eitaa logo
- دلدادھ مٺحول -
3.4هزار دنبال‌کننده
370 عکس
58 ویدیو
6 فایل
- از گرامافون ؛ زمزمه‌هایِ شجریان به گوش می‌رسه...
مشاهده در ایتا
دانلود
- دلدادھ مٺحول -
به رنگ فنجان قهوه خیره شده بودم. آبی بود. آبیِ آسمانی. آبیِ دریا. آبیِ ابرها. آبیِ قلبِ او.... در کنار گوشم آرام زمزمه کرد "باده خواران به عشق رسیدن به شیرینیِ مستی ، خوش آغاز پیمانه را جرعه جرعه سر می‌کشند و دردِ نیشِ سوزش راه گلو را با بویِ خوش دیدن یار در رویا عوض نمی‌کنند...." حرفش را قطع کردم. چرا که من عوض می‌کردم. رویا که بماند ، من حتی رنگِ آبیِ فنجانی را که یادآور او بود ، با تمام دنیا عوض می‌کردم...
و اما عزیزِ مهجورِ من ؛ از اول هم جای تو روی این سیاره غم‌ زده نبود. پس میدمت به ماه. به جایی که بهش تعلق داری...
شاید غم‌هایم ، ریشه در ژرفایِ اقیانوسِ چشمانت دارد.
میروی زیر باران از دست من؟ میروم تا ابرِ آسمان، از دست تو! ؛ قطعه پرواز هُمای شجریان پخش میشه و صدایِ نفس کشیدن روحِ آدمی‌زاد میرسه به گوشِ دل‌. - پنجم مهرماه. کافه چرخ‌.
تو سرگرمِ رقص بودى ، من سرم گرمِ تو تنت كمانچه ىِ غم بود. در دستانِ من سينه‌ات خيسِ اشك تو دل بُرده بودى من را اما جا گذاشته بودى جايى ميانِ يك بغض... صداىِ كمانچه ميانه‌ىِ رقص تو و دست‌هاى من به عمقِ زلالِ رودخانه‌اى مى‌ماند كه مى‌شود سرخ سنگ هاىِ صيقلى‌اش را شمرد و زلال شد... كاش اين بغض امان‌ام دهد به آرامش به يك نفس عميق به يك فرياد به يك دوستت دارم با صداى بلند. من سرم گرمِ تو بود مست ِ شنا بر حرير دامنت غرق شده در آبى رودخانه‌ىِ صدات حالا تنها سرخ سنگِ صيقلى‌ام بر كناره‌ىِ رود با دست هات بردار مرا كه بَر دارم و پرتاب ام كن تا دورها و دورها... تا جايى كه يادمان نيايد يك روز چشم هامان بى قرار شد و يك صبح قرار گذاشتيم و براىِ يك عُمر در ميانه هاىِ آغوش و باد عاشق شديم تو نوشتى دست‌هايم را بگير اصلا براىِ تو و من براىِ هميشه سرم گرم تو شد. - سجاد افشاریان.
4_5929269516826577876.mp3
10.54M
" چرا وقتی داشتم میرفتم ، جلومو نگرفتی؟ چرا گذاشتی برم؟ "