردن او میپیچد. آنگاه دو سوی عمامه را آن قدر از دو طرف میکشد تا راه لب، بر #کلام_سرخ مُدرّس بسته میشود. چشمانش به روی مُهر سجاده و لبانش به کلام خدا بسته میشود اما جلاّدان هنوز #رهایش نمیکنند.
🔻◾️آن قدر عمامه را به دور گردنش نگه میدارند تا پیکر نحیف و رنج کشیدهاش #سُست میشود و #ستاره_بر_آسمان_سجاده میافتد همچون مولایش #علی علیه السّلام در محراب خون .[۱]
[۱]. ستارهای بر خاک، ص ۱۰۶.
eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🌕پس از این پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کوه پایین آمدند و به سمت مکه و خانه خویش عازم شدند. زمانی که به خانه رسیدند #ماجرای_بعثت_خویش را برای همسر گرامیشان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بازگو فرمودند.
🔵 خدیجه (سلام الله علیها) نیز که در سالهای همسری با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) #آثار_بزرگی و پیامبری را در ایشان دیده بودند، گفت: «به خدا دیرزمانی است که در انتظار چنین روزی، به سر بردهام. و امیدوار بودم که روزی تو #رهبر_خلق و #پیغمبر این مردم شوی."
از میان مردان نیز امام علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان ایمان آوردند و #شهادتین را بر زبان جاری کردند.
🌕از آن پس #پیامبر در کنار خانه خدا نماز میگزارد و #خدیجه (سلام الله علیها) و #علی (علیهالسلام) به ایشان #اقتدا میکردند و #نماز میخواندند.
💜این سه نفر، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پروراننده و فراگیرکردند.
#لبیک_یا_خامنه_ای
➬@noor133Qoran
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج