مداحی آنلاین - نماهنگ آه یوماه - امین قدیم.mp3
2.57M
_من کشته کوچه شدم نه زهر💔!
_اینجوری بخونید روضه مو ..
#مداحی #شهادت_امام_حسن #حسن_جانم
@One_month_left
موافقین چندتا تنبیہ
برای گناهامون مشخص کنیم؟!👌✨
💢 نگاه_به_نامحرم :
- ۲بارخواندنزیارتعاشورا📜
💢 دروغ :
- خواندنسورهنور✨
💢 غیبت :
- ۲ ساعت نیومدن تو گوشی📲
💢 بد_حرف_زدن :
- تمیز کردن خونه🧺
💢 خشم :
خواندن ۵ صفحه قرآن📖
💢بیاحترامیبهپدرومادروخانواده :
- ۲رکعتنماز و ۱۰۰بار استغفار💚
💢 شوخی_با_نامحرم :
- ۴۰۰بار صلوات📿
💢 بلند_خندیدن_جلوی_نامحرم :
- ۲ساعتندیدنتلویزیون و۳۵۰بار استغفار
💢فکروخیال بدکردن:۵بار آیت الکرسی
و خلاصه کلی تنبیه دیگه میتونید بنویسید ؛
ونفستون رو حسابی ادبکنید...🖐🏻
#تلنگرانه
@One_month_left
حرمت را نه چراغ و نه رواق و نه در است
قبر بی زائر تو کعبهی اهل نظر است💔"
#شهادت_امام_حسن #حسن_جانم
@One_month_left
ابوترابراگفتند:
یاعلۍ!
مافعلتحتّیتصیرَعلیاً؟
چہڪردۍڪہ" علی "شدۍ؟
حضرت فرمودند:
إنّۍکنتُبوابّاًلقلبی
نگھباندلمبودم!
+نگھباندلتباش🌿❗️..
#تلنگرانه #امیرالمومنین
@One_month_left
_ اما آخرین آیهای که،مولایمتقیان
_ امام علی علیهالسلام،
_قبل ازبستن چشمهایش تلاوت کرد؛
_ این آیه بود:
💢 فَمَن یَعمَل مِثقال ذَره خیراً یره
💢 و من یَعمَل مِثقال ذَره شراً یره
💢 سوره زلزله،آیه۷
♢| تاویلآیاتالظاهره،ص۷۵۲ |♢
#امیرالمومنین
@One_month_left
#اندیشه_محور ✍
اگ کسی بهتون گفت ؛
#جمهوری_اسلامی جوونارو
از #دین زده کرده
بهش بگو آندلس و ترکیه هم مگه
جمهوری اسلامی داشتن؟
بی دین کردن کشورهای #مسلمان
یه پروژه از قبل طراحی شدست..
بهش میگیم پروژه اندلس سازی...
ربطی به جمهوری اسلامی نداره🗿❗️
@One_month_left
_چهار تار مو که چیز مهمی نیست
مگه آدم با یه تار مو جهنم میره⁉️
+اگر چهارتامو مهم نیست
پس چرا باید بیرون بمونه‼️
و حتی خیلیا برای همون چهارتامو چه ساعت ها که جلوی آینه وقت نمیذارن😳
ببین رفیق ..
قضیه یه تار موی تو شبیهِ
🌳یک چوب کبریته که یک جنگل و آتیش نمیزنه ولی به آتیش کشیده شدن جنگل با یک چوب کبریت شروع میشه🔥
باید ازت بپرسم که مشکلت فقط چندتار مو هست⁉️
مثل اینکه بگیم چراغ قرمز رد کردنش ممنوعه٬ بعد کسی بگه فقط سپرم رد شد یا فقط چرخم رد شده
بنظرت این حرف پذیرفتست؟
وقتی چیزی از نظر #خدا #حرام شد دیگه فرقی بین کم و زیادش نمیکنه🌱"
#تلنگرانه
@One_month_left
راه ایران تا کربلا رو همه میرن!
ولی به تعداد انگشت شماری راه حسین رو میرن!💔
#تلنگر
با هر توسلی به حضرت سید الشهدا
ذرهای نگین وجودی انسان طلائی
میشود و ذرهای انسان به کمال
می رسد. اگر انسان بتواند این ذره
طلائی شده را با مراقبه نگه دارد ،
بعد از مدتی کل وجودش طلائیِ
طلائی می شود و به کمال نهایی
می رسد ...!
•|حاجشیخجعفرِناصری|•
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا حسین
هدایت شده از محبین
«آسیب های احساسی دختران»۲
-عمده مشکلات رابطه های حضوری دختران
-لاکچری بازی مذهبی
-بعد از تموم شدن رابطه عذاب وجدان رو چی کار کنم؟
-مجازات خدا در این دنیا برای ارتباط با نامحرم چیه؟
-الگوی زندگی یک دختر
امشب راس ساعت ۲۲ در کانال محبین
اگر یک نفر به واسطه شما دعوت بشه
و با خوندن این محفل به آگاهی کامل برسه
قطعا در ثواب تاثیر گذاری شریک خواهید بود.
#فور_واجب
https://eitaa.com/joinchat/646971555C4afc13efcd
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
پام برسه به حرمت .. حسابی گریه میکنم💔
خوب میدونم ، بدم ولی من تورو ول نمیکنم
سلام شبتون بخیر✨
نیاز به ادمین داریم .
اگر کسی مایل به اد شدن هست ایدی اش رو توی ناشناس بفرسته «دخترباشین!»
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_ششصد_بیست_و_هشتم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
دست رو به سرش گرفته بود ، همونطور که دو طرف سرش رو ماساژ می داد گفت: آره خوبم
-زینب بریم هتل؟فکرکنم حالت خوب نیست !
صدای خنده ی تلخش رو شنیدم : نه میخوام برم زیارت،خوبم بیا بریم .
نگاه نگرانی بهش انداختم و دستم رو از دورش برداشتم و دستش رو محکم گرفتم .
دوتایی تا جلوی ورودی زنانه رفتیم .
-التماس دعا عزیزم
زینب آروم گفت:همچنین
وبعدبه طرف حرم پاتندکرد.
فهمیدم که الان نیازمنداغوش امام رضاست .
نگاهم رو به گنبد امام رضا دادم و آروم گفتم: آقا، خودت درستش کن؛یاضامن آهو
و بعد خودم هم به طرف ورودی آقایون رفتم .
ازحرم بیرون اومدم . به زینب زنگ زدم و بهش گفتم بیاد کنار سقاخانه . خودم هم کنارسقاخانه منتظر زینب موندم تا بیاد .
زینب رو پیدا کردم و سمتش رفتم .
تا بهش رسیدم ، از دیدن چشم های پف کرده و سرخش یکه ای خوردم و گفتم : چیکار کردی با خودت !!!!
بی حرف سرش رو پایین انداخت .
دستش رو کشیدم و به طرف شیر های آب بردمش .
کیفش رو ازش گرفتم و گفتم: بشین صورتت رو بشور ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_ششصد_بیست_و_نهم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
روی پاهاش نشست و شیر آب رو باز کرد .
دستش رو شست و بعد مشت آب کرد و به صورتش زد .
صورتش رو که شست ، شیر آب روبست وایستاد .
با صدای گرفته اش گفت : بریم
کمی چشم هاش بهتر شده بود .
قطعا اگر اینطوری میرفتیم هتل ، غیر اینکه از دیدن صورتش مثل من یکه می خوردن،بچه هاهم متوجه میشدن اتفاقی افتاد.
تصمیم گرفتم کمی توی حرم باشیم تا حال زینب بهتر بشه .
-خانومی،چای خانه خلوته بیا بریم یه چایی ی امام رضایی بزنیم .
بدون اینکه مهلت حرف زدن بهش بدم ، دستش رو گرفتم و باهم به طرف چایخانه رفتیم .
زینب رو فرستادم توی صف خانوم ها و خودم هم رفتم توی صف آقایون.
چای شیرین حرم رو که گرفتم،به طرف زینب رفتم .
دوتایی چاییمون رو خوردیم . استکان ها،رو توی سبدی که دست خادم ها بود گذاشتیم و تشکر کردیم .
دستم رو به دست زینب گره زدم و دوتایی باهم هم قدم شدیم و به سمت در خروجی حرم رفتیم .
بعد از شام به اتاق اومدیم. ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_ششصد_سی
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
شب آخری بود که مشهد بودیم ، فردا ظهر اتاق رو تحویل میدادیم و بعد از نماز ظهر و خوردن ناهار بر میگشتیم .
رو به زینب که روی تخت دراز کشیده بود و مثلا داشت تلویزیون نگاه می کرد گفتم : زینب جان ، من میرم حموم شماهم بگیر بخواب باشه؟
زینب: باشه
با لبخند نگاهش کردم و به سمت ساک رفتم تا لباس هام رو آماده کنم که صدای آخ زینب بلند شد.
نگران به طرفش رفتم. دستش رو روی سرش گذاشته بود .
-چیشدقربونت برم؟
آروم چشم هاش باز کرد و به آنی چشم هاش پر از اشک شد و با بغض گفت: سرم درد میکنه
- آروم باش ، الان برات قرص میارم
به سمت ساک رفتم و مشمای قرص هاروبرداشتم و درش رو باز کردم .
ورق قرص رو برداشتم . بطری آب رو از یخچال بیرون آوردم و یک لیوان برداشتم و آبش کردم و به سمت زینب رفتم .
-بلندشوعزیزم
آروم بلندشدوروی تخت نشست .
لیوان آب رو دستش دادم .
دستش رو جلو آورد و من قرص رو کف دستش گذاشتم.
قرص رو خورد و آب رو پشتش خورد. ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
میـگفت↓
اگـرقـراربودباآهنگوفازغم🎶'
بـرداشتن آرومبشے،
خـدا در قرآننمیفرمودڪه:
[اَلآبـذڪراللّٰھتطـمئنالقـلوب]🌱!"
بایادِخـداقلــــبهاآراممیگیرد..!:)``
#تلنگرانه #خدای_من
@One_month_left