💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_پانصد_سه
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
زینب و من : تشکر
عکاس : ببخشید من یک عکاس هستم و از سوژه های ویژه در حرم امام رضا عکاسی میکنم؛ وقتی شما در حال نماز خوندن بودید ازتون عکس گرفتم ، البته نیم رخ و از پشت سر هست
میتونید عکس ها رو ببینید که اگر دوست داشتید هم تقدیم خودتون بشه و هم اگر راضی بودین بنده نگهشون دارم .
زینب به من نگاه کرد ، نگاهش دوست داشتم ، اگر میتونست باز هم اینجا دلبری میکرد ، میگفت : هرچی اقامون بگه .
این دختر دلبر به تمام معنایی بود .
با لبخندی که به لب داشتم به عکاس گفتم : مشکلی نداره خانوم ، ممنون میشم عکس هارو ببینیم و خوب هاش بهمون بدید
عکاس : بله حتما
عکس هارو دیدیم؛ الحق که خیلی هم قشنگ گرفته بود ، ازش تشکر کردیم.
-میشه برام بفرستینشون لطفا
عکاس : بله حتما ؛ ایدی یا شماره اتون بدین بفرستم
-میخوایم بریم سمت چایخانه ، اگر میشه بیاید اونجا هم ازمون عکس بگیرید؛ هزینه عکاسی هاتون هم پرداخت میکنم حتما
عکاس : باشه چشم ، فقط یه چند تا عکس و فیلم میخوام بگیرم ، بهتون میگم ژستتون چه جوری باشه. ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️