🟣
با این همه گنج نیست بیرنج
بر صبر و وفا قدم فشارید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 درخت حنانه
گفته اند: روزی که منبر ساخته شد پیامبر دیگر بر چوبی که در مسجد بود تکیه نمی کرد و ناگاه چوب از این فراغ به گریه درآمد و پیامبر که اندوه چوب را دید او را مخیر کرد از اینکه درختی تنومند در این جهان باشد و از شرق و غرب عالم به دیدار او آیند یا در بهشت درخت سرو و جاودانه باشد، و درخت جاودانگی را انتخاب کرد و ای برادر تو کمتر از درخت نباش!
استن حنانه از هجر رسول
ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی
بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند
تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش
بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین
تا چو مردم حشر گردد یوم دین
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 بأیست!
سعدی شیرازی می گوید:
اینک بأیست به غرامت آنچه از عمر و فرصت از دست دادی:
عمر نبود آنچه که غافل از تو نشستم
باقی عمر ایستادم به غرامت
پس باقی عمر را دریابید که خدا نیز این باقی را از شما می پذیرد: «فَاسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُمْ»
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
کُجا رَوَم؟ چه کُنَم؟ چاره از کُجا جویَم؟
که گَشتهام زِ غَم و جورِ روزگار مَلول
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عـــــالـــم پـــریـــشــــانـــــی
به آن ولی حق گفتم : خوش تر از عالم ما وجود دارد؟ جوابم نداد و فقط موهایش را آشفته کرد و با زبان اشاره گفت: چنین عالمی هست و آن هم عالم پریشانی ایست؛ وقتی که پریشان و غم ناک بشوی، شیرین و خوش می شوی!
گفتمش از این عالم عالمی بود خوش تر
دست زد به زلف و گفت عالم پریشانی
💠 ارزش کلمات
بعضی از قلم ها که چون بنویسند صد ها شکر بیرون می ریزند و آیا این نوشته ها به یک نی قند ارزش ندارند تا کسی پیدا شود آنها را بخرد؟!
چرا به یک نیِ قندش نمیخرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نیِ قلمی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 درد و درمان
گاهی درمان و داروی انسان از همان ناحیه ای است که درد می آید
دَردَم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
و ناچار است که او پِی درد برود چون درمان نیز در همان جا است
گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور است
درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________