🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸
#تلنگر
بزرگی میگفت:
👈یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند، شما اول برای کناریتان بر میدارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید...
دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما میماند... ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد میبرد...
نعمتهای خدا نیز اینطور است،
با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید.
✅زندگی کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود🌸
💠❄️❄️بزرگواران توجه فرمائید که امروز حدود بیست و پنج سبد غذایی شامل برنج،گوشت،روغن،رب گوجه،ماکارونی،وسایل بهداشتی تهیه گردید. که انشاءالله فردا دربین نیازمندان شناسایی شده تقسیم میگردد.
✅✅ انشاءالله عزیزان خیرهرچه در توان دارند مارا در این امر خیر یاری فرمایند.
#تلنگر
🌟 اللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ🌟
🌸 آری سفره مهمانی خدا درحال گشودن است و میهمانان در حال آمادگی برای تشرف. 🌸
آن میهمانی که خدا به وسعت رحمت العالمینی اش منتظر ماست😍، و ملائک در حال آماده کردن پذیرایی از قلب هایی💝 که خالص شدهاند تنها برای محبوب،
پذیرایی به وسعت «قرآن کریم» آنکه تمام علم اولین و آخرین در اوست و تنها قلب مؤمن پذیرای آن است.❣️
🌹 آری ماهی که خدا نفس نفس کشیدن تو را میخرد و ثواب روزه داری بنده اش را تنها «خودش» قرار داده، چیزی که تمام عارفان و عاشقان را مست کرده و عاصیان و مذنبان را امیدوار راه.🌹
💐 آری سفره خدا در حال گشودن است اما به گفته امام عاشقان علی بن موسی الرضا باید که قدمی برداریم در جهت خالص شدن و طهارت.
💐 باید بسوزی و ناله سردهی، باید متوسل شوی و ملتمسانه ضجه بزنی تا تو را نیز راه دهند و از این سفره بهره مند.
✅ بیایید هر کدام به شهیدی متوسل شویم و روزه داری این ماه مان را با دست های کوتاه از ملکوت مان به آنها هدیه کنیم تا با دست های بسان بال پرواز آنها به دست مولایمان برسد. شاید این ماه مان حال و هوای دیگری داشته باشد.
#رمضان
#روزه داری
#همراهی با شهدا
#داستان
🔸️مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. او پدرش را که بیماریش شدت گرفته بود در گوشهای از جاده رها کرد و از آن جا دور شد. پیرمرد ساعتها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفسهای آخرش را میکشید…
رهگذران از ترس مسری بودن بیماری پیرمرد و برای فرار از دردسر، بی اعتنا به نالههای او، راه خود را میگرفتند و از کنار او عبور میکردند. عارفی که از آن جاده عبور میکرد، به محض دیدن پیرمرد او را به دوش گرفت تا ببرد و درمانش کند.
رهگذری به طعنه به عارف گفت: “این پیرمرد فقیر است و بیمار؛ مرگش نیز نزدیک است، نه از او سودی به تو میرسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد به وجود میآورد. پسرش هم او را در این جا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک میکنی؟”
عارف گفت: من به او کمک نمیکنم، بلکه به خودم کمک میکنم؛ اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه رو به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم؛ من به خودم کمک میکنم.
هر کس ز کار خلق یکی عقده وا کند
ایزد هزار عقده ز کارش رها کند
صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند
کز کار خلق یکی گره بسته وا کند
#تلنگر #حکایت #دستگیری #کمک