eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
798 دنبال‌کننده
200 عکس
43 ویدیو
4 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمــــــاه ارتباط با من: @sarbbazzaman کپی محتوا و مطالب کانال با هشگ #نور_ماه بلا مانع است ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ فروغ ] پرتو، روشنایی [ ماه حسن ] خوبی و زیبایی و جمالی که مثل ماه می ماند. "ماه" سنبل حسن و جمال است و "ماه حسن" طبیعتا عالی ترین نماد حسن و جمال شمرده می شود [ رخشان ] درخشان، تابان، تابناک [ آب روی ] آبی که به رو می زنند و در نتیجه مایه ی طراوت و خرمی و شادابی روی آدمی می شود؛ همانطوری که آب وقتی به روی زمین می پاشند، آن زمین تبدیل به دشت و چمن و بستان می شود. و همینطور "آب روی" به معنای قدر و اعتبار و وجاحت هم است [ خوبی ] زیبایی [ چاه ] گودی [ زنخدان ] چانه [ چاه زنخدان ] گودی زیر چانه که در قدیم از عناصر پسند و زیبایی بوده، مثل داشتن خال و ابروان محرابی و کمانی ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ ماه اگر پرتوی دارد و اگر تابش و روشنایی دارد، از خودش نیست و بلکه از چشمه ی خورشید است و چون رو به خورشید دارد، نور خورشید در او منعکس شده است، درست مانند آینه ای که مقابل خورشید قرار بگیرد پُر از نور می شود ولی نورش از خودش نیست. حافظ می گوید: حسن جمال درست مثل ماه می ماند؛ چطور ماه هر چه دارد از خورشید است و بخاطر رو کردن بخاطر خورشید است، حسن جمال هم هر چه دارد و هر چه است بخاطر روی رخشان شماست؛ یعنی چهره ی جمیل و زیبای شماست که زیبایی و حسن در عالم ایجاد کرده و اگر گل سرخ آنقدر زیباست، این زیبایی یک منشأ و چشمه ای دارد که چشمه و منشأ آن چهره و جمال شماست و شما به این گل رو کردی تا این گل زیبا شد و اساسا هر کجا زیبایی باشد برخاسته از وجود شماست. این "شما" در مصرع اول می تواند ذات حق با‌شد چون فرمود: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ خزائن هر چیزی نزد ما است و یکی از آن چیز ها هم زیبایی و جمال است، پس مخزن و کانون زیبایی نزد خداوند است و لذا هر زیبایی در عالم صورت می گیرد از آنجاست، همان که در جای دیگری گفت: از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد و همینطور می تواند مقصود از "شما" اولیای خدا باشد چون آنها مظهر حق اند و آنها هم در عالم کار خدایی می کنند؛ اولیای خدا هر کجا باشند و هر کاری کنند، جزء زیبایی و حلاوت از آنها سَر نمی زند و اگر حسن و خوبی در عالم اتفاق می افتد، به برکت تعلیمات و هدایت های آنها است. آب از چاه می کشند و به سَر و صورت می پاشند و در نتیجه صورت یک طراوات و شادابی پیدا می کند و حالا حافظ می گوید: می دانی این صورت چرا انقدر طراوت و شادابی دارد؟ چون به سَر چاه زنخدان شما رفته است که "چاه زنخدان" نماد جمال و زیبایی است، پس او به چشمه ی زیبایی شما آمده و قدری از آن زیبایی برداشته و به سَر و رو زده است و به همین خاطر آنقدر خرم و شاداب شده است؛ همانطوری که آب را از چاه می کشند و روی زمین خاکی می ریزند تا این زمین شاداب و خرم بشود. ای کسی که زیبایی و جمالش مثل ماه می ماند، درخشندگی خودش را از چهره ی شما می گیرد و نیکویی و جمال آب و رنگ خودش را از آب چاه زنخدان شما کسب می کند؛ یعنی هر کس به هر کجا رسید و جلوه و جمالی پیدا کرد، از رهگذر لطف و عنایت و کرامت شما بود. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ عزم ] قصد، آهنگ کردن [ جان بر لب آمده ] جان به لب رسیده؛ یعنی جانی که به نقطه پایان رسیده و به جان کندن درآمده ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ هر کسی یک "تو" دارد که می تواند به او خطاب کند: بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود و "تو" هر کسی یک چیزی است؛ "تو" یک کسی می تواند محبوب زمینی و معشوق مجازی باشد که واقعا بدون او زندگی را نمی تواند ادامه دهد، مانند افرادی که خودکشی می کنند بخاطر اینکه به حبیبه خود دست پیدا نکرده اند. و "تو" بعضی می تواند ثروت و سرمایه باشد؛ یعنی جان آنها به داشته و دارایی ها بسته باشد و چون از آنها این ثروت گرفته شود می میرند، مثل ماهی که از آب بگیرند و آنها تا وقتی زنده هستند که در دریای ثروت شناور باشند. و "تو" بعضی می تواند مقام و موقعیت و جایگاه باشد و جان چنین آدمی به میزش بسته است و چون از او این میز را بگیرند می میرد. چه خوب است که گاهی خلوت کنیم و ببینیم "تو" ما چیست؟ واقعا ما به چه چیزی می توانیم بگوییم: بی تو به سر نمی شود؟ ولی به یاد داشته باشیم که هیچ تویی، او نمی شود؛ خوش بحال کسانی که "تو" آنها "او" باشد؛ یعنی خداوند سبحان باشد، مثل حافظ که "تو حافظ" اوست و دارد به او خطاب می کند و می گوید: عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده خدایا! دیگر جانم به لب رسیده و دیگر تاب و توان ماندن بدون تو را ندارم و اگر قرار باشد پای تو در میان نباشد، جان من نمی ماند و از تنم خارج می شود و حالا اختیار با توست که برود(بمیرم) یا برگردد و بماند اما در کنار تو و در هر صورت حکم آن است که تو فرمایی... خلاصه آنکه مرگ و زندگی من در دست توست؛ اگر با تو و نزد تو باشم زنده می مانم و جانم به تنم برمی گردد و اگر از تو دور باشم، جانم دیگر به لبم رسیده و لحضه های آخر را دارد سپری می کند و دیر یا زود خواهم مُرد... ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت به که نفروشند مستوری به مستان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ دور ] دو معنا دارد: ۱. زمانه، روزگار ۲. گردش، چرخش [ نرگس ] نام یک گل بسیار خوشبو و معطر است که به آن "شهلا" هم گفته می شود؛ ولی در ادبیات به معنای چشم خمارین یار و محبوب و معشوق است؛ چشمان محبوب و معشوق را به "نرگس" تشبیه می کند [ طرف بستن ] سود بردن [ عافیت ] سلامت [ فروختن ] عرضه کردن، تظاهر کردن، نمایش دادن [ مستوری ] پوشیده داشتن، پنهان و مکتوم نگه داشتن ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ این گل های شب بو را دیدید که چه عطر و رائحه ای دارند، بوی خوش این جنس گل ها یک محله را فرا می گیرد، حالا می شود به یک گل شب بو گفت که بوی خوش و رایحه ی دل انگیز خود را باید مستور و پنهان نگه بداری؟ هرگز و اصلا امکان ندارد. عشق و شیدایی هم مثال بوی خوش گل شب بو را دارد؛ هرگز نمی توان به عاشق گفت که عشق خود را مستور و مکتوم کن و کسی نباید از عشق تو بویی ببرد چون عاشق رسوای عالم است. و به همین خاطر حافظ می گوید: خدایا! کسی که چرخش چشمان زیبای تو را دید؛ یعنی جمال تو را احساس و ادراک کرد، سودی از عافیت و سلامت نبرد؛ یعنی بیمار و شوریده و شیدای و بی سر و سامان تو شد، پس بهتر است که مستور داشتن به چنین کسی عرضه و توصیه نکنند و از او نخواهند که تو عاشق باید خاموش باشی و تو نباید عشق خود را فریاد کنی چون اساسا این امکان پذیر نیست، مگر یک گل می تواند بوی خوش خودش را پنهان کند؟ مگر مشک می تواند عطر خودش را پنهان کند؟ این یعنی عاشق و شیدای حق چه بخواهد و چه نخواهد، پوشیده و مستور نمی ماند و محال است کسی عاشق جمال حق باشد و عشق حق را در سر و سینه داشته باشد اما از رفتار و گفتارش دیگران چنین عشقی را احساس نکنند. حافظ می گوید: این چشمان نرگس وار و نرگس گونه تو که مثل نرگس زیبا و لطیف است. این چشمانی که پیوسته دارد می چرخد و عالم را تحت نظر خودش دارد و مثل باده مایه ی مستی و سرمستی است؛ بگونه ای که انگار دارند جام شرابی را به چرخش و گردش در می آورند. هر کسی این چشمان را دید و فهمید و احساس و ادراک کرد، سودی از عافیت نبرد؛ یعنی عافیت خود را از دست داد و بیمار تو شد و اسیر و دلباخته ی تو شد و چنین کسی نمی تواند این شوریدگی و عشق خودش را مکتوم و مستور بداند، پس چه بهتر اینکه مستوری را عرضه و خواهش نکنند به مستان و اسیران و شیدایان و عاشقان شما و برای آنها نسخه مستوری ننویسند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ بخت ] دولت، اقبال، طالع، نصیب آدمی در زندگی [ مگر ] حتما، به یقین [ روی رخشان ] روی روشن، روی درخشان، چهره نورانی ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ آدم خواب با آب بیدار می شود، خواب هر قدر هم سنگین باشد کافی است که قدری آب به چشمان خواب آلود پاشیده بشود، بیدار می شود. حافظ می گوید: اینکه محبوب(خداوند) به کسی رو کند و به کسی توجه کند، این روی کردن و توجه کردن مثال آبی دارد که بر چهره خواب آلودی بپاشند که در این صورت مایه بیداری و هوشیاری و حرکت و سیر و سلوک خواهد بود؛ یعنی خدا تا به کسی رو نکند، محال است از خواب غفلت و غفلت زدگی بیدار بشود و محال است که راه بیفتد و این یعنی هر کسی راه افتاد بخاطر نظر و عنایت او بود. حافظ وقتی که می بیند خدا به او رو و توجه کرده می گوید: بی تردید بخت و اقبال و دولت من دیگر از خواب بیدار شده و دیگر وقت جولان و حرکت و دولت و دست یافتن و وصال است چون با این توجه و عنایت گویی این روی رخشان شما، چشمه ی زلال آبی باشد که قدری از آن بر چشمان خفته ی بخت و اقبال ما پاشیده باشند؛ چطور آدم خفته با آب بیدار می شود، آدمی هم که بخت و اقبال او خفته شده باشد، با عنایت و توجه شما از آن خفتگی رهایی پیدا می کند و به بیداری می رسد. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ای بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ نسیم ] نسیم صبحگاهی [ رخت ] چهره ات [ گلدسته ] دسته ای از گل؛ حافظ محبوب و معشوق خودش(خداوند) را به یک باغ گل تشبیه می کند و چهره و جمال او را به یک دسته ی گل تشبیه می کند [ بو که ] باشد که، امید است که، شاید [ بویی بشنویم ] بویی ببریم، احساس کنیم، استشمام کنیم [ بستان ] بوستان، باغ که در اینجا اشاره به کوی معشوق است؛ کوی معشوق را به بوستان گل تشبیه کرده ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ ما که دور هستیم، ما کجا و آستان شما کجا؟ ما کجا و باغ و بوستان وجود شما کجا؟ ولی دوستان شما می توانند از بوستان شما رایحه های خوش و دل انگیزی برای ما به ارمغان بیاورند، درست مثل باد صبا که از گل و گلزار عبور می کند و از کوی گل و گلستان عبور می کند و با خودش رایحه های خوشی برمی دارد و به مشام انسان های دور می رساند. بیا و رایحه های صفات وجود خودت و از جمال و زیبایی های خودت که مثل دسته های گل می ماند، توسط اولیای خوب خودت برای ما به ارمغان بفرست، باشد که ما هم بویی از خاک کوی شما ببریم که مثل بوستان گل می ماند. در حقیقت حافظ رسولان الهی و خوبان خدا را از آنجایی که سر تا پا لطف و لطافت اند به باد بهاری که صبحگاهان می وزد، تشبیه می کند و می گوید: تنها اینها هستند که در ساحت و آستانه ی شما راه دارند و تنها اینها هستند که می تواند مانند باد صبا که غنچه ها را شکفته و شکوفا می کنند جان ما آدمیان را هم شکفته کنند. بیا و بر ما منت بگذار و از جمال وجودت دسته ی گلی بفرست؛ یعنی رائحه های خوشی از خودت به ما ارمغان و کرامت کن، باشد که ما هم در این عالم از صفات تو بویی ببریم؛ یعنی ما هم مثل تو کریم بشویم، ما هم مثل تو رحیم بشویم، ما هم مثل تو ستار بشویم، ما هم مثل تو نادیده بگیریم و اهل اغماض باشیم و هر کس ما را می بینند به یاد تو بیفتد و بوی تو را بفهمد. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه صحنه ای سورئال تر از این؟ دختری روی خرابه های خانه اش که گرد مرگ دور تا دورش پاشیده شده بنشیند و جعبه ی لوازم آرایشش را از زیر آوار پیدا کند و بعد صورت مرد جوان خبرنگار را که ۴۵ روز از چهره های خون آلود عکس برداری کرده، آرایش کند... این زیبا ترین و عجیب ترین صحنه ی سورئالی است که در تمام عمرم دیدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پُرمی به دوران شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ عمرتان باد و مراد ] عمرتان بلند باد و به مراد و آروزی خود ان شاءالله برسید، زندگی به کام و مراد شما باشد [ ساقیان ] می دهندگان [ جم ] مخفف جمشید که آن پادشاه اسطوره ای و افسانه ای است [ به دوران شما ] در روزگار شما ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ گل نرگس چه معنایی دارد؟ اگر از من بپرسید می گویم: تا چه کسی بگوید؛ اگر یک باغبانی در باغ گل نرگس بگوید، مقصودش همان گل لطیف و معطر است؛ اما اگر یک مداح نیمه شعبان یا غروب جمعه گل نرگس بگوید، معنای دیگری پیدا می کند و مقصود از آن امام زمان خواهد بود، پس: ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا یک کلمه بود اما دو تا معنا پیدا کرد؛ از زبان یک نفر شنیدی معنای یک گیاه داد و از زبان دیگری شنیدی معنای انسان کامل داد. این موضوع را گفتم تا روشن کرده باشم که واژه ها تحت تأثیر گوینده های خود هستند. حالا "بزم جم" از جنس این واژه ها و مثل گل نرگس است؛ یک وقت یک باده خوار می گوید که مقصود او بساط عیش و نوشی است که جناب جمشید به راه می انداخت و طبق روایت های تاریخی اولین کسی بود که شراب ساخت و بساط می خواری را به راه انداخت؛ ولی یک‌ وقت این واژه را حافظ می گوید؛ حافظی که پادشاه مطلق عالم را فقط خداوند متعادل می داند و لذا او وقتی "بزم جم" می گوید، معنایی جزء بارگاه و آستانه ی حق ندارد و وقتی "ساقیان بزم جم" می گوید یعنی اولیا و مردان حقی که کار آنها ساقی گری است و کار آنها این است که شراب معرفت در جام دل دیگران فرو می ریزند و دیگران را از مستی حق سرشار می کنند و چه خطاب زیبایی به آنها دارد: عمرتان باد و مراد ای اولیای نازنین حق! ان شاءالله عمر شما بلند و دراز باشد و ان شاءالله به همه ی مراد ها و آرزوی های خود دست پیدا کنید ای ساقیان بزم جم ای کسانی که در بارگاه حق تعالی ساقی گری می کنید و هر کجا دل پاک و مستعدی پیدا می کنید، پُر و سرشار از باده معرفت و محبت حق می کنید ان شاءالله عمر شما دراز ! روزگارتان بکام ! اگرچه این جام دل آلوده ی ما بخاطر آلایشی که داشت چندان از باده ی معرفتی که شما در دست داشتید برخوردار نشد. در این روزگار که شما سمت ساقی داشتید و ما باید به دست شما دستگیری می شدیم و از دست شما برخوردار می شدیم، چندان که باید نشدیم؛ اما شما را چه تقصیر و چه گناه؟ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________