✳️ کمکی که شاهنشاه پیشنهاد فرموده بودند به کشورهای عقبافتاده شود ...
عرض کردم این همه دنیا ما را تجلیل میکنند. متأسفانه در داخله به واسطه غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم است نه شکر، نه گوشت مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست. آخر چرا این پیشبینیها را نمیکنند؟ همه چیز هم گران شده. تعجب است که شاهنشاه تمام گوش کردند ولی همانطور که چشمشان را روی هم گذاشته بودند اصلاً باز نکردند و یک کلمه جواب ندادند. من که شاهنشاه را میشناسم، میدانم که این به معنی این است که حرف تو را میشنوم ولی نمیخواهم جواب بدهم.
#اسدالله_علم
#خاطرات_اسدالله_علم
۲۳ فروردین ۱۳۵۳
@oldnewspaper
✳️ هر چه در توان داشتم انجام دادم تا میانجی #پری_سیما همسر والاحضرت عبدالرضا بشوم، که یازده سال است از دربار طرد شده... ولی فقط خشم شاه را برانگیختم. گفت: «این زنیکه چادر سرش میکرد و پنهانی به دیدن #مصدق میرفت، بعد هم شایعاتی را پخش میکرد و دربار پشت سر من غیبت میکرد. در آن زمان من وارث ذکور نداشتم. خوب به یاد میآورم که یک روز با پریسیما در باغ کاخ قدم میزدیم. پسرش به طرف ما دوید، و در حالی که او به طرف ما میآمد، برگشت و به ما گفت، از هم اکنون نشانههای پادشاهی ایران را در ناصیه او میبینم. تحمل من هم اندازهای دارد، و حقیقتاً این زن بیشتر از حدی که بشود او را بخشود پایش را از گلیم خودش درازتر کرده است». من هم احساس کردم که پایم را از گلیمم بیشتر دراز کرده ام. [۱]
۱- شاه پس از جدایی از ثریا قصد داشت با #ماریل_گابریلا دختر پادشاه سابق ایتالیا ازدواج کند. ابتدا همه چیز بر وفق مراد پیش رفت و علیرغم تفاوت در مذهبهایشان راه حل رضایتبخشی پیدا شده بود. اما پرنسس گابریلا بدون هیچ هشدار قبلی ناگهان تغییر عقیده داد.
شاه تردید نداشت که پریسیما در این قضیه مقصر بوده و با شایعه پراکنی در مورد فساد دربار پهلوی، شاهزاده خانم ایتالیایی را فراری داده است.
#اسدالله_علم
#خاطرات_اسدالله_علم
خاطرات ۱۶ الی ۲۹ اسفند ۱۳۴۸
جلد یک، صفحه ۲۱۷.
@oldnewspaper
✳️ نخست وزیر دست راست شاه نشسته بود و تمام مدت که ما صحبت میکردیم چشم از ما بر نمیداشت و تمام تلاشش را به کار برد تا با عرضه کردن روزنامههای صبح، توجه شاه را به خود جلب کند. پس از نگاهی سرسری به روزنامهها ناگهان شاه فریادی از خشم کشید که سخنرانی دیروزش را به غلط نقل قول کردهاند. خواست بداند که خبرنگار چرا چنین خطایی کرده و نخست وزیر جز اینکه در جایش جابه جا بشود کار دیگری نمیتوانست بکند و پشت سر هم قول میداد که در مورد آن تحقیق کند؛ که البته فراموش کرده بود دیروز هیچ خبرنگاری حق ورود به آنجا را نداشته و روزنامهها برای این خبر کلاً به گزارشی که از وزارت اطلاعات داده شده بود متکی بودهاند. نمیدانم که شاه به این نکته واقف بود یا نه، ولی از اشاره به آن خودداری کردم. شاه در تمام مدت ناهار اخم کرد در حالی که نخست وزیر بیقرار نشسته بود و احتمالاً به جد و آباء خودش برای چنین خبطی فحش میداد...
#اسدالله_علم
#خاطرات_اسدالله_علم
سه شنبه ، ۱۶ آبان ۱۳۵۱
جلد یک، صفحه ۴۰۰.
@oldnewspaper
✳️ سفیر [آمریکا] از طرز فکر روحانیون اظهار نگرانی میکرد . به او گفتم: «جای نگرانی نیست زیرا زمان آنها به سر آمده ؛ و از نظر شاه دیگر هیچ گونه قدرتی ندارند.» و سپس برایش تعریف کردم که چگونه در دوران نخست وزیری خودم آنها را سرکوب کرده بودیم، وچنان سرشان را به سنگ زده بودیم که دیگر هر گز امکان ابراز قدرت نخواهند یافت! گله و شکایت یکی دو آخوند نباید این واقعیت را خدشهدار کند که این بیچارهها تا زمانی که شاه بر سر قدرت است، اهمیتی پیدا نخواهند کرد. تنها راه به قدرت رسیدن آنها در این است که قدرت شاه از او سلب شود و شماها و انگلیسیها از آنها برای مقابله با کمونیستها حمایت کنید. خدا آن روز را نیاورد، ولی اگر چنین اتفاقی رخ داد، باز جای تردید است که روحانیت بتواند از این فرصت استفاده کند. گله و شکایت فعلی آنها نتیجه اختلافات عمیق میان خودشان است. سفیر گفت که وظیفه او فقط بازگو کردن شایعاتی است که شنیده است، و از آنجا که من آنقدر مطمئن هستم پس نگرانی او هم موردی ندارد و سکوت کرد.
#اسدالله_علم
#خاطرات_اسدالله_علم
جلد یک ، صفحه ۴۰۲.
@oldnewspaper
✳️ با هواپیمای چارتر ایران ایر به همراه شاه به زوریخ رفتم، درباره اوضاع بین المللی و انواع مختلف سلاحها صحبت کردیم ...گرفتاریهای خانوادگی من ...شاه حسابی سرحال است، گفت: «ببین اوضاع چگونه خود به خود جور شد. مشکل نفت حل شد، باران در سراسر ایران بارید، رهبری ایران در سراسر خاورمیانه مورد قبول سراسر دنیاست ...من بر اثر تجربه دریافتهام که هر کسی با من در بیفتد پایان غمانگیزی پیدا میکند. #ناصر که دیگر وجود ندارد. جان و رابرت کندی هر دو کشته شدند، برادرشان ادوارد هم که آبرویش رفته، #خروشچف از کار برکنار شد، این لیست پایان ندارد. همین فرجام در انتظار دشمنان داخلی من نیز هست؛ #مصدق را ببین، همین طور #قوام ...»
#اسدالله_علم
#خاطرات_اسدالله_علم
جلد ۱، صفحه ۳۱۹.
@oldnewspaper
✳️ شام در کاخ والاحضرت اشرف ...نخست وزیر هم در میان میهمانان بود، این بود که نتوانستم با شاه در مورد مسائل مهم صحبت کنم...به اطلاع او رساندهاند که توالتهای استادیوم بزرگ ورزشی تهران را دزدیده اند، و میخواست بداند دلیل این همه سخافت چیست. نخست وزیر گناه را به گردن بیفرهنگی عمومی گذاشت. پذیرفتم که ممکن است چنین باشد. ولی گفتم: «اما در عین حال به نظر من بسیاری از مردم از این واقعیت بیاطلاعند که مکانهایی مثل استادیوم ورزشی ملک عمومی است و به همه تعلق دارد و اگر کسی از آن بدزدد ، از خودش دزدیده است.» شاه گفت: «پذیرفتن این نکته برایم مشکلتر است» پرسیدم: «چرا؟ کافی است به دور و برمان در این مملکت نگاه کنیم و ببینیم که ما طبقه حاکمه، چنان رفتار میکنیم که گویی قوم فاتحی هستیم که بر کشور مغلوبی حکومت میکنیم، و طبیعی است که مردم از این متنفر باشند.» والاحضرت اشرف با من همعقیده بود. شاه حرفهای ما را در سکوت شنید. وقتی که نخست وزیر حرف ما را قطع کرد، موضوع صحبت عوض شد.
#اسدالله_علم
#خاطرات_اسدالله_علم
خاطرات ۲۰ فروردین ۱۳۵۱
جلد یک، صفحه ۳۲۵.
@oldnewspaper
✳️ به اتفاق شاه، نخست وزیر، چند نفر از وزرا و مسئولین عازم مشهد شدیم. هوای خوبی بود و استقبال گرمی از طرف مردم به عمل آمد. پس از زیارت مرقد مطهر امام رضا "ع"، اجازه خواستم نیم ساعت بیشتر در آنجا بمانم و فاتحه ای هم برای روح پدرم بخوانم که همانجا دفن است و من نیز امیدوارم روزی در کنارش به خاک سپرده شوم. احساس کردم از درخواست من خوشش نیامد هر چند اعتراضی نکرد. تعجب کردم، من که او را تنها نگذاشته بودم. کار ضروری و واجبی هم با من نبود، و روی هم رفته درخواست نامعقولی نبود. تنها حدسی که می زنم این است آن را خودنمایی احمقانه ای فرض کرده است که اجداد من همه قرنهاست در اینجا دفنند، و شاید هم فکر کرده است دلیلی برای فاتحه خواندن برای روح کسی که هرگز در عمرم ندیده ام وجود ندارد.
ناهار را دسته جمعی در حضور شاه خوردیم و هر یک سعی کردیم گوی چاپلوسی و تملق گویی به او را از دیگری برباییم .
#اسدالله_علم
#خاطرات_اسدالله_علم
خاطرات یکم فروردین ۱۳۴۹
جلد اول، صفحه ۲۱۸.
@oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
#اسدالله_علم مرد همیشه حاضر پهنه سیاست ایران بود / #روزنامه_اطلاعات ، 26 فروردین 1357 ، صفحه 9 به مر
✳️ به مناسبت #سالمرگ #اسدالله_علم مروری شد بر روزنامه های فروردین 1357 و خاطرات این رجل عصر پهلوی ، مطالب مرتبط با #اسدالله_علم در کانال #مطبوعات_قدیمی از طریق لینک های زیر در اختیار مخاطبان گرامی است ؛
https://eitaa.com/oldnewspaper/217
https://eitaa.com/oldnewspaper/218
https://eitaa.com/oldnewspaper/219
https://eitaa.com/oldnewspaper/220
https://eitaa.com/oldnewspaper/221
https://eitaa.com/oldnewspaper/222
https://eitaa.com/oldnewspaper/224
https://eitaa.com/oldnewspaper/225
https://eitaa.com/oldnewspaper/226
https://eitaa.com/oldnewspaper/227
https://eitaa.com/oldnewspaper/228
https://eitaa.com/oldnewspaper/229
https://eitaa.com/oldnewspaper/230
https://eitaa.com/oldnewspaper/231
@oldnewspaper
✳️ مروری کوتاه بر دو موضع متفاوت یک سازمان ؛ از پیام #مجاهدین_خلق به #مجاهد_اعظم_آیت_الله_خمینی و تقاضای #قصاص سران رژیم #پهلوی تا مخالفت با #لایحه_قصاص !
#جبهه_ملی 25 خرداد 1360 تصمیم داشت علیه #لایحه_قصاص در سطح شهر تهران یک راهپیمایی به راه اندازد، این تصمیم و اقدام جبهه ملی با واکنش قاطعانه #امام_خمینی روبرو شد که در یک سخنرانی جبهه ملی را مرتد خوانده و از #نهضت_آزادی خواستند موضع خود را در این رابطه مشخص کند.
#نشریه_مجاهد دو هفته قبل از اعلام راهپیمایی جبهه ملی تحت عنوان " بررسی #لایحه_قصاص " ضمن رعایت احتیاط در عدم نفی اصل قرآنی و دینی آن ، این لایحه را زیر سؤال برده و محکوم ساخته بود.
#مجاهدین_خلق همچنین علاوه بر تحلیل ها و مواضع خود که آشکارا علیه امام در مجاهد منتشر می کرد ، متن نامه سرگشاده #شیخ_علی_تهرانی به امام را در واکنش به سخنرانی 25 خرداد ایشان ، انتشار داد . او در این نامه حملات شدیدالحنی خطاب به امام نموده و کوشیده بود اعتبار و استناد دینی و فقهی بیانات امام را از جمله در مورد حکم ارتداد منکرین حکم ضروری قصاص ، نفی کند .
در این مجال به دنبال آن نیستیم که به مواضع گروه ها و احزاب در خرداد 1360 در این زمینه بپردازیم ولی بخشی از پیام #مجاهدین_خلق_ایران در تاریخ 26 بهمن 1357 که خطاب به #مجاهد_اعظم_حضرت_آیت_الله_خمینی منتشر شده بود را بازخوانی می کنیم که اوج نفاق سرکردگان این سازمان را نشان می دهد.
در آن پیام با حمایت شدید از اعدام سران رژیم #پهلوی آمده بود : باز هم با الهام از قرآن کریم، ادامه حیات آزاد سیاسی و اجتماعی خلق مان را در گرو قصاص هر چه سریعتر تمامی آنها می دانیم . "ولكم في القصاص حیوه یا اولی الالباب" باشد که تهدید و وحشت و اضطراب تا به ابد از این میهن رخت بر بندد و آرامش و لبخند و سازندگی جانشین آن گردد.
به راستی که #مرور_تاریخ بسیار راهگشا می تواند باشد اگر عبرت بگیریم و بدانیم که چرا گروه ها و سازمان هایی که آیات قرآن را با نیات و اهداف خاص سیاسی خود تفسیر و تحلیل می کردند از آن پیام های تند و غرا به انکار احکام ضروری اسلام از جمله #قصاص رسیدند؟!
@oldnewspaper
ما را در انتقال اعضای کانال از تلگرام به #ایتا با به اشتراک گذاشتن مطالب یا دعوت دوستان و علاقمندان به تاریخ معاصر و مطبوعات قدیمی برای عضویت در کانال یاری کنید.
http://eitaa.com/oldnewspaper