eitaa logo
نــــــــــورنــما
3هزار دنبال‌کننده
111 عکس
116 ویدیو
5 فایل
نـــــــــورنــما #نورنما #امامت #مهدویت #امام_زمان #فرق_انحرافی ارتباط با مدیر کانال @aghs13 کانال ما در تلگرام https://t.me/noornama2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط عاطفی با امام زمان علیه السلام(۴) در بخشی از دعای عهد می خوانیم: - اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الأمة "غم" هر جایی پسندیده نیست و آن‌گاه مورد توصیه است که برای خدا یا از جانب خدا باشد، مانند خشم که در این صورت سزاوار ثواب و پاداش است. علامه مجلسی می گوید: «إنزال الغموم بأن يفعل الله تعالى أسباب الغم أما الغم الحاصل من العبد نفسه فإنه لا عوض فيه عليه تعالى» غمناک کردن؛ که خدا وسیله غم فراهم میکند و اگر غم از خود بنده باشد، عوضی بر خدای تعالی ندارد(بحار ج ۶۴ ص ۲۵۶). موید همین است غربت و غم تنهایی محمد بن مسلم که روزی مریض بود و بعد آنکه به عنایت امام بهبود می‌یابد، نزد حضرت می آید و گریان از غربت و عدم دسترسی به ایشان می گوید و امام صادق علیه السلام می فرماید: «وَ أَمَّا مَا ذکرت مِنْ حُبِّكَ قُرْبَنَا وَ النَّظَرَ إِلَيْنَا وَ أَنَّكَ لَا تَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ فَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قَلْبِكَ وَ جَزَاؤُكَ عَلَيْهِ‏» و اما آنچه درباره دوست داشتن نزدیک بودن به ما و نگاه به ما گفتی، و اینکه بر آن توانا نیستی، خدا میداند آنچه را که در دل تو است و پاداش تو بر عهده او است. این عبارت از دعای عهد نیز حاکی از غم درونی در فراغ و دوری از حضرت است که آن نیز مشعر بر پاداش و ثواب است، پاداشی عظیم که خدای متعال آن را از فرشتگان نیز محروم نساخت، بگونه ای که شیخ صدوق در کمال الدین می گوید: خدای متعال هفتصد سال قبل از آفرینش حضرت آدم، فرشتگان را بر آن مطلع ساخت تا به ثواب ایمان غیب نائل شوند و بعد می گوید: این غیبت از جانب خدا و عبادت برای فرشتگان بود و غیبت برای امام زمان از سوی دشمنان است، پس چگونه از سوی خداوند عبادت باشد ولی از جانب دشمنان که سختی و فشار آنها نیز اضافه می شود سزاوار پاداش و عبادت نباشد؟ غم را گاهی "غصه" نیز گفته اند، غصه در اصل غذایی ایست که در گلو گِیر می کند و جمع آن "غصص" است. - بحضوره یعنی غم ما از فراغ و غیبت حضرت بازگشت به دشمنان دارد. "حضور" برخلاف گفته ی برخی به معنای عدم موجودیت حضرت در کره ی خاکی نیست و یا برخلاف نظر عده ی دیگر به معنای ظهور نیست. بلکه در اینجا مقصود تسلط و حکومت امام زمان است و ما غم آن را داریم که حکومت و فرمان روایی حضرت بر عالم هنوز محقق نشده است. مفید همین معنا است این عبارت از دعای فرج: «حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً» حضرت در زمین ساکن است، اما سکونت به معنای تسلط در مناطقی که دشمن در آن فرمان می برد هنوز فراهم نشده است و کافران است که می گویند: «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا» كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند: شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگردید و خدای سبحان می فرماید: «فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ» (غم مخورید) البته ما ستمکاران را هلاک خواهیم کرد «وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ» و بعد از آنها شما را در این زمین سکونت خواهیم داد[یعنی بر زمین آنها شما را مسلط می کنیم]. این غم از سوی ائمه هدی علیهم السلام نیز بوده است: «یا عبدالله ما من عید للمسلمین أضحی و لا فطر إلا و هو یجدد لأل محمد فيه حزنا» ای عبدالله! هیچ عیدی نیست مگر اینکه حزنی برای ما در آن روز تجدید می شود و عبدالله دینار می گوید: «قلت و لم ذاک» برای چه؟ امام فرمود: «لأنهم یرون حقهم فی ید غیرهم» چون می بیند حق او در دست دیگری است، یعنی امام به هنگام عید ها مراسمات می نگرد که از حکومت ها فراهم آمده و لذا ذکر این حق در آنها تجدید می‌یابد. - و عجل لنا ظهوره از خدا می خواهیم که در ظهور حضرت تعجیل کند. برخی صفات اند که برای انسان ها مذموم و برای خدای سبحان ممدوح است، مثل تکبر. و عجله کردن هم از آنها است. یعنی ما نهی شدیم از اینکه برای ظهور حضرت عجله کنیم، اما اینکه از خدا بخواهیم خودش عجله کند بر ما اشکالی نیست، همانگونه که ادعیه رساننده ی همین مقصود است. از ما خواسته اند که در غیبت صبور باشیم و این تنافی با "غم" ندارد و خود این صبر نیز سزاوار پاداش است. 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط عاطفی با امام زمان علیه السلام(۵) آنچه که در بخش سابق گذشت ناله از فراق حضرت بود و عباراتی بود کاملا عاطفی، مثل آنکه ما به زبان خود می گوییم: «ملالی نیست جزء دوری شما» سخن آخر از دعای عهد نیز برداشت و نگاه عاطفی دارد اما چه بسا عبارتی عمیق تر نسبت به عبارات سابق باشد(کاملا عاطفی نباشد): - إنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا این عبارت نیز بازگشت به دشمنان حضرت دارد. بدین معنا که آنها ظهور حضرت را دور و بعید می دانند و در مقابل دوستان ایشان، ظهور را قریب و نزدیک می دانند. تفسیر و توضیح این سخن سنگین و سخت است؛ زیرا طبق ظاهر آن باید ظهور را نزدیک دانست، در حالی که بسیاری از عمر ها در انتظار ایشان به سَر آمده و ظاهر آن را بی‌معنا ساخته است. ابن ابی الحدید هنگام رسیدن به مشابه این سخن در مورد قیامت، سکوت را ترجیح داده و گفته است: «در کتاب عزیز وارد است: ساعت نزدیک شد و برای مردم حسابشان نزدیک شد و امر خدا آمد، پس در آن شتاب نکنید. در حالی که نه کمیت گذشته و نه کمیت باقی مانده را می دانیم، ولیک چنانکه امر شده ایم می‌ گوییم و می شنویم و اطاعت می کنیم، چنان‌که ادب آموختیم» و نهایت سخن ابن ابی الحدید همان مطلبی است که ما در مورد عجله در ظهور گفتیم: «و ممکن است که آنچه باقی مانده نزد خداوند نزدیک باشد، ولی نزد ما نزدیک نباشد، چنان که گفت سبحانه: همان ایشان آن را دور می بینند و ما آن را نزدیک می بینیم»(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۰ ص ۱۷۹). در جای دیگر همین کتاب، ابن ابی الحدید پای خود را فراتر گذاشته و در بیانی واضح تر قریب و بعید را به معنای امکان و عدم امکان دانسته است و علامه طباطبائی همین معنا را برگزیده است(رجوع شود به بحث نجا المقربون) و بنظر ما همین معنا اولویت دارد و ما را از آسیب ها مصون می دارد. برخی که به معنای ظاهری روایت استناد جسته اند، آن را حمل بر امید کرده اند(انتظار عامیانه عالمانه عارفانه ص ۱۶۰)؛ در حالی که سرآمد و آخر نادیده گرفته اند که با گذشت زمان و عدم تحقق ظهور، چه بسا امید در او مبدل به یأس و ناامیدی شود و بنابراین این یک داروی موقت در زنده نگه داشتن امید فرد است. در مقابل معنای ثانی بدور از این آسیب است؛ زیرا فرد منتظر ظهور را ممکن و یقینی می داند و با این اعتقاد برای حضرت روز و شب فعالیت و کار می کند چون به این آگاهی رسیده است که ظهور در نهایت محقق خواهد شد چه خود او باشد و چه نباشد، چه پنج سال دیگر ظهور باشد و چه هزار سال دیگر باشد. و البته این نگاه، ویژگی از روایات را نیز در فرد منتظر محقق می سازد: «اِعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا اَلْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ» که او اصل را بر معرفت امام می گذارد و اینگونه تقدم و تأخر ظهور برای او اهمیت نخواهد داشت. برخی از بزرگان، این حالت منتظر(در معنای ثانی) را به ‌"سرباز آرمان" تعبیر کرده اند؛ یعنی فرد منتظر بالاتر از انتظار برای شخص حضرت، منتظر آرمان ایشان است و با این رویکرد مانند سرباز برای آرمان مهدوی فعالیت می کند و اگر بمیرد و به رکاب و معیت ظاهری حضرت در ظهور نرسد متضرر نمی گردد چون یقین به تحقق آرمان خویش دارد. و چه عجیب است سخن بسیاری که با اخذ معنای نخست می گویند: لابدا فرد منتظر باید به ظهور ایشان برسد(حتی اگر با رجعت باشد) و در غیر این صورت به شکست فرد منتظر می انجامد زیرا به هدف نهایی خود که بودن در ظهور حضرت بوده نرسیده است. ... اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواریث انبیاء | پرچم امام زمان(۴) کتاب غیبت نعمانی که مهم ترین منبع موجود در زمینه ی مهدویت است، باب نوزدهم خود را اختصاص به پرچم امام زمان داده است و عنوان آن چنین است: «باب ما جاء فی ذکر رایة رسول الله و أنه لا ینشرها بعد یوم الجمل إلا القائم» روایاتی پیرامون پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله و اینکه پس از جنگ جمل تنها کسی آنها را به اهتزاز در می آورد قائم است. از روایات این باب، به متن چند روایت اشاره می کنیم: - «ثم یهز الراية و یسیر بها فلا یبقی أحد فی المشرق و لا فی المغرب إلا لعنها و هی رایة رسول الله نزل بها جبرئیل یوم البدر ثم قال: یا أبا محمد! ما هی و الله قطن و لا قز و لا حریر، قلت فمن أی؟ شیء هی؟ قال‌: من ورق الجنة، نشرها رسول الله یوم بدر ثم لفها و دفعها إلی علی فلم تزل عند علی حتی إذا کان یوم البصره، نشرها امیرالمؤمنین ففتح الله علیه ثم لفها و هی عندنا هناک لا ینشرها أحد حتی یقوم القائم فإذا قام نشرها فلم یبق أحد فی المشرق و المغرب إلا لعنها و یسیر الرعب قدامها شهرا وراءها شهرا و عن یمینها شهرا و عن یسارها شهرا» - «یا ثابت کأنی بقائم أهل بیتی قد أشرف علی نجفکم هذا - و أوما بیده إلی ناحیة الکوفة - فإذا هو أشرف علی نجفکم نشر رایة رسول الله فإذا هو نشرها انحطت علیه ملائکة بدر قلت: و ما رایة رسول الله؟ قال: عمودها من عمد عرش الله و رحمته و سائرها من نصر الله، لا یهوی بها إلی شیء إلا أهلکه الله قلت: فمخبوة عندکم حتی یقوم القائم أم یؤتی بها؟ قال: لا، بل یؤتی بها. قلت: من یأتیه بها؟ قال: جبرئیل» - «فإذا هزها لم یبق مؤمن إلا صار قلبه أشد من زبر الحدید و أعطی قوة أربعین رجلا و لا یبقی مؤمن میت إلا دخلت علیه تلک الفرحة فی قبره»
آنچه از روایات فوق حاصل است به شمارش ذیل است: ۱. جنس این پرچم از پنبه، کتان، ابریشم و حریر نیست و بلکه از برگ های بهشتی است. و همین امر باعث می شود که این پرچم محفوط بماند و از بین نرود: «کل نعیم زائل إلا نعیم أهل الجنة» ۲. برای بار نخست، این پرچم در جنگ بدر و توسط حضرت جبرئیل از آسمان آورده شد که پیامبر خود آن را نشر داد. و بار دوم امیرالمؤمنین در جنگ جمل آن را نشر داد. ۳. خاصیت اعجاز آمیز این پرچم این است که قلب هر مومنی به پشتوانه پرچم و صاحب آن، از پاره های آهن سخت تر و مستحکم شده و نیرو و قوت چهل مرد به او داده می شود و در مقابل به هلاکت رساننده ی دشمنان است که همراه آن نیز فرشتگان برای نصرت فرود می آیند. بنابراین به پشتوانه ی این پرچم فتح نیز خواهد بود. ۴. این پرچم بعد از جنگ جمل هرگز گشوده نخواهد شد تا اینکه قائم قیام کند. ۵. در روایت نخست ظاهر آن است که این پرچم نزد اهل بیت باقی می ماند تا به قائم برسد و بنابر روایت ثانی این پرچم نزد حضرت جبرئیل باقی می ماند تا اینکه آن را برای حضرت قائم فرود می آورد. مفاد روایت نخست صحیح است و مفاد روایت ثانی می تواند از باب تقیه باشد؛ زیرا همچنان که گفتیم خلفای جور بدنبال تصاحب مواریث بوده اند. علامه ی مجلسی در این باره گفته است: «يمكن أن يكون نفي كونها عندهم تقية لئلا يطلب منهم سلاطين الوقت أو بعد الغيبة رفع إلى السماء ثم يأتي بها جبرئيل أو يكون راية أخرى غير ما مر» ممکن است نفی کردن حضرت این را که این پرچم نزد ایشان باشد، تقیه باشد تا سلاطین جور وقت از آنان نخواهند که آن را بیاورند، یا وجه این نفی کردن این باشد که بعد از غیبت به آسمان رفته و جبرئیل آن را می آورد، یا پرچم دیگری غیر از آنچه گذشت را جبرئیل بیاورد. در هر حال نمی توان وجود این پرچم نزد دیگر اهل بیت علیهم السلام را نفی کرد، چنانچه که خود اهل بیت در مواقعی به این پرچم استدلال کرده و آن را نشان داده اند، مثل زمانی که محمد بن عبدالله ادعای امامت کرد و سپس حضرت دستور داد تا کیسه ای را بیاورند تا از درون کیسه پرچم عقاب را خارج کنند: «...فمد یده إلی خرقة ثم قال: هذه عقاب رایة رسول الله». بنظر احتمال ثانی علامه ی مجلسی هم درست نباشد[در طول غیبت این پرچم نزد حضرت جبرئیل است] به این دلیل که قبل از قیام امام زمان در مکه، ایشان همراه این پرچم از مدینه به مکه می روند: «خرج صاحب هذا الأمر من المدینة إلی مکة بتراث رسول الله. قلت: و ما تراث رسول الله؟ فقال: سیفه و درعه و عمامته و برده و رایته...» و حال آنکه در روایت آمده هنگام خروج از مکه این پرچم را حضرت جبرئیل می آورد. ۶. از ظاهر روایت برمی آید که این پرچم ابتدا در مکه و سپس در نجف گشوده خواهد شد و در روایتی خاصا آمده است که امام زمان علیه السلام در نجف، روز ها لشکر سفیانی را دعوت می کند و چون آنها سرپیچی کنند و آغازگر جنگ باشند، حضرت این پرچم را می گشاید که همراه آن پیروزی و فرود آمدن فرشتگان خواهد بود: «يقدم القائم حتى يأتي النجف فيخرج إليه من الكوفة جيش السفياني وأصحابه، والناس معه... فإذا كان يوم الجمعة يعاود فيجئ سهم فيصيب رجلا من المسلمين فيقتله فيقال إن فلانا قد قتل فعند ذلك ينشر راية رسول الله». در "معه" روایت فوق دو احتمال داده شده است و برخی آن را به یاران امام زمان و برخی آن را به یاران سفیانی برگشت داده اند و ظاهر این است که به جیش سفیانی بازگردد. ۷. زمانی که این پرچم توسط امام زمان نشر داده شود، کسی از شرق و غرب باقی نمی ماند جزء آنکه آن را لعنت کنند بخاطر آنچه که از بنی هاشم قبل ظهور دیده اند: «إذا رفعت رایة الحق لعنها أهل الشرق و الغرب، قلت له ممن ذلک؟ قال: مما یلقون من بنی هاشم» و در روایت دیگر آمده به سبب آنچه از اهل بیت قبل از ظهور می بینند: «إذا ظهرت راية الحق لعنها أهل المشرق وأهل المغرب، أتدرى لم ذاك؟ قلت: لا، قال: للذي يلقى الناس من أهل بيته قبل خروج». بیان "اهل بیت" و "منا" در معنای عام تنها اختصاص به امامان دوازده گانه یا معصومین ندارد و بلکه تمام شیعیان از آن جهت که خلقت آنها از همان طینت نبی اکرم و ائمه ی هدی است، از اهل بیت به شمار می آیند، مانند سلمان که منا بود و پرسیده می شود که آیا نسب سلمان به شما می رسد که منا باشد؟ حضرت در پاسخ می فرماید: طینت او از پایین طینت ما خلق شده است: «إن الله خلق طینتنا من علیین و خلق طینة شیعتنا من دون ذلک فهم منا». و ممکن است بیان "منا" و "اهل بیت" به لحاظ نسب باشد و به شخصیت منفی اطلاق شود، مانند محمد بن ابراهیم بن اسماعیل معروف به طباطبا که خروج کرد و ادعا کرد که قائم است: «قلت للرضا رأيت فی النوم کان وجه قفص وضع علی الأرض فيه أربعون فرحا، قال: إن کنت صادقا خرج منا رجل فعاش أربعون یوما فخرج محمد بن ابراهیم طباطبا فعاش أربعین یوما»
و همین طور است "بنی هاشم" که قبل از ظهور دوازده نفر از آنها ادعای امامت می کنند و مردم را به سمت خود دعوت می کنند: «لا یخرج القائم حتی یخرج قبله إثنی عشر من بنی هاشم ، کلهم یدعو إلی نفسه». و لذا مقصود از اهل بیت و بنی هاشم در این روایت، شیعیان و یا معصومین نیستند و بلکه افرادی اند منتسب به اهل بیت و بنی هاشم و چه بسا ادعای امامت و خلافت هم داشته باشند و مردم بواسطه ی آنچه که از آنها می بینند، پرچم ایشان را لعن می کنند. اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 مناجات 💔🏴 اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠 🔹@noornama 🔹@noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواریث انبیاء | سلاح امام زمان(۱) ابن عباس می گوید: از اخلاق پیامبر این بوده که به هر یک از اسباب و وسائل خویش نامی را انتخاب می کرده است: «و کان من خلق رسول الله أن یسمی سلاحه و متاعه و دواب» (بحار ج ۱۶ ص ۱۲۵) و پیامبر چهار شمشیر با چهار نام مختلف داشت: «كَانَ لَهُ سَيْفَانِ يُقَالُ لِأَحَدِهِمَا ذُو اَلْفَقَارِ وَ لِلْآخَرِ اَلْعَوْنُ وَ كَانَ لَهُ سَيْفَانِ آخَرَانِ يُقَالُ لِأَحَدِهِمَا اَلْمِخْذَمُ وَ لِلْآخَرِ اَلرَّسُومُ» دو شمشیر داشت به نام «ذوالفقار» و «عون» و دو شمشیر دیگر به نام «مخذم» و «رسوم». علامه ی مجلسی می گوید: «لعله إنما سمي الرسوم لعلامات كانت فيه أو لسرعة نفوذه و كثرة استعماله قال الفيروزآبادي الرسوم الذي يبقى على السير يوما و ليلة و قد مر أن الأظهر أنه بالباء أي يمضي في الضريبة و يغيب فيها من رسب إذا ذهب إلى أسفل و إذا ثبت كذا ذكر في النهاية و قال الخذم القطع و به سمي السيف مخذما» «رسوم» به جهت علاماتی که داشته گفته اند، یا به این جهت که سرعت نفوذ داشت. شاید صحیح آن «رسوب» باشد که در محل ضربت جا می گرفت. و «مخذم» به واسطه قطع کردن نامیده شد، چون «خذم» به معنی قطع است(بحار ج ۲۶ ص ۲۰۹) - جزری می گوید: شمشیر پیامبر، ذوالفقار نام داشته زیرا سوراخهای کوچک زیبایی بر رویش بوده. «الخذم» یعنی بریدن و از این رو شمشیر حضرت «مُخذِم» نامیده شده یعنی بُرّان. - فیروزآبادی گفته است: «رَسوم» یعنی کسی که شبانه روز در راه باشد. - در النهایه آمده: رسول خدا شمشیری داشت که به آن «رَسوب» می‌گفتند، یعنی ضربهای سریع می‌زده و ناپدید می‌شده، این کلمه بر وزن فَعول از «رسب» است یعنی تهنشین شد. - در روایات آمده است: شمشیر پیامبر را ذوالفقار نامیده اند چون به هر که برخورد کند فقر در دنیا(قطعا می میرد) و فقر در آخرت(به بهشت نمی رسد) عطا می کند. اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama