eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
800 دنبال‌کننده
199 عکس
43 ویدیو
4 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمــــــاه ارتباط با من: @sarbbazzaman کپی محتوا و مطالب کانال با هشگ #نور_ماه بلا مانع است ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ ‌[ جانا ] ای جان، جان من، عزیز من [ حدیث ] سخن [ مطرب ] به طرب آورنده، نوازنده،"مطرب" به کسب می گویند که شنونده را با نواختن ساز یا با خواندن‌ آواز به طرب و وجد می آورد [ می ] آنچه که مایه ی مستی آدمی است [ دهر ] روزگار، زمانه [ حکمت ] علم، دانش، فلسفه ‌[ به حکمت ] بوسیله ی حکمت [ معما ] آن چیزی که پوشیده باشد، آن چیزی که در پرده راز پیچیده باشد و فهم آن نیاز به تلاش فراوان باشد ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ در کنسرت، اعضای گروه ارکست هر کدام سازی دارند و هر سازی نوایی دارد؛ اما همه ی ساز ها و نواها در خدمت هم قرار دارند. غزل های حافظ حقیقتاً چنین تمثیلی دارد و مانند گروه ارکست است. هر بیتی ساز خودش را می زند و به موضوع خاصی اشاره دارد؛ اما در مجموع، ابیات در پی آن هستند که یک حس غریبی از معنا و معنویت در آدمیت پدید بیاورند و یک چراغ معرفتی را پیش پای آدمی روشن کنند. مانند این دو بیت حافظ که با دیگر ابیات هیچ ارتباطی ندارد و البته ابیات دیگر هم اینطور بودند و با هم چندان ارتباط و انسجامی نداشتند. حافظ می گوید: عزیز من بیا و نصیحت گوش کن چون جوانان سعادت‌مند و خوش‌بخت، نصیحت و پند پیران دانا را از جان خویش، عزیز تر می دانند. و این نصیحتی که من می خواهم به تو بگویم، از یک پیر دانا است و تو هم که جوان سعادت‌مندی هستی، پس بیا آویزه ی گوشت کن! آن پیر دانا حدیث از مطرب و می می گفت؛ یعنی تمام سخن تو باید از مطرب و می باشد. تمام فکر و ذهن تو باید در مورد مطرب و می باشد. جزء به مطرب و می به چیز دیگری فکر نکن؛ یعنی از چیزی حرف بزن و سخن بگوی که مطرب تو باشد؛ یعنی مایه ی طَرب و وجد و سرور تو باشد و روح تو را به اهتزاز در بیاورد. و همینطور از چیزی حرف بزن که مثال می را داشته باشد و مایه ی مستی و سرمستی باشد، وگرنه این علوم ظاهری مثل فلسفه به شما سرور و ابتهاجی نمی بخشند. این علوم خشک اند و خود طراوتی ندارند، پس چگونه می توانند طراوت بخش تو باشند؟ تو با فهم راز های جهان و کائنات راه به جایی نمی بری و دلشاد نمی شوی. بگذریم از اینکه راز های جهان هم معما است و این معما با حکمت و دانش هرگز روشن نمی شود و راه حل آن این علوم رسمی نیست. از طریق عقل و فلسفه مسائل ماوراءالطبیعة را انسان نمی تواند درک کند. دانستن راز های دهر روزگار جزء با جام باده؛ یعنی هم‌نشینی با اولیای خدا که مثل جام باده می مانند امکان پذیر نیست. و به همین خاطر حافظ می گفت: بدین شکرانه می‌بوسم لبِ جام که کرد آگه ز رازِ روزگارم که می شود از راز دهر و روزگار آگاه شد؛ ولی نه با حکمت و بلکه با جام باده امکان پذیر است. پس یک ولی خدا می تواند مطرب آدمی باشد و کلام و سخن او می تواند مثل می باشد. و حالا که اینطور است «پس حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جوی که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را» یعنی آن پیر دانا که هر چه داشت از پیر خودش داشت و دانسته بود گذر از مراحل بدون پیر راه امکان ندارد و این پیر است که آدمی طرب آور و سرمست می کند و لذا تمام نصیحتش به من این بود و می گفت: «حدیث از مطرب و می گو» اگر حرف می خواهید بزنید از مطرب و می بگویید و از اولیای خدا و کلام آنها بگویید و «و راز دهر کمتر جو» آنقدر جویای راز ها و اسرار روزگار نباش که حوادث چرا پدید آمدند؟ «که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را» به این مسائل حتی با فلسفه و حکمت نمی توان پی بُرد؛ یعنی این عمر عزیز خود را در طلب فهم راز های دهر و روزگار ضایع نکن چون بسیار که از تو هوشمندتراند و سعی بسیار کردند؛ اما هیچ کدام نتوانستند معمای عالم را بگشایند، مگر کسانی که در سایه ی پیر، تسلیم محض او بودند و هرگز در برابر او چون و چرا نکردند. همانطور که در رساله ی قشیریه آمده است: قالوا مَن قال لأستاذه لم لا یفلح ابدا گفته اند که هر کس به استاد بگوید چرا؟ هرگز رستگار نخواهد شد و بلکه باید سَر و پا تسلیم استاد باشد. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 طـــــرح خـــــاتـــــم بـــــرای آقـــــای 👌 🔻برای طراحی بنر، پوستر ، آرم، تایپوگرافی اسم و... می توانید با ما ارتباط برقرار کنید: @henduneir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 فـــــرق عــــفـــو و صـــــفــــح "عفو" از ديدگاه فقه اللغه آن است كه كسي براي محو كردن چيزي به سراغ آن چيز برود. اينكه گفته مي شود «عفت الدّيار» گويا سرزمين ها رفته اند تا آثار خودشان را محو كنند. وقتي گفته مي شود كه خداوند كسي را عفو كرد، يعني آثار گناه و ضعف هاي او را برطرف و او را بدون گناه رها كرد. و "صفح" فراتر از آن است؛ یعنی علاوه بر اینکه می بخشد و گناه را می پوشاند و یغْفَرْلَهُمْ ما قَدْ سَلَف می کند، چیز اضافه ای نیز به او عطا می کند و از سرزنش او دست می کشد. راغب در مفردات می گوید‌: کلمه" صفح" به معنای ترک ملامت است، و فرقش با عفو این است که از عفو بلیغ تر است، و به همین جهت خدای تعالی در یک جمله هر دو را ذکر کرده و فرموده: «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» چون گاهی می‌شود که انسان عفو می‌کند، ولی صفح نمی کند و گناه کار را به باد سرزنش می گیرد (مفردات راغب ماده صفح) و در مقابل "صفح" "ثرب" قرار دارد و آن به معنای ملامت و سرزنش با بیان تک تک گناهان است؛ حضرت یوسف می فرماید: «لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ». ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 فـــــرق رحــــمـــن و رحـــیــــم خداوند سبحان هم رحمن است و هم رحیم است، اما این دو با هم تفاوت دارند. ۱. رحمن بر وزن فعلان دلالت بر کثرت و گسترش رحمت در زمین دارد که این رحمت شامل همه ی انسان ها می شود. ۲. رحیم بر وزن فعیل که دلالت بر نوعی ثبات و دوام دارد که فقط شامل مؤمنان است. پس یک نوع رحمت خداوند فراگیر است و همه ی انسان ها را در کره ی خاکی دربرمی گیرد و نوع دیگر اختصاص به مؤمنین دارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: وَ اللهُ الهُ کلِّ شَی‏ءٍ، الرَّحْمنُ لِجَمیعِ خَلْقِهِ، الرَّحیمُ بِالْمُؤْمِنینَ خاصَّةً خداوند سبحان به تمام خلقش رحمن و به مؤمنین خاصه رحیم است ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزل گفتی و دُر سُفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو اَفشاند فلک عِقد ثریا را ┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ غزل ] به مجموعه اشعاری گفته می شود که بر یک وزن و بر یک قافیه باشند که حد متوسط آن بین ۵ بیت تا ۱۲ و بعضی گفتند تا ۱۵ و بعضی گفتند تا ۱۶ و بعضی هم گفتند تا ۱۹ بیت؛ ولی قول معروف بین ۵ تا ۱۴ بیت است. اگر کمتر از ۵ بیت باشد بدان "غزل ناتمام" گفته می شود. کلمه ی "غزل" در اصل لغت به معنای عشق بازی و حدیث عشق و عاشقی کردن است و چون این نوع شعر ها معمولا مشتمل بر سخنان عاشقانه است، آنها را به "غزل" تعبیر کرده اند. البته در غزل الزاما نبایستی حدیث از عشق و عاشقی باشد و یک غزل می تواند متضمن مضامین اخلاقی و دقائق حکمت و معرفت باشد. از ویژگی های غزل این است که تنوع مطلب دارد. تا جایی که این تنوع را شرط غزل بودن دانسته اند و گفتنه اند: ابیات یک غزل باید مستقل باشند و هر کدام پیرامون نکته و موضوعی گفت و گو کنند. مانند غزل های حافظ که هر بیت از موضوع خاصی می گوید. ویژگی دیگر غزل این است که باید الفاظ آن از لطافت و رقت برخوردار باشند و در غزل از کلمات وحشی و تعبیرات خشن و نامانوس نباید استقاده کرد. [ دُر ] مروارید، گوهر؛ به گوهر بزرگ "دُر" می گویند و به گوهر کوچک "مرجان" گفته می شود. در گذشته معتقد بودند که آنچه باعث شکل گیری مروارید می شود قطرات بارانی است؛ بر این باور بودند که این صدف های دریایی در یک موسم خاصی بالای سطح آب دریا می روند و دهان خود را به سمت آسمان بارانی باز می کنند و با قطراتی که از باران می گرفتند، به دل دریا می روند و بعد از مدتی قطرات باران تبدیل به مروارید خُرد و درشت می شود. حافظ بر اساس همین باور می گوید: گریهٔ شام و سحر شُکر که ضایع نگشت قطرهٔ بارانِ ما گوهرِ یکدانه شد اما ابوریحان این باور را رَد می کند و خواجه نصیر می گوید: لؤلؤ صدف را به منزلت آب دهان است لؤلؤ همان مروارید است که می گوید: مروارید قطره ی بارانی نیست و بلکه این آب دهان خود صدف است یا برای صدف به منزله ی آب دهن است. [ سفتن ] سوراخ کردن و "دُر سفتن" یعنی سوراخ کردن مروارید؛ مروارید ها را مانند دانه های تسبیح سوراخ می کردند و از درون آنها رشته ای را عبور می دادند و سپس سَر رشته را گره می زدند و بعنوان گردنبند به گردن می آویختند. سوراخ کردن مروارید یک کار بسیار دشوار بود چون مروارید نازک و حساس است و لذا کاملا کار تخصصی بود و همینطور نظم دادن مروارید در یک رشته هم دشوار بود که کدام دانه در کدام بخش رشته قرار بگیرد. اساساً شغلی بنام "نَظامی" وجود داشت که آنان رشته را از دل مروارید ها عبور می دادند. و "دُر سُفتن" در واقع تعبیری برای شعر خوب سرودن است. [ نظم ] اشاره به نَظام ها دارد که مروارید ها را با یک رشته نظم می دادند؛ اما در اصطلاح به معنای سخنان موزون آمده [ خوش بخوان ] اشاره به فصاحت و روشن خواندن شعر دارد [ حافظ ] واژه‌ ی" حافظ" در گذشته لقبی بود که به مطرب ها و آوازخوان ها داده می شد و بعضی بر این باوراند که حافظ آواز خوشی داشته و اینجا که می گوید "خوش بخوان" به همین معنا اشاره دارد. "خوش بخوان" یعنی خودت اشعارت را با آواز خوش بخوان. در بعضی ابیات حافظ به خوش خوانی خود اشاره دارد و می گوید: غزل سُرایی ناهید صرفه‌ای نَبَرَد در آن مَقام که حافظ برآورد آواز و البته نام "حافظ" بخاطر حفظ قرآن نیز هست چون حافظ در زمانی زندگی می کرد که بسیاری حافظ قرآن بودند. در قرن هشتم و در شهر شیراز، حافظ بودن بسیار شایع بود و شیراز آن زمان مثل مصر امروز بوده که حافظان بسیاری داشته است. [ فلک ] آسمان  [ عقد ] گردنبند [ ثریا ] به مجموعه ای از ستاره های آسمان گفته می شود؛ ۶ یا ۷ تا ستاره هستند که کنار هم قرار دارند و به آنها "ثریا" یا "پروین" می گویند. بعضی این ستاره ها را به شکل خوشه ی انگور می بینند و بعضی به شکل گردنبند می بینند. حافظی که مکررا از می و باده و شراب می گوید، جالب است که این ستاره ها را به شکل خوشه ی انگور نمی بیند و به شکل گردنبد و عِقد می نگرد. [ افشاند ] از ریشه "افشاندن" یعنی نثار کردن [ افشاندن عقد ثریا ] گوهر افشانی و نثار گوهر و دُر که یک رسم قدیمی در دربار ها بوده و به معنای انعام و پاداش دادن است.
┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ حافظ غزل را به "دُر" تشبیه می کند چون مثل دُر و مروارید قیمتی و گران بها است. حافظ گفتن غزل را به "سفتن دُر" تشبیه می کند چون حقیقتا مثل سُفتن بسیار کار سخت و دشوار و نازک و حساس است. غزل گفتن کار هر کسی نیست و بر همین اساس می گوید: اگرچه به ظاهر غزل گفتی اما در حقیقت دُر سفتی و غزل گفتن تو دُر سفتن بود؛ یعنی هر کلماتی که در غزل بکار بُردی یک دُر و مرجان است که آنها را نَظامی کردی و به رشته آوردی و یک چینش بسیار زیبا دادی که واقعا انسان را مست و مسحور می کند. و اینک بیا و همین غزل ها را با خودت بخوان چون خوش خوان هستی و خوش می خوانی. پس بیا این هنرنمایی که کردی و این غزل بدیعی که آفریدی را با صوت خوش و آواز خوش خودت بخوان تا زیبایی اش دو چندان شود. ستایش از شعر خویش در آثار گذشتگان، یک سنت بسیار رایج و مقبولی بوده و البته بسیاری این ستایش را از باب تفاخر انجام دادند؛ اما انسان های عارفی مثل حافظ اگر ستایشی از شعر خود دارند به این دلیل است که ابیات را از خود نمی دانند و بلکه یک نعمت و یک محبت الهی می دانند و لذا حافظ می گوید: حافظ از مَشْرَبِ قسمت گِلِه ناانصافیست طبعِ چون آب و غزل‌هایِ روان ما را بس می گوید: تو یکی حق نداری که از خدا گله مند باشی چون خدا یک طبعی مثل آب و یک غزل های روانی به روانی آب به تو کرامت کرده است و حافظ با این بیت نعمت داده شده از خداوند سبحان را بازگو و ستایش می کند: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ». چرا باید حافظ غزل خودش را بخواند؟ به همان دلیلی که شاعران اشعار خود را می خوانند. شاعران اشعار خود را می خوانند تا پاداش و انعامی را دریافت کنند و لذا حافظ می گوید: بخوان تا صله و انعام بگیری؛ اما از آنجایی که شعر حافظ از بَس بُلند و آسمانی است، صله و پاداش تو هم باید آسمانی باشد و باید آسمان به تو صله بدهد و خواهد داد. و صله ی آسمان این است که ستارگان خوشه ی پروین خویش را که مانند گردنبند اند، پاره می کند و دانه ی آن ستاره ها را بعنوان هدیه و صله به پای تو می افشانند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا