#حکایت
🟠غفلت از امام و غربت امام🟠
🌾یکی از دوستان خوب امام زمان ارواحنافداه نقل می کند:
🌾روزی با یکی از افرادی که بصورت ظاهر چهره مقدس مآبانه داشت درباره ظهور امام زمان صلوات الله علیه صحبت می کردیم.
🌾از جمله به ایشان گفتم ما باید مردم را به یاد امام زمان بیندازیم و برای فرج آن حضرت دعا کنیم.
🌾او دست خود را روی گلویش گذاشت و گفت: امام زمان بیاید و گردن ما را بزند؟؟؟
🌾من خیلی دل شکسته شدم و بغض گلویم را گرفت و با حالت گریه به منزل رفتم و در مظلومیت امام زمان اشک زیادی ریختم و حتی غذا نتوانستم بخورم...
🌾 تا آنکه تقریبا بین خواب و بیداری حضرت ولی عصر را در حالی که محزون بودند دیدم، در همان حال آن حضرت سه مرتبه فرمود:
"تهمتم می زنند،
تهمتم می زنند،
تهمتم می زنند."
🍂چقدر باید ما بی معرفت باشیم که درباره امام مهربانی که خداوند به او لقب "رحمة للعالمین" داده است اینطور حرف بزنیم و موجب دوری مردم از آن حضرت و ترساندن آنان از ظهور مقدسش گردیم.
📚راهی بسوی نور ص۱۸۴
🌴الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج🌴
#داستان
🔸️مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. او پدرش را که بیماریش شدت گرفته بود در گوشهای از جاده رها کرد و از آن جا دور شد. پیرمرد ساعتها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفسهای آخرش را میکشید…
رهگذران از ترس مسری بودن بیماری پیرمرد و برای فرار از دردسر، بی اعتنا به نالههای او، راه خود را میگرفتند و از کنار او عبور میکردند. عارفی که از آن جاده عبور میکرد، به محض دیدن پیرمرد او را به دوش گرفت تا ببرد و درمانش کند.
رهگذری به طعنه به عارف گفت: “این پیرمرد فقیر است و بیمار؛ مرگش نیز نزدیک است، نه از او سودی به تو میرسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد به وجود میآورد. پسرش هم او را در این جا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک میکنی؟”
عارف گفت: من به او کمک نمیکنم، بلکه به خودم کمک میکنم؛ اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه رو به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم؛ من به خودم کمک میکنم.
هر کس ز کار خلق یکی عقده وا کند
ایزد هزار عقده ز کارش رها کند
صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند
کز کار خلق یکی گره بسته وا کند
#تلنگر #حکایت #دستگیری #کمک