💠 درد و درمان
گاهی درمان و داروی انسان از همان ناحیه ای است که درد می آید
دَردَم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
و ناچار است که او پِی درد برود چون درمان نیز در همان جا است
گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور است
درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 وصال یار
وصال دائمی یار هرگز میسر نمی شود چون التفات او کم است
حافظ دوامِ وصل میسر نمیشود
شاهان کم التفات به حالِ گدا کنند
و التفات اندک او هم تنها در خنده ای خلاصه می شود که در آن وفا و دوامی نیست، پس بنال که اینک جای فریاد است
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گُل
بنال بلبل بی دل که جای فریاد است
و لیکن همین فریاد هم به گوش یار نمی رسد که گویا جلالت او بلند و صدای ما کوتاه است
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 حلقه اقبال ناممکن
گاهی بهتر است تسلیم شده و آنچه که سرنوشت برای ما رقم زده است را بپذیریم و حلقه اقبالی که به سرانجام نمی رسد را دنبال نکنیم اگرچه بسیار زیبا و چشم نواز باشد حتی به زیبایی زلفی که چنبر و حلقه شکل است
خیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظ
نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
💠 یوسف ثانی
همیشه نمی توان غم را پنهان کرد چون قلب آدمی توان حفظ آن غم را در خود ندارد و عرب به چنین غمی "بث" می گوید که حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف اظهار کرد و شکوه خود را محضر خداوند سبحان بُرد:
قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
و گاهی انسان در فراق کسی رنج می برد که فراق او بلیغ تر و سخت تر است چون معشوق بهتر از یوسفی است که پدر او در فراغش می سوخت
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
و حال ای پادشه خوبان ! قلب ما از این تنهایی و فراق به سر آمده است و اینک وقت آن است که بازآیی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بس تو به جان آمد وقت است که بازآیی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🌸🌼
گل نرگس گلی است که هیچ تیر و خاری ندارد و از این رو گاهی در وصف امام زمان علیه السلام استفاده می شود؛ اما همین گل خار و زار و بیچاره می شود و از رونق می افتد وقتی که تو رخ بنمایی:
کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی
و یا سعدی می گفت و چقدر لطیف می گفت:
تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی
گل سرخ شرم دارد که چرا همیشکفتم
____ نـــــــورمـــــــاه | @normah _____
💠 درد و رنج
📍گاهی رَنج ها با دَرد ها التیام پیدا می کنند و درد ها داروی رنج ها می شوند: «رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً» چه بسا دارو درد باشد و درد، دارو. مانند دردی که بیمار از دست پزشک تحمل می کند تا دست او که دَر رفته است جا بیفتد. و گاهی این رنج ها به قدری بزرگ است که درد آن را میلیون ها انسان متحمل خواهند شد و در قِبال این درد بزرگ، رنج بزرگی از این جهان پاک خواهد شد و آنگاه زمین شاهد گشایشی خواهد بود که تاکنون به چشم ندیده است.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍درد دارویی تلخ است و شاید کسی گمان نکند که دَرد دارو باشد و همین باعث آشفتگی و ناراحتی او می شود: «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ دَاءَهُ أَفْسَدَهُ دَوَاؤُهُ» هر کس درد خود را نشناسد، دوایش موجب ناراحتی و فساد او می شود.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________