روزی هزارباردلت را شکسته ام
بی خود به انتظار نشسته ام
هر بار این تویی که رسیدی و در زدی
هر بار این منم که در خانه را بسته ام
هر جمعه قول میدهم ادم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌴💎🌹💎🌴
#یابن_الحسن
تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت !
ای کاش یک #سه_شنبه شبی قسمتم شود
در راهِ جمکران سر راهی ببینمت ...
🌱[سه نوع گناه در بیان رسول خدا صلی الله علیه وآله ]🌱
🍃پيامبر خدا صلی الله وعلیه وآله می فرمایند:
🍃گناهى هست كه بخشيدنى نيست.
🍃 گناهى هست كه از آن نگـذرند .
🍃گناهى هست كه قابل بخشش است.
👈آنچه بخشــــيدنى نيست، شرک به
خداست
👈 آنچـــه قابل بخشش اســت
گناه بنده مــــيان خود و خدا اســت
👈وآنچه از آن نگذرند، ظلم كردن بنـدگان
به يكديگر است.
📚نهج الفصاحه: ح 1624
#متن_نوشت
#انواع_گناه
#بخشش_گناه
🔴 #باورهای_گردویی_در_زندگی
💠 ﺑﻮﻣﯿﺎﻥ آﻓﺮﯾﻘﺎ ﺭﻭﯼ ﺗﻨﻪ ﺩﺭﺧﺖ #ﺣﻔﺮﻩﻫﺎﯾﯽ درست کردند ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎ ﮔﺮﺩﻭ گذاشتند! #ﻣﯿﻤﻮﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﺮﺩﻭ، ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎ ﻣﯽڪﻨﻨﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ #ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺸﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ، ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ، ﺟﯿﻎ ﻣﯽﺯنند ﻭ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽﭘﺮند، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻓڪﺮشان ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ ڪﻪ ﺑﺮﺍﯼ آزاد شدن، باید ﺩﺳﺘشان ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ڪنند ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎً ﺷڪﺎﺭ ﺷڪﺎﺭﭼﯿﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮند!
💠 بسیاری از #ﺍﻓڪﺎﺭ و باورهای غلطی ڪه از کودکی قبولش ڪردهایم، ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﺁن ها ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ڪﻨﯿﻢ، ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯽﺷﻮیم.
💠 باورهای #غلط به باورهایی گفته میشود که مقدمات غیرمنطقی و احساسی دارد. و وقتی با #الگوی دین میسنجیم به نادرست بودن آنها پی میبریم.
💠 همسران موفق کسانی هستند که با ارتباط با #مشاور دینی و امین، ملاکهای #غلط را شناسایی کرده و در دور نمودن آنها از ذهن، #تمرین میکنند.
@dars_akhlaq .mp3
1.67M
🔊 #كليپ_صوتی
🌸حضرت آيت الله #جوادی آملی
⭕️ موضوع : قیمت انسان چقدر است؟
🔵 #پست_ویژه 😍👌👌😍
🔍 #درس_اخلاق #انسان
🔴 بسیار عالی حتما گوش کنید و به دیگران هم ارسال کنید🙏
ما چرا #آرامش نداریم؟😣
چون توی کارامون تمرکز نداریم.
🚫 مواردی هست که آرامش و تمرکز انسان رو بهم میزنه:
🔴مثلا تلویزیون دیدن مداوم باعث میشه که انسان فکرش آشفته بشه
🔴گوش کردن به موسیقی و مداحی زیاد باعث آشفتگی شدید ذهنی میشه.
🔴ارتباط با نامحرم باعث بهم خوردن تعادل ذهنی هست.
🔴دیدن تصاویر مستهجن ذهن انسان رو داغون میکنه.
🔴دخانیات و قلیون و قرص های مختلف و مشروبات الکلی تمرکز رو نابود میکنن و...
🔴به طور کلی هر گناهی که انسان میکنه، باعث بهم خوردن تعادل روانی و آرامش انسان میشه.
🍃 و تنها راهش هم #مبارزه_با_هوای نفسه که آرامش و تمرکز کامل رو به انسان هدیه میده.
روش فکر کنید و بعد گناه نکنید.
✔️سعی کن با تفکر گناه رو ترک کنی...
#علامه_طباطبائی:
برگی که از درخت ، بر زمین می افتد ،
در عالم تاثیر گذار است ؛
چطور فکر می کنید ،
#گناه_کردن در عالم ،
بی اثر باشد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد پناهیان:
🔴حسرتی که آدمو آتیش میزنه🔥
❣همه ی ادما با سرمایه ای که تو وجودشون دارن میتونن به مقام ایت الله بهجت برسن😍
اگه جز این فکر میکنیم یعنی دچاره یه ناامیدیه مسخره شدیم❌
҉
هدایت شده از ▫
اگر شهوات و «من دلم می خواهد» را از خودت دور کنی،
به همه جا میرسی آقا جان..!
(آیت الله حق شناس)🌱
#سخنبزرگان
#یک_جرعه_معرفت
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 #رمان_حورا 🖌به قلم: زهرابانو #قسمت_صد_ششم مقصدسفرآنها اندیمشک بود. شب ساعت ۸
🔗🔗🔗
🔗🔗
🔗
💌هوالحق
🔗 #رمان_حورا
🖌به قلم: زهرابانو
#قسمت_صد_هفتم
وقتی به گودال قتلگاه رسیدند دیگر نایی برایشان نمانده بود.
همگی روی رمل ها نشستند.
اقای یگانه شروع کرد به روایتگری...
_اینجا جاییه که بچه هایی حدود۱۷تا۲۱سال هرکدوم با باری به وزن ۳۰کیلو که روی پشتشون بود راه می رفتند.
هر یک قدم روی این رمل ها مساوی است با۳قدم روی زمین صاف.
این گودال محل شهید شدن بچه هاییه که روزها بدون آب و غذا اینجا پناه گرفتند تا از تیررس نگاه دشمن در امان بمونند. اما به خاطر زیادی گرما و بدون آب و غذا بودن شهید شدند.
آقای یگانه اضافه کرد: امسال به طور اتفاقی غذای شما هم دیرتر رسیده. حتما حکمتی درکار بوده که شما هم کمی با این حس شهدا آشنا بشین.
بعد هم مداحی گذاشتند و اجازه دادند تاکمی بچه ها با شهدا خلوت کنند.
مهرزاد انقدر شیفته آنجاشده بودکه اصلا متوجه اشک هایی که ناخودآگاه از چشمانش جاری شده بودند، نبود.
بعد از روایتگری هرکدام از بچه ها گوشه ای را اختیار کردند تا با خود خلوت کنند.
مهرزاد ایستاد به نماز. دلش یک عبادت دبش کنارشهدا را می خواست.
آقای یگانه با دیدن او حس میکرد که مهرزاد دارد به هدفش که رضایت خداو نزدیک شدن به ائمه و شهدا است، می رسد.
بعداز نمازش مهرزاد کمی از خاک ها را درپلاستیک کوچکی ریخت تا با خودش برای تبرک ببرد.
بعد از آن همه برگشتند برای ناهار.
مسئولین کاروان تکرار میکردند که زودتر ناهارشان را بخورند تا به بقیه یادمان ها هم برسند..
بعدازناهار راهی شدند. سوار اتوبوس ها شدند. مهرزاد نمی دانست کجا می روند ولی در دلش غوغایی بود.
این مسافرت بهترین مسافرتی بود که درعمرش رفته بود.
هنگام غروب و اذان مغرب بود که به کانال کمیل رسیدند.
اقای یگانه به بچه ها گفت سریع وضو بگیرند تا برای نمازآماده شوند.
بارسیدن به کنار کانال کمیل، بچه ها سریع صف های نماز را مرتب کردندو نماز را همان جا خواندند.
وای که چه نمازی شد آن نماز! به یاد ماندنی ترین نمازی که تاالان خوانده بود. حضور شهدا و نگاه پر از محبتشان را به خوبی حس می کرد.
آقای یگانه بعداز نماز رو به بچه ها گفت:نمیدونم شمابچه ها چه کارهایی انجام دادین که شهدا این دعوت ها رو از ما می کنند.
کانال کمیل همون جاییه که هنوز هم استخوان های شهدا رو پیدا می کنند.
همون جایی که شهید ابراهیم هادی هیچ نشونی ازش پیدانشد.
&ادامه دارد...
🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗
🔖 @khodayarahaymnakon
🔗🔗🔗
🔗🔗
🔗
💌هوالحق
🔗 #رمان_حورا
🖌به قلم: زهرابانو
#قسمت_صد_هشتم
در آن لحظه مادر امیر مهدی از ذوقش مات و مبهوت مانده بود.
_مادر جون با خود دختره حرف زدی ؟
امیر مهدی گفت: راستیتش آره حرف زدم.
امیر مهدی دید که پدرش ساکت نشسته. رو به پدرش کرد و گفت: چرا ساکتین بابا؟ چیزی شده؟؟ چرا خوشحال نشدین؟
پدر امیر مهدی که مرد بزرگی در کوچه و بازار و سمت حرم بود و همه او را مرد با ایمان و دوست داشتنی می دانستند کمی مکث کرد و بلند شد.
قدم برداشت سمت در که خانمش گفت: کجا میری؟
_ میرم یه سر به مغازه بزنم برمیگردم.
امیر مهدی با غصه گفت: مامان چرا بابا این جوری کرد؟
_ مادر چیزی نیست شاید از این که پسراش دارن سر و سامون میگیرن و دیگه پیشش نیستن یه ذره ناراحته..
امیر مهدی بلند شد و به اتاقش رفت.
چرتی زد و وقتی صدای اذان صبح را شنید، برخواست.
وضو گرفت و سجاده اش را پهن کرد . در کمال آرامش، قامت بست و نمازش را خواند.
بعد نماز هم وقتی همه خواب بودند از خانه بیرون زد. به مغازه رفت و در مغازه را با بسم اللهی باز کرد و شروع به کار کرد.
آقای حسینی بعد از نماز صبح به خانه رفت که همسرش به او گفت: حاجی بیا صبحانه درست کردم.
_ الان میام خانم.
پشت میز نشست. چای میخورد که همسرش گفت: پس چرا دیشب این جوری کردی؟
_چیزی نیست. یه ذره حالم خوب نبود
_من شما رو میشناسم حاجی. به من دروغ نگو.
_راستش من برای ازدواج امیر مهدی دو دلم.
_چرا؟؟ چیزی ازشون دیدی؟ دختره، دختر خوبی نیست ؟
_نه نه موضوع اینه که حورا الان پدر و مادری نداره که براش تصمیم بگیره. باید داییش تصمیم بگیره. چون ایشون سرپرستشه.
_اره شما راست میگین. ولی باید بریم خواستگاری ببینیم چی میگن؟
_من اول باید به داییش زنگ بزنم باهاش حرف بزنم بعد قرار خاستگاری رو میزارم
&ادامه دارد...
🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗
🔖 @khodayarahaymnakon
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
🇮🇷#ارتش جمهوری #اسلامی ایران🇮🇷 برای دفاع از میهن همرزم می پذیرد🇮🇷
🔴جهت تکمیل کادر #افسری ; #پدافند هوایی و دریایی و #سازمان های تابع خود به منظور پاسداری از استدلال و تمامیت ارزی کشور از بین جوانان انقلابی و شجاع همرزم می پذیرد
حتما شانس خود را محک بزنید 😍
#شرایط_استخدام_در ارتش_جمهوری اسلامی_ایران👇😍👇
http://eitaa.com/joinchat/4247126026C5a1e6af62a
http://eitaa.com/joinchat/4247126026C5a1e6af62a