eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
111 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
830 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽💞 🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 زینب: الکی نگیا -چیز خواصی نیست زینب: پس یه چیزی هست چی شده -انگشتم زخم شده زینب: چه جوری زخم شده؟ -بریده زینب: با چی؟ -نمی دونم متوجه نشدم با چی بریده الان دیدم زینب: اینجوری جواست به خودت بود؟ -حالا چیزی نشده که منم متوجه نشدم زینب: برو بخواب شب بخیر وااای خدا رفتم رو زمین گرفتم خوابیدم بیدار شدم دیدم پتو رومه متکا هم زیر سرم نگاهی رو رو خودم احساس کردم سر چرخوندم زینب بود -سلام با کی اومدی؟ زینب: سلام ، بابام دستم نگاه کردم دیدم با چسب بسته زینب: همه جارو خونی کردیا البته تمیز کردم -دستت درد نکنه ، ساعت چنده؟ زینب: شیش پاشدم زینب: صبحونه آماده کردم برات -دستت درد نکنه آماده شدم زینب امروز دانشگاه نداشت رفتم سرکار وارد شدم دیدم همه جمع شدن -یا الله برادرا همه: سلام -سلام چه خبره؟ سجاد:امیر حسین( همکارم) عاشق شده ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️