eitaa logo
نــــــــــورنــما
2.8هزار دنبال‌کننده
111 عکس
117 ویدیو
5 فایل
نـــــــــورنــما #نورنما #امامت #مهدویت #امام_زمان #فرق_انحرافی ارتباط با مدیر کانال @aghs13 کانال ما در تلگرام https://t.me/noornama2
مشاهده در ایتا
دانلود
با خود مهربان باش! باکلاس باش! 📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «إنَّ أَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ وَ إِنَّ أَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ» خیرخواه ترین و نیک خواه ترین مردم نسبت به خودش(کسی که خودش را خیلی دوست دارد) مطیع ترین آدم ها در برابر پروردگار است و خیانت کار ترین افراد نسبت به خود معصیت کارترین افراد در برابر پروردگار است؛ یعنی معصیت خودزنی و گناه دشمنی با خود است. "أنصح" از "نصح" به معنای خالص است و لذا به خیرخواهی خالصانه نصیحت گفته می شود و"أغش" از "غش" به معنای خیانت است هیچ دشمنی به دشمنی نکند آنچه را مرد بی خرد با خود آدم های گنه کار آنچه که با خود می کنند هیچ دشمنی با آنها نمی کند چون از عقل تهی و خالی اند. 📍شهید مطهری می گوید: منشأ بیشتر گرفتاریهای هر کسی خود اوست و هر کسی نسبت به خودش از بالاترین دشمنان خودش است(با خودش خصمانه رفتار می کند): «اعْدی‏ عَدُوِّک نَفْسُک الَّتی بَینَ جَنْبَیک»(ده گفتار ص ۶۵) دشمن به دشمن آن نپسندد که بی‏‌خرد با نفس خود کند به مراد هوای خویش‏ و بلکه به نص قرآن همه ی گرفتاری های انسان به خودش بازگشت دارد: «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ و مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» 📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «قد خرقت الشهوات عقله» شهوات عقل انسان را خراب می کند چنانچه لباس فرسوده و خراب می شود. و چون شهوات در جدال با عقل پیروز گردند بر منزلگاه عقل می نشینند و لباس تازه ای را از جنس شهوت تن آدمی می کنند: «قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ». ترک شهوتها و لذتها سخاست هر که در شهوت فرو شد برنخاست و حال آنکه گناه از پوستین تن آدمی نیز عبور می کند و به پوست بدن او رسیده و این پوست را پاره و پاره می کند: «وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَ» که "اقترف" از "اقتراف" است و یک معنایش از ریشه ی "قرف" است و عرب به کندن پوست درخت "قرف" می گوید؛ امیرالمؤمنین علیه السلام ارتکاب گناه را با واژه ی "اقتراف" بیان می فرماید‌؛ یعنی کسی که گناه می کند پوست خودش را با گناه می کَند و خودش را در معرض آسیب قرار می دهد. غبار هوا چشم عقلت بدوخت سموم هوس کشت عمرت بسوخت 📍پس باکلاس باش! و بزرگ بدار خودت را نسبت به هر پَستی و گناهی: «اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب فانك لن تعتاض‏ بما تبذل من نفسك عوضا» که آنچه از دست می دهی نمی تواند برابری کند با آنچه از حقارت خود بدست آوردی..... 📍و اگر تاکنون خود را حقیر کردید، به گذشته بازگردید و در این باقی مانده ی عمر جبران کنید و اینک بایستید به غرامت و تاوان آنچه که از دست دادید: «اسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَكُ» عمر نبود آنچه که غافل از تو نشستم باقی عمر ایستادم به غرامت اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز روی دوست دل دشمنان چه دَریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ روی دوست ‌] رخسار دوست، جمال یار [ دشمنان ] دشمنان دوست، "دشمنان" در اینجا مدعیان صلاح و تقوا منظور است [ چراغ مُرده ] چراغ خاموش؛ "چراغ خاموش" در اینجا کنایه از دل تاریک و نابینا است چون دل هم مانند چراغ می ماند، منتهی بعضی دل ها روشن اند که می شود چراغ روشن و بعضی دل ها تاریک اند که می شود چراغ مرده ‌[ شمع آفتاب ] نور آفتاب؛ "شمع" ملازم با نور است و گاهی شمع می گویند ولی منظور آنها نور شمع است، همانگونه که گاهی آتش می گویند ولی منظور حرارت آتش است، مثلا گفته می شود: «آتش بدن بیمار دست را می سوزاند» ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ می گوید: دل دشمنان تاریک و کور است، این دشمنان چه دریافت و ادراکی می توانند از رو و جمال دوست که مثال شمع آفتاب را دارد داشته باشند؟ یک آدم کور از نور چه بهره ای می تواند ببرد؟ هیچ بهره ای و دل این جماعت هم کور است و لذا از نور جمال یار هیچ بهره ای نخواهند بُرد؛ یعنی دنبال امثال صوفی ها نیفتید که این آدم ها چراغ مُرده هستند و هرگز راه تو را روشن نمی کنند و بُرو سراغ آفتاب که آفتاب حق و حقیقت است. اگر خدا را رها کنی درست مثل کسی هستی که آفتاب را کنار گذاشته باشد و یک چراغ مُرده را برداشته باشد. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
▪️حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: "كانت الشيعة قبل أن يكون أبو جعفر، وهم لا يعرفون مناسك حجهم، وحلالهم وحرامهم، حتى كان أبو جعفر ففتح لهم وبيّن لهم مناسك حجهم، وحلالهم وحرامهم، حتى صار الناس يحتاجون إليهم من بعد ما كانوا يحتاجون إلى الناس و هکذا یکون الامر" «شیعیان پیش از ابوجعفر [امام باقر علیه‌السلام] مناسك حج ّو حلال و حرام خود را نمى‌دانستند. آن حضرت، درِ علم را بر ایشان گشود و مناسك حجّ و حلال و حرام مردم را بیان فرمود، تا آنجا كه مردمى كه شیعه به آنها محتاج بودند (در امر مناسك و حلال و حرام ) خودشان محتاج شیعه گشتند، و امر امامت این‌گونه است!» (کافی، ج۲، ص۲۰) اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازگشت روزگار جاهلیت(۲) ✍️امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف روزگار جاهلیت، از اکرام جاهل و بستن دهان عالم فرمود! و حضرت در خطبه ی ۸۷ نهج البلاغه، به توصیف جهال می پردازد که آنها چه رفتاری با مردمی که سراغ آنها آمده اند می کنند و می فرماید: ۱. آنچه که می گویند برگرفته از سخان جهال و گمراهان است وَ «آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ، فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِيلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاكاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ» و یک دسته ی دیگری که خود را عالم می نامند ولی عالم نیستند، پس گرفته است نادانی هایی از جهال و گمراهی هایی از گمراهان(و به این وسیله دارد سخن می گویند) و نصب کرده اند برای مردم تله های فریب و سخن های مفت و بی اساس ۲. سخنان خود را مستند به آیات الهی می کنند «قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ» سوار کرد کتاب (آیات کتاب الهی) را بر آراء خودش؛ یعنی هر طرف نظرات و آراء این شخص می رفت، کتاب خدا را نیز با خودش می برد و می گفت: خدا این را می گوید. در حالی که باید آراء را سوار بر کتاب خداوند سبحان کرد و هر کجا که کتاب خدا رفت، آراء هم به آن سمت بُرد. و ربط می دهد کلام حق را بر أهواء خودش. و می گوید: همین که گفتم را خدا نیز گفته است ۳. گناهان بزرگ را بر مردم آسان نشان می دهند «يُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ يُهَوِّنُ كَبِيرَ الْجَرَائِمِ» ایمن می سازند مردم را از گناهان بزرگ و سبک جلوه می دهند(آسان نشان می دهد) آن گناهان و جریمه های سنگین را. و می گوید: اشکالی نیست انجام بده و خداوند کریم تر از آن است که بخاطر یک لغزشی تو را عذاب کند؛ اما نمی گوید که خداوند کریم است ولی آدمی نیز باید استعداد دریافت کرامت و رحمت را داشته باشد: «وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ» ۴. مدعی تقوا و ورع اند، درحالی که خود از آنها خالی اند «يَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ» می گوید: من توقف می کنم نزد شبهات در حالی که خودش غرق در این شبهات است ۵. مدعی دوری از بدعت اند، در حالی که در وسط بدعت ها سیر می کنند «فِيهَا وَقَعَ وَ يَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَيْنَهَا اضْطَجَ» و می گوید: من کناره می گیرم از بدعت ها(نسبت دادن حرف هایی به دین که در دین نیست)؛ در حالی که خبر ندارد در وسط بدعت ها می غلتطد ۶. آنها حیوانات و مردگانی در میان زنده ها هستند «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ» پس صورت، صورت آدمی است؛ اما قلب او قلب حیوان است. و نمی شناسد دروازه ی هدایت را تا دنبال کند و نه دروازه ی کوری را می داند تا باز بماند از آن. چنین آدمی مُرده میان زنده ها است ‌به صورت های نیکو مردمانند به سیرت های بد گرگ بیابان... اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
برای فهمیده شدن ! 📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید که سخن گفتن بندگان خداوند به قصد فهماندن است: «يَقُولُ فَيُفْهِمُ» نه به قصد فهمیده شدن: «يَقُولُ فَيُفْهَمُ» ! 📍پس فرق است بین "یفهِم و" یفهَم" ؛ یکی به قصد آگاهی و نجات می نویسد و دیگری به قصد دیده شدن! اولی «مصباح ظلمات» است که با اشاعه ی دانش شب تاریک را روشن می کند و دیگری «مصباح أضواء» است که می خواهد روز روشن را روشن سازد! ثمره ی سکوت اولی سالم ماندن است: «يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ» و دومی بیماری ایست ! اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چو کُحل بینش ما خاک آستان شماست کجا رویم بفرما از این جناب کجا ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ کحل ] "کحل" به آن کوبیده و پودر شده ی سنگ سیاه رنگی گفته می شود که بیشتر در قدیم برای تقویت بینایی به چشم ها می کشیدند که به آن "سرمه" هم می گویند [ بینش ] رؤیت، بصیرت، بینایی؛ ولی در اینجا به معنای "چشم" آمده [ کحل بینش ] یعنی روشنی بخش چشم [ آستان ] یعنی آستان بارگاه و درگاه و "جناب" هم به همین معنای آستان است ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ تا اینجا بیت های حافظ رِندانه بود چون مقابله ای بود با ریا و تظاهر و دعوی های نابجا که از آلودگی های روزگار حافظ بود؛ ولی این بیت حال و هوای عاشقانه دارد که خطاب به محبوب خود و آن حضرت دوست می کند و می گوید: خاک آستان و بارگاه تو برای چشمان من مثال سرمه را دارد. من بر این آستان سَر بر خاک می گذارم تا آن خاک بر چشمان من فرو برود و اینگونه بهتر ببینم. جزء اینجا هر کجا بروم چشمان من باز و بینا نمی شود و نمی تواند حقیقت بین باشد و اصلا شما بفرما از این آستان و بارگاه به کدام بارگاه رو کنم؟ راهی کدام کدام سو بشوم؟ اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبین به سیب زَنَخدان که چاه در راه است کجا هَمی رَوی ای دل بدین شتاب کجا ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ زنخدان ] به چانه گفته می شود؛ زیر برخی از چانه ها یک گودی و فرورفتگی وجود دارد و آن گودی چانه، چانه را شبیه سیب کرده و لذا به چنین چانه هایی در ادبیات "سیب زَنَخدان" گفته می شود؛ یعنی زنخدانی(چانه ای) که شبیه سیب است و به آن گودی زنخدان(چانه)، "چاه زنخدان" می گویند. این چاه زنخدان یا سیب زنخدان در گذشته از عناصر زیبایی در چهره محسوب می شد و می گفتند: او زیباست چون سیب زنخدان دارد. و در ادبیات ما "افتادن به چاه زنخدان کسی" یعنی عاشق کسی شدن ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ آن کسی که حافظ از او با وصف "دوست" یاد می کند، مقصودش محبوب و خداوند است که سراسر زیبایی ایست و زیبایی او را با واژه ی "سیب زنخدان" بیان می دارد. حافظ وقتی که از عناصر زیبایی مثل: سیب زنخدان، طره، گیسو، ابروان و... می گوید غالباً به معنای صفات زیبای الهی است و وقتی می خواهد از صفات الهی یاد کند از این واژه ها استفاده می کند و لذا حافظ در اینجا می گوید: سیب زنخدان حق‌؛ یعنی آن صفات زیبای خداوند مثل: کریم، ستار، غفور، بخشنده و... مبادا شما را فریب بدهند که همین صفات می تواند چاه باشد و تو را سقوط بدهد. اگر با این فهم که خداوند رحمن و رحیم است و از پدر و مادر بخشنده تر است، هر خطا و گناهی مرتکب شدید، این صفات نقش چاه را ایفا می کنند و باعث سقوط شما در چاه می شوند. بله! خداوند همه ی این صفات را دارد به شرط اینکه کنارش قرار گیرید؛ دریای مدیترانه هم یک دریا آب است ولی یک قطره ی آن به ما نمی رسد چون کنار این دریا نیستیم تا برخوردار بشویم. خدا هم دریای رحمت است که باید کنارش باشید تا برخوردار بشوید و لذا می گوید: «مبین به سیب زَنَخدان» به این سیب زنخدان دوست؛ یعنی به این صفات دوست تنها و تنها خیره نشو که اگر تنها سیب زنخدان دوست را دیدی فریب خورده اید و در این چاه فرو می روید. یکی از نام های شیطان "غَرور" است و غرور کسی است که کارش فریب باشد که خداوند سبحان می فرماید: «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» مبادا آن غَرور و شیطان شما را بوسیله ی خدا فریب بدهد؛ چرا که شیطان بسیاری را بوسیله ی خدا فریب می دهد و می گوید: خدا مهربان است و رحیم تر است از اینکه تو را عذاب کند! امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الشَّقِيُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ» بدبخت کسی است که فریب هوس ها و غرور های خودش را بخورد. «کجا هَمی رَوی ای دل بدین شتاب کجا» چرا فاصله می گیری ای دل! آن هم به این شتاب... اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔸لقب شریف«امیرالمومنین»علیه‌السلام فرصت بسیار کم بود. گل رعنای بوستان ولایت میل شکفتن داشت. باغبان دشت غدیر، جان مشتاقان حقیقت را با گلچینی از القاب قرآنی و ایمانی «علی» علیه‌السلام به اهتزاز درآورده و دل‌ها را با معرفی او بی‌قرار ساخته بود تا شایستگی بی‌مانند جانِ‌ پاک خویش را برای وصایت و خلافت خود و خدا، بر حاضرین و غایبین و بر تمام بشریت آشکار کند. ناگهان لقبی، بسان خورشیدی در میان ستارگان درخشید. شگفتانۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در اوج خطبۀ غدیر برای حق‌جویان و علی‌دوستان: «أَلا! إِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخي هذا، أَلا لا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدي لاِحَدٍ غَیْرِهِ» «هان ای مردم!‌ علی، امیرالمؤمنین است! هشدار که هرگز جز این برادرم کسی نباید به این لقب خوانده شود. هشدار که پس از من اِمارت مؤمنان برای احدی جز علی روا نیست.» خدای مهربان آن روز که بر ربوبیت خویش و نبوت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)اقرار می‌گرفت، بر ولایت علی‌علیه‌السلام نیز با همین لقب اقرار گرفت. این مدال افتخار، نه از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که مستقیماً از سوی خداوند، بر سینۀ نورانی‌اش نشسته و رازی بود که در غدیر پرده‌برداری شد. هرچند که غاصبان و کافران، این حقیقت را انکار و منافقانه غصب کردند، اما برای عاشقان علی از ازل تا به ابد: 💚«فقط حیدر امیرالمؤمنین است»💚 اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عدالت(۱) ‌‌| رابطه ی عدالت با انصاف 📍"عدالت" و "انصاف" رابطه ی نزدیکی با یکدیگر دارند که در برخی از استعمالات کنار هم بکار می آیند، و انصاف مانند عدالت مقابل ظلم است: «أنصف الله و أنصف الناس من نفسک... فإنک إلا تفعل تظلم» 📍توضیح مطلب آنکه معنای عدالت بر اساس دو وضع شکل می گیرد: ۱. به وضع عقل، در این وضع عدالت نامش انصاف است که ذاتا عقل انسان قادر است پاره ای از عدالت را بفهمد: «العدل الإنصاف»، مانند اینکه در قِبال خوبی دیگران، به آنها نیکی کند و آنچه برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد: « «سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ- إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ- حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَيْ‏ءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مثله» و علامه ی مجلسی در معنای این روایت می گوید: «أي لا يطلب منهم من المنافع إلا مثل ما يعطيهم و لا ينيلهم من المضار إلا ما يرضى أن يناله منهم و يحكم لهم على نفسه» از آنها نفعی نخواهی، جز آنکه نفعی به آنها برسانی؛ و ضرری به آنها نزنی، جز آنچه راضی باشی به تو بزنند، و برای آنها بر علیه خود حکم کنی(بحار ج ۷۲ ص ۳۳) و اینجا نقطه اشتراکی است که عقل، بین انصاف و عدالت برقرار کرده است و لذا دو اصل وجود دارد که تمام مکاتب اخلاقی بعنوان قانون طلایی و قانون نقره ای بدان اذعان دارند و می گویند: قانون طلایی پسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود می پسندید و قانون نقره ای نپسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود نمی پسندید. ۲. به وضع شرع، ولی نوعی از عدل وجود دارد که عقل آن را تحلیل نمی کند و انصاف به آن راه نمی‌یابد که این نوع از عدل، جدای از وضع عقلی، وضع شرعی ایست. در این معنای ثانی، قوانین و احکام اسلامی حاکم است و اجرای این قوانین، اجرای عدل به حکم اسلامی است، مانند حکم قصاص که شرع بعنوان اجرای عدالت در برابر برخی از آسیب های وارده، وضع کرده است. بنابراین اجرای قصاص همان اجرای عدالت است؛ ولی اگر کسی خشم خود را کنترل کند و از روی عفو از قصاص و اجرای عدالت بگذرد، عنوان "احسان" را به خود می گیرد که این کار بالاتر از عدل و به تقوا نزدیک تر است: «الّذين ينفقون في السّرّاء و الضّرّاء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و الله يحبّ المحسنين»(رجوع شود به تفسیر تسنیم ج ۱۵) 📍علامه ی مجلسی می آورد: «العدل ضدّ الجور و يطلق على ملكة للنفس تقتضي الاعتدال في جميع الأمور و اختيار الوسط بين الإفراط و التفريط و يطلق على إجراء القوانين الشرعية في الأحكام الجارية بين الخلق» عدل ضد جُور است، و نهادی است درونی که هر کاری را معتدل می کند و میانه افراط و تفریط را برمی گزیند. اجراء قوانین شرع در امور جاری بین خلق را عدل می گویند. علامه ی مجلسی در این سخن به دو معنای عدل اشاره می دارد؛ نخست عدلی که به حجت درونی یعنی عقل فهمیده می شود و ثانی عدلی که مربوط به اجرای قوانین شرع است. و سپس ایشان، سخن خود را مستند به قول راغب می کند که می گوید: «قال الراغب العدل ضربان مطلق يقتضي العقل حسنه و لا يكون في شي‏ء من الأزمنة منسوخا و لا يوصف بالاعتداء بوجه نحو الإحسان إلى من أحسن إليك و كفّ الأذيّة عمّن يكفّ أذاه عنك و عدل‏ يعرف كونه عدلا بالشرع و يمكن أن يكون منسوخا في بعض الأزمنة كالقصاص و أرش الجنايات» عدل دو قسم است: یکی حسن عقلی دارد که هیچ گاه منسوخ نمی شود و به هیچ وجهی تجاوز صورت نمی گیرد، همچون احسان کردن به عوض احسان دیدن، و کف آزار از کسی که به تو آزار نمی رساند. دومین نوع عدل، آن است که از کلام شرع فهم می شود و چه بسا در زمانی نسخ می شود، همچون قصاص و ارش جنایات. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا