eitaa logo
نــــــــــورنــما
2.9هزار دنبال‌کننده
112 عکس
117 ویدیو
5 فایل
نـــــــــورنــما #نورنما #امامت #مهدویت #امام_زمان #فرق_انحرافی ارتباط با مدیر کانال @aghs13 کانال ما در تلگرام https://t.me/noornama2
مشاهده در ایتا
دانلود
اسلام و لباس وارونه(۳) خاصیت لباس وارونه‌ ی اسلام، درآمیختگی تار و پود آن از حق و باطل است؛ زیرا اگر چنین نبود، معاندی نمی توانست سخن کند: «لَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» تا بعد با اظهار وجودش سراغ تحریف و انحراف برود. پس ابتدا باید از لباسی گفت که اسلام حقیقی را بازگو کند. و چه نکوتر آنکه از آورنده ی اسلام جویا شد و از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله پرسید که: «ما الإسلام» اسلام چیست؟ و حضرت در پاسخ می فرماید: «الإسلام عریان و لباسه التقوی و زینته الحیاء و ملاکه الورع و کماله الدین و ثمرته العمل» اسلام عریان است و لباسش تقواست و زینتش حیاست، ملاک و قوامش ورع و کمالش دین و ثمره ی آن عمل است. لباس اسلام، تقوا است و آن لباسی ایست که قرآن، آن را "لباس خیر" می داند: «لباس التقوی ذلک خیر» و "خیر" یعنی منفعت بسیار بزرگی که مقابل هرگونه شری باشد؛ همان‌گونه که علامه ی مجلسی گفته است: «الخيرات المنافع التي يعظم شأنها و نقيضها الشرور و هي المضار التي يشتد أمرها» خیرات منافعی بزرگ و مهم را گویند، و متضاد آن شرور، به معنای ضرر و زیانی است که همه بدی ها را شامل می شود(بحار ج ۶۹ ص ۵۷). و کسانی می توانند در مقابل امثال معاویه و اسلام وارونه ی او مقاوت کنند که خود بصیرت داشته باشند: «إلَّا مَنْ فَاءَ مِنْ أَهْلِ الْبَصَائِرِ» و بصیرت زمانی فراهم می آید که یک چیز در زندگی انسان حذف شود و آن " گناه" است و سپس اضافه شدن تقواست؛ زیرا تقوا بصیرت زا است: «و اتقوا الله و یعلمکم الله» و وسیله ی جدا سازی حق از باطل است: «إنْ تَتَّقُوا اللهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقا» و از این رو قرآن را "فرقان" نامیده اند چون با دلیل های محکم، حق را از باطل جدا می کند، و تقوا نیز چنین است که با بصیرت خود، اسیر درآمیختگی تار و پود لباس اسلام با باطل نمی شود و قدرت تشخیص پیدا می کند و اینگونه به مصاف تمام شَر می رود. شهید مطهری همین خاصیت تقوا را یادآور شده و با ذکر آیه ی فوق می گوید: «اگر تقوای الهی داشته باشید، اگر درونتان پاک باشد، اگر تیرگیها را از درون خود زایل کنید، خداوند در دل شما مایه تمیز قرار می‌دهد؛ یعنی خدا در دل شما چیزی قرار می‌دهد که با آن حقایق را خوب تمیز می‌دهید، یعنی به شما روشنی می‌دهد. پس انسان در اثر تقوا درونش روشن می‌شود و به همین جهت روشن‏‌بین می‌شود[و می تواند حقایق را تشخیص بدهد](آشنایی با قرآن ج ۳ ص ۲۴) اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹عمر طولانی امام زمان(علیه‌السلام) اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یخاف القتل(۱) 🔻در روایت آمده است:«یَخَافُ الْقَتْل‌»او از جانش می ترسد و بسیاری این روایت را حمل بر علت غیبت حضرت کرده اند. از این رو شیخ صدوق می گوید: «أن غیبة صاحب زماننا وقعت من جهة الطواغیت» ترس او از جانب طواغیت است. شیخ طوسی و محقق طوسی بر همین موضوع بعنوان سبب غیبت تأکید دارد و شیخ مفید از لزوم اجتماع یاران می گوید. ✍️ترسی مذموم است که مقابل شجاعت باشد، ولی اگر این ترس مقابل "جبن" به معنای تفریط‌ گر بسیار ترسو باشد یا مقابل "تهور" به معنای افراط گر بسیار بی پروا باشد که متهورانه عمل کند بسیار منطقی است و هیچ عقلی آن را مذموم نمی داند. "خوف" به معنای ترس از آینده است و "حزن" به معنای اندوهگین از گذشته است و "اشفاق" به معنای ترس همیشگی و مستمر است: «قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ» انسان هایی که مستمر از خدا می ترسند، بنابراین خوف او مستمر و برای طول غیبت نیست. لازمه ی مقابله ی با ترس وجود"انصار" است. نصرت به هر گونه کمکی اطلاق نمی شود و آن‌چنان که آقای جوادی آملی در ادب فنای مقربان می گوید، نصرت به معنای کمک مقابل دشمن است. بلکه با نگاه عمیق‌تر ترس حضرت از قتل به عدم وجود یاران بازگشت دارد:«و أئمة قد قتلوا و لم ینصروا» ائمه شهید می شوند بی‌آنکه یاری داشته باشند. 🔻امام صادق(علیه السلام)می فرماید:«إن منا اماما مظفرا» تنها یک امام مظفر وجود دارد و "مظفر" یعنی کسی که در همه حال پیروز است و هرگز شکستی ندارد و تنها امامی که اینگونه است حضرت حجت است چون یاران او در همین غیبت می گویند: «نصرتی لکم معده» یاری من(در مقابل دشمن)برای شما آماده است و به همین دلیل در هنگامه ی ظهور به ندای حضرت لبیک می گویند که می فرمایند:«و انصرنا ینصرکم الله تعالی» و او هنگامه ی ظهور کمک مقابل دشمن می خواهد! «من أجابنا من الناس»کسی از شما انسان ها هست که مرا اجابت کند؟ اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیستـــــ ... غربتـــــ آن است که |یاران| ببرندتـــــ از یاد ... اللهم‌عجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسلام و لباس وارونه(۴) امیرالمؤمنین علیه السلام، عقل را به لباسی تشبیه می کند که می تواند توسط شهوات پارِه و دریده شود: «قد خرقت الشهوات عقله» و ابن ابی الحدید در توضیح این عبارت می گوید: «أی أفسدته کما تخرق الثوب فیفسد» یعنی شهوات عقل او را خراب کرده، چنان که لباس فرسوده و خراب می شود(شرح ابن ابی الحدید ج ۷ ص ۲۸۰) و چون شهوات در جدال با عقل پیروز گردند بر منزلگاه عقل می نشینند و لباس تازه ای را از جنس خود تن آدمی می کنند: «قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ». و حال آنکه گناه از پوستین تن آدمی نیز عبور می کند و با رسیدن به پوست بدن، آن را پاره می کند: «وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَ» که "اقترف" از "اقتراف" است و یک معنایش از ریشه ی "قرف" است و عرب به کندن پوست درخت "قرف" می گوید؛ امیرالمؤمنین علیه السلام ارتکاب گناه را با واژه ی "اقتراف" بیان می فرماید‌؛ یعنی کسی که گناه می کند پوست خودش را با گناه می کند و خودش را در معرض آسیب قرار می دهد. پس شهوات، عقل را تضعیف می کند و فکر درست و جزم عملی را در خود ذوب می کند و گناه پوست آدمی را تکه تکه و جدا می کند! در کنار تقوا، آنچه که باعث بصیرت و رسیدن به عمق مطلب می شود "تفکر" و "تعقل" است؛ مانند آدمی که در امور قیامت اندیشه کند، عبرت می گیرد و به بصیرت می رسد: «رحم الله إمرأ تفکر فاعتبر و اعتبر فأبصر» - «و من تفکر أبصر» و چون عمق مطلب را نادیده بگیرد، بی آنکه اهل بصر باشد، صرفا اهل نظر می شود: «وتراهم ينظرون إليك وهم لا يبصرون» به طوري كه آنان اهل نظرند، نه اهل بصر، و نَظَر بي بَصَر همانند شجر بي ثمر است؛ یعنی ثمری که در عمل او باید هویدا باشد، پنهان می شود و چه بسا به سوی ظواهر شتاب می کند، مانند ظاهر مقبول و پیر ابوبکر که باعث می شد مردم به شجر رسالت احتجاج کرده ولی ثمره ی آن را زائل کنند: «إحتجوا بالشجرة و أضاعوا الثمرة». از این رو راه نجات، رسیدن به عمق مطلب از طریق تعقل و تفکر است و "معرفت" محصول تفکر است؛ یعنی آدمی وقتی یک علمی را می آموزد، در آن می اندیشد و محصول اندیشه ی او "معرفت" نام می گیرد و معرفت همانی ایست که مسلمانان را از چنگال معاویه می رهاند: «فَإنهم فَارقوک بعد معرفتک»، مانند ابوذر و خانواده اش که چندین روز بدون غذا به سَر بُردند، سفیر معاویه را دیدند که با وعد و وعید ها نزد آنها آمد و ثروتی را پیشنهاد داد که ابوذر آن را در مقابل علی فروشی بسیار ناچیز خواند. ابوذری که بسیار اهل تفکر بود: «کان أکثر عبادة أبی ذر التفکر». عقل عهده دار تعلم و شناخت است: «العلم بِالتعلم و التعلم بِالعقل يُعْتقد و لَا علم إلا من عالم رَبانی و معرفة الْعالم بالعقل» - «نحن العلماء» و چون عقل در مقابل شهوات زانو زند، در شناخت مرتکب اشتباه می شود و به همین علت امام حسین علیه السلام، افراد حاضر در کربلا را به عقل ارجا می دهد و از آنها می خواهد که به عقل خود بازگردند: «إرجعوا إلی عقولکم». اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسلام و لباس وارونه(۵) ✍️عثمان بدون پروا حکومت کرد، او قطیعه را گسترش داد؛ بدین معنا که به خویشاوندان خود بدون دلیل، فراوان می بخشید و همین تبعیض ها عثمان را سرنگون کرد. نوبت به معاویه که رسید، او سراغ ظواهر و انحراف رفت و برای این مقصود، فرقه ی مرجئه را ایجاد و بلکه تقویت کرد، تا بگوید: بگذارید امویان هر طوری که می خواهند حکم برآنند و عمل کنند؛ چرا که عمل اهمیتی ندارد و آنچه که مهم است ایمان و طهارت قلبی است. معاویه یک انحراف ایجاد کرد و این انحراف با از بین رفتن فرقه ی مرجئه و حکومت امویان از میان نرفت‌؛ یعنی روح انحراف همچنان به حیات خود ادامه داد! عباسیان نیز چنین بودند، بلکه آنها دو تجربه از سرنوشت عثمان و حکومت امویان را داشتند و با آن ۵۰۰ سال حکومت کردند. 🔻آیت الله جوادی آملی می نویسد: حسین بن علی علیه السلام در برابر اسلام امویان قرار گرفت، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام نیز در برابر همین اسلام قرار گرفته بود‌؛ یعنی معاویه ای که می خواست با علی علیه السلام بجنگد، نمی توانست چهره ای همانند قبل از فتح مکه داشته باشد، بلکه تنها با ابراز اسلام اموی می توانست با اسلام علوی بجنگد، از این رو نامه های علوی و اموی تقریبا یکسان بودند و فقط کارشناسان فصاحت و بلاغت اند که می توانند نامه ی علی علیه السلام را ببویند و تشخیص دهند و برای دیگر اهل ادب، تشخیص نامه ی اموی و علوی آسان نبود؛ زیرا در نامه های امویان، دعوت به خدا پرستی، پرهیز از گناه، برحذر بودن از جهنم، توصیه به زهد و تقوا و ترک دنیا فراوان آمده است؛ چندان که به خودشان اجازه داده اند علی بن ابی طالب علیه السلام را که بهشت ممثل است نصیحت کنند و او را جهنم بترسانند. عباسیان نیز با همین روش، با ائمه معصوم علیهم السلام جنگ کردند و چنین نبود که منصور دوانیقی با چهره ی کفر با امام صادق علیه السلام پیکار کند، بلکه عباسیان در لباس اسلام عباسی با امام صادق و دیگر امامان علیهم السلام جنگ می کردند(کوثر کربلا ص ۱۱۷ و ۱۱۸) اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب شناسی مهدوی | کمال الدین شیخ صدوق - تولد شیخ صدوق: ایشان در یک خانواده ی مذهبی و علمی متولد شده و داستان ولادت ایشان چنین است: على بن حسين موسى بن بابويه، همسرش دختر عمويش بود ولى از او صاحب اولاد نمى‌شد تا اينكه نامه‌اى به شيخ ابو القاسم بن روح نوشت كه از امام زمان عليه السّلام بخواهد كه آن حضرت دعا كند تا خداوند اولاد فقيهى به او عطا نمايد. پاسخ اين گونه آمد: «أَنَّ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ كَانَتْ تَحْتَهُ بِنْتُ عَمِّهِ لَمْ يُرْزَقْ مِنْهَا وَلَداً فَكَتَبَ إِلَى اَلشَّيْخِ أَبِي اَلْقَاسِمِ بْنِ رَوْحٍ أَنْ يَسْأَلَ اَلْحَضْرَةَ لِيَدْعُوَ اَللَّهَ أَنْ يَرْزُقَهُ أَوْلاَداً فُقَهَاءَ فَجَاءَ اَلْجَوَابُ إِنَّكَ لاَ تُرْزَقُ مِنْ هَذِهِ وَ سَتَمْلِكُ جَارِيَةً دَيْلَمِيَّةً تُرْزَقُ مِنْهَا وَلَدَيْنِ فَقِيهَيْنِ فَرُزِقْتُ مُحَمَّداً وَ اَلْحُسَيْنَ فَقِيهَيْنِ مَاهِرَيْنِ وَ كَانَ لَهُمَا أَخٌ أَوْسَطُ مُشْتَغِلٌ بِالزُّهْدِ لاَ فِقْهَ لَهُ» تو از اين همسرت صاحب اولاد نمى‌شوى، ولى به زودى كنيزى ديلمى را مالك مى‌گردى و از او خداوند دو فرزند فقيه به تو عطا مى‌نمايد». پس على، صاحب دو پسر فقيه ماهر به نامهاى محمد و حسين شد. و آن دو، يك برادر وسطى نيز داشتند كه زاهد بود ولى از «فقه» بهره‌اى نداشت. - پدر شیخ صدوق: ایشان از علما و فقهای مشهور زمان خود بود، دکه ی کوچکی در بازاز قم داشته و از راه تجارت امرار معاش می کرده و ساعاتی از روز خودش را هم مشغول تدریس و تبلیغ احکام بوده و یک شخصیت بسیار بزرگ علمی داشته و اولین استاد شیخ صدوق هم ایشان بوده. - انگیزه نگارش: شیخ صدوق انگیزه ی خود را از نگارش این کتاب، دفاع از مسأله غیبت بیان می‌کند. او می‌نویسد: بعد از سفر به مشهد و زیارت علی بن موسی الرضا(ع) به نیشابور رفتم. در آنجا شیعیانی که به دیدن من می‌آمدند و شبهاتی را درباره امام زمان(ع)مطرح کردند که من هم سعی فراوانی در حل آن شبهات نمودم, تا آنکه به قم آمدم. در آنجا نیز شیخ نجم الدین ابو سعید محمد بن حسن بن محمد بن احمد بن علی بن صلت قمی به دیدارم آمد. او نیز از من درخواست نگارش کتابی در این باره داشت و من هم به ایشان وعده اجابت دادم, تا آنکه شبی امام زمان(ع) را درخواب دیدم. آن حضرت به من فرمود: «چرا کتابی درباره غیبت نمی‌نویسی تا خداوند به وسیله آن حوائجت را برآورده سازد؟». عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! من در این باره چند کتاب نوشته‌‏ام». آن حضرت فرمود: «اینک کتابی بنویس و در آن به غیبت‌های پیامبران الهی اشاره کن!». پس از آن از خواب بیدار شدم و بر آن شدم تا این کتاب را به نگارش درآورم - ساختار کتاب‌: مجموع روایات این کتاب ۶۲۱ حدیث است که از ۸۸ راوی نقل و از از کتاب سلیم، التنبیه فی الإمام، سیره ی ابن اسحاق و... استفاده کرده است و کتاب خود را در ۶۳ باب تنظیم کرده. این کتاب مقدمه ی طولانی هم دارد که پاسخگوی بسیاری از شبهات است. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
[ برخورد امام زمان با کلیدداران کعبه ] قُلْ لَهُمْ قَالَ لَكُمْ أَبُو جَعْفَرٍ كَيْفَ بِكُمْ لَوْ قَدْ قُطِعَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَرْجُلُكُمْ وَ عُلِّقَتْ فِي اَلْكَعْبَةِ ثُمَّ يُقَالُ لَكُمْ نَادُوا نَحْنُ سُرَّاقُ اَلْكَعْبَةِ فَلَمَّا ذَهَبْتُ لِأَقُومَ قَالَ إِنَّنِي لَسْتُ أَنَا أَفْعَلُ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا يَفْعَلُهُ رَجُلٌ مِنِّي . ... به ايشان(کلیدداران کعبه)بگو كه: ابو جعفر به شما پيغام داد، چگونه خواهيد بود اگر دستها و پاهايتان بريده شود و در كعبه آويخته گردد، سپس به شما گفته شود: فرياد كنيد كه ما دزدان كعبه‌ايم؛ پس هنگامى كه خواستم برخيزم فرمود: البته من خود آن كار را نمى‌كنم، بلكه آن را مردى از خاندان من انجام خواهد داد. غیبت نعمانی ص ۲۳۶ اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب شناسی مهدوی ‌| کفایة الأثر علی بن محمد خزار قمی رازی این کتاب روایات اهل تسنن و شیعه که بیانگر تعداد جانشینان پیامبر است را جمع آوری نموده و در گوشه هایی از روایات به مقوله ی مهدویت و وجود نازنین امام زمان علیه السلام نیز اشاره شده است و بنابراین این کتاب خاصا در مورد امام زمان علیه السلام تألیف نشده است. - انگیزه نگارش: ابن خزار می گوید: «فإن الذی دعانی إلی جمع هذه الأخبار عن الصحابة و العترة الأخبار فی النصوص علی الٱئمة الأبرار أنی وجدت قوما من ضعفاء الشیعة و متوسطیهم فی العلم متحیرین فی ذلک متعجرفین...» آنچه مرا به جمع آوری این اخبار از صحابه و عترت برگزیده در نص بر امامان نیکوکار ترغیب کرد، این بود که گروهی از شیعیان را دیدم که به لحاظ علمی، ضعیف یا در حد متوسط بوده و در این باره سرگردان و گلایه مند بودند و از شبهات زیاد شکایت داشتند و گروه های معتزلی مذهب نیز برای مشتبه ساختن امر و معکوس جلوه دادن حقیقت، مخالفان را یاری می کردند»(کفایة الأثر ص ۶۴) و ایشان در جای دیگر همین کتاب می گوید: «و لولا أن قصدی فی إیراد هذه الأخبار إثبات الحجة لا غیر لأوردت أضعافها، ولکن کرهت التطویل إذ الحجة ثابته.. » اگر هدف من در بیان این اخبار، تنها اثبات حجت نبود، چندین برابر آن را ذکر می کردم؛ ولی از طولانی شدن آن کراهت داشتم، زیرا با همین احادیث هم حجت ثابت است(کفایة الأثر ص 409) - ساختار کتاب: در این کتاب ۱۸۹ روایت در ۳۸ باب به ترتیب اسامی افراد نقل شده است. - اهمیت و اعتبار کتاب: علامه مجلسی می گوید: «کتاب کفایه، کتابی شریف است که مانند آن در امامت تألیف نشده است و این کتاب و مؤلفش در اجازه ی علامه حلی و دیگران ذکر شده اند»(بحار ج ۱ ص۲۶ و ۲۹). این کتاب همچنین از آن جهت مهم است که روایات متعددی را از انحصار ائمه در عدد دوازده ذکر کرده است و ابطال کننده ی همه ی مدعیان دروغینی است که این عدد را کم و یا زیاد می کنند. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درهای شهر علم به دست تو باز شد اسلام پایِ مکتب تو سرافراز شد🏴 🖤 اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
[روایت نامعتبر و بلکه جعلی در کوه خضر] کامل این روایت چنین است: «در آخرالزمان مهدی بیرقش را در قم برمی افرازد و سپس به کوه سفید می رود، این کوه سفید کنار دهی بنام جمکران است که مسجدی در آنجا قرار دارد و مهدی از آنجا می آید» 📍این روایت در کتاب عصر ظهور نقل شده و برخی سخنوران نیز به آن استناد کرده و بلکه مدعی آن شده اند؛ بطوری که یکی از این عزیزان، متعلق این روایت را مسجد سلیمان خوانده است و به اهالی این منطقه بشارت می دهد که مهدی به اینجا خواهد آمد! در حالی که اصل این روایت در کتاب انوارالمشعشعین آمده و ما نتوانستیم طریقی که این روایت از آن نقل شده است را بیابیم. برخی از محققین همانند آقای محمد شهبازیان این روایت را جعلی خوانده اند و انگیزه ی جعل آن را هم قمی بودن نویسنده ی کتاب عنوان کرده اند! 📍متاسفانه نشر این روایت، باعث سوء استفاده برخی از مدعیان دروغین نیز شده است، مانند علیرضا پیغان که با استناد به این روایت می گوید: ما دو قائم داریم؛ یک قائم قمی که من هستم و یک قائم دیگر که در مکه است. او مدعی بود که امام زمان علیه السلام از دنیا رفته و در جمکران دفن شده اند و امام سیزدهم هم در اصفهان زندگی می کند و خودش هم بعنوان امام چهاردهم در قم است. علیرضا پیغان سال ۷۱ ادعای خود را آغاز کرد و در نهایت سال ۸۹ اعدام شد. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسلام و لباس وارونه(۶) شهید مطهری، مقصود امیرالمؤمنین علیه السلام، از لباس وارونه را چنین بیان می دارد که آنها هم این لباس اسلام را دارند و هم ندارند! و نتیجه ی چنین لباسی این است که اسلام هست؛ ولی این اسلام، اسلام بی خاصیت و بی اثر است، اسلامی که دیگر نمی تواند حرکت بدهد و نمی تواند بصیرت بدهد؛ بلکه مثل یک درخت پژمرده آفت زده‌ای می‌شود که سرِ پا هست اما پژمرده و افسرده، برگ هم اگر دارد برگ‌های‏ پژمرده با حالت زار و نزار است... و بالاخره این اسلامی است که نه مرده است و نه زنده است: «لایموتُ فیها وَ لایحْیی‏» (احیای تفکر اسلامی ص ۱۰۰ و ۱۰۱) و مانند کودک بی بصیری می ماند که در گهواره ی مادر آرام گرفته و به خواب رفته و هر گاه قصد بیداری کند، این گهواره بیشتر تکان می خورد و همین‌طور او را در این حالت نگه می دارد. مادری که به ظاهر دلسوز است ولی به قصد انحراف تکان می دهد تا آنکه برای همیشه دیده فرو بندد. و در مقابل، کافر مرده است: «الکافر میت» و کسی از حیات واقعی برخوردار است که اولا لباس تقوا بر تن دارند: «لباسه التقوی» و ثانیا سخنان پیامبر را شنیده و تبعیت کرده: «یا ایهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ‏» و نهایتا به آن عمل کرده است: «و ثمرته العمل»؛ یعنی میوه ی چنین اسلامی، جنبش و حرکت در مسیر صحیح است. و اینگونه مسلمان واقعی، حیات دار و با لباس درست است که می تواند به زمین نیز حیات بدهد: «أن الله یحیی الأرض بعد موتها» و امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: «لیس یحییها بالقطر ولکن یبعث الله رجالا فیحیون العدل فتحیی الأرض لاحیاء العدل» مراد از حیات نزول باران نیست، بلکه خدا مرادانی(که خود حیات دارند) برمي انگیزد تا عدل را زنده کرده و در نتیجه با احیای عدالت، زمین زنده می شود؛ یعنی ثمره ی عدالت هم آبادانی زمین خواهد بود: «ما عُمّرت البلدان بمثل العدل» اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama