هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
#وارده
سوژه نئولیبرال چگونه هگل زمانه شد؟
(بحثی در مضرات جامعه شناسی زیگزاگی)
💠میثم مهدیار
🔸️حوادث پاییز ۱۴۰۱ حجم زیادی از ادبیات آکادمیک علوم اجتماعی را به خود معطوف کرد و با تقریب مناسبی میتوان اذعان کرد که همه رویکردهای مختلف فعال در علوم اجتماعی ایران تحلیلهای خرد و کلانی را نسبت به آن تولید کردند و از این جهت آن را میتوان آن را «آزمایشگاه علوم اجتماعی» ایرانی در نظر گرفت. به واقع این فربهی تولیدات راه را برای فراتحلیل خود این تحلیلها هموار میکند.
🔸️در یک فراتحلیل اجمالی از ادبیات تولید شده در این بازه هم میتوان دریافت که علوم انسانی و اجتماعی در ایران از فقدان «سنتمندی» رنج میبرد.
سنتمندی علمی به زبان ساده به چارچوب واضح، مشخص و مستمری ارجاع دارد که قلمرو حرکت نظری پژوهشگر را در انتخاب موضوعات پژوهشی و نحوه پردازش آنها سامان میدهد و تاملات و تجربیات علمی و پژوهشی او را انباشت کرده و زمینه نیل به یک "پژوهشگر مولف" را فراهم میکند. از این جهت مثلا کسی که در یک سنت علمی انتقادی هویت مییابد به راحتی نمیتواند عناوینی همچون «آسیب شناسی فرهنگی و اجتماعی» را برگزیند چرا که این دو، رویکردهای متفاوتی اند و تشریح مسالههاشان و خروجیهای مورد انتظارشان با یکدیگر تفاوت اساسی دارد. همچنین سنتمندی علمی و پژوهشی در شکل جمعیاش آنچیزی است که به آن «مکتب علمی» میگوییم.
🔸️ این فقدان سنتمندی به دلایل مختلف همچون دلایل نظری (فقدان برنامه پژوهشی و عمق نظری) و یا چرخشهای مکرر بر اثر درگیری در پروژههای کارفرمایی اداری، اقتصادی و سیاسی دولتی و غیر دولتی روی میدهد.
بد نیست عطف به رویدادهای ۱۴۰۱ نمونههایی از این چرخشها را مرور کنیم:
۱- بخشی از جریان چپ انتقادی در سالهای اخیر با بررسی تاثیرات اشکال سرمایهداری متاخر در حوزه فرهنگ و سبک زندگی از مفهوم « سوژه نئولیبرال» برای توضیح رفتارهای تودهوار نوجوانان و جوانان استفاده کردهاست. به عنوان مثال مثالواره اصلی این جریان، دکتر اباذری، در یک سخنرانی معروف سوژه نئولیبرال را سوژهای «سیاست زدوده، خوشگذران، لذتطلب، منفعتطلب، نفعجوی فردگرا، بی تاریخ و ... دانسته بود. همچنین رشد سلبریتیزم در اثر سیطره رسانههای اجتماعی جدید و تاثیر سلبریتیها بر ناهنجاریهای فردی و جمعی از موضوعات اصلی نقد این جریان بوده است اما در ماجراهای ۱۴۰۱ این جریان با تغییر چارچوب نظری قبلی خود با چرخشی آشکار به مشروعیت بخشی به همان سوژههای نئولیبرالی میپرداختند گویی آن سوژهها بدون تغییری در ساختار کلان اقتصادی به چنان خودآگاهی نابی دست یافتهاند که نه با جمعیتهای به قول ارتگایی گاست «میان مایه تودهوار و خشونت طلب» بل با هگلهای زمانه مواجهیم.
۲- دسته دیگر از این چرخشگران جامعه شناسانی بودند که در یک دهه اخیر با علم کردن بحث آسیبهای اجتماعی توانسته بودند پروژههای کلانی را از نهادهای حاکمیتی دریافت کرده و البته بدون تولید ادبیات نظری قابل توجهی کارهای پراکندهای را به خروجی برسانند. این دسته نیز در پاییز و زمستان ۱۴۰۱ با چرخش از چارچوبهای کارکردی آسیبشناسانه قبلیشان به مشروعیت بخشی تمنیات، الگوها و رفتارهای سیاسی و فرهنگی همان سوژههای به زعم خودشان معلولِ «آسیب دیده» مشغول شدند.
۳- دسته دیگر نیز مثلا نهادگرایانی (همچون محسن رنانی و...) بودند که سالها درباره کژکارکردهای نهادهای آموزشی و تربیتی رسمی و غیر رسمی در ایران داد سخن میدادند ولی ناگهان چنان تصویر آرمانی و امید بخش و خوش بینانه از همان خروجیهای ناامید کننده قبلی ارائه میکردند گویی از مهرماه ۱۴۰۱یکباره دربهای آسمان باز شده و سوژههای مورد نظر این دسته از نهادگرایان از آسمان نازل شدهاند.
مثالوراههای این چرخشهای زیگزاگی البته به این موارد محدود نمیشوند منتهی این پرسش را پیش میکشد که این چرخشها را چگونه میتوان تبیین کرد؟ آیا این چرخشها صرفا بازتاب سیاستزدگی یا پروژهزدگی این دسته از جامعه شناسان است و یا فراتر از آن ماجرا به ساختار نهادی آموزش و پژوهش علوم اجتماعی در ایران باز میگردد؟ از آن مهمتر اینکه چنین وضعیتی را چگونه میتوان اصلاح کرد؟ چگونه میتوان گروههای آموزشی و پژوهشی هویت مند و چارچوب مند داشت؟ چگونه میتوان بین پروژههای کارفرمایی و برنامه پژوهشی جمع کرد؟
https://www.instagram.com/p/CxDsXm3IZNv/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
رویای امت
#وارده سوژه نئولیبرال چگونه هگل زمانه شد؟ (بحثی در مضرات جامعه شناسی زیگزاگی) 💠میثم مهدیار 🔸️حوا
#جفنگیات_انسانی
مشوش گویی های اصحاب علوم انسانی از انجا اغاز میشود که میراث دار ره آورد ها و بافته های انسان سکولارند ، زرشناش درونم میگه هرچه میکشیم از این امانیست های لیبرال ، غربزده بیگانه با آرمان های انقلاب ... ، ... ، .... ، ... است .
کاش میشد همتونو تنباکوی سیگارم کنم و به تماشای دودتان بنشینم !
#رویای_بی_آغاز
✍️ مهدی اخلاقی
@ommat_Dream
هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۲۹
۹ مهر ۱۴٠۲/ سال سوم
آیا در اسلام خانه سالمندان داریم؟
هر چه بیشتر می اندیشم، عیان تَرَم می شود که اساسا سبک زندگی مدرن غرب، به محوریت اداره ها و ساختارهای متمرکز حکومتی، بر روی #ویرانه_های_خانواده بنا شده است. خانواده در غرب نابود شد و برای جبران کارکردهای آن، نهادهای مختلفی در حیطه مدیریت روابط انسانی سربرآورد. امروز روز جهانی سالمندان است و خانه سالمندان، نمونه ای واضح از آن نهادها و ساختارها.
توضیح بیشتر آنکه: از روزی که #اقتصاد، محور تمامی برنامه ریزی های تمدن مدرن شد و ارزش هر کس به میزان کارکرد اقتصادی او، و از زمانی که ساختارهای جامعه، خانواده را به سمت جهنم هسته ای شدن و تنهایی راندند، قشری روی دست جوامع پیشرفته!! ماند که نه ارزشی داشتند، چرا که دیگر رمقی برای کارشان نبود و نه سرپرستی، که حداکثر یکی دو فرزندشان هم دنبال کسب هویت خود (پول) بودند. نهایتا #عقلا!!! تصمیم گرفتند که این قشر بی خاصیت مزاحم را در جایی متمرکز کنند که باهم بمیرند. نامش را #خانه_سالمندان گذاشتند همانطور که #خانه_کودکان(مهدکودک) هم ساخته بودند، چرا که نصف جمعیت جامعه یعنی زنان، نباید بیکار باشند و مشغول وظایف سخیف و بی اهمیت مادری!!
در این سوی اما اسلام عزیز، احترام و اهتمام به سالمندان را، از عوامل سعادت در قیامت شمرد(کافی ج۲ ص۶۵۸). بزرگداشت سالخوردگان را بزرگداشت خدا معرفی کرد(کافی ج۲ص۱۶۵). یکی از نشانه های جامعه فاسد را بی توجهی به سالمندان عنوان (نهج البلاغه خطبه۲۳۳) و پیامبرش فرمود: کسی که سالمند را گرامی ندارد از من نیست(کافی ج۲ ص۱۶۵) و تنها منافق است که حقوق سالخوردگان را نادیده می گیرد(کافی ج۲ص۶۵۸). همچنین پذیرش شکر خداوند متعال را منوط به سپاسگزاری از پدر و مادر دانست(خصال ص۱۵۶) و صادق آل محمدش(علیهم السلام) نیز، در تفسیر «وبالوالدین إحسانا» فرمودند: یعنی آنقدر نسبت به رفع نیازهای پدر و مادر اهتمام داشته باشی که اجازه ندهی مجبور شوند آنچه را نیاز دارند از تو بخواهند(کافی ج۲ص۱۵۷). اینها و دهها درّ و گوهر قرآنی روایی دیگر یعنی: از منظر اسلام عزیز، هر چقدر که والدین جایگاهی رفیع دارند و بر فرزندانشان حقوقی، این وضعیت در کهن سالی دهها برابر می شود و همه اینها به ما می گوید: اساسا #خانه_سالمندان، نماد یک جامعه کثیف ضد انسانی و بی رحم است و فرسنگها از اسلام و هدایت اسلامی به دور.
یادداشت مشابه: دادگاه خانواده یا خانواده دادگاه(دریافت)
@besalamen_amenin
هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
شیطان میتواند مبدأِ لَذّات انسان را تغییر دهد؛ آنوقت نقطهمختصّات لَذّتش، با فرد دیگر متفاوت میشود.
هر دو میخورند، هر دو مینوشند، هر دو میخوابند، ولی اینها در دو عالَم اتفاق میافتد.
یکی، از شجرۀ طوبی میخورد و دیگری، از شجرۀ زقوم. یکی، خوابش هم ذکر است و دیگری، مسجدش هم بازی است.
#استاد_میرباقری
☑️ @mirbaqeri_ir
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
بزرگترین طرح آبرسانی تاریخ بشر را مردم ایران، خودشان انجام دادهاند.
نه بودجه دولتی بوده و نه حضور خارجیها و ابرسرمایهداران.
#قنات
☘️کانال تحلیلهای اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی
@hamidrezamaghsoodi
هدایت شده از روحالله ایزدخواه 🇮🇷
🔵 از علل موفقیت سریع احمدینژاد در حوزه اقتصاد، اول، کنار زدن سازمان برنامه از محوریت مدیریت اقتصادی کشور و دوم، برخورد با قلدربازی بانکها در پرداخت تسهیلات بود.
دقیقاً دو موضوعی که دولت سیزدهم در مقابلش تاکنون کوتاه آمده است.
🔺سازمان برنامه بطور ژنتیکی، خود را تنها مرجع فرماندهی اقتصادی کشور میداند و لذا ابتکار عمل را از سایر دستگاهها میگیرد.
🔺بانکها نیز به بهانه کنترل نقدینگی، مردم و صنعت را بایکوت تسهیلاتی کردهاند. و به روشهای خودشان، نقدینگی خلق میکنند.
جناب آقای رئیسی، تا این لحظه تدبیری برای این دو چالش نیاندیشیدهاند.
@dr_izadkhah
هدایت شده از تا انتهای افق
اول این متن را بخوانید: « این حقیقت را به که بگوئيم که جمعیت آمریکا تنها ۵ درصد جمعیت دنیاست، در حالیکه بیش از ۵۰ درصد کوکائین جهان، در این کشور مصرف میشود؟ به که بگوییم بودجه دفاعی کشور، که رقمی میلیاردی دلاری است، معادل آن چیزی است که خرج مصرف نوشابههای الکلی در این کشور میشود؟ یا به که بگوئيم که ۱۵ میلیون نفر از آمریکائيها مبتلا به افسردگی هستند و سالانه بیش از ۵۰۰ میلیون دلار فقط صرف خرید داروهای ضد افسردگی (Prozac) میشود؟...»
متن فوق از کتاب بسوی کامیابی، اثر سخنران انگیزشی آمریکایی، آقای آنتونی رابینز معروف است. این کتاب ۳۰ سال پیش در آمریکا نوشته شده!
اگر بگوییم آمریکا ۳۰ سال پیش در اوج خود بود و امروز رو به افول است... وضعیت امروز آمریکا دیگر چگونه است؟
اگر از ۳۰ سال پیش تا به امروز این کشور را به عنوان غایت آمال و آرزوی بسیاری از جوانان دنیا معرفی میکردند. پس چرا از درون چنین اوضاع نابسمانی به لحاظ روحی روانی داشته؟ مگر پول، شهرت، قدرت نباید آرامش و نشاط و سلامت به همراه داشته باشد؟ مگر نمیگفتند آمریکا همه چی تمام است! پس چرا از درون چنین بحرانی را تجربه میکرده! و بسیار بدترش را امروز تجربه میکند!
همین چند روز پیش یکی از دوستان عزیز که در آمریکا تجربه گذراندن مقطع دکتری دارد با حال و روز بسیار محزون و رنج دیدهای از اذیتهایی که در این کشور توسط کادر آموزشی و استاد راهنمایش دیده میگفت. و از فشارهای روحی که تجربه کردهاند... اینکه آنجا رایج است که گفته میشود دانشجو برده استادش است. از اینکه بخاطر حجم زیاد آزارها مجبور به انصراف از ادامه تحصیلش شده. کجا؟ در سیلیکون ولی... حتما برای همه این شهر بسیار شناخته شده است و کعبه آمال بسیاری از آدمهاست...
و ایشان یک مورد اتفاقی نیست. که خودش میگفت هزار مورد مشابه دیده است! میگفت: من خیلی تحقیق کردهام؛ به نظر ۱۰۰ سال است که تلاش کردهاند که تصور مردم دنیا را نسبت به اینجا به شکلی بسازند که یک نگاه مدینه فاضله داشته باشند و همین شود که مهاجرت کنند و نیروی کار و دانش برای آن کشور شوند و زمانی با واقعیت روبرو شوند که برگشت به این راحتیها نباشد...
میگفت: ما که آمدیم واقعا چیزی نمیدانستیم و کسی هم به ما نگفته بود. و تصور نکنی این نگاه و وضعیت مخصوص ایران است. از کشورهای مختلفی... حتی تا چین، خانوادهها با همین تخیلات و تصورات دختران و پسران جوان خود را به آمریکا میفرستند و از روزگار تلخ ایشان بیخبرند...
میگفت: دختر دانشجوی چینی حال بدی دارد و میخواهد به کشورش برگردد ولی خانوادهاش نمیگذارند و میگویند: نه اینجا هیچی نمیشوی همانجا بمان و به درس خواندن ادامه بده...
چقدر برایم آشنا بود: آقا پسری در فرانسه هم یکبار این را به من گفت. گفت که تصوری که از دانشگاه و محیط فرانسه داشته بسیار متفاوت از آنچه برایش ساخته بودند بوده. در شهر مارسی فرانسه روز اول دانشگاه تاکید کرده اند که از فلان ساعت بیرون رفتید بدانید بسیار خطرناک است و ممکن است هر بلایی سر شما بیاید. شبها در خانه بمانید. از تنهایی و غربت و بحران روحیاش میگفت که مدام با خود میگفت: چرا باید اینجا بمانم؟؟ حتی از کیفیت تدریس ها و اساتید و محتوا می گفت که برایش بسیار آسان است و قبلا اینها را خوانده و گذرانده! و وقتی تصمیمش به برگشت را به اطلاع خانوادهاش در ایران رسانده، آن ها گفتهاند! نه! برگردی اینجا هیچی نمیشوی! همانجا بمان و ادامه بده!
و من هم از دو آقای جوان گفتم که درسشان را در رشته کامپیوتر در فرانسه به پایان رساندهاند ولی چند سال است که در فست فودی کار میکنند، چون خرج و مخارج بالاست و با رزومهای که دست و پا کردهاند هم همچنان بعد چند سال نتوانستهاند کاری مرتبط با رشتهشان پیدا کنند.
همیشه همه جای دنیا افراد موفق هست. افراد موفقی که در کشور خودشان هم موفق بودند و برای ارتقا موفقیت تصمیم به دنیادیدگی هم گرفته اند، اما هیچ کس از تجارب ناموفق که تعدادشان هم بیشتر است نمیگوید... و چه دختر و پسرهایی که به واسطه تصورات اشتباه و محاسبات غلط، جوانی و زندگی و اعصابشان به باد رفته است...
روزی به دوستی گفتم: انقدر برای کسب یک مدرک تلاش نکن. روزی به خودت میآیی میبینی فقط یک مدرک داری ولی دیگر هیچی نداری. البته با او شوخی داشتم و با طنز میگفتم و میخندیدیم. اما به چشم کسانی را دیدم که همین اتفاق برایشان افتاد... جوانی رفت، خانواده رفت، زندگی کردن رفت و معلوم نشد چه به دست آمد که گفت: موفقیت یعنی ببینی در ازای چیزی که به دست آوردهای، چه ها از دست دادهای... بررسی کن، ببین میارزیده است...
✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
📢 لباسِ بشریِ پیغمبر خاتم نباید حجابی برای ما باشد و مقام والای ایشان را در نظرمان کوچک کند.
استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
«اینکه پیامبر گرامی اسلام در قالب «بشر» آمده است، نباید رهزن ما شود؛ اگر ما خیال کردیم که این پیغمبر بشر است پس امتیازی بر ما ندارد و حتی یک جاهایی ممکن است ما از ایشان بهتر بفهمیم، نتیجهاش این است که با او نمیشود به معرفت رسید. انسان به اندازهای که به معلمش معرفت پیدا میکند با او سلوک میکند. اگر کسی بهترین معلم در اختیارش باشد اما فهم او از این معلم فهم محدودی باشد بیش از فهمش نمیتواند از این معلم تعلم کند و بهرهمند شود. پیغمبر خاتم که همه کائنات با او در وادی توحید سیر میکنند و معلم انبیا و ملائکه مقرب است و حتی انبیاء توحید را در عالم ارواح از ایشان تعلم کردند، لباس بشر پوشیده و در میان انسانها آمده است، اما اگر این لباس بشر پوشیدن حجاب انسان شود طبیعی است که او نمیتواند با این معلم سیر کند و به آن مقامات برسد. این حجاب شدن گاهی مبدأ استکبار است، چرا که تفاوت ملائکه با ابلیس این بود که خدای متعال به همه دستور به سجده در مقابل آدمی را داد که از روح خودش در آن دمیده بود اما ابلیس بدون توجه به این نکته استکبار ورزید و رانده شد. به تعبیر امیرالمومنین(ع) ملائکه بر روحی الهی سجده کردند نه بر جسم آدم. خداوند میفرماید: «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىِّ خَالِقُ بَشَرًا مِّن طِينٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ» (وقتی این جسم را به مرحله اعتدال رساندم و از روحم در او دمیدم آن وقت بر آن سجده کنید.)
جسمی که روح در آن دمیده میشود باید جسم فوقالعادهای باشد، زیرا هر جسمی ظرف این روح نیست؛ لذا ائمه(ع) اجسادشان هم فوقالعاده و از عالم انوار است. آنچه مهم است این است که، آن روحی که در این جسم دمیده شده حقیقت مقام نبوت و ولایت را دارد، و اگر این جسم حجاب شد هیچوقت انسان به آن حقیقت نمیرسد. ملائکه آدم را در همین قالب گل میدیدند، به تعبیر امیرالمومنین(ع) خداوند آن روح را در حجاب قرار داده بود، لذا کار بر ملائکه خیلی سخت و سنگین شد، چرا که ملائکهای که از عالم انوار هستند باید به یک موجودی که از گل برخاسته سجده کنند. اما وقتی سجده کردند آن وقت حجاب برداشته شد و آن حقیقت روحی که در مقابل او تواضع کردند برای آنها آشکار شد. معلوم شد که آن معلم است که حقیقتاً باید در مقابلش تواضع و خشوع کرد و اگر کسی بخواهد به توحید برسد باید از او یاد بگیرد.
قصه ما هم به همین صورت است و ما نباید مثل ابلیس دچار اشتباه شویم؛ وقتی خدای متعال فرمود چرا بر آدم سجده نمیکنی؟ گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» (من بهتر از او هستم و هیچوقت آتش در مقابل گل نباید سجده کند.) امیرالمومنین(ع) درمورد این کار شیطان فرمود: عصبیت او را گرفت و کارش را به عداوت کشید «فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِين». البته شیطان با این کار حقیقتاً در حجاب ماند و هیچوقت نتوانست آن روحی را که عالم ملکوت در مقابلش سجده کرد ببیند، چهره حقیقی نبی اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) الی الابد بر ابلیس پنهان است و به خاطر همین هم سجده اتفاق نمیافتد. ما نباید اشتباه شیطان را تکرار کنیم و لباس بشری پیغمبر نباید حجابی برای ما باشد، چون اگر حجاب شد دیگر هیچوقت به آن حقیقت و باطنی که در این لباس و قامت درآمده راه پیدا نمیکنیم.»
☑️ @mirbaqeri_ir
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 عکسی از سامرا
🔺 گویا اینجا سامراست در روزگاری دور! شهری که بر گِرد مزار امام عسکری بنا شده و در نقطه مقابل، کاخ بنیعباس که به مرور زمان منزوی شده است.. شاهدی تصویری بر انزوای استکبار و سامان یافتن زندگی انسان بر محور امام حق.
🔺 حتی اگر عکس و اطلاعات آن واقعیت نداشته باشد، این عکس، تصویری از رؤیای ماست. تصویری از آینده.. و نقشی از یک آرمان.
🆔 @Qasas_school
رویای امت
نبرد خدای فلسفی با خدای طبیعی
وقت گذاشتم و مناظره بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه را با شخصی به نام وریا امیری به عنوان آتئیست یا طبیعتگرا را دیدم ...
دو جلسه مناظره دو ساعت و خورده ای که قرار گزاشتند چند جلسه دیگر هم ادامه پیدا کند ...
وریا که بیشتر یک علم گرا است به قول خودش ، میگوید من نمیدانم خدا وجود دارد یا نه و فکر میکنم نیازی به دانستنش هم ندارم چون دردی را از جهان من حل نمیکند چون چیزی به ان نمی افزاید چیزی را بهتر از روش علمی توضیح نمی دهد ، باورمند بودن یا نبودن چیزی را حل نمیکند فلذا اساساً نیازی به باورمند شدن هم ندارم ، در عین حال این باورمندی در قالب دین خلل در شناخت روشمند من از جهان که قابل شهود و ارزیابی است ایجاد میکند ...
عبدالکریمی : خدایی که من از ان صحبت میکنم خدای مطلق است ، خدای علیت ساز، خدای خود سامان بخش ، بی نهایت ، عزلی ، ابدی ، بی نقص و ...
وریا سخنانش را تکرار می کند و کمتر پاسخ میشنود و همچنین مخاطب ...
خدای فلسفی عبدالکریمی تلاش میکند خودش را اثبات کند که وجود دارد با مفاهیم انتزاعی ، ذهنی و استدلالی بدون اینکه توضیح دهد ایا رنگی به واقعیت و عینیت میزند یا نه ، بدون اینکه توضیح دهد خدایی که جهان طبیعت مخلوق اوست و او علت العلل همه ، هستی را بهتر از علم بشری و کفر کیش وریا و دقیق تر از ان توصیف میکند یا نه ؟ ایا راهنماییش راهگشاست و انسان خدا باور زندگی بهتر و موفق تری دارد یا خیر؟
خدایی که فقط پشت استدلالات فلسفی پنهان شده ...
استاد فلسفه ی ما تلاش میکرد توضیح دهد خدا و حقیقت و زشتی و زیبایی را نمیشود زیر زره بین و داخل لوله آزمایشگاه برد ... من هم با او موافقم اما اگر خدارا نمیشود برد، کلام او و رسولش در امور زمینی و انسانی را چطور ، تا باور کنیم انکه مدعیست راه های اسمان ها را میشناسد چرا نباید راه های زمین را بهتر بشناسد ؟
هرچه قدر هم استدلالات فلسفی دقیق باشند که گاها نیستند اما پاسخ وریا و همچنین بخش مهمی از جامعه ایرانی باید باشد که نیست پاسخ انسان مدرن .
وریا بحث از سازگاری میان ذهنیت و عینیت ، حقیقت و واقعیت میزند که در صورت وجود خدا باید مشاهده شود ... خدای هدایتگر باید مواضعش نیز بر واقعیت و امور مادی بچسبد و مقوم ان باشد نه در تناقض ...
گرچه اینها مغلطه است و جهل انسان را به چنین موضعی میرساند و از ان طرف نه روش علمی مدرن یقینیست و نه لزوما صحیح ، که معیار تمیز حقیقت از غیر ان باشد بماند که علوم انسانیش تماماً فریب و علوم مهندسی و تجربیش هدفمندی و گاها روشمندی درستی ندارد ...
اما وا عجبا از مواضع فلسفه دان خداباور ما که علم مدرن را کاملا تاکید میکند و بر ان صحه میگذارد و خود بر تناقضات مفروض گرفته شده بحث می افزاید .
الغرض از این سیاهه اینکه ممکن است به پاسخ های خوب فلسفی انهم در چهارچوب علییت و ضرورت و ... رسیده باشیم ، اما اینها پاسخ مناسبی برای درگیری امروز جریان حق و باطل نمیشود و اتفاقا بر سوءتفاهم موجود میافزاید و شکاف ها را عمق می بخشد .
مسئله کارامدی و ارائه پاسخ روشن به زندگی و تصویری شور انگیز از اینده به قول حاج آقا نیاز امروز ما برای عبور از گردنه ها و طوفان شبهات مدرن است .
شبهه مدرن بیش از آنکه در فضای مجازی و پیرامون همسران پیامبر ، جهاد در اسلام و ... باشد در نهاد علم است در دانشگاه و عینیت بخشی به زندگیست .
علوم مدرن ان بت بزرگ زمانه است که در صومعه ای به نام دانشگاه پرستش میشود و مبلغینش آنرا در جامعه تبلیغ میکنند و خلق الله را سحر .
روزگاری پیام اور وحی برای اثبات خدا عصا اژدها میکرد تا تهی بودن ادعای دیگران را نشان دهد گرچه موضوع دعوت او عصا نبود و روزگار دیگری عیسی بن مریم مرده زنده میکرد و کور شفا میداد بی انکه موضوع رسالتش پزشکی باشد .
بت های زمانه را باید شکست تا دل ها اماده پذیرش شود .
حتی اگر در سلسله مراتب ارزش گزاری هایمان پرداختن به این امور را دنی و پست بدانیم ، اما نیاز امروز و نیاز مخاطب و همچنین تنها کانال ارتباط با جهان و انسان مدرن و راه غلبه بر روایت غالب و بیرون کشیدن خداباوری از زیر این اتهام بزرگ همین است .
نکته تعجب اور دیگر دفاع از خدای منهای پیامبر و امام و محتوای دین است دفاع از اسلام منهای اسلام فیلسوفان است ، خدای بی رسول ، و همان خدای ساعت ساز .
#علم_دینی
✍️مهدی اخلاقی
https://eitaa.com/ommat_Dream