اویمن;
تا حالا با یه چوب تایپ کردی؟ همون.
جالبه که بر اثرِ جو گرفتگی وسط دینی خوندن، عضلات پام هم چوبیه.
میگه من به آدمها اهمیت نمیدم، میگم چقد آشناس این جمله. میگه آره دیگه، رازِ راحتیه، میگم حالا شایدم نه. فکرِ یکی دیگه رو کردی؟ شاید.. طفلکی.
نُهدیچهاردهصفردو؛
سبز،دیدنستارگانسهیل،گِزگِز،جلسهای روی مخ،فرار،اسکلیسم،قاصدک،پیادگی،زیاد و دلخواه،سرما،درد گرفتن فکها از حرفهای انباشته شده،انگشتهای چوبی،چرندوپرند،فشارات،حرفهای فلسفی،بینتیجگی،تشدیدِ سرفه،دلهره و دی عزیز.