فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختری که سه ماه تمرین مداومِ گروه سرود را خراب کرد و موقع اجرا در مراسم اصلی، آبروی مربیشان را برد!!!
هدایت شده از مکتوبات؛
یِ روزیم برسه امام زمانمون ما رو با
محبت نگاه کنه،
و بگه... فلاني تو برای ما مُفیدی :)💔
تو برای ما خیلی زحمت کشیدی...
تو این عالم که همه ما رو فراموش کردن تو برای ما مُفید بودی!
کاش تمام هم و غم ما سر این خلاصه
میشد که براش یار باشیم..
و اِلا سَربار بودنُ که همه بَلدن
شھیدچادرمرادردستگرفتوگفت:
بہخاطراینچادرتمۍروم
تااینچادرمحڪمتر
برسرتانبماندودستبیگانہو
ظالمنیفتدتاازسرتان بڪشند ..
گفت:منمیرومولۍرسالتزینبۍبہدوش
شماست!
به نیت هرشهید هرروز یک صفحه قران میخونیم و....
باشد که همیشه در حال عبادت و بندگی باشیم.....
به کانال خودتون خوش اومدین🌸✨
شهدا دعوتتون کردن تشریف نمیارید؟🌱
شاید گناهی ترک شود.......
هدایت شده از -هرآنچهگفتنیاست؛
هدایت شده از -هرآنچهگفتنیاست؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
'🖐🏻♥️
◗قـــــول میدم آقــــا...
•
•
#جمعه ،، #امام_زمان
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زن_عفت_افتخار
#حجاب
#ماهرمضان
✨«@Mojahedd_313»✨
💛🌿💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛
🌿💛
💛
📜 #رمان_آدم_و_حوا
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_پنچاه_و_هفت
البته مامان کاراي من رو فاکتور گرفت . وگرنه اگر اونا رو هم می گفت معلوم نبود مهرداد چیکار کنه .
سر موضوع صیغه انقدر داد و هوار کرد که آخر سر هم بابا با گفتن " کار بدي نکرده پسره . می خواسته به خواهرت کمک کنه " آرومش کرد . گرچه که اخمی که بابا بعدش بهم کرد نشون می داد خودش هم با صیغه نتونسته راحت کنار بیاد .
یعنی چی می خوام پسره رو پیدا کنم " . البته حق داشت . کلی هم از برادر محترم توپ و تشر خوردم که " اون از دید خودش قضیه رو نگاه می کرد .
در عوض رضوان از لحظه اي که شنید لبخندش بند نیومد . هر چند دقیقه یه بار من رو نگاه می کرد و می خندید .
دورتر از مهرداد رو مبل نشسته بودم و منتظر بودم بلند شه من رو بزنه تا آروم بگیره . بدجور عصبانی بود .
با صداي مامان نگاه از مهرداد عصبانی گرفتم .
مامان – به جاي بیکار نشستن بیا کمک کن زودتر تموم شه .هم بیکار نمی مونی هم یاد می گیري . فردا می خواي شوهر کنی هیچی بلد نیستی .
با این حرف مامان ، رضوان باز هم لبخند زد و نگاهم کرد .
مهرداد هم چنان نگاهم کرد که از ترسم ترجیح دادم کنار مامان باشم تا اگر خواست کتکم بزنه پشت مامان پناه بگیرم .
بلند شدم و کنارشون نشستم . مامان کنار گوشم گفت .
مامان – ببین چه الم شنگه اي راه انداختی ؟ اون از بابات اینم از مهرداد .
راست می گفت . چه جمعه اي بود !
چند دقیقه بعد بابا و مهرداد براي قدم زدن با هم بیرون رفتن . این کار از دو سال پیش شروع شده بود . پدر و پسر روزاي تعطیل یک ساعتی رو با هم قدم می زدن و خلوت می کردن .
با رفتن اونا مامان سریع رو به رضوان گفت .
مامان – رضوان جان کسی رو با فامیلی درستکار می شناسی؟ تو جلسات روضه تون یا جاهایی که براي اینجور مجلسا می رفتی کسی رو با این فامیلی ندیدي ؟
رضوان سري تکون داد .
رضوان – راستش نه . دفعه ي اوله این فامیلی رو می شنوم
رو کرد به من .
رضوان – اگر بدونی خود پسره چکاره ست یا خونشون کجاست شاید بشه پیداش کرد .
سري تکون دادم .
من – نمی دونم . در اصل هیچی ازش نمی دونم غیر از اینکه اسمش امیرمهدي درستکاره و یه خواهر داره به اسم نرگس . همین .
متفکر ابرویی بالا انداخت .
رضوان – بعید می دونم بدون اطلاعات بشه کاري کرد .
دوباره تصویر امیرمهدي جلو چشمام جون گرفت . تو دلم گفتم " چه جوري پیدات کنم امیرمهدي ؟ "
که یه دفعه چیزي تو ذهنم زنگ زد
رو کردم به رضوان .
من – یه چیز دیگه هم می دونم
#گیسوی_پاییز
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
💛
🌿💛
💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛
🌿💛
💛
📜 #رمان_آدم_و_حوا
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_پنچاه_و_هشت
_گفت پدرش سنگ بري داره .
رضوان – چه سنگی ؟ سنگ تراشی براي مزار یا سنگ ساختمون ؟
نمی دونستم .اصلاً بلد نبودم که این سنگا با هم فرق داره . یعنی بازم به در بسته خوردیم !
مغموم نگاهی به رضوان و مامان انداختم .
مامان سري به حالت تأسف تکون داد که نفهمیدم براي منه یا اطلاعات کمی که داشتیم .
رضوان هم با گفتن " خدا بزرگه " سکوت کرد و نفهمید وقتی اسم خدا رو میاره چقدر دل من آروم می گیره .
به یاد " بهش اعتماد کن " امیرمهدي ، باز هم به خدا اعتماد کردم و کارم رو سپردم دست خودش .
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
نگاهی به تقویم توي دستم انداختم .
از آموزشگاه زنگ زدن و دو تا شاگرد بهم معرفی کردن .
باید برنامه ریزي می کردم که اون دو نفر رو به امتحانشون برسونم . یه برنامه ي فشرده می خواست .
همیشه همین بود . نزدیک امتحانات آخر سال که می شد بعضی خونواده ها تازه یادشون می افتاد پایه ي ریاضی بچه هاشون ضعیفه و نیاز به معلم دارن .
شغل معلمی رو دوست داشتم . ولی خوب با اون همه دنگ و فنگ آموزش پرورش براي استخدام آرزو به دل موندم اونم با لیسانس ریاضی از یه دانشگاه خوب .
براي همین ترجیح دادم بشم معلم خصوصی . اینجوري هم تدریس می کردم و هم بیشتر اوقات روزم براي خودم بود و خودم براش برنامه ریزي می کردم
#گیسوی_پاییز
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
💛
🌿💛
💛🌿💛
🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛
🌿💛🌿💛🌿💛༄
🌺نماز مهم شب قدر برای آمرزش گناهان
👈پیامبرفرمودن که کسی که این نمازوبخونه،قبل اینکه از جاش بلند بشه،خداوند گناهان خودش وپدر ومادرش رو میبخشه وعاقبتش روختم بخیر میکنه.
.
حالا این نماز چطوریه؟؟
.
👈دو ركعت نماز
👈در هر ركعت بعد از سوره «حمد»،
👈هفت مرتبه «توحيد»
👈بعد از نماز هفتاد مرتبه: أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَيْهِ.
.
👈نیت نماز:نماز شب قدر
.
زمان نماز:از بعداز اذان مغرب تا قبل از اذان صبح.
.
@doahaye_man2
.
.
✅دیدید که چقدرم آسونه،پس این فرصت رو از دست ندید وحتما حتما این سه شب قدری که پیش رو داریم این نماز رو بخونید.
.
✅لطفا این پیام رو برای دوستانتون بالینک کانال بفرستید،خیلیا از این نماز راحت مطلع نیستن،اجرتون با صاحب این شبها❤
.
✅دعا برای سلامتی وظهور امام مهربونمون تو این شبها اولین واصلیترین دعامون باشه♥
.
امشب ویژه برای امام زمانممون دعاکنیم تاان شاالله امام زمان هم دعاگوی ما باشن و امضای عاقبت بخیری رو پای اعمالمون بزنن❤
#شب_قدر
#امام_زمان
#ماه_رمضان
هدایت شده از -هرآنچهگفتنیاست؛
شب شهادت حضرت زهرا (س) بود دو نفر وارد اتاق می شوند و در کنار سعید قرار می گیرند.
سعید خودش تعریف می کرد: « خوابیدم، بین خواب و بیداری دو نفر اومدن توی اتاقم یه خانوم و یه آقا با هم عربی حرف میزدن. من به اونا اعتنایی نکردم آقا کنارم نشست و سلام کرد پتو رو از روی سرم ورداشتم و از روی اجبار جواب دادم.
آقا به نظرم آشنا اومد خانومه، روبند و چادر سیاه داشت چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم راجع به یه موضوعی و با زبان عربی در صورتی که من عربی اصلا بلد نیستم ولی زبانشان را می فهمیدم.
اون خانومه خودشو معرفی کرد و گفت:...
✍این داستان ادامه دارد
https://eitaa.com/joinchat/3893035205C4f9e881ef6
📌ادامه داستان را در کانال بخوانید.
دل من تنگ علی
تنگ اذان نجف است
من بهم ریخت ام ...
کاش درهم بخری
گذری هم بیایم
تو زمن میگذری
در شب اول قبرم زتو دارم اثری
آمدم پیش حسینت ببری 😭😭
بعضیازمداحیهاقشنگبویمحرممیدن
وقتیگوشمیکنم
حسمیکنممحرم(((:
یعنیمیشهامسالمحرمروببینم؟😔🖤