eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
110 دنبال‌کننده
2هزار عکس
830 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 -عمه این ها چرت و پرت نیست؛واقعیته عمه پوزخندی زد و به تمسخر گفت : واقعیت؛ نخیرواقعیت این نیست،واقعیت اینکه ازبس شماها دنبال این آخوند ماخوندهارفتیدقشنگ مغزتون شست و شو پیدا کرده با دست نیایش و ستایش و فاطمه نشون داد و ادامه داد: مثلا اون پارچه سیاهه که اینامیبدن به خودشون -عمه جان، ما پیرو حرف خدا هستیم،اون طلبه ها یا به قول شما آخوند ها هم حرف خدا رو میزنن که ماهم به صحبتشون گوش میدیم بعدم خوبه شما هم چادری بودی عمه ! چیشده که حالا اینجوری شدی؟ عمه : اون موقع عقل نداشتم ولی یه اتفاقاتی افتاد که چشمم رو باز کردم و دیدم تا اینجا چقدر تباه زندگی کردم ، بعد دیگه تصمیم گرفتم حداقل آخر عمری تباه زندگی نکنم چوننیایش کنارم نشسته بود ، صدای زمزمه اش رو شنیدم : الانم عقل نداری خندم گرفته بود آروم گفتم : هیس ! نیایش همون طور زمزمه وار گفت : هیس چیه مگه دروغ میگم بدون توجه به صحبت نیایش ، رو به عمه گفتم : عمه اون پارچه سیاهی که میگی رو ما رو سر اون آدم هایی میزاریم که برامون ارزشمند هستن و نمی خوایم یه سری ها با کارها،رفتار ها و .. روی اون آدم ها خط بندازن ! ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️