آیات متعددی به تفسیر نخست از غیبت[غیبت جسمانی] اشاره دارد: «وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ» - «إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً».
و در کنار آیات، طبق روایات گاهی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه ی هدی علیهم السلام جسماً غایب می شدند و این مصداقا در مورد حضرت حجت تازگی ندارد و فقط مدت آن طولانی تر است.
- روایت اول: «كَانَ بَيْنَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)وَ بَيْنَ بَعْضِ بَنِي أُمَيَّةَ شَيْءٌ- فَدَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)عَلَى الدِّيوَانِ فَقَامَ إِلَى الْبَوَّابِينَ فَقَالَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَيَّ هَذَا- قَالُوا لَا وَ اللَّهِ مَا رَأَيْنَا أَحَداً»
مفضل گفت بین حضرت صادق و بنی امیه در مورد موضوعی اختلافی بود حضرت صادق وارد مرکز حکومتی شد، حاکم با اعتراض به دربانان گفت: چه کسی اجازه داد این شخص وارد شود؟ گفتند بخدا قسم ما کسی را ندیدیم(بصائر الدرجات باب ١٥)
- روایت دوم: «مَا رُوِيَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : صَلَّى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي بَعْضِ اَللَّيَالِي فَقَرَأَ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ فَقِيلَ لِأُمِّ جَمِيلٍ أُخْتِ أَبِي سُفْيَانَ اِمْرَأَةِ أَبِي لَهَبٍ إِنَّ مُحَمَّداً لَمْ يَزَلِ اَلْبَارِحَةَ يَهْتِفُ بِكِ وَ بِزَوْجِكِ فِي صَلاَتِهِ وَ يَقْنُتُ عَلَيْكُمَا فَخَرَجَتْ تَطْلُبُهُ وَ هِيَ تَقُولُ لَئِنْ رَأَيْتُهُ لَأَسْمَعَنَّهُ وَ جَعَلَتْ تُنْشِدُ مَنْ أَحَسَّ لِي مُحَمَّداً حَتَّى اِنْتَهَتْ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ وَ أَبُو بَكْرٍ جَالِسٌ مَعَهُ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لَوْ تَنَحَّيْتَ فَإِنَّ أُمَّ جَمِيلٍ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَنَا خَائِفٌ أَنْ تُسْمِعَكَ سِبَاباً فَقَالَ إِنَّهَا لَنْ تَرَنِي فَجَاءَتْ حَتَّى قَامَتْ عَلَيْهِ فَقَالَتْ يَا أَبَا بَكْرٍ رَأَيْتَ مُحَمَّداً قَالَ لاَ فَمَضَتْ رَاجِعَةً إِلَى بَيْتِهَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ضَرَبَ اَللَّهُ بَيْنَهُمَا حِجَاباً أَصْفَرَ وَ كَانَتْ تَقُولُ لَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُذَمَّمٌ وَ كَذَا قُرَيْشٌ كُلُّهُمْ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ اَللَّهَ أَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اِسْمِي وَ هُمْ يَسُبُّونَ مُذَمَّماً وَ أَنَا مُحَمَّدٌ»
جابر از امام باقر-عليه السّلام-روايت مىكند كه در يكى از شبها پيامبر اكرم-صلّى اللّٰه عليه و آله-سورۀ« تَبَّتْ يَدٰا أَبِي لَهَبٍ »را خواند. به ام جميل خواهر ابو سفيان و زن ابو لهب گفتند ديشب محمّد-صلّى اللّٰه عليه و آله-در نماز، تو و همسرت را نام مىبرد و شما را نفرين مىكرد. از اين رو ام جميل بيرون آمد و دنبال پيامبر مىگشت و مىگفت: اگر او را ديدم دشنامش مىدهم، كيست كه وى را به من نشان دهد؟ تا اينكه به نزديكى پيامبر رسيد. و آن حضرت با ابو بكر نشسته بود. ابو بكر گفت: اى رسول خدا! خوب است كه به كنارى بروى؛ چون ام جميل مىآيد، مىترسم به شما دشنام بدهد. حضرت فرمود: او مرا نخواهد ديد. پس ام جميل آمد و ايستاد و گفت: اى ابو بكر! محمّد را ديدهاى؟! ابو بكر گفت: نه، به خانهاش برگشت. امام باقر-عليه السّلام-فرمود: خدا ميان او و پيامبر پردۀ زردى قرار داد. و ام جميل به پيامبر مىگفت «مذمّم» و تمام قريشيان اين گونه مىگفتند. پيامبر اكرم -صلّى اللّٰه عليه و آله-فرمود: خدا نام مرا از ياد آنان برده و آنان «مذمّم» را سبّ مىكنند در حالى كه من «محمّد» هستم(الخرائج و الجرائح ج ۲ ص ۷۷۵)
- روایت سوم: «مَا رُوِيَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَيْسَرَةَ قَالَ : لَمَّا اِسْتَقْدَمَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلدَّوَانِيقِيُّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَقَامَ مَوْلًى لَهُ بِسَيْفٍ مَسْلُولٍ قَدْ أَسْبَلَ عَلَيْهِ كُمَّهُ وَ قَالَ إِذَا دَخَلَ جَعْفَرٌ وَ صِرْتُ خَلْفَهُ وَ أَشَرْتُ إِلَيْكَ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ. فَلَمَّا دَخَلَ وَ نَظَرَ إِلَى اَلدَّوَانِيقِيِّ أَسَرَّ شَيْئاً فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نَفْسِهِ لَمْ نَدْرِ مَا هُوَ إِلاَّ قَوْلَهُ يَا مَنْ يَكْفِي خَلْقَهُ كُلَّهُ وَ لاَ يَكْفِيهِ أَحَدٌ اِكْفِنِي شَرَّ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ . فَصَارَ أَبُو جَعْفَرٍ اَلدَّوَانِيقِيُّ لاَ يُبْصِرُ مَوْلاَهُ فَيُومِئُ إِلَيْهِ وَ صَارَ مَوْلاَهُ لاَ يُبْصِرُهُ وَ لاَ يَرَى أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ فَقَالَ لَهُ لَقَدْ عَنَّيْتُكَ يَا جَعْفَرُ فِي هَذَا اَلْحَرِّ فَانْصَرِفْ. فَانْصَرَفَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ اَلدَّوَانِيقِيُّ لِمَوْلاَهُ وَيْلَكَ مَا مَنَعَكَ مِنْ أَنْ تَمْتَثِلَ أَمْرِي قَالَ لاَ وَ اَللَّهِ مَا أَبْصَرْتُهُ وَ لاَ أَبْصَرْتُكَ حَتَّى خَرَجَ وَ لَقَدْ دَهِمَنِي حِجَابٌ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَكَ. فَقَالَ اَلدَّوَانِيقِيُّ لَئِنْ تَحَدَّثْتَ بِهَذَا لَأَقْتُلَنَّكَ بَدَلاً مِنْهُ»
على بن ميسره مىگويد: وقتى كه عبد اللّٰه بن محمّد دوانيقى از امام صادق-عليه السّلام-خواست كه نزد او برود، غلامش با شمشير آخته كه در آستينش پنهان داشت، ايستاده بود، به او گفت: هر وقت «جعفر» آمد و من پشت سر او رفتم و به تو اشاره كردم، گردنش را بزن! هنگامى كه امام-عليه السّلام-وارد شد و به دوانيقى نگاه كرد، چيزى گفت كه من نفهميدم مگر اين سخنش را كه گفت:«اى كسى كه تمام خلقش را كفايت مىكنى و كسى او را كفايت نمىكند، مرا از شرّ محمّد بن عبد اللّٰه حفظ كن». ابو جعفر پشت سر امام رفت ولى غلامش را نديد تا اشاره كند و غلامش هم نه او را مىديد و نه امام صادق-عليه السّلام-را از اين رو منصور دوانيقى به امام گفت: اى جعفر! در اين هواى گرم تو را خسته كردم به خانهات برگرد! امام برگشت و منصور دوانيقى به غلامش گفت: واى بر تو! چه چيز باعث شد كه دستور مرا اطاعت نكنى؟! غلام گفت: نه به خدا سوگند! نه او را ديدم و نه تو را تا اينكه بيرون رفت و پرده ميان من و تو و او كشيده شد. آنگاه منصور گفت: اگر اين حرف را در جايى بزنى، عوض او تو را مىكشم! .
- روایت چهارم: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْمَدِينَةِ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ، فَنَزَلَ وَ قَدْ كُنَّا صِرْنَا إِلَى اَلسُّوقِ أَوْ قَرِيباً مِنَ اَلسُّوقِ، قَالَ: فَنَزَلَ وَ سَجَدَ وَ أَطَالَ اَلسُّجُودَ وَ أَنَا أَنْتَظِرُهُ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ رَأَيْتُكَ نَزَلْتَ فَسَجَدْتَ؟! فَقَالَ: «إِنِّي ذَكَرْتُ نِعْمَةَ اَللَّهِ عَلَيَّ فَسَجَدْتُ» قَالَ: قُلْتُ: قَرِيباً مِنَ اَلسُّوقِ وَ اَلنَّاسُ يَجِيئُونَ وَ يَذْهَبُونَ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّهُ لَمْ يَرَنِي أَحَدٌ»
معاویة بن وهب گفت: نزد امام صادق در مدینه بودم در حالی که آن حضرت سوار بر الاغش بود، سپس از مرکبش پائین آمد، در حالی که ما به بازار رسیده بودیم یا نزدیک بازار بودیم. آنگاه امام از مرکب خود پایین شد و سجده کرد و سجده اش را طول داد و من منتظرش بودم، سپس سر از سجده برداشت. عرض کردم: فدایت شوم! شما را دیدم که از مرکب پایین آمدی و سجده کردی[چرا چنین کردی؟] فرمود: به راستی من به یاد نعمت خدا بر خودم افتادم و سجده کردم. [راوی] گفت: عرض کردم: نزدیک بازار[چنین کاری را انجام دادید؟!] در حالی که مردم می آیند و می روند؟ فرمود: قطعا هیچ کس مرا ندید(مختصر البصائر ص ۸۵)
- روایت پنجم: «مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ : دَخَلْتُ اَلْمَسْجِدَ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلنَّاسُ يَدْخُلُونَ وَ يَخْرُجُونَ فَقَالَ لِي سَلِ اَلنَّاسَ هَلْ يَرَوْنَنِي فَكُلُّ مَنْ لَقِيتُهُ قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ فَيَقُولُ لاَ وَ هُوَ وَاقِفٌ حَتَّى دَخَلَ أَبُو هَارُونَ اَلْمَكْفُوفُ فَقَالَ سَلْ هَذَا فَقُلْتُ هَلْ رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ فَقَالَ أَ لَيْسَ هُوَ وَاقِفاً قُلْتُ وَ مَا عِلْمُكَ قَالَ وَ كَيْفَ لاَ أَعْلَمُ وَ هُوَ نُورٌ سَاطِعٌ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ إِفْرِيقِيَا مَا حَالُ رَاشِدٍ قَالَ خَلَّفْتُهُ حَيّاً صَالِحاً يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ قَالَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ مَاتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ مَتَى قَالَ بَعْدَ خُرُوجِكَ بِيَوْمَيْنِ قَالَ وَ اَللَّهِ مَا مَرِضَ وَ لاَ كَانَ بِهِ عِلَّةٌ قَالَ وَ إِنَّمَا يَمُوتُ مَنْ يَمُوتُ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عِلَّةٍ قُلْتُ مَنِ اَلرَّجُلُ قَالَ رَجُلٌ كَانَ لَنَا مُوَالِياً وَ لَنَا مُحِبّاً ثُمَّ قَالَ لَئِنْ تَرَوْنَ أَنَّهُ لَيْسَ لَنَا مَعَكُمْ أَعْيُنٌ نَاظِرَةٌ أَوْ أَسْمَاعٌ سَامِعَةٌ لَبِئْسَ مَا رَأَيْتُمْ وَ اَللَّهِ لاَ يَخْفَى عَلَيْنَا شَيْءٌ مِنْ أَعْمَالِكُمْ فَاحْضُرُونَا جَمِيلاً وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمْ اَلْخَيْرَ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ تُعْرَفُونَ بِهِ فَإِنِّي بِهَذَا آمُرُ وُلْدِي وَ شِيعَتِي»
ابو بصير مىگويد: با امام باقر-عليه السّلام-وارد مسجد شديم و مردم نيز وارد و خارج مىشدند. حضرت فرمود: از مردم بپرس آيا مرا مىبينند؟ هر كس را ديدم از او پرسيدم: آيا ابو جعفر-عليه السّلام-را ديدى؟ مىگفت: نه، در حالى كه او ايستاده بود، تا اينكه هارون مكفوف آمد و حضرت فرمود: از اين بپرس.پرسيدم: آيا ابو جعفر را ديدى؟ گفت: آيا او نايستاده بود؟ گفتم: از كجا فهميدى؟ گفت: چگونه نفهمم در حالى كه او نور درخشنده است. مىگويد: از او شنيدم كه به مردى از افريقا مىگفت: حال راشد چگونه است؟ گفت: او را زنده و سالم ترك نمودم و به شما سلام مىرساند. حضرت فرمود: خدا او را رحمت كند. آن مرد پرسيد: مرده است؟
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
بخوانید 🔻🔻
#پرچم_امام_زمان
🔺 نام پرچم امام زمان چیست؟
🔺رنگ پرچم امام زمان چیست؟
🔺جنس پرچم امام زمان از چیست؟
🔺 خاصیت اعجاز آمیز پرچم امام زمان چیست؟
🔺 هنگام گشوده شدن این پرچم چه اتفاقی می افتد؟
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
مفهوم غیبت(۳)
شهید سید محمد صدر در تفسیر دیگر غیبت، رویت و دیدن جسم حضرت را ممکن دانسته است. با این توضیح که در مدت غیبت مردم می توانند جسم حضرت را ببینند و ایشان را نشناسند، مانند برادران حضرت یوسف که ایشان را دیدند ولی نشناختند: «یرونه و لا یعرفونه».
این تفاسیر متفاوت باعث می شود که باب اختلاف نیز گشوده شود و گروهی تفسیر نخست و گروهی دیگر تفسیر ثانی را انتخاب کنند و برخی نیز جمع کنند و بگویند: هر دو تفسیر درست است؛ زیرا حضرت گاهی دیده نمی شود و گاهی هم دیده می شود ولی شناخته نمی شود.
نویسنده ای بین دو تفسیر فوق، تفصیل داده و معتقد است که غیبت جسمانی مختص غیبت صغری است و غیبت عنوانی[دیده شود ولی شناخته نشود] مختص غیبت کبری است و سخن خود را مستند به این روایت کرده است: «القائم غیبتان یشهد فی إحداهما المواسم یری الناس و لا یرونه».
فارغ از دیدگاه های فوق، ماده ی مشترک در روایات «رأی و یری» است و آن در کتب لغت به معنای دیدن با چشم و قلب است: «الرویة النظر بالعین و القلب» - «اصل یدل علی نظر و إبصار بعین أو بصیرة» و در متون دینی در موارد ذیل بکار رفته است:
۱. دیدن با تفکر: «إنی ما أری ما لا ترون»
۲. دیدن با قلب: «ما کذب الفواد ما رای»
۳. دیدن با چشم: «لترون الجحیم»
امام عصر علیه السلام در هیچ کدام از موارد فوق غایب نیستند، زیرا ایشان حاضر در افکار: «الحاضر فی الأفکار» و هدایت و آدابش جریان یافته در قلوب: «إن غابَ عن النّاسِ شخصهُ فی حالِ هدایتِم فان علمَهُ و آدابَهُ فی قلوبِ المُؤمِنینَ مثبتة فهم بها علاملونَ» و از همه مهم تر ناظر و شاهد بر هستی اند: «عینک الناظرة علی بریتک و شاهدک علی عبادک».
"ناظر" صفت چشم است و "شاهد" صفت خود شخص به معنای حضور است؛ حضرت در تعبیر رساتر "حاضر ناظر" است.
در نهایة آمده است: «شهید» کسی است که چیزی از او غایب نباشد ولی «شاهد» کسی است که خود حاضر است و در المفردات فی الغریب القرآن همین معنا مذکور است که شهود و شهادت به معنای حضور همراه با دیدن[دیدن با چشم یا دیدن با قلب] است و گاه شهود و شهادت به صرف حضور اطلاق میشود.
و این ناظر بودن حضرت فقط منتهی به انسان ها نمی شود، همانگونه که در دعای امام هشتم خواندیم: «عینک الناظرة علی بریتک» دربردارنده ی همه ی مخلوقات است؛ زیرا "بریه" به انسان اختصاص ندارد و هر آنچه را می گویند که از عدم بیرون بیاید و لباس وجود بپوشد[خدای متعال بارء است: «فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ» و تفاوت آن با خالق در این است که بارء از نیستی به هستی آورده و اما خالق از حالی به حالی دیگر درمی آورد].
بنابراین شخص امام عصر علیه السلام غایب و پنهان نیست و غیبت مانعی است که به انسان ها بازگشت دارد: «صاحب هذه الأمر تعمی ولادته علی الناس» که "تعمی" به معنای کور شدن و بسته شدن چشم است و استعمال "تعمی" در این محل نشان می دهد که نقض از ناحیه ی بیننده است و نه از ناحیه ی شخصی که باید دیده شود.
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
مفهوم غیبت(۴) | غیبت صغری و غیبت کبری
غیبت امام زمان علیه السلام به دو قسم تقسیم شده و برای بیان این دو غیبت، در آخرین توقیع شریف، تعابیر "الغیبة الثانیه" و "الغیبة التامه" استفاده شده است و در برخی از روایات نیز تعبیر "قصیره" و "طویله" آمده است.
اما در هیچ روایتی اصطلاح "غیبت صغری" و "غیبت کبری" وجود ندارد و در واقع این اصطلاح، جعل شیعیان بوده که به مرور زمان شهرت یافته است. برخی از نویسندگان معاصر نیز که دنبال جعل روایت رفته اند، ناشیانه در متن روایت از اصطلاح "غیبت صغری" و" غیبت کبری" استفاده کرده اند و اینگونه خود را رسوا نموده اند!
بنابراین با وجود اینکه قدری اختلاف در مدت زمان غیبت صغری وجود دارد، ثابت است که امام زمان علیه السلام دو غیبت دارند.
مرحوم نعمانی در تفاوت این دو غیبت می نگارد:
این احادیثی که می گوید: برای قائم دو غیبت است، صحتش به حمد خدا نزد ما ثابت شده... غیبت اول همان است که سفیرانی بین امام و مردم وجود داشتند که از جانب خود آن حضرت به این مقام نصب و در میان مردم آشکار و شناخته شده بودند...این دوران، همان غیبت کوتاه تر بود که مدت زمان آن سپری شد. و غیبت دوم آن است که چنین سفیران و واسطه هایی در کار نیستند... که زمان آن اکنون فرا رسیده... و ما در غیبت دوم به سر می بریم(الغیبه ص ۱۷۳ و ۱۷۴)
یکی از نویسندگان وهابی می گوید: «پس امام دارای دو غیبت شد. در حالی که آنها روایاتی دارند که تنها از یک غیبت سخن می گوید، ولی روایاتی جعل شدند که با وضعیت موجود هماهنگ باشند و از دو غیبت سخن بگویند(أصول مذهب الشیعة ج ۲ ص ۸۹۵).
این نویسنده ی وهابی، غیبت و تعدد غیبت را جعل علمای شیعه دانسته است و چنین استدلال می کند که برخی از روایات، از یک غیبت و برخی از روایات دیگر، از دو غیبت گفته است و این خود متناقض است.
اما پاسخ او ساده و تنها نیازمند قدری کاوش در قران است؛ زیرا قران یک بار از یک بهشت: «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ - فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ» و بار دیگر از دو بهشت: «مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» گفته است و کسی آنها را متناقض ندیده است. و همینطور یک بار از یک آسمان و زمین: «تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَی» و بار دیگر از هفت آسمان و زمین: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ...» گفته است و باز کسی آن را متناقض نخوانده است. پس چگونه این نویسنده وهابی، روایات غیبت را متناقض می خواند؟ در حالی که برخی از روایات در مورد اصل غیبت و برخی دیگر در مورد جزئیات و تعدد آن است.
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
[تیموتی فرنیش]
تیموتی فرنیش از دانشگاه اوهایو، دکتری مطالعات اسلامی دارد و پایاننامه ی ایشان در دانشگاه اوهایو، پیرامون جهاد، بن لادن و حضرت مهدی علیه السلام است. و همواره از پایه های تحقیقی همایش های مهدوی و بین المللی بوده اند.
تیموتی فرنیش یک فرد مستنطق بوده، به این معنا که در زمان حمله ی آمریکا به عراق، با افراد دستگیر شده گفت و گو و بحث دینی انجام می داده.
و او در سال ۲۰۰۸ در طی یک سفری وارد قم شده، به جمکران می رود و عکس خود را از جمکران منتشر می کند و می گوید: فرزندانم در سال ۲۰۲۵ مهدی مسلمانان با بمب اتم به دنیا حمله خواهد کرد و من شاید آن زمان نباشم ولی شما از او فرار کنید.
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
علائم ظهور | یمانی(۱)
در میان روایات یمانی، تنها دو روایت، یمانی را از علائم محتوم شمرده است که روایت نخست از غیبت نعمانی و روایت ثانی از کمال الدین است:
۱. امام صادق علیه السلام می فرماید: «النداء من المحتوم و السفیانی من المحتوم و الیمانی من المحتوم و قتل النفس الزکیة من المحتوم ...» نداء آسمانی حتمی است و سفیانی حتمی است و یمانی حتمی است و قتل نفس زکیه حتمی است(غیبت نعمانی ص ۵۳۱)
۲. امام صادق علیه السلام می فرماید: «قبل قیام القائم خمس علامات محتومات: «الیمانی و السفیانی و الصیحة و قتل النفس الزکیة و الخسف بالبیداء» پیش از قیام قائم، پنج نشانه خواهد بود که همگی از علامات محتومات است: یمانی، سفیانی، صیحه، کشتن نفس زکیه و فرو رفتن لشکر سفیانی در بیداء(کمال الدین ج ۱ ص ۵۵۶)
روایت اول در نسخه ی علامه ی مجلسی و شیخ حر عاملی بدون وجود عبارت «الیمانی من المحتوم» آمده است: «النداء من المحتوم و السفیانی من المحتوم قتل النفس الزکیة من المحتوم... » و شاید بتوان اولویت را به نسخه ی علامه ی مجلسی داد؛ زیرا ایشان دقیق ترین نسخه ها را در اختیار داشته اند. و با توجه به این موضوع، هرگاه اختلافی بین نسخ باشد، نسخه ی علامه ی مجلسی پذیرفته می شود و این همان آغاز تردید در حتمی بودن یمانی است!
قدیمی ترین نسخه ی موجود از کتاب غیبت نعمانی، نسخه ی رضویه است که این نسخه از نسخه ی اصلی بدست آمده و در این نسخه نیز عبارت «الیمانی من المحتوم» وجود ندارد.
علاوه بر بحث اعتبار نسخ، می توان یک بحث علمی دیگر داشت و آن یافتن اصالت است که اگر اصل بر زیاده نهاده شود، روایت با عبارت «الیمانی من المحتوم» خوانده خواهد شد و در غیر این صورت، روایت فاقد این عبارت خواهد بود.
این تردید تنها در روایت نخست به اتمام نمی رسد، بلکه نسبت به روایت ثانی کمال الدین شیخ صدوق هم جریان و ادامه دارد و آن وجود روایت مشابه کمال الدین، در کتاب کافی است[هر دو روایت از عمر بن حنظله است]؛ با این تفاوت که در کتاب کافی حتمی بودن یمانی ذکر نشده: «خمس علامات قبل قیام القائم: الصیحة، والسفیانی، والخسف، وقتل النفس الزکیة، والیمانی».
بنابراین گفتن اینکه یمانی از محتومات باشد، سخت است و البته برخی از علما صریحا یمانی را از علائم غیر محتوم دانسته اند؛ بطوری که مرحوم طبرسی، یمانی را در شمارش علائم غیر محتوم آورده است(کفایة الموحدین ج ۵ ص ۵۳۰)
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
[ تردیدی در حتمی بودن یمانی ]
عدم وجود عبارت «الیمانی من المحتوم» در قدیمی ترین نسخه ی موجود از کتاب غیبت نعمانی
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
[ تردیدی در حتمی بودن یمانی ]
عدم وجود عبارت «الیمانی من المحتوم» در نسخه ی علامه ی مجلسی از کتاب غیبت نعمانی
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
علائم ظهور | یمانی(۲)
"یمانی" بدون تشدید نون است و با تشدید نون جایز نیست خوانده شود و الف را عوض یاء دوم[یمنیّ] قرار داده اند. در شامی نیز چنین کرده اند.
"یمانی" عنوانی بود که ائمه ی هدی علیهم السلام، به هر که منتسب یمن بود، اطلاق می کرده اند که دو روایت آن در کتاب بصائرالدرجات آمده است:
۱. «دخل علیه رجل من علماء أهل اليمن فقال أبو عبدالله: یا یمانی أ فیکم علماء؟ قال نعم...» شخصی از اهل یمن بر امام جعفر صادق ع وارد شد ، امام از او پرسید ای 《یمانی》 آیا در بین شما علماء وجود دارند؟ پاسخ داد آری(بصائر الدرجات ج ۱ ص ۴۰۱)
۲. «دخل علیه رجل من أهل اليمن، فقال له یا یمانی أ تعرف شعب کذا و کذا قال نعم، قال له تعرف شجرة فی الشعب من صفتها کذا و کذا قال له نعم قال له تعرف صخرة تحت الشجرة قال له نعم قال فتلک الصخرة التی حفظت ألواح موسی علی محمد» شخصی از اهل یمن بر امام باقر علیه السلام وارد شد.امام از او پرسید ای 《یمانی》 علم به فلان مسیر داری؟ علم به فلان درختی که در مسیر هست داری؟(بصائر الدرجات ج ۱ ص ۱۴۲)
و لذا از خود لفظ "یمانی" می توان نتیجه گرفت که یمانی اهل کجاست و خروجش از چه منطقه ای خواهد بود. با این حال دو روایت از کتاب کمال الدین، صریحا خروج او را از یمن دانسته اند:
۱. امام باقر علیه السلام می فرماید: «خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن...» سفیانی از شام و یمانی از یمن خروج می کند(کمال الدین ج ۱ ص ۶۰۴)
۲. امام باقر علیه السلام می فرماید: «و إن من علامات خروجه: خروج السفیانی من الشام و خروج الیمانی[من اليمن]...» و از علامات قیام او: خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن است(کمال الدین ج ۱ ص ۵۹۸)
طبق یک روایت، در بین یاران امام صادق علیه السلام، شهرت داشت که یمانی از یمن باشد و از این رو نسبت به فردی که از یمن خروج کرده شک می کنند و از حضرت می پرسند آیا او همان یمانی است؟: «لما خرج طالب الحق قيل لأبي عبد الله عليه السلام: نرجو أن يكون هذا اليماني؟ فقال: لا، اليماني يوالي عليًّا، وهذا يبرأ» از امام صادق در مورد طالب حق سوال می کنند که در یمن خروج کرده بود و سوال کردن که آیا این شخص همان یمانی است؟ ایشان پاسخ دادند که خیر. چون یمانی از یاوران امیر المؤمنین علیه السلام است ولی این شخص از دشمنان امام است(أمالی شیخ طوسی ص 934)
طالب حق شخصی بود بنام "عبد الله ابن عمر بن الاسود کندی جندی حضرمی" که به طالب حق ملقب بود و این شخص در یمن ساکن بود و علیه مروان بن محمد توسط لشکری که خودش جمع کرده بود خروج می کند و بر صنعا و مکه مسلط می شود، اما در نهایت طالب حق کشته شده و سر بریده شده اش را به سمت مروان در شام ارسال می کنند.
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
[ الیمانی من اليمن ]
الیمانی من اليمن در نسخه های خطی از کتاب کمال الدین شیخ صدوق | به همت استاد سید محمد مهدی حجازی عزیز
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
اسلام و لباس وارونه(۱)
در تعبیری از روایت، اسلام عریان است: «الإسلام عریان» و این اسلام عریان، نیاز به لباس دارد. و لباسش می تواند وارونه باشد: « و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا».
جنگ گاهی با لشکری است که رأس آن اهل بصیرت است، ولی لباس وارونه ای را تن یاران خود می کند و به جنگ امیرالمؤمنین علیه السلام می فرستد و حضرت می فرماید: ما با کسانی می جنگیم که لباس وارونه ای از اسلام را دارند. و لباس وارونه همانگونه که ابن ابی الحدید می گوید، یعنی اسلام با احکام واژگون و تحریف شده: «این عادت عرب است که(فرو یعنی پوستین را پشت و رو می پوشد) و آن اینکه طرف پُرداز را روی بدن قرار می دهد و پوست را آشکار می کند و مراد از واژگون شدن، احکام اسلامی در آن زمان است(شرح ابن ابی الحدید ج ۷ ص ۱۹۲).
و اگر اغلب مردم اینگونه واژگون باشند،
مومن نیز معکوس و منکوس آنها است و اگر عکس و بخش باطل اکثر باشد، مومن غریب می شود، همانگونه که امام صادق علیه السلام در جواب ناله ها و اظهار غربت محمد بن مسلم می فرماید: «إن المؤمن فی هذه الدار غریب و فی هذا الخلق المنکوس» مؤمن در این جهان غریب و در میان مردم وارونه است. و علامه ی مجلسی مشابه همین معنا را از روایت امام صادق علیه السلام می فهمد و می گوید: «یعنی در میان این خلق هم غریبی؛ و آنها را وارونه خواند، چون[بخش اکثر باطل] از آدمیت جدا شدند و مانند بهائم و چهارپایان گردیدند؛ یا از حدود آدمیت به مقام جانوری برگشتند؛ یا دلشان وارونه شده و چیزی از حق نمیفهمند؛ یا کنایه از نومیدی و زیانکاری است؛ یا بدترین حال روحی آنها را مانند کرده به بدترین حال جسمانی آنها؛ یا اینکه چون رو گرداندند از بالا رفتن به درجات کمالات روحانیه و تنها به شبهات جسمانیه نگرانند، گویا وارونه اند»(بحار ج ۶۴ ص ۲۴۶) و موید همین بیان است روایت پیامبر: «طوبی للغرباء، قیل: و من الغرباء یا رسول الله؟ قال: ناس صالحون قلیل فی ناس کثیر و من یعصهم اکثر ممن یطیعهم» پیامبر فرمود: خوشا به حال غریبان، پرسیده شد: ای رسول خدا! غریبان چه کسانی هستند؟ فرمود: مردم صالح اندک در میان مردم بد فراوانی که بد کردارانشان افزون از اطاعت پیشگانشان است.
بنابراین ما با دو عکس از اسلام مواجه هستیم، عکسی از مؤمنان و عکسی از کسانی که اسلام را وارونه فهمیده اند و این چقدر تصویر عجیبی است!
#نور_نما
#اسلام_و_لباس_وارونه
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
اسلام و لباس وارونه(۲)
ضربه از نگاه تیزی است که همه چیز را می بیند، با بصیریتش، حق را نادیده می گیرد و مثل یک کارگردان انسان های مسلمان را به نفع خویش به بازی می گیرد، مانند ابو موسی اشعری و عمرو عاص که در حکمیت و قضاوت بین امیرالمؤمنین علیه السلام و معاویه با بصیرت و دانسته، حق را کتمان کرده و رأی قضاوت را وارونه از آنِ معاویه کردند و حضرت فرمود: «ترکا الحق و هما یبصرانه» آن دو حق را ترک کردند در حالی که بصير بودند و حق را می دیدند! (نهج البلاغه / خطبه ۱۷۷)
و کسی که بصير است، هزینه و خساراتش برای مسلمانان بیشتر است: «و أردیت جیلا من الناس کثیرا، خدعتهم بعیک و ألقیتهم فی موج بحرک، تغشاهم الظلمات و تتلاطم بهم الشبهات، فجازوا عن وجهتهم...» [معاویة تو] بسیاری از مردم را به گمراهی خویش فریب دادی و به تباهی افکندی و به امواج نفاق خود سپردی...
مأمون نیز چنین بود؛ آن چنان که شهید مطهری می گوید: «مأمون عالم ترین خلفا و بلکه شاید عالم ترین سلاطین جهان است»(سیری در سیره ائمه اطهار ص ۱۷۷) و اینگونه با علم و بصیریتش، امام رضا علیه السلام را شهید کرد. و چه بسا بالاتر از بصیرت مأمون، بصیرت هارون الرشید است که مأمون می گوید: من علم و دین خود را از هارون الرشید(پدرم) گرفتم.
تا آنکه به امام یازدهم رسید و امام یازدهم هم با بصیرت خلیفه ی بخت شهید شد؛ چنان که بعد شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، جعفر کذاب به خلیفه نامه نوشت که: «یا أمير المؤمنين تجعل لی مرتبة أخي و منزلته» ای امیرمؤمنان مقام و منزلت برادرم را برای من قرار بده. و خلیفه در جواب نامه گفت: «إِنَّ مَنْزِلَةَ أَخِيكَ لَيْسَتْ مِنَّا إِنَّمَا كَانَتْ مِنَ اَللَّهِ وَ نَحْنُ كُنَّا نَجْتَهِدُ فِي حَطِّ مَنْزِلَتِهِ وَ اَلْوَضْعِ مِنْهُ وَ كَانَ اَللَّهُ يَأْبَى إِلاَّ أَنْ يَزِيدَهُ كُلَّ يَوْمٍ بِمَا كَانَ مَعَهُ مِنَ اَلصِّيَانَةِ وَ حُسْنِ اَلسَّمْتِ وَ اَلْعِلْمِ وَ كَثْرَةِ اَلْعِبَادَةِ. وَ إِنْ كُنْتَ عِنْدَ شِيعَةِ أَخِيكَ بِمَنْزِلَتِهِ فَلاَ حَاجَةَ بِكَ إِلَيْنَا وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَتِهِ وَ لَمْ يَكُنْ فِيكَ مَا فِي أَخِيكَ لَمْ نُغْنِ عَنْكَ فِي ذَلِكَ شَيْئاً» منزلت برادرت از جانب ما نيست بلكه از جانب خداوند است، ما همواره در پائين آوردن قدر و منزلت او كوشش مىكرديم و خداوند از اين كار ما ابا داشت و مانع بود و برعكس بخاطر پاكدامنى و نيك رفتارى و علم و كثرت عبادتش همواره بر عظمتش مىافزود. و اگر تو نزد پيروان برادرت همان ارزش را دارى، احتياجى به ما ندارى و اگر اين چنين نيست و آنچه در برادرت بود در تو وجود ندارد پس از دست ما كارى ساخته نيست .
#نور_نما
#اسلام_و_لباس_وارونه
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه...❤️
#اهل_البیت
#امام_زمان
#نور_نما
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama