eitaa logo
نــــــــــورنــما
2.9هزار دنبال‌کننده
112 عکس
117 ویدیو
5 فایل
نـــــــــورنــما #نورنما #امامت #مهدویت #امام_زمان #فرق_انحرافی ارتباط با مدیر کانال @aghs13 کانال ما در تلگرام https://t.me/noornama2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبین به سیب زَنَخدان که چاه در راه است کجا هَمی رَوی ای دل بدین شتاب کجا ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ زنخدان ] به چانه گفته می شود؛ زیر برخی از چانه ها یک گودی و فرورفتگی وجود دارد و آن گودی چانه، چانه را شبیه سیب کرده و لذا به چنین چانه هایی در ادبیات "سیب زَنَخدان" گفته می شود؛ یعنی زنخدانی(چانه ای) که شبیه سیب است و به آن گودی زنخدان(چانه)، "چاه زنخدان" می گویند. این چاه زنخدان یا سیب زنخدان در گذشته از عناصر زیبایی در چهره محسوب می شد و می گفتند: او زیباست چون سیب زنخدان دارد. و در ادبیات ما "افتادن به چاه زنخدان کسی" یعنی عاشق کسی شدن ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ آن کسی که حافظ از او با وصف "دوست" یاد می کند، مقصودش محبوب و خداوند است که سراسر زیبایی ایست و زیبایی او را با واژه ی "سیب زنخدان" بیان می دارد. حافظ وقتی که از عناصر زیبایی مثل: سیب زنخدان، طره، گیسو، ابروان و... می گوید غالباً به معنای صفات زیبای الهی است و وقتی می خواهد از صفات الهی یاد کند از این واژه ها استفاده می کند و لذا حافظ در اینجا می گوید: سیب زنخدان حق‌؛ یعنی آن صفات زیبای خداوند مثل: کریم، ستار، غفور، بخشنده و... مبادا شما را فریب بدهند که همین صفات می تواند چاه باشد و تو را سقوط بدهد. اگر با این فهم که خداوند رحمن و رحیم است و از پدر و مادر بخشنده تر است، هر خطا و گناهی مرتکب شدید، این صفات نقش چاه را ایفا می کنند و باعث سقوط شما در چاه می شوند. بله! خداوند همه ی این صفات را دارد به شرط اینکه کنارش قرار گیرید؛ دریای مدیترانه هم یک دریا آب است ولی یک قطره ی آن به ما نمی رسد چون کنار این دریا نیستیم تا برخوردار بشویم. خدا هم دریای رحمت است که باید کنارش باشید تا برخوردار بشوید و لذا می گوید: «مبین به سیب زَنَخدان» به این سیب زنخدان دوست؛ یعنی به این صفات دوست تنها و تنها خیره نشو که اگر تنها سیب زنخدان دوست را دیدی فریب خورده اید و در این چاه فرو می روید. یکی از نام های شیطان "غَرور" است و غرور کسی است که کارش فریب باشد که خداوند سبحان می فرماید: «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» مبادا آن غَرور و شیطان شما را بوسیله ی خدا فریب بدهد؛ چرا که شیطان بسیاری را بوسیله ی خدا فریب می دهد و می گوید: خدا مهربان است و رحیم تر است از اینکه تو را عذاب کند! امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الشَّقِيُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ» بدبخت کسی است که فریب هوس ها و غرور های خودش را بخورد. «کجا هَمی رَوی ای دل بدین شتاب کجا» چرا فاصله می گیری ای دل! آن هم به این شتاب... اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔸لقب شریف«امیرالمومنین»علیه‌السلام فرصت بسیار کم بود. گل رعنای بوستان ولایت میل شکفتن داشت. باغبان دشت غدیر، جان مشتاقان حقیقت را با گلچینی از القاب قرآنی و ایمانی «علی» علیه‌السلام به اهتزاز درآورده و دل‌ها را با معرفی او بی‌قرار ساخته بود تا شایستگی بی‌مانند جانِ‌ پاک خویش را برای وصایت و خلافت خود و خدا، بر حاضرین و غایبین و بر تمام بشریت آشکار کند. ناگهان لقبی، بسان خورشیدی در میان ستارگان درخشید. شگفتانۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در اوج خطبۀ غدیر برای حق‌جویان و علی‌دوستان: «أَلا! إِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخي هذا، أَلا لا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدي لاِحَدٍ غَیْرِهِ» «هان ای مردم!‌ علی، امیرالمؤمنین است! هشدار که هرگز جز این برادرم کسی نباید به این لقب خوانده شود. هشدار که پس از من اِمارت مؤمنان برای احدی جز علی روا نیست.» خدای مهربان آن روز که بر ربوبیت خویش و نبوت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)اقرار می‌گرفت، بر ولایت علی‌علیه‌السلام نیز با همین لقب اقرار گرفت. این مدال افتخار، نه از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که مستقیماً از سوی خداوند، بر سینۀ نورانی‌اش نشسته و رازی بود که در غدیر پرده‌برداری شد. هرچند که غاصبان و کافران، این حقیقت را انکار و منافقانه غصب کردند، اما برای عاشقان علی از ازل تا به ابد: 💚«فقط حیدر امیرالمؤمنین است»💚 اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عدالت(۱) ‌‌| رابطه ی عدالت با انصاف 📍"عدالت" و "انصاف" رابطه ی نزدیکی با یکدیگر دارند که در برخی از استعمالات کنار هم بکار می آیند، و انصاف مانند عدالت مقابل ظلم است: «أنصف الله و أنصف الناس من نفسک... فإنک إلا تفعل تظلم» 📍توضیح مطلب آنکه معنای عدالت بر اساس دو وضع شکل می گیرد: ۱. به وضع عقل، در این وضع عدالت نامش انصاف است که ذاتا عقل انسان قادر است پاره ای از عدالت را بفهمد: «العدل الإنصاف»، مانند اینکه در قِبال خوبی دیگران، به آنها نیکی کند و آنچه برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد: « «سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ- إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ- حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَيْ‏ءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مثله» و علامه ی مجلسی در معنای این روایت می گوید: «أي لا يطلب منهم من المنافع إلا مثل ما يعطيهم و لا ينيلهم من المضار إلا ما يرضى أن يناله منهم و يحكم لهم على نفسه» از آنها نفعی نخواهی، جز آنکه نفعی به آنها برسانی؛ و ضرری به آنها نزنی، جز آنچه راضی باشی به تو بزنند، و برای آنها بر علیه خود حکم کنی(بحار ج ۷۲ ص ۳۳) و اینجا نقطه اشتراکی است که عقل، بین انصاف و عدالت برقرار کرده است و لذا دو اصل وجود دارد که تمام مکاتب اخلاقی بعنوان قانون طلایی و قانون نقره ای بدان اذعان دارند و می گویند: قانون طلایی پسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود می پسندید و قانون نقره ای نپسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود نمی پسندید. ۲. به وضع شرع، ولی نوعی از عدل وجود دارد که عقل آن را تحلیل نمی کند و انصاف به آن راه نمی‌یابد که این نوع از عدل، جدای از وضع عقلی، وضع شرعی ایست. در این معنای ثانی، قوانین و احکام اسلامی حاکم است و اجرای این قوانین، اجرای عدل به حکم اسلامی است، مانند حکم قصاص که شرع بعنوان اجرای عدالت در برابر برخی از آسیب های وارده، وضع کرده است. بنابراین اجرای قصاص همان اجرای عدالت است؛ ولی اگر کسی خشم خود را کنترل کند و از روی عفو از قصاص و اجرای عدالت بگذرد، عنوان "احسان" را به خود می گیرد که این کار بالاتر از عدل و به تقوا نزدیک تر است: «الّذين ينفقون في السّرّاء و الضّرّاء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و الله يحبّ المحسنين»(رجوع شود به تفسیر تسنیم ج ۱۵) 📍علامه ی مجلسی می آورد: «العدل ضدّ الجور و يطلق على ملكة للنفس تقتضي الاعتدال في جميع الأمور و اختيار الوسط بين الإفراط و التفريط و يطلق على إجراء القوانين الشرعية في الأحكام الجارية بين الخلق» عدل ضد جُور است، و نهادی است درونی که هر کاری را معتدل می کند و میانه افراط و تفریط را برمی گزیند. اجراء قوانین شرع در امور جاری بین خلق را عدل می گویند. علامه ی مجلسی در این سخن به دو معنای عدل اشاره می دارد؛ نخست عدلی که به حجت درونی یعنی عقل فهمیده می شود و ثانی عدلی که مربوط به اجرای قوانین شرع است. و سپس ایشان، سخن خود را مستند به قول راغب می کند که می گوید: «قال الراغب العدل ضربان مطلق يقتضي العقل حسنه و لا يكون في شي‏ء من الأزمنة منسوخا و لا يوصف بالاعتداء بوجه نحو الإحسان إلى من أحسن إليك و كفّ الأذيّة عمّن يكفّ أذاه عنك و عدل‏ يعرف كونه عدلا بالشرع و يمكن أن يكون منسوخا في بعض الأزمنة كالقصاص و أرش الجنايات» عدل دو قسم است: یکی حسن عقلی دارد که هیچ گاه منسوخ نمی شود و به هیچ وجهی تجاوز صورت نمی گیرد، همچون احسان کردن به عوض احسان دیدن، و کف آزار از کسی که به تو آزار نمی رساند. دومین نوع عدل، آن است که از کلام شرع فهم می شود و چه بسا در زمانی نسخ می شود، همچون قصاص و ارش جنایات. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عدالت(۲) | اتصال عدالت عقلانی(انصاف) به عدالت الهی 📍راغب در مفردات، صریحا معنای نخست عدل را با تعبیر "انصاف" می آورد و می گوید: «عدل يعنى انصاف دادن، به این معنا كه به چيزى يا حقّى كه كم است افزوده مى شود و اگر زياد هست گرفته مى شود، ولى إحسان چيزى است كه بيشتر از آنكه لازم است داده مى شود». و اینگونه راغب مهر تایید به بحث سابق ما می نهد. 📍امام سجاد علیه السلام می فرماید: «فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِيهِ رَسُولًا وَ أَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلِيلًا مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ قَادَةِ أَهْلِ التُّقَى» در هر زمانی خداوند پیامبری را ارسال نموده است که آنها ائمه ی هدی و رهبران اهل تقوا هستند؛ یعنی فرد می تواند اهل تقوا باشد قبل از آنکه هدایت پیامبری به او برسد، با این تفاوت که تقوای او به حکم عقل است و به حکم عقل از منکرات و هواهای نفسانی خودش را باز بدارد. و این اولین دستور عقلانی عدل است: «قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ» قطعا بنده ی خداوند ملزم کرده است و وا داشته است خودش را به عدل که اولین رفتار عادلانه، تبعید و دور کردن هوا و هوس ها است؛ یعنی نفی بلد می کند و می گوید: از این سرزمین وجودی من دور شوید که جای شما اینجا نیست! و این مکان، محل استفاده انبیاء برای هدایت و بیرون کشیدن دفائن من است: «يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ». 📍بنابراین هر کسی که تابع دستورات عقلانی عدل باشد می تواند پذیرا و بهره مند از هدایت و عدالت انبیاء شود و زمانی که بخواهد از دستورات عقلانی عدل نافرمانی کند، از وادی هدایت نیز جدا می شود. مانند یکی از کارگذاران مسلمان که مرتکب خیانت در بیت المال می شود و امیرالمؤمنین علیه السلام در خطاب به او می فرماید: «أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ» تو نزد ما از عقلاء بودی و اما اینک برخلاف حکم عقل عمل کردی و تابع خواسته های نفسانی خود گشتی... اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 فریاد بلند و آرام حق! امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی به حکومت ظاهری رسیدند، به ابو الهيثم و عمار ياسر و عبد اللّٰه بن ابى رافع دستور دادند که به حساب بیت المال رسند و بطور مساوی آن را بین مردم تقسیم کنند. طلحه و زبیر وقتی از این اقدام حضرت آگاه شدند نزد ایشان آمدند و بعد اعتراض به بهانه ی حج روانه ی بصره شدند و سپس جنگ جمل را آفریدند. و امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از پایان جنگ جمل فرمود: - بنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ به سبب ما راه یافتید در تاریکی محض "اهتدیم" از "اهتداء" به معنای راه یافتن است. عرب به تاریکی "ظلمت" می گوید و اگر این تاریکی خیلی شدید باشد از"ظلماء" استفاده می کند. - وَ تَسَنَّمْتُمْ الْعَلْي و بوسیله ی ما بالا رفتید بر بلندای بلندی "سَنَّمْتُمْ" از "تسنم" است و تسنم یعنی بالا رفتن. "الْعَلْي" به جای خیلی بلند گفته می شود. - وَ بِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السَّرَارِ  و به سبب ما وارد صبح سعادت شدید و به صبح روشنی رسیدید و از آن شب های تاریک بی ماه رهایی و خلاصی یافتید "انْفَجَرْتُمْ" از "انفجار" و از "فجر" یعنی سپیده دم. "انفجار" یعنی وارد سپیده دم و صبح شدن، عرب به کسی که شب را به صبح می رساند "انفجر" می گوید. "سرار" به آن شب های پایانی ماه گفته می شود که اثری از ماه نیست و لذا همه چیز پوشیده است و در اینجا کنایه از تاریکی مطلق است. - وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ کر باد گوشی که نفهمید آن فریاد بلند را " وقر" از "وَقر" به معنای سنگینی است؛ عرب به سنگینی و کر شدن گوش تعبیر به "وَقْر" می کند. "سمع" یعنی شنیدن و گاهی به خود گوش گفته می شود."یفقه" از "فقه" به معنای فهمیدن. "واعیه" فریاد بلند. سعدی می گوید: دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را فایده ی چشم این است که انسان بتواند دلبر و محبوب خودش را ببیند و اگر نبیند چه ارزشی دارد، درست مانند سر: سر که نه در راه عزیزان رود بار گران است کشیدن به دوش و امام علیه السلام همین حقیقت را درباره ی گوش می گوید و می فرماید: گوشی که نشوند آن صدای بلند را کر باشد؛ صدای بلند عالم که خدا را فریاد می زند ولی او نمی شنود که اگر او کر باشد که خیلی بهتر است. امیرالمؤمنین علیه السلام بجای "شنیدن" از "فهمیدن" استفاده می کند، یعنی می بایست شنیدن زمینه فهمیدن باشد و نه مثل کافران که مانند چهارپایان فقط صدا و فریاد چوپان را می شوند بی آنکه ادراکی و فهمی از گفته ی چوپان ببرند: «و مثل الّذين كفروا كمثل الّذي ينعق بما لا يسمع إلاّ دعاءً و نداءً صمٌّ بكمٌ عمي فهم لا يعقلون» "ينعق" اسم مصدر آن نُعاق، فرياد و نهيبي است كه چوپان براي منع و بازداشتن بر سر گوسفندان مي‌زند. "صمّ" اين واژه جمع اصمّ و به معناي ناشنوايان است؛ کسانی که سخنان رهایی بخش انبیاء را نمی شنوند، آنان هرچند که سخن انبیاء را هم بشوند مانند گوسفندانی می مانند که فهم و ادراکی از سخنان چوپان نمی برند. "بُكْم" جمع أبكم و به معناي گنگ و كساني است كه قدرت سخن گفتن ندارند؛ کسانی که کلام حق بر زبانشان جاری نمی شود. - كَيْفَ يُرَاعِي النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ و چگونه توجه کند صدای آرام و ملایم را کسی که کر کرده است او را فریاد بلند "يُرَاعِي" از "مراعات" یعنی توجه کردن. "نبأ" به صدای آرام و نرم و ملایم گفته می شود. "أَصَمَّتْهُ" از "اصمام" به معنای کر کردن امیرالمؤمنین علیه السلام دعوت خودش را به نبأ و صدای ملایم تشبیه می کند و زرق و برق دنیا را به صیحه تعبیر می کند و می گوید: کسانی که کر کرده است آوازه ی دنیا آنها را چجوری می توانند صدای نرم و آهسته ی علی را بشنوند؟ - رَبَطَ جَنَانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ استوار باد جان و قلبی که جدا نکرده است او را از خدا، زیر و بم ها و اضطراب زندگی ربط" از "رَبْط" به معنای اتصال. " جِنان" بهشت "جَنان" روح و قلب. "يُفَارِقْهُ" از" مفارقه" به معنای جدا کردن. خَفَقَانُ" اضطراب اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عدالت(۳) | راز تاکید روایات مهدوی بر روی عدالت حضرت مهدی 📍عدالت از جنبه ی حکم عقلانی عدل، برای همه ی انسان ها قابل فهم است و چه بسا فهم انسان ها از ظلم نیز کمتر از این نوع عدل نباشد؛ زیرا بیشترین رنج را مردم تاریخ از ظلم بُرده اند: «یعرفُ شِدَّةَ الْجَوْرِ مَنْ حُكِمَ بِهِ عَلَيْهِ». و همین دو فهم باعث می شود که بیشتر مردم بی آنکه شخص نازنین حضرت مهدی علیه السلام را بشناسند، منتظر عدالت مهدی علیه السلام باشند و این انتظار مهم است؛ چرا که انتظار به معنای دوم انتظار آرمانی است، آرمانی بنام عدالت! 📍اما انسان هایی که نسبت به وجود نازنین حضرت آگاهی و معرفت دارند، از یک نوع فهم سومی نیز برخوردار اند. و آن فهم از عدالت نبوی و علوی است که نِمود بیرونی آن عدالتی بود که زمین روزگاری به خود دید. 📍بنابراین اغلب مردم حداقل از دو نوع فهم به حکم عقلانی عدل برخوردارند و همین دو فهم، سبب پذیرش حضرت مهدی علیه السلام از سوی مردم می شود و روایات نیز بعلت توجه و فهم بیشتر مردم به این واقعیت، از عدالت گفته است و حضرت را با عدالتی که دارد معرفی می نماید. 📍و شاید رساترین عبارت در رساندن این مقصود، عبارتی از دعای افتتاح باشد: «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ» استفاده از "عدل" بجای "عادل" از روی قوت است؛ گويا او خود عدالت است و گویا همه ی عالم در انتظار اویند! اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
🔶 ظرف ها و قالب های متفاوت 📍امام هادی علیه السلام می فرماید: «مؤمن بسرکم و علانیتکم و شاهدکم و غائبکم و اولکم و آخرکم» به نهانِ شما و آشكارِ شما ، و ظاهرِ شما و غايب شما ، و نخستينِ شما و آخرين شما ، باور دارم 📍اول بودن، آخر بودن، مخفی بودن، آشکار بودن، ظاهر بودن و غايب بودن، همه ی اینها قالب و ظرف است و آنچه که در همه ی این قالب ها و ظرف ها اهمیت دارد "ایمان" است و بنابراین کسی که به امام ظاهر ایمان نیاورد نمی تواند به امام غایب نیز ایمان داشته باشد. مانند آبی که در ظرف های مختلف ریخته می شود و تنها ظرف این آب ها است که متفاوت اند. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 تحلیل امیرالمؤمنین در برابر تحلیل‌گران دروغگو امیرالمؤمنین علیه السلام در آخرین کلمات خود می فرماید: - حَتَّى يَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْيَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِي أُمَيَّةَ کار بجایی رسیده است که گمانه ظنی می کنند و تحلیل می کنند آن کسانی که گمانه زن و تحلیل گر روز اند و تحلیل آنها این است که دنیا مانند شتر معقوله است برای بنی امیه - "معقوله" به شتری گفته می شود که پای آن را با ریسمان می بندند و پایی که با ریسمان بسته شده باشد تا ابد نمی تواند حرکت کند؛ گویی دنیا نیز مانند این ‌شتر برای بنی امیه می ماند که تا ابد حکومت این دنیا را در اختیار خواهند داشت. - "بنی امیه" شهر مکه بزرگی بنام عبد مناف داشت و خداوند به عبد مناف دوگلویی عطا کرد که نام یکی هاشم و نام دیگری را عبد شمس نهاد. هاشم بسیار کریم بود بقدری که ایام حج به کعبه تکیه می زد و می گفت: ایام حج است و میهمانان خدا اندک اندک از راه می رسند و بگذارید روز هایی که اینجا هستند به خوشی بگذرانند و برای این مقصود من هر چه دارم هزینه می کنم و شما هم هر چقدر که می توانید هزینه کنید و ای کاش خود داشتم و از شما چیزی طلب نمی کردم. بله! او بقدری کریم بود که مردم او را "سید" نامیدند و به بچه های او هم بچه های سید گفتند. و خداوند برای هاشم کریم در نسلش سنگ تمام گذاشت و فرزندی بنام عبدالمطلب عطا کرد و به عبدالمطلب فرزندی بنام عبدالله و به عبدالله فرزندی بنام محمد و به او فرزندی بنام فاطمه ی زهرا عطا فرمود. فرزند دیگری نیز به عبدالمطلب داد بنام ابوطالب و به ابوطالب فرزندی به نام علی. عبد شمس بچه ای بنام امیه داشت و امیه فرزندی بنام حرب و حرب فرزندی بنام ابوسفیان و ابوسفیان فرزندی بنام معاویه و معاویه فرزندی بنام یزید. در میان این فرزندان، امیه نسبت به عموی خویش که هاشم باشد سخت حسادت می کرد و مدتی هم مانند هاشم کریمانه رفتار کرد ولی در میان مردم جایگاه پیدا نکرد و بنی امیه هم مانند امیه نسبت به هاشم و بچه های هاشم دنیای حسادت بودند. و لذا یک طرف بنی هاشم بود که همیشه مورد حسادت بودند و طرف دیگر بنی امیه. البته نظریه ی دیگری نیز وجود دارد که طبق آن عبد شمس اساسا عرب نبوده و طبق سنتی که در عرب بوده، بعنوان یک بَرده ی باهوش به فرزندخواندگی یک عرب درآمده است. - تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا و این شتر همیشه شیر خودش را نثار بنی امیه می کند - "تمنح" از "‌منح" به معنای بخشیدن - وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا و وارد می کند آنها را بر صف(چشمه زلال) دنیا - وَ لَا يُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَيْفُهَا و گمان برده است آن گمانه ظن که برداشته نمی شود از این امت تازیانه و شمشیر بنی امیه(گمان برده است که تازیانه و شمشیر آنها همیشه بر سر مردم است) - وَ كَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِكَ که این آدم گمانه ظن هم به خودش دروغ گفته است و هم به دیگران. سعدی می گوید: آنچه دیدی بر قرار خود نماند و این چه بینی هم نماند بر قرار نخیر! آنچه دیدی با همه ی جلالت و قدرتی که داشت، شتر معقوله نیست - بَلْ هِيَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ يَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً. بلکه این حکومت بنی امیه آب دهان کم و کثیفی است که نامش را گذاشتند عیش لذت بخش و می چشند آن را یک مقطعی(همیشگی و معقوله نیست) و بعد این حکومت را همگی آنها پرتاب می کنند(یک شبه همه ی حکومت را از دست می دهند) و آنگونه شد آنچنان که امیرالمؤمنین علیه السلام پیش بینی کرد -"مَجَّةٌ" به آب دهان گفته می شود که آب دهان کم و تلخ است - " يَلْفِظُونَ" از" لفظ" به معنای پرت کردن اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب شناسی مهدوی | اثبات الرجعه فضل بن شاذان 🔻جایگاه فضل بن شاذان: فضل بن شاذان به قدری شخصیت مهمی است که امام حسن عسکری فرمود: «أَغْبِطُ أَهْلَ خُرَاسَانَ لِمَکَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ کَوْنِهِ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ»(📚رجال کشی ص 542) من به سبب موقعیت فضل بن شاذان و حضورش در میان اهل خراسان، به آنها غبطه می خورم. وفات ایشان در اوایل ۲۶۰(۹۵ ساله) بوده است، زیرا جمعی از اهالی خراسان نزد حضرت در سامرا رفتند و حضرت فرمود: «رحم الله الفضل» و اهالی خراسان گفتند حال فضل خوب بود و حضرت فرمود: «رحم الله الفضل» و چند روز بعد این ملاقات، امام حسن عسکری علیه السلام شهید شدند، بنابراین تاریخ وفاتش ربیع الاول 260 هجری قمری است. نجاشی می گوید: «جلالت قدر او مشهور تر از آن است که ما آن را وصف کنیم» (📚رجال نجاشی ص 307) علامه حلی می گوید: «او رئیس طائفه ی امامیه است و بزرگوار تر از آن است که کسی بر ایشان خرده بگیرد» (📚رجال ص ۱۳۳) علامه مامقانی می گوید: «همه رجالیون او را توثیق نموده و از جلالت قدر او سخن گفته اند» (📚تنقیح المقال ج ۲ ص ۹). فضل بن شاذان شخصیت کم نظیری بوده که مورد عنایت خاص امام عسکری بوده و چهار امام را درک نموده است و از چهار امام بدون واسطه حدیث شنیده و حدیث نقل کرده و از این حیث رتبه ی دوم را بعد جابر بن عبدالله را دارد که جابر هفت معصوم را درک کرده است. 🔻کتاب اثبات الرجعه: فضل بن شاذان ۱۸۰ جلد کتاب نوشته است و ۶ جلد آن درباره ی امام زمان است که مهم ترین آن «إثبات الرجعه»(قرن سوم) است و این کتاب تا قرن دهم موجود بوده(یعنی تا زمان علامه ی مجلسی) و خوشبختانه مهم ترین نسخه ی آن در شهر اصفهان بوده و شوربختانه کسی که این نسخه را داشته به علامه ی مجلسی نداده تا در بحار ذکر شود و برای همیشه مورد استفاده قرار بگیرد. اما کسی که این نسخه را در اختیار داشته، چهل حدیث از آن انتخاب کرده و بنام «کفایة المهتدی» چاپ کرده است(۲۳ روایت دیگر هم افزوده و جمعا ۶۳ حدیث شده است). ۲۰ حدیث نیز اثبات الهداه شیخ حر عاملی از کتاب اثبات الرجعه آورده است. هرچند برخی معتقدند این کتاب بدست ما نرسیده از این بابت که این کتاب مدت زیادی مفقود بوده و سپس توسط علمایی مثل علامه ی حلی پیدا شده! از میان این ۱۸۰ کتاب فضل بن شاذان، کتاب «الایضاح» بطور کامل به دست ما رسیده و کسی که می خواهد با اهل تسنن مناظره کند باید این کتاب را بخواند. 🔻جعل غیبت: برخی بر شیعه چنین اشکال می کنند: شما می گویید: زمین از حجت الهی خالی نمی ماند، در حالی که با شهادت امام حسن عسکری عملاً زمین از حجت الهی خالی ماند و لذا مقوله ی غیبت موضوعی بود که توسط شما جعل شد تا سراغ حجت بعدی بروید. در پاسخ می گوییم: غیبت جعل علمای شیعه بعد از تولد امام زمان نبوده و در آثار شیعه قبل از تولد امام زمان و به نقل از ائمه روایاتی درباره ی غیبت و در کتاب إثبات الرجعه ثبت شده است، مانند این روایت: «.. یغیب غیبة طویلة ثم یظهر فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما». 🔻مادر بزرگوار امام زمان: در اینکه مادر امام زمان اهل روم بوده یا اهل سودان و سیاه پوست بوده اند اختلاف نظر است و ادله ی کسانی که معتقدند ایشان اهل روم بوده اند استناد به روایت فضل بن شاذان و کتاب کمال الدین شیخ صدوق است و مخالفان به روایات کافی و الغیبه ی نعمانی استناد جسته اند که طبق این منابع ایشان سیاه پوست بوده اند و از ابتدا در خانه ی جناب حکیمه زندگی کرده اند. استاد جواد جعفری طی یک مقاله ای که دارند معتقدند ایشان اهل روم بوده اند و همینطور استاد آیت الله نجم الدین طبسی از کسانی هستند که به نقل کمال الدین اعتماد کرده اند. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا