دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
کَاندر این ره کشته بسیارند قربان شما
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ دامن از خاک و خون دور داشتن ] کنایه از خود را کنار نگاه داشتن است. در گذشته دامن ها را از سَر ناز و کرشمه بلند می گرفتند، آنطوری که روی زمین کشیده می شد
[ قربان ] قربانی
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
راه خدا، راه عشق و راه محبت است؛ یک راهی است که عاشقان بسیاری اشک های خونین بر خاک فشاندن، خاک این راه آمیخته با خون چشمان عاشقان است.
حافظ خودش را از جمله این عاشقان و قربانیان و کشتگان حضرت معشوق یاد می کند و می گوید: مثل من کم نیستند و بلکه مثل من بسیار اند؛ اما برای اینکه راحت باشد و دستش در تعبیر و در تصویر سازی باز باشد، یک معشوق مجازی را خطاب می کند و به او می گوید:
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
تو که سر تا پا ناز و کرشمه هستی، اگر قرار شد به ما نظری کنی و گذری کنی، دامن خودت را جمع کن چون کشته و مُرده زیاد داری و این خاک غرق خون چشم عاشقان است؛ عاشقانی که بجای اشک، برای رسیدن و وصال تو خون باریدند.
اما در حقیقت حافظ به حضرت حق خطاب می کند و می گوید: برای تو چه اشک ها ریختند و چه بسیار که از سَر جان گذشتند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
روزی ما باد لعل شکرافشان شما
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ آمین ] مستجاب کن، بپذیر
[ لعل ] سنگ گرانبهای سرخ رنگی است که اصطلاحا بدان "یاقوت" می گویند و در ادبیات البته کنایه از لب سرخ یار است
[ شکرافشان ] شکر ریز؛ کنایه از سخن شیرین و لذا "شکرافشان" یعنی شیرین سخن
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
آدمی بجایی می رسد که برایش دیگر این چرب و شیرین های دنیا هیچ طعم و مزه ای و لذتی ندارد، کیسه و کاسه ها دیگر برای او چشم نوازی نمی کنند؛ همانطوری که مولوی می گفت:
به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
نه بدان کیسه پرزر نه بدین کاسه زرین
یعنی تمام خواسته آدمی تنها و تنها این می شود که معشوق و محبوب لب باز کند و با او تکلم کند و با او سخن بگوید؛ سخنانی که مثل قند شیرین اند.
نگاه کن که آدمی تا کجا پَر می کشد و خواسته ها چقدر از هم فاصله پیدا می کنند؛ ما از خدا چه می خواهیم و اولیای الهی از خدا چه می خواهند؟ ما رزق و روزی را در چه چیزی می بینیم و آنها در چه چیزی می بینند؟ چشم ما به دنبال چیست و چشمان آنها به دنبال چیست؟
حافظ می گوید: من یک دعا می کنم و شما هم که می شنوید آمین بگویید؛ یعنی از خدا برای من طلب اجابت کنید و بگویید: خدا حرف من را بشنود.
دعای من این است که خدایا! من از تو آب و نان نمی خواهم، حلوا و عسل نمی خواهم و من فقط یک چیزی می خواهم که تو لب باز کنی و با من سخن کنی؛ سخنانی که مانند شکر است و من را سر تا پا شهد و شیرین می کنند؛ یعنی اگر من تلخ کام هستم به این دلیل است که سخنان تو را نشنیدم و سراغ حرف های دیگران رفتم و اینگونه گوش شنوایی برای همه بودم جزء تو و آنها هم همه تلخ بودند و من را هم مثل خودشان تلخ و تلخ کام کردند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ از ما بگو ] از طرف ما بگو
[ حق ناشناسان ] قدرناشناسان، مردم ناسپاس، مردم پست
[ گوی چوگان ] توپ گرد و چوبی کوچکی است که با چوگان بر آن می کوبند
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
آدم حق ناشناس و آدم قدر ناشناس لایق بودن و ماندن نیست و نباشد بهتر است، سَر بر تن چنین آدمی سنگینی می کند و سَر باری گران بر دوش چنین آدمی است. چنین سَری بقول حافظ لایق جدا شدن و گوی شدن است؛ گویی که با چوگان آن را بکوبند و این سو و آن سو بفرستند.
حالا فرقی نمی کند که این جنس آدم ساکن کدام خاک باشد که هر کجا باشد لایق نیست و تنها لایق گوی شدن و زخم چوگان دیدن است، بخصوص اینکه این حق ناشناسی و ناسپاسی نسبت به اهل ایمان و معرفت باشد و به همین خاطر حافظ به ساکنان شهر یزد خطاب می کند چون مردم یزد از گذشته اهل ایمان و معرفت بودند و دیار یزد بعنوان دیار مؤمنین مطرح بوده است.
حافظ می گوید: ای باد صبا! تو که می وزی و تو که به کوی خوبان گذر می کنی، وقتی که به دیار یزد و مردم شهر یزد رسیدی، از قول و طرف ما به آنها بگو:
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما
سَر های انسان های حق ناشناس و قدر ناشناس باید گویی برای چوگان شما باشند؛ یعنی آرزو می کنم همچنان که آنها دل های شما را خسته و آزرده کردند و بر شما با رفتار و کردار ناپسند زخم و آسیب زدند، خود آنها هم به دست شما آزار و آسیب ببینند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
بنده شاه شماییم و ثناخوان شما
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ قرب ] نزدیک بودن
[ بساط ] به هر چیزی گفته می شود که گسترده و پهن و باز می شود
[ بساط قرب ] این یک تشبیه بسیار لطیفی است که قرب را تشبیه به بساط کرده؛ قرب به اولیا و خوبان مثال بساط را دارد، مثال یک چیز گستردنی را دارد، مثال سفره دارد که چطور انسان سَر سفره بنشیند برخوردار می شود، آدمی هم که قرب نسبت به خوبان و اولیای خدا پیدا کند برخوردار و متنعم می گردد و لذا از قرب با وصف بساط یاد می کند
[ همت ] سعی، کوشش، تلاش
[ بنده شاه ] غلام شاه
[ ثناخوان ] دعاگو
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
عرض کردیم که ساکنان مردم شهر یزد مردمان با ایمان و اهل معرفتی از دیرباز بوده اند و همچنان هم این صبغه دینی در این شهر پررنگ تر از مناطق دیگر است و در حقیقت حافظ آنها را بساط قرب می بیند؛ قرب خدا و اولیای خدا و می گوید: شما بر سَر سفره متنعم هستید و ما از این سفره دوریم و ما مثل شما برخوردار نیستیم؛ اما همت و تلاش می کنیم که ما هم روزی بر این سفره بنشینیم. از این سفره دور هستیم؛ ولی از همت و تلاش و کوشش دور نیستیم.
ما هم مثل شما بنده ایم؛ منتهی نه بنده هر کس که بنده شاه شماییم و شاه و سلطان اهل ایمان خداوند است و می گوید: ما هم مثل شما بنده و مطیع و فرمان بردار خداوندیم؛ البته ثناخوان و دعاگوی شما...
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
ای شهنشاه بلنداَختر خدا را همتی
تا ببوسم همچو گردون خاک ایوان شما
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ شهنشاه ] شاه شاهان
[ بلند اختر ] خوش اقبال، نیک بخت، کسی که بخت بلندی دارد، کسی که ستاره اقبالش بلند است
[ خدا را ] بخاطر خدا، برای خدا
[ همتی ] کمکی، توجهی
[ خدا را همتی ] برای خدا به من توجهی کن، محض رضای خدا به من لطفی کن
[ گردون ] فلک، آسمان، مجموعه اختران و ستارگان و ماه و خورشید
[ خاک ایوان ] درگاه، آستانه
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
مولوی می گفت:
من چو لب گویم لب دریا بود
من و امثال من وقتی "لب" می گوییم، منظور ما آن منظوری نیست که تو و امثال تو داری و بلکه من و امثال من وقتی از "لب" یاد می کنیم، منظورمون "لب دریا" است؛ یعنی یک حقیقت لا یتناها است؛ یعنی زبان ما با زبان شما فرق می کند و قاموس ما دو تا است و بر همین اساس وقتی که حافظ "ای شهنشاه" می گوید منظورش نمی تواند همین شاهان و زمامداران باشد که بعد بگوییم: حافظ شاهی را مدح گفته است و بلکه "شهنشاه" وقتی از زبان حافظ بیرون می آید نمی تواند جزء خداوند و جزء اولیای خداوند که مظهر او هستند باشد که اتفاقا اینجا باید منظور وجود نازنین امیرالمؤمنین علیه السلام باشد که نسبت به همه ی شاهان حقیقتا شاه است و همه ی شاهان عالم نزد او گدا هستند، و این مطلب به قرینه ی همان ساکنان شهر یزد است که عرض کردیم از دیرباز شهر یزد با وصف "نجف کوچک" شناخته می شد و نجف هم شاهی دارد که شاه شاهان است و ایوانی هم دارد که همان ایوان نجف باشد و بقول حافظ بوسگان آسمان و ماه و خورشید و ستارگان است.
ای شاه شاهان !
ای کسی که ستاره اقبال تو بس بلند در این عالم بود !
بخاطر خدا یک گوشه چشم و نگاهی به ما داشته باش، یک نگاهی هم به ما کن که اگر چنین کنی، منم دیر یا زود به آستان بوسی تو می رسم، منم همان جایی بوسه می زنم که آسمان بوسه می زند، ماه و اختران بوسه می زنند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
ir.skrsoft.myapp.apk
2.88M
┅═✾ نرم افزار #غزلیاتحافظ ✾═┅
💠ابیاتی که تاکنون در کانال شرح داده شده است
🔻در کانال ما عضو شوید:
@normah
#نسخه_دوم
#انتشار_آزاد