eitaa logo
نــــــــــورنــما
2.5هزار دنبال‌کننده
115 عکس
128 ویدیو
5 فایل
نـــــــــورنــما #نورنما #امامت #مهدویت #امام_زمان #فرق_انحرافی ارتباط با مدیر کانال @aghs13 کانال ما در تلگرام https://t.me/noornama2
مشاهده در ایتا
دانلود
اوصاف امام عصر علیه السلام(۷) (۲) و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ناطق لکم / منکم السلام علیک یا خلیفة الله ✍ خداوند سبحان می فرماید: «إنی جاعل فی الأرض خلیفه» و شیخ صدوق می گوید: «کلمه ی خلیفه در این آیه (إنی جاعل فی الارض خلیفه) اشاره دارد به اینکه در هر زمان خلیفه ی خدای تعالی یکی بیش نیست و گفته ی کسانی که پنداشته اند در هر عصری ممکن است ائمه ی متعددی وجود داشته باشد، باطل است و خدای تعالی بر یکی اکتفا کرده و اگر حکمت الهی اقتضای خلفای متعدد داشت او اکتفا به یک خلیفه نمی کرد»(📚کمال الدین ج ۱ ص ۱۹). 🔻خداوند سبحان در آیه ی فوق از مقام توحیدی خود در جعل خلیفه سخن فرمود و اگر کسی بگوید: دیگری نیز در جعل خلیفه شریک است و در آن حقی دارد، باید کسی را معرفی کند که در خلق انسان نیز از خاک با خداوند شریک باشد: «إِنی خالق بشرا من طِين»، زیرا خداوند نفس خویش را به "خالق‌" و "جاعل" توصیف فرموده است. و از این رو در مقام نبوت و در مقام امامت در هر زمانی تنها یک خلیفه وجود دارد، با این تفاوت که برخی گفته اند: امام خلیفة الله و پیامبر خلیفة الرب است و به همین علت ائمه هدی علیهم السلام در دعای خویش خدا را با "اللهم" و انبیاء با "ربنا" می خوانند: «ربَنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی‌الاخِرَهِ حَسَنَهً» - «رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا» - «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا». 🔻آیه ای که خاصا به وجود تنها یک امام در هر زمان اشاره دارد، این آیه ی مبارکه از قرآن است: «وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» و امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود‌: «امام بعد امام» و در تعابیری بسیاری آمده است: «واحدا بعد واحد». علامه ی مجلسی می گوید: شاید مراد از آن(و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون) این آیه از قران باشد «إنی جاعل فی الأرض خلیفه» (📚بحار ج ۲۳ ب ۱). - سوال اول: ما شاهد بیش از یک خلیفه و بیش از یک امام در دوره هایی از تاریخ بوده ایم و بنابراین چگونه این سخن شما می تواند درست باشد‌؟ ما در پاسخ به روایت امام صادق علیه السلام ارجا می دهیم که امکان ندارد در یک زمان دو امام باشد مگر آنکه امام قبلی ناطق و امام بعدی صامت باشد: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)تُرِكَ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْنَا تَكُونُ الْأَرْضُ وَ فِيهَا إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا إِمَامَانِ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ لَا يَتَكَلَّمُ وَ يَتَكَلَّمُ الَّذِي قَبْلَهُ وَ الْإِمَامُ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي بَعْدَهُ‏»
- سوال دوم‌: سائلی دیگر می گوید: گفته ی شما با رجعت سازگاری ندارد، زیرا در عصر امام زمان، ائمه ی هدی علیهم السلام به این دنیا باز می گردند. و علامه ی مجلسی در پاسخ گفته است: گروهی از نادانان خیال کرده اند این اخبار(دو امام نمی تواند در یک زمان باشد مگر اینکه یکی ناطق با‌شد) منافی با اخبار رجعت پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم است و به همین جهت بی محابا این اخبار مستفیضه و بلکه متواتره که از ائمه نقل شده است را رد کرده اند. ادعای آنها از چند جهت باطل است: اول این که: در بیشتر اخبار رجعت، تصریح نشده که آنها در یک زمان با هم اجتماع دارند، پس منافاتی نخواهد بود. بلکه ظاهر بعضی از اخبار چنین است که رجعت ائمه پس از حضرت قائم است یا در انتهای دوره ایشان است. و روایتی که می‌گوید"چهل روز بعد از قائم قیامت خواهد شد" خبری واحد است که یارای معارضه با اخبار فراوان را ندارد. علاوه بر این، یکی از دانشمندان شیعه در کتاب رجعت خود می نویسد: "قائم" نیز پس از فوتش رجعت خواهد کرد" پس ممکن است روایت "چهل روز بعد از قائم قیامت خواهد شد" مربوط به بعد از رجعت ایشان باشد. و مؤید این مطلب روایات فراوانی است که دلالت دارند بر این که: هر مؤمنی یک مرگی دارد و یک کشته شدن و شهادتی، اگر در این زندگی بمیرد در رجعت کشته می شود و اگر در این زندگی به شهادت برسد در رجعت می‌میرد . و نیز اخباری که دلالت دارند بر این که: زمین از حجت خالی نمیشود. پس به هیچ وجه منافاتی وجود ندارد. دوم این که: ظاهر این روایات عدم اجتماع دو امام در این دوره از زندگی است، و بلکه بعضی از آنها در این معنی صراحت دارد. اگر هم ظهور در این معنی را نپذیریم، ناچاریم به جهت جمع بین روایات، حمل بر همین معنی کنیم؛ زیرا ظاهراً زمان رجعت دار تکلیف نیست، بلکه فاصله‌ایست بین دنیا و آخرت که نسبت به دسته ای دار تکلیف و نسبت به دسته ای دیگر دار جزاست. و همانطور که اجتماع ائمه در قیامت جای اشکال ندارد، اجتماعشان در این زمان نیز بعید نیست. و ما نیز می گوییم: مقصود علامه ی مجلسی در مورد اول از کتاب رجعت، کتاب مختصر البصائر است. صاحب مختصر البصائر بر این باور است که امام زمان علیه السلام بعد از اینکه از دنیا می رود به دنیا باز خواهد گشت و بعنوان آخرین خلیفه از دنیا می رود. و مورد ثانی به استدلال عقلی گروهی بازگشت دارد که گفته اند: «دنیا ظرف حدوث و آخرت ظرف ظهور است» بدین معنا که اجتماع ائمه هدی علیهم السلام در قیامت، مستلزم اجتماع آنها در این دنیا است. سوم این که: روایات رجعت، بیشتر و قوی تر از این دسته روایات است و نمی توان آنها را رد کرد و به این اخبار تمسک جست. بعضی از ایرادگیران برای مردم عوام و جاهلان شبهه میکنند که: اگر ائمه با هم باشند، با اینکه حضرت قائم امام عصر است، کدام یک تقدم در نماز و حکومت و قضاوت خواهند داشت؟ جواب این است که لزومی ندارد ما این مطلب را بدانیم، و از طرف دیگر به ما اجازه داده نشده که اخبار مستفیض را با مختصر استبعادهای واهی رد کنیم. ما به طور خلاصه میدانیم که ائمه در این موارد و غیر این طبق دستور خدا عمل می‌کنند. این ایرادگیر نمیداند که فرقی بین مرده و زنده ائمه نیست و بین ایشان هیچ اختلافی وجود ندارد. آنها برای همیشه امام و نماینده های پیامبر | چه در حیات و چه بعد از وفاتش هستند. و گذشته از این با فرض اجتماعشان در یک زمان، لزومی ندارد که همگی در یک مکان اجتماع داشته باشند، و نیز محتمل است که مدت کمی با هم اجتماع داشته باشند، و این احتمال نیز هست که رجوع ائمه پس از اتمام حکومت قائم و جهاد و دستورات خصوصی ایشان باشد. به علاوه، همین زمان طولانی که از دوره ایشان گذشته، برای جواب به این توهم شما کافی است(بحار ج ۲۳). - سوال سوم: ممکن است در ذهن خواننده، این اشکال رخنه کند که چگونه ناطق بودن امامی که غایب است ممکن است؟ بخصوص آنکه در روایت آمده است: «ابْنُهُ حُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِيُّ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ». محدث نوری پاسخ را به خوف از اعداء ارجا داده است، یعنی امام ناطق است اما ظهور آن به سبب اعداء و کوتاهی مردم ناممکن است. محمد بن طلحه شافعی گفته است: «حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را «بطین» گفته اند، یعنی مبطن و مخفی کننده علوم و اسراری که رسول خدا به او آموخته بود، به جهت نداشتن محل قابل و خوف و نبودن مجال...»‌(نجم الثاقب ج ۱ ص ۱۶۴) 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
داد از غم تنهایی... امسال نیز بگذرد... 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط عاطفی با امام زمان علیه السلام(۱‌) در دعای ندبه می خوانیم: - بأبی و أنت أمی و نفسی لک الوقاء و الحمی "وقاء و حمی" یعنی سپر و حمایت کننده و در اصل "وقا" اعلال یافته ی "وقی" به معنای نگه دارنده است: پدر و مادرم و خودم سپر بلای تو باشم. این یک جمله ی عاطفی است، اینکه به کسی بگوییم‌: جانم به فدای تو و پدر و مادرم فدای تو، جنبه ی عاطفی دارد. ضمن آنکه ما ابراز عاطفه به امام زمان می کنیم و خود ابراز و گفتن همین جمله اثر عاطفی دارد، جمله ی عاطفی را گفتن اثر عاطفی دارد، مثل مردی که به زنش می گوید: «إِنِّی أُحِبُّکِ» دوست دارم و اثر عاطفی آن این است «لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً» که همیشه در قلب او باقی و جاری می ماند. بنابراین مهم است که اگر کسی را دوست دارید به او بگویید: «إذا أحْبَبتَ رَجُلاً فأخْبِرْهُ» ابرازش کن و بگو که دوست دارم که ذکر دوست داشتن اعلان همراهی با محبوب است: «أنت مع من أحببت» و موجب انس با اوست: «الذکر مفتاح الانس». از راه های ابراز عاطفه و دوست داشتن، گوش دادن به حرف های محبوب است: «إذا أحببکم الله فاتبعونی» اگر خدا را دوست دارید مرا تبعیت کنید - «أَحِبُّونَا حُبَّ قَصْدٍ تَرْشُدُوا وَ تُفْلِحُوا أَحِبُّونَا مَحَبَّةَ الْإِسْلَامِ‏» با محبت تسلیم‌آمیز، ما را دوست بدارید(با تبعیت اظهار محبت کنید) که اظهار محبت(به هر راهی باشد) محبوب را از غربت می رهاند: «الغریب من لم یکن له حبیب» و "غریب" کسی است که به او محبت نمی شود. - لیت شعری، أین اسقرت بک النوی وقتی "استقرت" با "نوی" بیاید به معنای منزل گرفتن، مسقر شدن و ساکن شدن است: ای کاش می دانستم کجا ساکن هستید. این جمله نیز اثر عاطفی دارد، مخصوصا در مورد حضرت حجت که غایب است و بیان این جمله حکایت از اندوه درونی دارد. - عزیز علی أن أری الخلق و لا تری زمین سخت و سفت را "عزیز" می گویند و بنابراین به جایی که آب نفوذ نداشته باشد "عزیز" گفته اند و این مسیر تا ظهور حضرت، مسیر عزیزی است و یاران امام زمان هم سفت و غیر قابل نفوذ اند: چقدر سخت است بر من که همه را می بینم جزء شما را. برخی گفته اند: این عبارت حکایت از غیبت شخص حضرت دارد، بدین معنا که جسم حضرت دیده نمی شود و ما در آینده بیشتر از آن خواهیم گفت. - متی ترانا و نراک و قد نشرت لواء النصر آرای... کی می شود تو ما را ببینی و ما تو را؟ در حالی که پرچم پیروزی را نشر دادی. این عبارت نیز جنبه ی عاطفی دارد، یعنی اشتیاق دیدار دو سویه است و اگر چنین نبود شوق دیدار ایشان منطقی نبود: «و لا ترغبن فیمن زهد عنک» به کسی که به تو علاقه ندارد دل مبند. ‌- أترانا آیا آن زمان می رسد که ما را ببینی؟ در چه حالی؟ - و أنت تؤم الملأ تو امام وسطی و ما دور تو حلقه زدیم بعنوان مأموم، آیا می شود چنین زمانی برسد؟ - و قد ملأت الأرض عدلا در حالی که زمین پُر از عدل شده و همه چیز تمام شده و آمدی وسط قرار گرفتی و ما هم با افتخار تمام دور تو حلقه زده ایم. و چقدر این صحنه و زمان زیباست... 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
أنت مع من أحببت 🍁 تو همراه کسی هستی که دوستش داری... 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
✨یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال✨ با سلام و احترام اتصال بهار طبیعت با بهار قرآن و جان آدمی را به فال نیک میگیریم... چه خوب است که در این بهار تمنّای همه ما از عمق جان به شرح✨️اللّهم عجّل لولیک الفرج✨️ باشد. 🌾🥀🌼🌺عیدتان مبارک🌺🌼🥀🌾 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
تو کجایی.mp3
4.91M
🎧 توکجایی؟! به سال نو چه امیدی! اگر دوباره نیایی... 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط عاطفی با امام زمان علیه السلام(۲‌) امام رضا علیه السلام می فرماید: - اَلامام الانيس الرّفیق "انیس" فراتر از "انس" است، یعنی کسی که بسیار انس دارد. و مفتاح انس، ذکر است: «الذکر مفتاح الانیس» و کسی که انیس است‌(یعنی ذاکر است) برتر است‌: «و قیل له صلی الله علیه و آله أي الأصحاب أفضل؟ قال: من إذا ذکرت أعانک و إذا نسیت ذکرک» از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال شد: کدام یاران برترند؟ فرمود: آن که هر وقت یاد شدی یاریت کند و هر وقت فراموش شدی تو را به یاد آورد. "رفیق" فراتر از "رفق" است، یعنی کسی که بسیار رفاقت دارد و او کسی ایست که به هنگام نادیده گرفته شدن و دیدن نالطفی ارفاق می کند و آسان می گیرد و کسی که چنین کند برتر است: «اصطحب اثنان إِلا كان أَعْظمها أَجْرا وَ أَحبهما إِلی الله عزوجل أَرْفقها بصاحبه» رسول خدا فرمود: دو کس با هم همنشینی نمی کنند، مگر اینکه آن کس که بیشتر مدارا می کند، اجرش بیشتر است و در نزد خدای عزوجل محبوب تر به شمار می آید. واژه ای دیگر "صدیق" است، و او در صدق کثیر است. گفته اند: صدیق کسی است که در گفتار و عمل یکی است؛ آن‌گونه که در ظاهر با دوست خویش رفتار می کند، در پنهان نیز به آن پایبند است: «و الصدیق من صدق غیبه» دوست آن است که در نهان آئین دوستی را رعایت کند[و چون پنهان شد از او روی برنگرداند]. و همچنین "صدیق" را مبالغه ی در "تصدیق" دانسته اند. مرحوم طبرسی در ذیل آیه ی: «إنه کان صدیقا» می گوید: یعنی تصدیق و ایمانش در امور دین در حد اعلی باشد[و غیبت حضرت حجت، موجب بازگشت از ایمان نشود] چرا که اصل او می‌بایست در امام ظاهر و غایب ایمان به آنها باشد: «مؤمن بِسرکم وَ علانیتکم وَ شاهِدکم و غائبکم و أولکم وَ آخرکم...» واژه ای دیگر "خلیل" است: «و اتخذ الله ابراهیم خلیلا» و "خلیل" یا از ماده "خلت" به معنای حاجت است و به دوست "خلیل" می گویند به این اعتبار که به نیاز های دوستش رسیدگی می کند. و یا از ماده "تخلل" به معنای آمیختگی است و به رابطه ی نزدیک دو دوست اطلاق می شود. - الوالد الشفیق "شفیق" یعنی کسی که بسیار مهربان است؛ گویا امام پدری است که نسبت به فرزندش چنین است و بلکه او در این ویژگی از پدر و مادر نیز سبقت می گیرد: «و أشفق علیهم مِنْ آبائهم وَ أُمهاتهم». و در روایت دیگر آمده است: «حسن الخلافة علی من ولی علیه حتی یکون له کالوالد الرحیم» چنان رهبری که برای مردم همچون پدری رحیم باشد و ما گفتیم: رحیم اختصاص به مؤمنین دارد. - و الأخ الشقیق "شقیق" از "شقه" می آید و به معنای نصف هر چیز است و «الأخ الشیق» به برادر دوگلو گفته می شود، به اعتبار اینکه گویی هر کدام نیمه و شقه دیگری هستند. حضرت زینب را «شقیقة الحسین» خوانده اند یعنی شقه و تکه ای از وجود امام حسین علیه السلام بود. - و الأم البرة بالولد الصغیر او مانند مادری دلسوز نسبت به فرزند خردسال است. توصیف به این نسب ها رساننده نزدیکی و ارتباط مهربانانه و عاطفیانه حضرت با شیعیان است‌‌: «و الصاحب المناسب» و چه بسا یاری که چنان خویشاوند است و "مناسب" از "نسب" آمده؛ یعنی گویا از نسب نیز با او ارتباط دارد که بنظر دور است ولی از نزدیک نیز نزدیک تر است: «و رب بعید أقرب من قریب». رسیدن به این ارتباط بازگشت به مدت دوستی دارد؛ یک روز دوستی فقط یک تمایل است: «مودة یوم میلة» و یک ماه دوستی قوم و خویشی است: «وَ مودة شهر قرابة» و یک سال دوستی خويشاوندى پايدارى است كه هركس آن را ببرد، خداوند [رشته عمر] او را به سر مى آورد: «وَ مودة سنة رحم ماسة، من قطعها قطعه الله» و اما در مصداق اهل بیت علیهم السلام مزیت دوستی دوام آن است، برخلاف دوستی های عادی که متزلزل است و نهایت[فارغ از مدت آن] به جدایی منتهی می شوند: «وَ احببت من شئت فانک مفارق» چون این دوستی متصل به خدا است: «ما عندکم ینفد و ما عندالله باق». - مَفزع الْعباد فِي الداهیة الناد "مُفزع" مکان ترسناک و "مَفزع" محل پناه است و امام "مفزع" است در مواقع هولناک. مفزع بالذات خدا است: «أنت المفزع فی الملمات» - «مفزع کل ملهوف» و خدای سبحان است که امام را مفزع(بالعرض) قرار می دهد: «واجعله اللهم مفزعا لمظلوم عبادک». 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
Bardashte Adabi Doaye Eftetah-1.mp3
2.59M
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
Be souye Bahar.mp3
1.44M
🌱به سوی بهار... 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
3.mp3
2.79M
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
Bardashte Adabi Doaye Eftetah-2.mp3
1.95M
🎧افتتاح عاشقی 🔹قسمت دوم 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مفهوم غیبت(۱) ۱. مفهوم لغوی ۱. فراهیدی می نویسد: «الغیبة من الاغتیاب و الغیبة من الغیبویة»(کتاب العین ج ۴ ص ۴۵۴) غیبت با فتح غین به معنای پنهان و پوشیده بودن است و وقتی با کسره خوانده شود به معنای پشت سر کسی سخن گفتن است. ۲. ابن فارس معنای غیبت را پوشیدگی از از چشم می داند: «الغین و الیاء و الباء أصل صحیح یدل علی تستر الشیء عن العیون»(معجم مقیاس اللغة ج ۸ ص ۱۸۳) غین و یاء و باء(غیبت) یک ریشه دارد و صحیح است(معتل نیست) که دلالت می کند بر پنهان بودن چیزی از چشم. ۳. ازهری گوید: «و الغیب ما غاب عن العیون و إن کان محصلا فی القلوب»(تهذیب اللغة ج ۸ ص ۱۸۳) غیبت به چیزی می گویند که از چشم پنهان است، اگر چه در قلب ها حاصل است پس آنچه از اهل لغت فهمیده می شود این است که در لغت هر آنچه از چشم پوشیده باشد غیب نامیده می شود هر چند در دل حاضر باشد. ۲. در اصطلاح(غیبت امام مهدی علیه السلام): - مفهوم افراط گرایانه ۱: شیخ احمد احساسی معتقد است: «هورقلیا فی الأقلین الثامن... و الحجة فی غیبة تحت هورقلیا فی تلک الدنیا... و أما إذا أراد أن یدخل فی هذه الأقالیم السبعة لبس صورة من صور أهل هذه الأقالیم و لا يعرفه أحد... فاعلم أن الدنیا هذه قد خاف فیها من الأعداء فلما فر من هذه المسماة بالدنیا إنتقل إلی الأولی»(الرسالة الشرتیة، جوامع الکلم ج ۸ ص ۴۲۱ و ۴۲۲‌) هورقلیا در اقلیم هشتم است... و حضرت حجت در دوران غیبت، در عالم هورقلیا در آن دنیا است و... و اما هر گاه بخواهد به اقالیم سبعه وارد شود، صورتی از صورت های اهل این اقالیم را می پوشد و کسی او را نمی شناسند... بدان این دنیا[حضرت حجت] در آن از دشمنان بیمناک شد و هنگامی که از اینجا که «دنيا» نامیده شده فرار کرد به «اولی» منتقل شد. این سخن و اعتقاد شیخ احمد احسائی از عجز وی نسبت به این سوال نشأت می گیرد که از او پرسیدند: چگونه حضرت حجت صد ها سال زنده مانده است و در طی این سال ها تغییری نکرده است؟ و او در پاسخ می گوید: حضرت حجت در کره ی خاکی زندگی نمی کند و ایشان در عالم عنصر حضور ندارند، حال آنکه تغییر خاصیت عالم عنصر و موجودات عنصری(ماده) است. بر همین اساس شیخ احمد احسایی معتقد است حضرت در عالم دیگری بنام «هورقلیا» یعنی عالم مثال حضور دارد که شیخ احمد احسائی با این سخن اعتقاد به مرگ حضرت پیدا کرده است. در ادامه از شیخ احمد احسائی می پرسند: پس آیا زمین بدون حجت الهی رها شده است؟ اینجا است که وی اعتقاد جدیدی بنام «رکن رابع» می آفریند، به این معنا که رکن رابع نماینده ی زمینی امام زمانی است که اکنون در کره ی خاکی حضور ندارد و این رکن رابع بعنوان اصول مذهب این جریان پذیرفته می شود. بعد آنکه شیخ احمد احسائی از دنیا می رود، شاگرد وی بنام سید رشتی در میان شاگردان خویش مدعی می شود که رکن رابع اکنون در میان شما است که با این سخن سید علی محمد باب که فرد زیبارویی بوده مدعی رکن رابع می شود و آغازگر بابیت شد. توضیح آنکه فلاسفه می گویند: موجودات و عوالم سه گونه هستند: ۱. عالم ماده: عالم ماده دارای دو ویژگی است‌: اول آنکه دارای شکل و رنگ است و دوم آنکه ماده دارد و بنابراین چون ماده دارد باعث می شود که شکل و رنگ آن تغییر کند ۲. عالم مثال: عالم مثال ویژگی دوم عالم ماده را ندارد، اما شکل و رنگ دارد و بنابراین موجودات مثالی مانند موجودات مادی هستند با این تفاوت که هرگز تغییر نمی کنند ۳. عالم عقل: عالم عقل هیچ یک از ویژگی های عالم ماده را ندارد و موجوداتی که هیچ رنگ و شکل و ماده ای نداشته باشند موجودات عقلانی هستد موجودات عقلانی و مثالی می توانند برای خود بدن مثالی بسازند که به آن «تمثل یافتن» می گویند. این اعتقاد خلاف روایات است: ۱. راوی از امام صادق علیه السلام می پرسد: «تکون الأرض لیس فیها إمام؟» زمین بدون آنکه امام در آن باشد باقی می ماند. امام صادق در جواب فرمود‌: «قال: لا» نه‌(کافی ج ۱ ص ۱۷۸) ۲. امام باقر علیه السلام فرمود: «لو أن الإمام رفع من الأرض ساعة لماجت بأهلها کما یموج البحر بأهله» اگر امام لحضه ای از زمین برداشته شود، زمین نسبت به ساکنانش، همانند دریا ناآرام می گردد(کافی ج ۱ ص ۱۷۹)
- مفهوم افراط گرایانه ۲: تصور اهل سنت چنین است: شیعه بر این باور است که امام در دنیا است اما به دور از جامعه و در سرداب بصورت انفرادی زندگی می کند. حال آنکه هیچ یک از شیعیان چنین اعتقادی را ندارد و این سخن خلاف روایات شیعه است: ۱. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «مَاشِيَةٌ فِي طُرُقِهَا دَاخِلَةٌ فِي دُورِهَا وَ قُصُورِهَا جَوَّالَةٌ فِي شَرْقِ هَذِهِ اَلْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا تَسْمَعُ اَلْكَلاَمَ وَ تُسَلِّمَ عَلَى اَلْجَمَاعَةِ تَرَى وَ لاَ تُرَى إِلَى اَلْوَقْتِ وَ اَلْوَعْدِ» به خانه‌ها و كاخهايش داخل مى‌شود،در شرق و غرب زمين در گردش است،گفته‌ها را مى‌شنود و بر جماعت سلام مى‌كند؛او مى‌بيند امّا ديده نمى‌شود تا زمان و وعده‌اش فرا رسد(الغیبه نعمانی ج ۱ ص ۱۴۲) ۲. امام صادق علیه السلام می فرماید: «إن فی القائم سنة من یوسف... فما تنکر هذه الأمة أن یکون الله عزوجل یفعل بحجته ما فعل بیوسف أن یکون یسیر فیما بینهم و یمشی فی أسواقهم و یطأ بسطهم و هم لا يعرفونه حتی یأذن الله عزوجل له أن یعرفهم نفسه کما أذن لیوسف حین قال لهم: «قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ - قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَٰذَا أَخِي» ضمن آنکه سردآب(سرد + آب) به جایی می گفته اند که آب در آن سرد باقی می مانده و از آن جهت که خنک بوده جای مناسبی برای عبادت محسوب می شده است و قداست سرداب به همین علت است که سه امام معصوم در آن عبادت کرده اند، زیرا اگر خانه ای می خواهد تقدس پیدا کند، نیاز دارد که در آن یاد خدا بُرده شود: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا» و این اذن و اجازه از سوی خداوند داده شده، یعنی هر کجا به ذات خودش مقدس نیست و برای اینکه تقدس پیدا کند نیاز به اجازه خدای سبحان دارد و این همان معنای "اذن" است. - معنای تفریط جویانه(۱‌): این اعتقاد ملاقات گرایان است. سید حسن ابطحی دو جلد کتاب بنام ملاقات با امام زمان دارد و در این کتاب می گوید: همه امام زمان را دیده اند و فقط چند نفری که انکار کرده اند ندیده اند. این عقیده نیز با روایات منافات دارد: ۱. رسول الله صلی الله علیه و آله می فرماید: «یا علی و اعلم أن أعحب الناس إیمانا و أعظمهم یقینا قوم یکون و فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی، و حجب عنهم الحجة، فآمنوا بسواد علی بیاض» ای علی بدان که شگفت انگیز ترین مردم از جهت ایمان و عظیم ترین آنها از روی یقین، مردمی هستند که در آخرالزمان خواهند بود پیامبر را ندیده اند و از امام نیز محجوبند، اما به سوادی که بر بیاضی رقم خورده است ایمان دارند(کمال الدین ج ۱ ب ۲۵ ص ۵۳۸) ۲. امام موسی کاظم علیه السلام می فرماید: «إنه لابد لصاحب هذا الأمر من غیبة حتی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، إنما هی محنة من الله عزوجل امتحان بها خلقه» به ناچار صاحب الأمر غیبتی دارد تا به غایتی که معتقدان به این امر از آن بازگرداند، این محنتی است که خدای تعالی خلقش را به واسطه ی آن بیازماید(کمال الدین ج ۲ ب ۳۴ ح ۱ ص ۴۲‌) - معنی تفریط جویانه(۲) و در نظر و اعتقاد دیگری، بسیاری از شیعیان امام زمان را دیده اند و اندکی از آنها که به صفت عدالت متصف نیستند از این فیض عظیم محروم مانده اند. این نظریه از بیان شیخ طوسی نیز متبادر می شود که وی می گوید: ما یقین نداریم که امام علیه السلام از همه ی دوستدارانش مخفی شده است؛ بلکه ممکن است برای بیشتر آنها ظاهر شده باشد و هر انسانی فقط به وضع و حال خودش آگاه است(و از حال دیگران بی‌خبر) بنابراین، اگر امام علیه السلام برای کسی ظاهر نشود، آن شخص بی ‌شک خواهد دانست که علت این امر به عمل او برمی گردد(الغیبه ص 99) و علامه مجلسی در پاسخ به شیخ طوسی گفته است: این بیان مستلزم آن است که در زمان غیبت(غیر از معدودی از افراد ناشناخته که با حضرت در ارتباط هستند) هیچ کس از فرقه ی حقه ناجیه(شیعه اثنی عشری) متصف به صفت عدالت نیست، زیرا گناهی که مانع ظهور امام شده یا کبیره است یا صغیره که به انجام دادن آن اصرار شده است و در هر دو صورت با عدالت منافات دارد. با این وجود، چگونه می توان به عدالت راویان و ائمه جماعات حکم کرد و شهادت آنان را پذیرفت، در حالی که در هر عصری از اعصار، جماعتی از اخیار وجود داشته و دارند که لحضه ای در اقرار به امامت و اطاعت از امام توقف نکرده اند(بحار ج 51 ص 214) 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
3.mp3
19.35M
🎙️ 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید... 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
41.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواریث انبیاء | پرچم امام زمان(۳) ✍️ در روایتی از کتاب کمال الدین امام زمان دو پرچم دارند: «له رایتان» و در نقل دیگر از الفتن ایشان نُه پرچم دارند: «یخرج رجل من أهل بیتی تسع رایات، یعنی بمکة». روایت نخست ضعیف و روایت ثانی منبع معتبری ندارد، با این حال تعدد پرچم ها بر ایشان اشکالی نیست و پرچم و رایت اصلی عقاب در جای خود باقی ایست که دلالت بر امامت دارد. 🔻نوبختی می نویسد: «یک فرقه قائل به امامت محمد ابن حنفیه شدند، زیرا او پرچمدار پدرش در جنگ جمل بود»(فرق الشیعه ص ۲۵) سخن نوبختی گواه بر این است که فرقه ی کیسانیه پرچم را دلیل بر امامت می دانستند و آن را در مورد محمد ابن حنفیه بکار بُرده اند. ابن ابی الحدید به نقل ابومخنف که از مورخان است می نویسد: «در جنگ جمل... رایت سیاه رسول الله را - که به عقاب معروف بود - به پسرش محمد سِپرد، و به حسن و حسین علیهما السلام گفت: همان رایت را به برادرتان سپردم و شما را تنها به سبب نسبتان با رسول الله صلی الله علیه و سلم وا گذاشتم» (شرح ابن ابی الحدید ج ۹ ص ۱۱۴) و ما می گوییم: ممکن است سخن ابومخنف متأثر از گفته ی فرقه ی کیسانیه باشد و یا آنکه پرچم عقاب نباشد و آن را به اشتباه پرچم عقاب دانسته باشند. در هر حال پرچم اعجاز آمیز عقاب در دو جنگ منتشر شد: یکی در جنگ بدر بود که رسول الله خود آن را به اهتزار درآورد‌: «نشرها رسول الله یوم بدر» و دیگری جنگ جمل بود که روایت نشر آن را به امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت داده است: «نشرها امیرالمؤمنین» و ارتباطی به محمد ابن حنفیه نداشته است. 🔻و در مورد محمد ابن حنفیه طبق روایات ایشان سه جا متعرض به جایگاه امامت امام سجاد علیه السلام می شوند و آن را از آنِ خود می داند: در یک جا امام سجاد، محمد ابن حنفیه را به قبرستان می برد و کسی که تازه مُرده بود را به زبان می آورد و سپس محمد ابن حنفیه استغفار می کند. در نقل دیگر محمد ابن حنفیه مدعی مالکیت اموالی را شد که از جانب خراسان ارسال شده بود و در آنجا محمد ابن حنفیه به شهادت سنگ ساکت شد و درخواست بخشش نمود. و در نقل دیگر او مدعی می شود که وصیتی در مورد امامت امام سجاد صادر نشده و حضرت با انکار سخن محمد ابن حنفیه، حجرالاسود را به سخن در می آورد. و هر سه این روایت در کتاب مدینة المعاجز آمده است. و البته برخی مثل مقدس اردبیلی و علامه مجلسی بر این باور اند که ادعای امامت محمد ابن حنفیه و سپس استغفار او به دلیل هدایت کسانی بود که ایشان را امام می دانسته اند. 🔻در هر حال روشن است که جایگاه امامت از ایشان سَلب شده و طبق روایتی در کتاب الإمامة و التبصره ایشان تنها مهدی بودند(و نه امام) تا اینکه بخواهد صاحب این رایت هم باشد. 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
مناجات‌خوانی - حاج‌منصور ارضی.mp3
7.3M
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
گنهکارم پریشانم پشیمانم.mp3
3.78M
🎧 مناجات گنـه کارم گنـه کارم پریشانم پشیمانم 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama