eitaa logo
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
12.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
8.3هزار ویدیو
587 فایل
تقدیم به امام زمان علیه السلام [ کپی حلال ] دعامون کنید باعمل کردن به قرآن نورانی شویم اسرائیل رفتنی است فلسطین کلیدرمزآلودظهور است امام خامنه ای 👇 تبلیغات کانال نورالقران @Noorghran 👇ادمین رزرو تبلیغات مدیر @Eerfan313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃﷽🍃🌸 🔻راضی باشیم🔻 ✍ بعضی‌ها هستند که وقتی امکانات و دارائی‌های دیگران رو می‌بینند، آهِ حسرت می‌کشند. خونه🏠 ماشین🚙 تحصیلات👨‍🎓 قیافه👱‍♀ استعداد و... 🙁مُدام داشته‌های دیگران رو میخورن. قرآن کریم می‌فرماید: به آنچه که خدا بهتون داده راضی باشید، و از روی ، آرزویِ داشته‌های دیگران رو نداشته باشید.☝️ ✅️ بلکه به جای چشمداشت به داشته‌های دیگران، به فضل و لطفِ چشم داشته باشید.😍👇 🕋 وَ لَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ... وَ اسْأَلُوا اللهَ مِن فَضْلِهِ، إِنَّ اللهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (نساء/۳۲) 💢 امتیازات و برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، نکنید. 💢 و از ، برای رفع گرفتاریهای خود کمک بگیرید، زیرا خداوند به هر چیز داناست. ❌ پس اگر دیدیم یه نفر امکاناتی داره، آهِ نکشیم. 😌 شاید ما چیزهایی داشته باشیم، که او نداشته باشه.💯 ⚠ و شاید هم، اگر ما اون امکانات رو داشته باشیم به ضررمون تموم بشه.😳 و باعث طغیان و سرکشی‌ِ ما بشه:👇 🕋 وَ لَوْ بَسَطَ اللهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ، لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ، إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ. (شوری/۲۷) 💢 اگر خداوند را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین و سرکشی می‌کنند. 💢 ولی به مقداری که می‌خواهد و صلاح می‌داند، نازل می‌کند. 💢 چرا که او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست. 👌 پس به خدا اطمینان داشته باشیم، و کنیم.😃 ، @noor133Qoran
❌🌾🌾❌ ✔️فرستاده شده توسط یه طلبه جهادی (بخش تجهیز فوت شدگان کرونایی) ✍یه روزی که چند تا جنازه آورده بودن یکی از همه سنگین تر بود چهارنفری به زور تونستیم جنازه شو از زمین برداریم و بزاریم روی سکوی غسل.. کاور رو باز کردم عجیب بود۰ 😭کل بدن خالکوبی بود یک جوون چهارشونه درشت هیکل با کلی خالکوبی های عجیب و غریب و خطهایی که یادگار تیزی و دعوا بود 🔻خلاصه مشخص بود که از اون گنده لات ها بود... برام جالب بود... کسی که احتمالا یه عمر نفس کش میطلبید و خیلیا از دیدنش نفساشون تو سینه حبس میشد؛ 🔥خودش با یه ویروسی که به چشم نمیاد نفسش گرفته شده بود۰ يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ 😔 ای انسان؛ چه چیز تو را نسبت به پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟ روی سینه چپش هم یه خالکوبی نوشته بود که وقتی خوندم مبهوت شدم : «موریانه ها کامتان تلخ باد، این تن که میخورید پر از های بود» 🌹🌧دعا کنید همه عاقبت بخیر بشیم... التماس دعا... 🆔@noor133Qoran
🔴 ماه رمضان 💢 در جمعه های نقل می‌‌کند در روایتی وارد شده است که: در هر از ماه می‌‌آیند، می‌‌ایستند و با محزون و با حالتی چنین ندا می‌‌کنند: 👈 ای من، ای من، ای من، با چیزی (عملی) به ما کنید تا خداوند به شما نماید. ما را کنید و از فراموش نکنید، بر ما و ما رحم کنید، زیرا ما در و اندوه طولانی و در سختی می‌‌باشیم، پس بر ما رحم کنید و از و دادن برای ما کوتاهی نورزید، شاید قبل از آن که مثل ما شوید، خداوند بر ما رحم نماید. 💥ما بر گذشته می‌‌خوریم، ما نیز مثل شما بودیم. پس ای بندگان خدا، به سخن ما گوش فرا داده و فراموش نکنید. فردا روزی شما نیز خواهید دانست: چیزهای (غیر مورد نیاز) که در دست شماست، قبلاً در دست ما نیز بود، اما در راه بندگی خدا نکردیم، و از حقّ مانع شدیم، و لذا و سختی آن بر عهده ما قرار گرفت، و و سود آن به دیگران رسید. با ، یا تکّه نانی، یا تکّه کوچک به ما توجّه و کنید. 💥سپس ندا می‌‌کنند: بزودی بر خودتان خواهید در حالی که برای شما فایده‌‌ای ندارد، همانگونه که ما گریه می‌‌کنیم، و برای ما فایده‌ای ندارد. لذا قبل از آن که مثل ما شوید، (در راه بندگی خداوند) کنید. 📚 مستدرک الوسائل ج ۲ص۱۶۳ https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 #قسمت_چهارم #داستانِ_واقعی 🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕 ✍ فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕 🌕 ☘️من از نمازم را شروع کرده بودم و با های پدر و مادرم همیشه در داشتم.کمتر روزی پیش می‌آمد که نماز صبحم شود. ☘اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم می‌شد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را همیشه می دادم. ☘ وقتی آن (؛ )یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که علیه السلام فرمودند: 🔻 چیزی که مورد قرار می گیرد است‌.اگر نماز شود بقیه قبول می شود و اگر نماز رد شود... ☘خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کارها حتی ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که 🔻فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ یعنی چی! ☘هرچی که ما اینجا کرده بودیم آنها نوشته بودند. درداخل این کتاب ، در کنار هر وجود داشت. وقتی به آن خیره می شدیم مثل به در می آمد، درست مثل قسمت ویدئو در موبایل های جدید فیلم آن می‌کردیم با تمام جزئیات. ❌یعنی در با را هم می‌دیدیم لذا نمی شد هیچ کدام از این کارها را کرد. ❌غیر از حتی های ما شده بود.آنها همه‌چیز را نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود، تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمیشد زد... ☘اما خوشحال بودم که از کودکی همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم و خودم را از همین حالا در بهترین می دیدم! ☘همینطور که به صفحه اول نگاه می‌کردم و به اعمال خودم می کردم یک دفعه دیدم یکی یکی خوبم در حال شدن است!! ❌ صفحه ای که پر از اعمال خوب بود ناگهان تبدیل به کاغذ سفید شده بود! با عصبانیت به آقایی که پشت میز نشسته بود گفتم: چرا اینها شد؟مگه من این همه کارهای ام؟ ☘گفت:بله درسته،اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی.اعمال خوب شما به او منتقل شد. 🔥با عصبانیت گفتم چرا، چرا همه اعمال من؟؟ او هم غیرمستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر که می فرماید: 👇 در، به پای سرعت اثر در بنده نمی رسد. ✍رفتم صفحه بعد. ☘آن روز هم پر از خوب بود،نماز اول وقت مسجد، بسیج، هیئت،رضایت پدر مادر و.. تمام اعمال خوب، مورد تایید من بود. ☘آن زمان دوران مقدس بود و خیلی ها مثل من بچه مثبت بودند،خیلی از کارهای که کرده بودم تماماً برای من یادآوری می شد،اما با تعجب به یکباره مشاهده کردم که دوباره تمام اعمال من در حال شدن است! ❗️گفتم: این دفعه چرا! من که در این روز نکردم؟ ☘جوان گفت: یکی از رفقای مذهبیت را مسخره کردی،این عمل باعث شد. سپس بدون اینکه حرفی بزند آیه ۳۹ سوره یاسین برایم یادآوری شد: 🔥 روز قیامت برای کنندگان روز بزرگی است. "یا حَسرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَاتِیهِم مِن رَسولٍ اِلّا کانوا بِهِ یَسْتَهْزِون" ☘خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل و گذاشتن بودم. با خودم گفتم اگه اینطور باشه که خیلی اوضاع من ...! ✍ادامه دارد ۰۰۰۰۰ https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 #قسمت_چهاردهم #داستانِ_واقعی 🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕 ✍نکته جالب توجه این بود که ماجر
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕🌕 🔴 ✍حتی به من گفتن اینکه ازدواج شما به آسانی صورت گرفت و زندگی خوبی داری نتیجه است که برای هدایت دیگران انجام دادید. ☘شنیدم که مامور بررسی اعمال گفت: کوچکترین کاری که برای رضای خدا و در راه کمک به بندگان خود کشیده باشید آنقدر در پیشگاه خدا پیدا می‌کند که انسان کارهای نکرده را می خورد ☘خیلی مطلب در مورد ارتباط با نامحرم شنیده بودم. اینکه وقتی یک مرد و زن نامحرم در یک مکان خلوت قرار می گیرند نفر سوم آنها شیطان است. ❌یا وقتی جوان به سوی خدا حرکت می کند شیطان و ابزار جنس مخالف به سوی او حرکت میکند. ❌یا در جای دیگری بیان شده که در اوقات بیکاری شیطان به سراغ فکر انسان می رود. ☘این موضوع فقط به مردان اختصاص ندارد زنانی که با نامحرم در تماس هستند نیز به همین دردسرها دچار می‌شوند. ❌و اینجا بود که کلام حضرت زهرا را درک کردم که می فرمودند: بهترین حالت برای زنان این است که (بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنان را نبیند. ☘در کتاب اعمال من یک موضوع بود که خدا را شکر به خیر گذشت. سال‌های اولی که موبایل آمده بود برای دوستان خود با گوشی پیامک می‌فرستادم. بیشتر پیام‌های من شوخی و لطیفه بود. ☘ آن زمان تلگرام و شبکه‌های اجتماعی نبود لذا از پیامک بیشتر استفاده می‌شد. ☘ رفقای ما هم در جواب ما جوک میفرستادن. در این میان یک نفر با شماره ناشناس برایم لطیفه های عاشقانه می‌فرستاد. ☘من هم در جواب برایش جوک می فرستادم.نمی‌دانستم چه کسی هست. دو بار زنگ زدم اما گوشی را جواب نداد. 💥💥از شماره ثابت به او زنگ زدم.به محض اینکه گوشی را برداشت متوجه شدم یک خانم جوان است، بلافاصله گوشی را قطع کردم. از آن به بعد دیگر هیچ پیامی برایش نفرستادم و پیامک هایش را جواب ندادم. ☘جوان پشت میز همین طوری که برخی اعمال روزانه ما را نشان می‌داد به من گفت: نگاه حرام در ارتباط با نامحرم خیلی در انسان‌ها مشکل‌ساز است. ☘ امام صادق علیه السلام در حدیثی نورانی می فرماید: ❌نگاه حرام تیری مسموم از تیرهای شیطان است. ☘هر کس آن را تنها به خاطر خدا ترک کند خداوند آرامش و ایمانی به او می‌دهد که طعم گوارای آن را در خود می یابد. ☘به من گفت:اگر تلفن را قطع نمی کردی گناه سنگینی در نامه اعمالت ثبت می شد و تاوان بزرگی در دنیا می‌دادی. ☘جوان پشت میز وقتی عشق و علاقه مرا به شهادت دید گفت: اگر علاقه مند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند هر که شما داشته باشید ۶ ماه شهادت شما را به عقب می‌اندازد... ☘یادمه اردوی خواهران برگزار شده بود به من گفتند شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. ☘مربیان خواهر کار اردو را پیگیری می‌کنند، اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست.از سربازها هم استفاده نکنید. ☘ سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردوی می‌رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز می چیدم و با هیچ‌کس حرفی نمی‌زدم. ☘روز اول یکی از دخترانی که در اردو بود دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. ☘سرم پایین بود فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد، هیچ عکس العملی نشان ندادم. ☘خلاصه هر بار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد این دختر جوان روبرو بودم اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم. ☘ شنیده بودم که قرآن در بیان توصیفی اینگونه زنان می فرماید: ❌ مکر و حیله زنان بسیار بزرگ است. ☘در بررسی اعمال وقتی به این اردو رسیدیم،جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار می شدی به مرور کار و زندگیت را از دست میدادی. ☘برخی اثر این گونه در زندگی روزمره دارد. ☘یکی از دوستان همکاران فرزند شهید بود خیلی با هم رفیق بودیم شوخی می‌کردیم. یک بار دوست دیگر ما به شوخی به من گفت باید بروید و مادر فلانی ازدواج کنید تا با هم فامیل میشوید. ☘اگر ازدواج کنی فلانی هم می شود پسرت! از آن روز به بعد سرشوخی ما باز شد و دیگر این رفیقم را پسرم صدا میکردم. ☘ هر زمان منزل دوستم می رفتیم و مادر این بنده خدا را می دیدیم ناخودآگاه می خندیدیم. ☘در آن وادی پدر همین رفیق من در مقابل قرار گرفت. همان شهیدی که ما با همسرش شوخی می‌کردیم! ☘ ایشان با ناراحتی گفت: به چه حقی در مورد یک زن و یک انسان اینطور شوخی کنید؟! ادامه دارد ...
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 #قسمت_پانزدهم #داستانِ_واقعی 🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕 🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت ✍حتی به
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕🌕 ✍از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی از آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدم. ☘ یکی از آنها عموی خدابیامرزم من بود، او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد. سوال کردم: عموجان این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟ ☘گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما جا گذاشت اما شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند. اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آنها باغ را فروختند و البته هیچکدام و در اینجا نیز همه آنها گرفتارند... ☘چون با اموال این کار را کردند، حالا این باغ را به جای باغی که در دنیا از دست دادم به من داده‌اند تا با یاری خدا در به برویم. بعد اشاره به در دیگر باغ کرد و گفت: این باغ دو در دارد که یکی از درهای باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود... ☘ باغ بزرگ دیگری آنجا بود که متعلق به یکی از بستگان ما بود. به خاطر یک صاحب این باغ شده بود. همانطور که به باغ خیره بودم یکباره تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد! ☘ بنده خدا با به اطرافش نگاه می‌کرد... پرسیدم: چرا باغ شما سوخت؟؟ گفت: پسرم اینها همه از است که پسرم بر سر من می آورد،او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین به من برسد... ☘پرسیدم: حالا چه می‌شود؟ چه کار باید بکنید؟! گفت: مدتی طول می‌کشد تا دوباره با ثواب باغ من آباد شود به شرطی که پسرم نکند. ☘ من در جریان ماجرای زمین وقفی و اش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم. آنجا می توانستیم به هر کجا که می‌خواهیم سر بزنیم یعنی همین که اراده می کردیم بدون لحظه ای درنگ به می‌رسیدیم. ☘پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شده بود ،دوست داشتم جایگاهش را ببینم. بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم. مشکلی که در بیان مطالب آنجاست عدم وجود مشابه در این دنیا است... ☘ یعنی نمی دانیم زیبایی‌های آنجا را چگونه کنیم؟! کسی که تاکنون شمال ایران و دریا و سرسبزی جنگل‌ها را ندیده و تصویر و فیلمی از آن جا ندیده هرچه برایش بگویم نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند. ما با بقیه مردم همینگونه است. ما باید به گونه‌ای بگوییم که بتواند به باشد. ☘ وارد باغ بزرگ شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی هایی رد می شدم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی مختلف مشام انسان را می داد. درختان آنجا همه نوع میوه‌ای را داشتند، میوه های زیبا و درخشان... بر روی چمن ها دراز کشیدم. مثل یک تخت و و شبیه بود. بوی عطر همه جا را گرفته بود . ☘ و شرشر آب رودخانه به گوش می‌رسید. اصلا نمی شد آنجا را توصیف کرد. به بالای سرم نگاه کردم درختان میوه و میوه و یک درخت نخل پر از خرما دیدم . ☘با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه‌ای دارد؟ یک باره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. ❌ دستم را بلند کردم و یکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. ☘ نمی‌توانم را با چیزی در این دنیا مثال بزنم، اینجا اگر چیزی خیلی شیرین باشد باعث دلزدگی می‌شود. اما نمی‌دانید آن خرما چقدر خوشمزه بود. ☘ از جا بلند شدم به سمت رودخانه رفتم.در دنیا معمولا در کنار رودخانه‌ها زمین آلود است و باید مراقب باشیم تا پای ما کثیف نشود. ☘اما همین که به کنار رودخانه رسیدم دیدم اطراف رودخانه مانند زیباست... به آب نگاه کردم آنقدر زلال بود که تا انتهای رود مشخص بود دوست داشتم بپرم داخل آب. ☘ اما با خودم گفتم بهتر است سریعتر بروم سمت قصر پسر عمه. آن طرف رود یک قصر زیبای سفید و بزرگ نمایان بود نمی‌دانم چطور توصیف کنم. ☘با تمام قصر های دنیا متفاوت بود. تمام دیوارهای بود میخواستم به دنبال پلی برای عبور از رودخانه باشم اما متوجه شدم می توانم از روی آب عبور کنم ☘با پسر عمه صحبت می کردم، او گفت:ما در اینجا در هستیم.میتوانیم به برویم و این یکی از نعمت‌های بزرگ است... ادامه دارد... کانال نورالقرآن👇 🆔@noor133Qoran
🍃 از میان ✅ این مطالب رو وقتی رفتیم تو قبر بهش می‌رسیم، ولی از الان بدونیم که بعدا جزو اینها نباشیم: ✍رسول خدا (ص) فرمودند: هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه ندا سر میدهد و میگوید: 🍃ای اهل قبور، امروز غبطه و چه کسانی را میخورید، در حالیکه از مرحله گذشتید و به عالم غیب آگاه شدید؟ در جواب، مردگان میگویند: ما غبطه را میخوریم که در مساجد هستند، زیرا آنان میخوانند و ما نمیخواندیم آنها میدهند و ما نمیدادیم، آنها میگیرند و ما نمیگرفتیم، آنها میدهند و ما نمی‌دادیم آنها خدا را میگویند و ما نمیگفتم. 📚إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 53 🍃خوش به حال کسانی که در آنروز به جای حسرت خوردن، از نعمات بهشتی و همجواری با اهل بیت ع لذت می‌برند ‌‌https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d ☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
🔹••🔸♧۰۰﷽۰۰♧🔸••🔹 🔹 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔹🔸آخرین نماز مدرّس ✍ بر سر سجاده‌اش می‌نشیند، نگاهش را دوخته به جایی و خاموش است. اِنگار که در آن دَمِ واپسین، سراسر زندگی‌اش را می‌کند، تا دورترین خاطره‌هایش را و حتی ترکه‌ای را که در شش سالگی به خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان کشاند. 🔻◾️جانِ خسته‌اش انگار، تمام ضربه‌هایی را که در سراسر عمر خورده به یاد می‌آورد با این حال در چهره‌اش و خاصی موج می‌زند زیرا به خوبی می‌داند آخرین ضربه که برای همیشه او را به می‌فرستد در حال فرود آمدن است. 🔻◾️صدای ، مُدرّس را به خدا و دیگران را به خود باز می‌گرداند. جهانسوزی (شخصی که برای قتل مدرس آمده بود) به تندی قوری را که از روی سماور برداشته و در استکانی چای می‌ریزد و استکان را به خَلَج (همکارش) می‌دهد. خَلَج نیز گَرد پاکتی کوچک را در آن خالی می‌کند. استکان را در مقابل مُدرّس می‌گذارد و به او می‌گوید: بخور. مُدرّس استکان را بر می‌دارد و چای را در چند جُرعه می‌نوشد و با سریعاً به می‌ایستد و در پیش رویِ کسانی که داغ یک او به دلشان مانده است، در برابر خدا به می‌رود، رو به دوست و پشت به دشمنان زانو می‌زند و به می‌افتد. 🔻◾️ مستوفیان با نگرانی چشم دوخته است به او، مُدرّس نماز مغرب را به پایان می‌برد اما زهر هنوز اثر نکرده است. مُدرّس هنوز بر نشسته و ذکر می‌گوید. سه دژخیم با تعجب و وحشت به او خیره شده‌اند. در برابرش احساس می‌کنند. زهر را به او خورانده‌اند اما در کام و جان خودشان موج می‌زند. 🔻◾️مستوفیان بیش از آن تاب نمی‌آورد بلند شده و مدرس را به زمین می‌اندازند، جهانسوزی و خلج نیز دست و پای سید را می‌گیرند. مُدرّس با صدای بلند خود را می‌گوید. مستوفیان عمامه مدرس را باز می‌کند و آن را بر گردن او می‌پیچد. آنگاه دو سوی عمامه را آن قدر از دو طرف می‌کشد تا راه لب، بر مُدرّس بسته می‌شود. چشمانش به روی مُهر سجاده و لبانش به کلام خدا بسته می‌شود اما جلاّدان هنوز نمی‌کنند. 🔻◾️آن قدر عمامه را به دور گردنش نگه می‌دارند تا پیکر نحیف و رنج کشیده‌اش می‌شود و می‌افتد همچون مولایش علیه السّلام در محراب خون .[۱] [۱]. ستاره‌ای بر خاک، ص ۱۰۶. eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺 روی سخن حضرت زهرا س با حاضران تکلیف امت بعد از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) به مردم یادآور شد که مورد امر و نهی خدا هستند و بخاطر درک پیامبر خاتم، برای آیندگان هستند و دیگران در آینده آنها را محور قرار می دهند. سپس حضرت به آنها کرد و آنها را مورد عتاب قرار داد که به خیانت کردند و را بعد از پیامبر منحرف کردند. حضرت برای اثبات این اتهام به و دستورات آن اشاره فرمودند که مهمترین آنها عبارت است از: و قرآن آشکار است یعنی در آن پیچیـدگی ای وجود ندارد. مورد و امت‌های دیگرند. و منظور از پیروان کسانی هستند که به می کنند. به واسطه قرآن، آدمی به حجتهای نورانی خدا دست پیدا می کند. و منظور از این حجت های نورانی، سنت و عترت است. خداوند ایمان را قرار داد برای پاکی شما از شرک؛ نماز شما را می کند از ؛ زکات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاک شود و روزی وسعت یابـد؛ روزه را برای قرار داد؛ حج را برای قرار داد؛ عدالت را قرار داد برای اینکه دلها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود؛ را واجب کرد زیرا موجب نظم شریعت و ملتّ می شود؛ امامت ما را محوری برای جلوگیری از قرار داد. (ص ۷۳-۷۵) و در ادامه تذکر نسبت به دستورات قرآن به جهاد، بردباری، امر به معروف، نیکی به پدر و مادر، صله رحم، قصاص وفای به نذر وفا درکیل، نهی از شراب، دوری از نسبت زشت دادن به دیگران، ترک دزدی، حرام کردن شرک به خدا اشاره می فرمایند و توصیه‌هایی به مردم برای از   می فرمایند. 🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺◾️🔺 قسمت دهم 📚کتاب شرحی بر خطبه فدکیه 📝حاج آقا مجتبی تهرانی