چو کُحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ کحل ] "کحل" به آن کوبیده و پودر شده ی سنگ سیاه رنگی گفته می شود که بیشتر در قدیم برای تقویت بینایی به چشم ها می کشیدند که به آن "سرمه" هم می گویند
[ بینش ] رؤیت، بصیرت، بینایی؛ ولی در اینجا به معنای "چشم" آمده
[ کحل بینش ] یعنی روشنی بخش چشم
[ آستان ] یعنی آستان بارگاه و درگاه و "جناب" هم به همین معنای آستان است
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
تا اینجا بیت های حافظ رِندانه بود چون مقابله ای بود با ریا و تظاهر و دعوی های نابجا که از آلودگی های روزگار حافظ بود؛ ولی این بیت حال و هوای عاشقانه دارد که خطاب به محبوب خود و آن حضرت دوست می کند و می گوید: خاک آستان و بارگاه تو برای چشمان من مثال سرمه را دارد. من بر این آستان سَر بر خاک می گذارم تا آن خاک بر چشمان من فرو برود و اینگونه بهتر ببینم.
جزء اینجا هر کجا بروم چشمان من باز و بینا نمی شود و نمی تواند حقیقت بین باشد و اصلا شما بفرما از این آستان و بارگاه به کدام بارگاه رو کنم؟ راهی کدام کدام سو بشوم؟
#نورنما
#غزلیات_حافظ
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama
هدایت شده از نــــــــــورنــما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی اللّه علیک یا اباعبدالله...💔🏴
#شب_زیارتی
#امام_زمان
#عید_قربان
#عید_غدیر
#نورنما
اللهمعجللولیڪالفرج 🌱
@noornama
مبین به سیب زَنَخدان که چاه در راه است
کجا هَمی رَوی ای دل بدین شتاب کجا
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ زنخدان ] به چانه گفته می شود؛ زیر برخی از چانه ها یک گودی و فرورفتگی وجود دارد و آن گودی چانه، چانه را شبیه سیب کرده و لذا به چنین چانه هایی در ادبیات "سیب زَنَخدان" گفته می شود؛ یعنی زنخدانی(چانه ای) که شبیه سیب است و به آن گودی زنخدان(چانه)، "چاه زنخدان" می گویند. این چاه زنخدان یا سیب زنخدان در گذشته از عناصر زیبایی در چهره محسوب می شد و می گفتند: او زیباست چون سیب زنخدان دارد. و در ادبیات ما "افتادن به چاه زنخدان کسی" یعنی عاشق کسی شدن
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
آن کسی که حافظ از او با وصف "دوست" یاد می کند، مقصودش محبوب و خداوند است که سراسر زیبایی ایست و زیبایی او را با واژه ی "سیب زنخدان" بیان می دارد.
حافظ وقتی که از عناصر زیبایی مثل: سیب زنخدان، طره، گیسو، ابروان و... می گوید غالباً به معنای صفات زیبای الهی است و وقتی می خواهد از صفات الهی یاد کند از این واژه ها استفاده می کند و لذا حافظ در اینجا می گوید: سیب زنخدان حق؛ یعنی آن صفات زیبای خداوند مثل: کریم، ستار، غفور، بخشنده و... مبادا شما را فریب بدهند که همین صفات می تواند چاه باشد و تو را سقوط بدهد. اگر با این فهم که خداوند رحمن و رحیم است و از پدر و مادر بخشنده تر است، هر خطا و گناهی مرتکب شدید، این صفات نقش چاه را ایفا می کنند و باعث سقوط شما در چاه می شوند.
بله! خداوند همه ی این صفات را دارد به شرط اینکه کنارش قرار گیرید؛ دریای مدیترانه هم یک دریا آب است ولی یک قطره ی آن به ما نمی رسد چون کنار این دریا نیستیم تا برخوردار بشویم. خدا هم دریای رحمت است که باید کنارش باشید تا برخوردار بشوید و لذا می گوید: «مبین به سیب زَنَخدان» به این سیب زنخدان دوست؛ یعنی به این صفات دوست تنها و تنها خیره نشو که اگر تنها سیب زنخدان دوست را دیدی فریب خورده اید و در این چاه فرو می روید.
یکی از نام های شیطان "غَرور" است و غرور کسی است که کارش فریب باشد که خداوند سبحان می فرماید: «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» مبادا آن غَرور و شیطان شما را بوسیله ی خدا فریب بدهد؛ چرا که شیطان بسیاری را بوسیله ی خدا فریب می دهد و می گوید: خدا مهربان است و رحیم تر است از اینکه تو را عذاب کند! امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الشَّقِيُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ» بدبخت کسی است که فریب هوس ها و غرور های خودش را بخورد.
«کجا هَمی رَوی ای دل بدین شتاب کجا» چرا فاصله می گیری ای دل! آن هم به این شتاب...
#نورنما
#غزلیات_حافظ
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔸لقب شریف«امیرالمومنین»علیهالسلام
فرصت بسیار کم بود. گل رعنای بوستان ولایت میل شکفتن داشت. باغبان دشت غدیر، جان مشتاقان حقیقت را با گلچینی از القاب قرآنی و ایمانی «علی» علیهالسلام به اهتزاز درآورده و دلها را با معرفی او بیقرار ساخته بود تا شایستگی بیمانند جانِ پاک خویش را برای وصایت و خلافت خود و خدا، بر حاضرین و غایبین و بر تمام بشریت آشکار کند.
ناگهان لقبی، بسان خورشیدی در میان ستارگان درخشید. شگفتانۀ پیامبر صلیاللهعلیهوآله در اوج خطبۀ غدیر برای حقجویان و علیدوستان:
«أَلا! إِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخي هذا، أَلا لا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدي لاِحَدٍ غَیْرِهِ»
«هان ای مردم! علی، امیرالمؤمنین است! هشدار که هرگز جز این برادرم کسی نباید به این لقب خوانده شود. هشدار که پس از من اِمارت مؤمنان برای احدی جز علی روا نیست.»
خدای مهربان آن روز که بر ربوبیت خویش و نبوت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)اقرار میگرفت، بر ولایت علیعلیهالسلام نیز با همین لقب اقرار گرفت. این مدال افتخار، نه از سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآله که مستقیماً از سوی خداوند، بر سینۀ نورانیاش نشسته و رازی بود که در غدیر پردهبرداری شد. هرچند که غاصبان و کافران، این حقیقت را انکار و منافقانه غصب کردند، اما برای عاشقان علی از ازل تا به ابد:
💚«فقط حیدر امیرالمؤمنین است»💚
#امیر_بیهمتا
#عید_سعید_غدیر
#عیداللّه_الأکبر
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama
عدالت(۱) | رابطه ی عدالت با انصاف
📍"عدالت" و "انصاف" رابطه ی نزدیکی با یکدیگر دارند که در برخی از استعمالات کنار هم بکار می آیند، و انصاف مانند عدالت مقابل ظلم است: «أنصف الله و أنصف الناس من نفسک... فإنک إلا تفعل تظلم»
📍توضیح مطلب آنکه معنای عدالت بر اساس دو وضع شکل می گیرد:
۱. به وضع عقل، در این وضع عدالت نامش انصاف است که ذاتا عقل انسان قادر است پاره ای از عدالت را بفهمد: «العدل الإنصاف»، مانند اینکه در قِبال خوبی دیگران، به آنها نیکی کند و آنچه برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد: « «سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ- إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ- حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَيْءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مثله» و علامه ی مجلسی در معنای این روایت می گوید: «أي لا يطلب منهم من المنافع إلا مثل ما يعطيهم و لا ينيلهم من المضار إلا ما يرضى أن يناله منهم و يحكم لهم على نفسه» از آنها نفعی نخواهی، جز آنکه نفعی به آنها برسانی؛ و ضرری به آنها نزنی، جز آنچه راضی باشی به تو بزنند، و برای آنها بر علیه خود حکم کنی(بحار ج ۷۲ ص ۳۳) و اینجا نقطه اشتراکی است که عقل، بین انصاف و عدالت برقرار کرده است و لذا دو اصل وجود دارد که تمام مکاتب اخلاقی بعنوان قانون طلایی و قانون نقره ای بدان اذعان دارند و می گویند: قانون طلایی پسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود می پسندید و قانون نقره ای نپسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود نمی پسندید.
۲. به وضع شرع، ولی نوعی از عدل وجود دارد که عقل آن را تحلیل نمی کند و انصاف به آن راه نمییابد که این نوع از عدل، جدای از وضع عقلی، وضع شرعی ایست. در این معنای ثانی، قوانین و احکام اسلامی حاکم است و اجرای این قوانین، اجرای عدل به حکم اسلامی است، مانند حکم قصاص که شرع بعنوان اجرای عدالت در برابر برخی از آسیب های وارده، وضع کرده است. بنابراین اجرای قصاص همان اجرای عدالت است؛ ولی اگر کسی خشم خود را کنترل کند و از روی عفو از قصاص و اجرای عدالت بگذرد، عنوان "احسان" را به خود می گیرد که این کار بالاتر از عدل و به تقوا نزدیک تر است: «الّذين ينفقون في السّرّاء و الضّرّاء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و الله يحبّ المحسنين»(رجوع شود به تفسیر تسنیم ج ۱۵)
📍علامه ی مجلسی می آورد: «العدل ضدّ الجور و يطلق على ملكة للنفس تقتضي الاعتدال في جميع الأمور و اختيار الوسط بين الإفراط و التفريط و يطلق على إجراء القوانين الشرعية في الأحكام الجارية بين الخلق» عدل ضد جُور است، و نهادی است درونی که هر کاری را معتدل می کند و میانه افراط و تفریط را برمی گزیند. اجراء قوانین شرع در امور جاری بین خلق را عدل می گویند.
علامه ی مجلسی در این سخن به دو معنای عدل اشاره می دارد؛ نخست عدلی که به حجت درونی یعنی عقل فهمیده می شود و ثانی عدلی که مربوط به اجرای قوانین شرع است. و سپس ایشان، سخن خود را مستند به قول راغب می کند که می گوید: «قال الراغب العدل ضربان مطلق يقتضي العقل حسنه و لا يكون في شيء من الأزمنة منسوخا و لا يوصف بالاعتداء بوجه نحو الإحسان إلى من أحسن إليك و كفّ الأذيّة عمّن يكفّ أذاه عنك و عدل يعرف كونه عدلا بالشرع و يمكن أن يكون منسوخا في بعض الأزمنة كالقصاص و أرش الجنايات» عدل دو قسم است: یکی حسن عقلی دارد که هیچ گاه منسوخ نمی شود و به هیچ وجهی تجاوز صورت نمی گیرد، همچون احسان کردن به عوض احسان دیدن، و کف آزار از کسی که به تو آزار نمی رساند. دومین نوع عدل، آن است که از کلام شرع فهم می شود و چه بسا در زمانی نسخ می شود، همچون قصاص و ارش جنایات.
#نورنما
#عدالت
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama